بیان آزادی

Description
❇️ بیان آزادی
✍🏻 درس‌گفتارها و مباحثات احمد فعال و فضایی برای طرح تحلیل‌های نظری در فلسفه سیاسی و جامعه‌شناسی

آی آدم‌ها که بر ساحل نشسته، شاد و‌ خندانید! یک نفر در آب دارد می‌سپارد جان! (نیما یوشیج)

تماس با ادمین کانال:
@ahmadfaal
We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 7 months, 1 week ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 9 months, 3 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 5 months, 3 weeks ago

5 months, 1 week ago

#پوپولیسم چیست؟_پوپولیست کیست؟

به قلم روزبه‌یقینی

پوپولیسم، نقشی دوگانه(مثب و منفی‌) در سپهر سیاسی جهانِ سیاست دارد.
البته نقش منفی آن در صحنه‌ی‌ سیاست همواره پررنگ‌تر از نقش مثبت آن بوده است.تعریف‌ عمومی و برداشت همگانی از مفهوم پوپولیسم(عوام‌گرایی)،غالبا‌ در میانِ دانشوران سیاسی چندان موردِ مناقشه قرار نگرفته است‌ و آنان همواره تعریف‌ یکسانی از این ترم سیاسی‌ ارائه کرده‌اند.
پوپولیسم چیست؟پوپولیسم یعنی؛بزرگداشت مفهوم مردم، تا حد مفهومی مقدس و باور به اینکه،هدف‌های سیاسی را می‌باید به خواست و نیروی مردم جدا از احزاب و نهادهای موجود پی‌گیری کرد.
البته ما تعاریف‌ بهتر و آکادمیک‌تر‌ی نیز، از از این‌ ترم ‌سیاسی داریم‌.
درOxford Dictionary of Sociology
(فرهنگ‌ جامعه‌شناسی آکسفورد) آمده؛

"هر جنبش سیاسی‌که در پی بسیج مردم به عنوان افراد و نه اعضای یک گروه معین، بر علیه وضعیتی مهار شده توسط گروه‌های ذینفع و یا بسیار نیرومند‌ باشد، پوپولیسم  نامیده می‌شود."

در انسیکلوپدی مختصر Sociology نوشته‌ی ریتزر آمده؛

"پوپولیسم مفهومی‌ست که به طرق گوناگون( به عنوان اصطلاحی اقتصادی ، اجتماعی و سیاسی، تعبیری از دموکراسی یا خودکامگی‌ست) و به منظور توضیح پدیده های گوناگون به کار می رود."

علیرغم مشکل بودن تعریف پوپولیسم، ویژگی های کلیدی مشترکی در بیشترین استفاده از این اصطلاح وجود دارد؛
الف-حضور یک رهبر پر جذبه ( کاریزماتیک).
ب-ساختار "دوگانه ما/آنان".
پ-بازسازی یک نظام اقتصادی.
رهبر پوپولیست‌ چه مختصاتی‌ دارد؟
یک رهبر پوپولیست،رهبری محبوب و کاریزماتیک است‌ که قابلیت نقد ندارد و صرفا باید مورد مدح و ستایش قرار بگیرد.رهبری‌‌ که اهدافی‌ بلند‌بالا‌ دارد و در صدد بازسازی نظام اقتصادی کشورِ خود است.یک رهبر‌ پوپولیست،عموما‌ علم اقتصاد و کارشناسان‌ اقتصادی را به رسمیت نمی‌شناسد.
برنامه‌های اقتصادی را که مبتنی بر کارِ‌ کارشناسی،طراحی شده باشد، به هیچ می‌انگارد و این برنامه‌ها را‌ برهم می‌ریزد و بی‌برنامگی جاه‌طلبانه‌ی‌ خود را جایگزین آن می‌سازد، اقتصادمقاومتی را ترویج و تبلیغ می‌کند و به هیچ‌یک از معاهدات و پیمان‌های بین‌المللی متعهد نمی‌شود.
ساختار دولتی‌ یک رهبر پوپولیست، "ساختار ما / آنان است"(خودی‌ و "غیرخودی"،"با ما یا بر ما‌"،عضویت در حزب ما،یا بندو زندان و تبعید).
با توجه به تعاریف دانشنامه‌های‌ معتبر می‌توانیم‌؛پوپولیسم را مجموعه‌ای از مفاهیم اقتصادی،اجتماعی و سیاسی درست یا نادرست بدانیم‌ که مکتب خاصی را نمایندگی‌نمی‌کندوهمبستگی نیرومندی با خودکامگی دارد.اما چیزی که از دیدگان‌ِ برخی از پژوهشگران حوزه‌ی سیاست پنهان مانده است،تفاوت رهبران مردمی با رهبران پوپولیست است.
رهبران مردمی، رهبرانی هستند که به علل مختلف،قادر‌ به تشکیلِ‌ حزب و تشکل‌های‌ سیاسی نیستند. یکی از ملموس‌ترین علل آن، حاکمیت استبدادی است.حاکمیتی که به هیچ وجه، امکان تشکیل احزاب و و تشکل‌های سیاسی را به مردم و رهبرانِ آنان نمی‌دهد.نتیجتا رهبران مردمی چاره‌یی‌ جز، مراجعه به مردم ندارند.رهبران‌مردمی برخلافِ‌ رهبران‌پوپولیست که‌ در انتخابات وعده‌های‌ پر طمطراق اما، غیرقابل حصول می‌دهند،آن هم صرفا‌ با هدف‌ کسب آرا.رهبرانِ ‌مردمی‌ هرگز پیش‌ از انتخابات، وعده‌های غیرقابل انجام نمی‌دهند و به جای رفتن به مناطق محروم و گفتگو با مردم،در تند‌ پیچ‌های‌ تاریخ و سیاست از مردم دعوت می‌کنند که خود راسا تصمیم‌گیری‌کنند.(رفراندوم)
دیگر تفاوت یک رهبر مردمی،با یک رهبر پوپولیست، در آن است که یک رهبر پوپولیست، برای آنکه بتواند خود را به حاکمیت برساند و یا به حاکمیت خود استمرار ببخشد،به خواسته‌های مقطعی مردم توجه می‌کند و اقتصاد کشور را به بازی می‌گیرد و بودجه‌های جاه‌طلبانه را مصوب می‌کند.در مقابل‌؛ یک رهبر مردمی ضمن‌ِ آنکه‌ تا حد ممکن،‌ به خواسته‌های‌ مقطعی مردم‌ توجه می‌کند، مصالح درازمدت مردم را هم در نظر می‌گیرد.
در مجموع‌ پوپولیسم،نوعی انحراف و کژروی از مسیر طبیعی حکومت است‌ و بیشتر در جوامعی شکل می‌گیرد که در حال گذار از سنت به مدرنیته‌ هستند.

@bayane_azadi

5 months, 1 week ago

پیدایی جمعیت ها و احزاب، بویژه اگر خلق الساعه و بفرموده نباشند، حتما توضیحی دارد که از ضرورت تاریخی بروز و ظهورشان پرده بر می دارد. بدون درک یک چنین ضرورتی، فهم ما از مواضع این جریانات نمی تواند عاری از خطا نباشد. از همین رو در تحلیل نهایی جریانی نظیر فداییان اسلام در دهه ی بیست، پاسخ به این پرسش که آنها در بستر کدام شرایط تاریخی و در پاسخ به کدام ضرورت و تقاضای اجتماعی پا به میدان گذاشتند، اهمیتی بنیادین پیدا می کند.

فرامرز تقی لو و سید مجتبی حسینی در یک پژوهش خواندنی نشان می دهند که تجددخواهی آمرانه ی پهلوی اول با فهمی ظاهرگرایانه از تجدد غربی و دریافتی رمانتیک از ملی گرایی، سلسله ای از سیاست ها و اقدامات را پی گرفت که به مقاومت های اسلام گرایانه در جامعه دامن زد. آنها برآنند که ظهور اسلام سیاسی در این دوره که فدائیان اسلام نمایندگان بارز آن بودند، در تقابل با سیاست تجدد آمرانه ی پهلوی اول روی داده است. تجددی که بر چهار پایه ی ناسیونالیسم رمانتیک و باستان گرایانه، سکولاریسم، مدرنیسم و اقتدار گرایی‌ استوار بود. [۱]

ناسیونالیسم رمانتیک و باستانگرایانه
تاریخ و زبان اصلی ترین پایگاه‌های ترویج این ناسیونالیسم بودند. در حوزه ی تاریخ، این دوره پیشااسلامی بود که در کانون توجه قرار می گرفت، بویژه بر تاریخ عصر هخامنشیان تاکید می شد. چنین تلقی می شد که حمله ی اعراب به ایران، آغاز عصر انحطاط بوده و می باید تلاش کرد تا کشور به سرعت، مجد و شکوه و عظمت گذشته ی خود را بازیابی کند. این روایت از تاریخ، نه تنها اعتنایی به تاریخ ایران در دوره ی اسلامی و میراث آن نداشت بلکه اساسا آن را نادیده می گرفت. در صور افراطی این قرائت نزد برخی پایه گذاران نظیر میرزا آقاخان کرمانی، اسلام به عنوان یک دین عربی، تقبیح و در عوض این آیین زرتشتی بود که به عنوان یک دین ایرانی مورد تکریم قرار می گرفت. همزمان یک سیاست ویژه در حوزه ی زبان نیز به اجراء گذاشته شد: پاکسازی زبان از واژه های عربی و خارجی، تغییر نام های محلی اماکن و تبدیل آن به نام های فارسی، ممنوعیت آموزش به زبان مادری و....

سکولاریسم
از طرف دیگر، پهلوی اول آشکارا معتقد به جدایی دین از سیاست بود. رضاشاه در سفرنامه ی مازندران، پادشاهی صفوی را بدلیل اختلاط و امتزاج دین و سیاست مورد نقد قرار داد. آسیب شناسی او از اختلاط دین و سیاست اگرچه خواندنی و جالب به نظر می رسد اما عمیق نیست و بیش تر ناظر بر تفکیک حوزه ی کاری مُلا و مُکلاست که وظیفه ی اولی تصفیه ی اخلاق عمومی و وظیفه ی دومی ورود در سیاست اداری ست. [۲] کاسته شدن از نقش روحانیت در امور اجتماعی بویژه با تعطیلی محاکم شرعی و تضعیف نهاد روحانیت در آن عصر نتیجه ی چنین رویکردی بوده است‌.

مدرنیسم
از سوی دیگر، سیاست های اجتماعی حکومت بویژه در حوزه ها ی مرتبط با سبک زندگی، از تصویب قوانین و دستورالعمل‌های مرتبط با متحد الشکل کردن البسه گرفته تا قانون کشف حجاب که نمایشی متظاهرانه از مدرنیسم در یک جامعه ی عمیقا سنتی بود، از دیگر رانه های نیروهای سنت گرا برای شکل دهی به یک جریان مقاومت رادیکال محسوب می شوند که اختناق و سرکوب حاکم مانع از ظهور آن شده بود اما با سقوط رضا شاه و ایجاد فضای نسبتا باز سیاسی و اجتماعی ذیل حاکمیت شاهِ جوان ِ غیر ِ مقتدر و دولت های ضعیف ِ مستعجل در ایران ِ تحت ِ اشغال، تدریجا فرصت برای بروز و ظهور آن فراهم و تشکلی به نام فدائیان اسلام پا به عرصه ی وجود گذاشت.

ذیل این تاریخ، حدس زدن درباره ی برنامه ی اقدام عاجل این تشکل نباید کار چندان سختی باشد. اساس این برنامه ی نسبتا مفصل که با جزئیات در کتابچه ی راهنمای حقایق آمده است، اصلاح مفسده های اجتماعی و تکامل جامعه از طریق اجرای احکام اسلام و قانون مجازات اسلامی با رویکردی رادیکال و حذفی بود اما کماکان موانعی وجود داشت. اگر با سقوط رضاشاه فضا برای اسلامگرایان باز شد، جریانات چپگرا نیز که در دوره ی او با تصویب قانون منع فعالیت اشتراکی در خرداد ۱۳۱۰ سرکوب شده بودند، از انزوا خارج شده و دست به تجدید سازمان می زدند. حزب توده ی ایران در همین دوران پا به میدان می گذارد و توجه جمع کثیری از جوانان را که با سقوط حکومت دیکتاتوری خواهان ایفای نقش و عاملیت اجتماعی شده بودند، به خود جلب می کند.

راقم این سطور تقابل فداییان و شخص نواب با دولت دکتر محمد مصدق را در یک چنین پارادایمی فهم و ارزیابی می کند. نقد نواب به دولت از دو زاویه بود، یکی بی اعتنایی به اجرای شعائر اسلامی و دیگری فعالیت آزادانه ی جریانات چپ. در واقع موضع او متعاقب کودتا ناشی از سقوط دولتی ست که به زعم وی تن به اجرای شعائر اسلامی نداد و در عین حال زمینه را برای فعالیت آزادانه جریانات چپ در سرزمین اسلامی فراهم کرد!

@hamidrezaabedian

[۱] فصلنامه تاریخ ایران بعد از اسلام، سال ۱۲، ش ۲۶، ص ۸۷-۶۵
[۲]خاطرات رضاشاه، به کوشش رضا مطلق،ص ۳۲۵

5 months, 1 week ago
8 months ago

**ترامپ یا هریس

✍️ رضا پژوهی**
در صورت نبود اتفاقی اساسی و تاثیر گذار تا لحظه حتی پایانی انتخابات در آمریکا:
در وضعیت میانه ،کاملا هریس بسیار خوش شانس خواهد بود که انتخابات مساوی تمام گردد.بهترین وضعیت در سوی او با اعزام تیمی فوق تخصص در تبلیغات از سوی لندن ،در حال موفقیت بود که ناگهان بایدن دهان باز نمود و آنچه نباید میگفت را گفت.همان جمله ای که تیم ترامپ در جستجوی آن بود.از آن لحظه به بعد ،بهترین ،از کمپ هریس چو پرنده ای تشنه به پرواز در آمد و رفت که رفت.در سوی دیگر ،رقیب با اندکی کاهش از اقبال رای دهنده آمریکاییان ،پرنده آزاد شده از دهان بایدن را محور مرکزی تبلیغات خود در چند روز مانده به رای گیری چنان با مهارت صید نمود که بازی را اگر نه مستقیم در نفع خود که مستقیم بر علیه هریس بی تجربه به بازی گرفت و شد آنچه شده است.
حال بدون هرگونه سوگیری ،تا بدینجای تبلیغات و نظر رای دهندگان ،در پایان این دور از انتخابات در ایالات متحده آمریکا،در مجموع هر آنچه شده یا نشده،بوده یا نبوده،دست برتر با امتیاز البته نزدیک،متعلق به کمپین جمهوریخواهان میباشد و دونالد ترامپ برنده از صندوق بیرون خواهد آمد اگر تا صندوق نظر باشد.پس از صندوق تا مجلس سنا و نمایندگان بماند برای بعد.

?@bayane_azadi

8 months ago

?⚫️
رابطه مذهب و توسعه از ديدگاه عجم اوغلو

✍️ محمدرضا يوسفي

? يكي از مباحث جدلی ميان انديشمندان، چگونگی رابطه دين يا مذهب و توسعه است. گاه اين ديدگاه در قالبی عام به عنوان تاثير فرهنگ بر توسعه مورد بحث قرار گرفته و از مقبوليتی نيز برخوردار شده است. برخي تلاش كرده اند تا پديده توسعه و شكاف سطح رفاه ميان كشورها را به مذهب آنان مرتبط كنند. طرح اين ديدگاه به ماكس وبر در كتاب اخلاق پروتستان بر می گردد. به عنوان مثال از آنجا كه عموم كشورهای مسلمان، امروزه توسعه نيافته هستند، نتيجه گرفته اند كه اسلام عامل عقب ماندگی اين جوامع بوده است.

? عجم اوغلو و رابینسون برندگان نوبل ۲۰۲۴ این ديدگاه را زیر سوال می برند. آنان معتقدند كه زمانی برخی از نويسندگان، ارزشهای كنفوسيوسی در فرهنگ چين را ضد رشد اقتصادی می دانستند در حالی كه اكنون برخی، اخلاق كار در فرهنگ چين را موتور تداوم رشد اقتصادی اين كشورها می دانند. از ديدگاه اين دو دين و ارزشهای بومی نمی توانند شكاف توسعه نيافتگی را توضيح دهند. فرهنگ به عنوان بروندادهای نهادها اهميت دارند.

? به عنوان مثال اگر نوگالس سورنا در مكزيك و نوگالس آريزونا با وجود اشتراكات فراوان فرهنگی و نژادی از دو سطح از توسعه برخوردارند، به دليل تفاوت نهادهایی است كه اين دو منطقه تجربه كرده اند. نظام حقوقی كه در دو كشور وجود دارد موجب تفاوت در ميل به خلاقيت و پيشرفت شده است. مردم كره شمالی و كره جنوبی با دو پيشينه يكسان و مذهب واحد اما دو سرنوشت و دو سطح رفاه متفاوت را تجربه كردند اين امر به دليل تفاوت در نهادهای سياسی و اقتصادی دو كشور است. فقدان انگيزه مهمترين عامل اين تفاوت بوده است. صرف نظر از اينكه هر مردم هر مذهبی داشته باشند، كشوری كه مالكيت خصوصی را به رسميت نمی شناسد، ناامنی و بی ثباتی حاكم است. حقوق مالكيت معنوی محترم نيست، سرمايه گذاری و بهره وری رشد نمي كند و رشد اقتصادی بادوام و بالا تحقق نمی يابد.

? برخلاف نظر ماكس وبر كه بر مسحيت پروتستان تاكيد داشت، فرانسه كاتوليك نيز همان مسير را رفت و توسعه يافت. امروزه شرق آسيا اعم از ژاپن، چين، كره جنوبي، سنگاپور، تايوان نيز با وجود مذاهب مختلف جزء كشورهای مرفه محسوب مي شوند.

? عجم اوغلو علت عقب ماندگی كشورهایی مانند مصر و سوريه كه از سيطره عثماني و فرانسه آزاد شده بودند را به دليل نهادهای سياسی اقتدارگرا و اقتصادهای انحصاري و رانتی دانسته که نتوانستند مسير توسعه را طی كنند.

? مي توان از منظری ديگر نيز به مسئله نگاه كرد. تا پيش از جنگ های صليبی، مسلمانان به اعتراف تاريخ جلوتر از جهان مسيحيت بودند. پرسش این است که آيا اين پيشی گرفتن صرفا به دليل دين اسلام و مسيحيت بوده است؟ طبيعي است علت را در نهادها بايد جستجو كرد. جهان غرب زماني راه پيشرفت را طی كرد كه به اصلاح نهادهای سياسی و به دنبال آن نهادهای اقتصادی پرداخته، راه براي پيشرفت و خلاقيت باز شد و انواع اختراعات به ثبت رسيد.

? به تعبير نورث، اگر حكومتي به دزدان دريايی جايزه دهد در اين صورت، دزدی دريايی رشد مي كند و اگر به فعاليت هاي شرافتمند جايزه دهد، اين دست شغل ها رشد می كنند. مهم نهادها هستند.

?@bayane_azadi

8 months ago

آتش بس در لبنان در دسترس است
✍️ حسين شيخى
٤٠٣/٠٨/١٠

بنظر مى رسد پس از آنكه حزب الله قبول كرد كه از ربط آتش بس با اسراييل با جنگ غزه دست بكشد ، راه آتش بس تا حدو زيادى هموار شده است . اجراى قطعنامه ١٧٠١ شوراى امنيت سازمان ملل در مورد ترك منازعه ميان اسراييل و حزب الله در ٢٠٠٦ ، پس از ١٨ سال از تاريخ تصويب آن در عمل تا كنون بر زمين مانده است ؛ حزب الله ، نه به شمال رودخانه ليطانى منتقل شده و نه اساسآ برابر قطعنامه ١٥٥٩ كه قطعنامه ١٧٠١ بر آن شمول دارد و بر اجراى آن تاكيد مى گذارد ، خلع سلاح شده و به انحصار سلاح در دست ارتش لبنان تمكين كرده است .
اكنون اما ، مشكل آتش بس در عمل اين است كه اسراييل ، با توجه به دخالت و مشاركت حزب الله در جنگ غزه و نظر به عدم تمكين حزب الله به مفاد قطعنامه هاى ياد شده از ١٨ سال پيش تا كنون ، مى خواهد به يك 'ضمانت عينى' - و نه صرفآ حقوقى مندرج در اين قطعنامه ها ، براى اطمينان از اجراى اين قطعنامه ها و خلع سلاح حزب الله و تخريب زيرساخت هاى نظامى آن در جنوب لبنان براى رفع هرگونه تهديد نظامى محتمل در آينده دست بيابد و از اينرو مى خواهد حضور نظامى خود را در جنوب لبنان حفظ كند تا از تحقق اين شرايط مطمئن شود ؛ اين در حالى است كه حزب الله نيز خواهان خروج اسراييل از لبنان برابر همان قطعنامه ١٧٠١ است . پيشنهاد آتش بس دو ماهه نماينده ويژه امريكا ، هوكستاين ، ناظر به پيشبرد مراحل اجرايى تعهدات حزب الله به نمايندگى نبيه برى ، رييس مجلس لبنان و رييس حزب شيعه امل و نيز اسراييل ، مندرج در اين قطعنامه ها ، بطور گام به گام است .
@bayane_azadi

11 months ago

?رمزگشایی سخنان جدید فرانسیس فوکویاما

◀️آیا سوسیالیسم دوباره باید برگردد؟!

چند روز پیش «یوشی هیرو فرانسیس فوکویاما» که روزی لیبرالیسم را نقطه پایان فرگشت ایدئولوژیک بشر می‌دانست در یک تغییر جهت فکری ادعا کرد که سوسیالیسم باید بار دیگر به رویه حاکم بر جهان بازگردد. به عقیده این فیلسوف آمریکایی برخی از پیش‌بینی‌های کارل مارکس در رابطه با نظام لیبرالیسم در حال وقوع است. منظور فوکویاما از این پیش‌بینی‌ها به‌طور خاص «ایجاد مازاد تولید و افزایش شکاف طبقاتی» است که در نهایت باعث تضعیف نظم فعلی حاکم بر جهان خواهد شد. فوکویاما که روزی کتاب «پایان تاریخ، آخرین انسان» را در جواب ادعای احاطه کمونیسم بر پایان جهان نوشته بود، عقیده دارد که نظام لیبرالیسم در بردارنده نوعی خلأ هویتی است، به این معنا که برخلاف سوسیالیسم، سبک زندگی خاصی (نمونه‌ای از چنین تبلیغاتی را می‌توان در جای جای دیوارهای پیونگ یانگ دید) را تبلیغ نمی‌کند. از نگاه فوکویاما نشانه‌های این خلأ هویتی، تغییرات سیاسی علیه جهانی شدن در کشورهایی مانند آمریکا و انگلستان در سال‌های اخیر بوده‌ است؛ بنابراین فوکویاما عقیده دارد «سوسیالیسم باید بازگردد». اما آیا این به معنای توصیه فوکویاما به اتخاذ رویکردهای سوسیالیستی به جای افزایش درجه آزادی بازار است؟

البته منظور فوکویاما از سوسیالیسم در اظهارنظر اخیر خود احتمالا با آنچه مدنظر مارکس بوده است تفاوت آشکار دارد؛ به گفته این صاحب‌نظر اقتصاد سیاسی در مصاحبهاخیر خود با«New Statesman»، «بعید می‌دانم مالکیت ابزار تولید غیر ‌از جاهایی که کاملا مستثنی هستند مانند خدمت عمومی، چندان کارآمد باشد. اما اگر آن را به معنای بازتوزیعی برای پوشاندن شکاف بین طبقه کارگر و سرمایه‌دار بدانیم، بازگشت سوسیالیسم محتمل و حتی اجباری است.»

«ریموند بیکر»، پژوهشگر برجسته آمریکایی در کتابی با عنوان « نقد سرمایه‌داری از درون» به بررسی صحت این ادعا پرداخته است که «اقتصاد آزاد باعث افزایش نابرابری اقتصادی خواهد شد؟» نتایج این پژوهش نشان می‌دهد که اگرچه شکاف بین دهک اول و دهم درآمدی در جهان در حال افزایش است اما شکل‌گیری یک طبقه متوسط پرجمعیت، باعث ابهام در این رابطه علّی شده است، در واقع آمارهای موجود نه تاییدکننده و نه رد‌کننده این ادعا است. بنابراین به‌نظر می‌رسد این ادعا که لیبرالیسم در حال افزایش نابرابری در جهان است، لزوما صحیح نیست. افزون بر این یافته‌های این پژوهشگر نشان می‌دهد که آزادسازی اقتصادی صرف‌نظر از مختصات دهکی، رفاه عمومی را افزایش خواهد داد. شاید به همین واسطه باشد که فوکویاما حتی در زمان بازبینی آرای خود بهترین آلترناتیو نظام اقتصادی آزاد را نه سوسیالیسم بلکه «کاپیتالیسم چینی» می‌داند. مدلی که حاصل از تغییر رویه‌های تمرکزگرایانه در یک نظام کمونیستی و بها دادن به اقتصاد آزاد است، نه اتخاذ یک تغییر رویکرد سوسیالیستی در یک نظام اقتصادی آزاد و تکامل یافته. علاوه بر چین، تجربیات بسیار دیگری نیز نشان می‌دهد که افزایش درجه آزادی در اقتصاد، مهم‌ترین عامل بهبود در وضعیت اقتصاد است. وضعیتی که اجرای شکل صحیح آن می‌تواند (لااقل تا نقطه بحرانی مدنظر فوکویاما) یک بازی برد- برد برای تمامی شهروندان یک کشور باشد....

@bayane_azadi
@policypaper

11 months ago

امنیت با موشک پراکنی حاصل نمی شود

✍️احسان سلطانی
هنیه و دیگر رهبران فلسطینی سال‌ها در ترکیه و قطر اقامت داشتند.
‏اینکه موساد ترجیح داد هنیه را -با در نظر گرفتن تمام پیامدهای احتمالی‌اش- در تهران ترور کند، یک پیام آشکار داشت:
‏امنیت ملی سقفی‌ست که فقط بر ستون موشک و بازدارندگی نظامی استوار نمی‌شود. اگر ستون اقتصادی و جایگاه بین‌المللی نداشته باشی سقفت را بر سرت خراب می‌کنند و جز چند موشک‌پراکنی کاری از دستت برنخواهد آمد.
‏مگر نمی‌گفتید بعد از موشک‌پراکنی چند ماه پیش اسرائیل حساب کار دستش آمد و ادب شد؟

حالا دیدید تحریم چطور ایران را به شکل غمباری کلنگی و منزوی و تحقیر کرده است؟
‏کشوری که از بازار انرژی دنیا، از اقتصاد دنیا و از عرصه مبادلات و مراودات و معادلات بین‌المللی حذف شده، با چند موشک‌پراکنی دارای بازدارندگی و ثبات امنیتی نخواهد شد

@Sahamnewsorg https://t.me/sahamnewsorg/110508

Telegram

سهام نیوز

***✅***امنیت با موشک پراکنی حاصل نمی شود ***✍️***احسان سلطانی هنیه و دیگر رهبران فلسطینی سال‌ها در ترکیه و قطر اقامت داشتند. ‏اینکه موساد ترجیح داد هنیه را -با در نظر گرفتن تمام پیامدهای احتمالی‌اش- در تهران ترور کند، یک پیام آشکار داشت: ‏امنیت ملی سقفی‌ست که فقط بر…

11 months, 1 week ago

?ترامپ و محو ایران از روی نقشەی جهان!

احتمالا آخرین باری که رهبر یک کشور بزرگ، کشوری کوجک تر را تهدید به محو کردن از روی زمین نمود، 64 سال قبل بود.
شوروی سابق یک پرندەی جاسوسی آمریکایی را بر فرلز خاکش سرنگون و خلبان آن را دستگیر کردە بود.
از این رو نیکیتا خروشچف رهبر وقت شوروی تهدید کرد که شهر پیشاور را که هواپیمای u2 از آن برخواسته بود، بمباران اتمی می کند.
همچنین در دیدار با سفیر پاکستان که با خشم احضار شده بود، دامنەی تهدید را افزون و با انگشت گذاشتن روی پاکستان در نقشەی جهان روی میزش گفت:
برای یک ابرقدرت اتمی که صاحب یک ششم خشکی های جهان است، محو این نقطەی کوچک از روی زمین مثل آب خوردن است!

اکنون دونالد ترامپ کاندیدای حزب جمهوری خواه  تهدیدی مشابه را علیه ایران عنوان کرده است.
وی با همرسانی اظهارات نتنانیاهو در کنگره، که ایران را مسئول ترور نافرجامش نامیده بود، نوشته: امیدوارم در صورت ترور محتمل من از سوی ایران، آمریکا این کشور را از روی پهنەی گیتی محو نماید.
گرچە خروشچف و ترامپ - مشابه دوگانەی پوتین و ترامپ - از اساس در دو اردوگاه سیاسی جدا قرار می گیرند، اما غیر از اشتراک در رفتار و گفنار خالی از نزاکت، در نظرگاه هایی چون منطق استراتژیک و عقلانیت سیاسی هم  مشابند.

منطق مزبور عبارت است ازː مرتبط کردن مستقیم و خطی قدرت نظامی به نتایج سیاسی!
خطایی راهبردی که بارها در عرصەی عمل بطلان آن مسجل شده است.
در حقیقت می توان از مزیت قدرت اقتصادی مشروط به داشتن صبر و اندیشه، پلی به سوی کسب نتایج سیاسی زد، اما استفادەی افراطی از قدرت نظامی معمولا به نقض غرض تبدیل می شود.
قدرت نسبی شوروی سابق در دهەهای 50 و 60 میلادی از مزیت اقتصادی آن ناشی می شد،
اقتصاد آن در آن برهه با سرعت بیشتری از رقبای غربی رشد می کرد و از جانب بسیاری از کشورهای جهان سوم و نواستقلال یافته، الگویی بی چون و چرا بود؛
وضعیتی مشابه موقعیت امروز چین.
یک ایرقدرت اقتصادی نوظهور که آشکارا از درگیری های مستقیم اجتناب می کند. همچنین به دقت مواظب است در دام اشتباهات قدرت های پیشین نظیر شوروی و آمریکا و تخیل های امپراتوری گونه و توسعه طلبی سرزمینی نیفتد،

شوروی با افتادن در دام مسابقەی تسلیحاتی با غرب و استفادەی افراطی از ارتش در لهستان و چکسلواکی در سال های 1956 و 1968 نخست به پای خود شلیک کرد و بعد با حمله به افغانستان در سال 1980 تیر خلاص را به خود زد.
هر سه حمله در یک شرایط سرشار  از نابرابری و عدم توازن قوا میان طرفین اتفاق افتادند.

نمونەی آمریکایی استفاده از قدرت حداکثری علیه کشورهایی بسیار کوچک تر و ضعیف، حمله به افغانستان و عراق در سال های 2001 و 2003 است.
کاخ سفید در هر دو مورد گرچه ابتدا موفقیتی خیره کننده و سریع کسب کرد، اما در ادامه به علت ناتوانی در ایجاد ترتیبات نهادی تازه شکست خورد.
پیروزی نظامی اولیه و شکست راهبردی در ادامه،  نهایتا به شکست کامل نظامی و سیاسی بدل شد و ناچار شد صحنه را ترک نماید.

در نگاه اکثر جهانیان، آمریکای قدرتمند و تنها ابرقدرت جهان پس از جنگ سرد، معادل اقتصاد بزرگ، سبک زندگی آمریکایی - شیوەی سازماندهی اجتماعی کامیاب -  و نهادهای سیاسی دمکراتیک بود، نه اندازەی زرادخانەی اتمی و موشک های قاره پیمای آن.
در حقیقت آمریکا به مدد این سه مولفه بدون جنگ بر شوروی پیروز و جنگ سرد را برد.
حتی ناوهای هواپبمابر آن که بی رقیب و یگانه به شمار می رفتند، بیشتر نماد اقتصاد ثروتمند و خلاقیت علمی آن به شمار می رفتند تا بخشی از ارتش و سیاست نظامی گری.

اما وسوسەی تغییر جهان با اسلحه و دست یابی سریع و آسان به اهداف سیاسی، آن را در باتلاق خاورمیانه گرفتار کرد.
همزمان چین و روسیه از فرصت استفاده و از آن برای احیای خود بهره بردند.
جنگ غزه هم نمونەی ایده آل کاربست قدرت نظامی مفرط علیه یک طرف ضعیف و به مراتب کوچک تر است!
غزه ویران شده و دهها هزار نفر هم کشته شدەاند. اما اسرائیل چه بدست آورده؟
نتانیاهو دوقلوی سیاسی و فکری ترامپ، نه تنها پیروزی نظامی قاطع کسب نکرده، بلکه بخش اعظم قدرت نرم و مشروعیت سیاسی اسرائیل را در این قمار باخته است.
از قضا مزیت اصلی اسرائیل در خاورمیانه هم اقتصاد پیشرو و برتری فن آوری آنست، نه اندازه و کیفیت ارتش که با ابتکار غرب همیشه در وضعیتی نامتوازن با همسایگان قرار دارد.

بازگردیم به داستان قدیمی شوروی و پاکستان!
به فرض محال اگر دوباره تنشی میان مسکو و اسلام آباد رخ دهد، آیا پوتین قادر خواهد بود به سیاق خروشچف برای همسایەی کوچکش خط و نشان بکشد؟
مسلما نه! چون دارای صدها کلاهک هستەای است و به فرض وقوع یک جنگ هستەای کوچک مقیاس، حتما توان وارد کردن ضربەی دوم را دارد.
بر همین منوال می توان پیش بینی کرد برای ایران هم تهدیداتی این چنین، در نهایت به تحول در دیدگاه استراتژیک و لزوم موازنه سازی منجر شود.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1

We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 7 months, 1 week ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 9 months, 3 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 5 months, 3 weeks ago