?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 10 months, 2 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 1 year ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 8 months, 4 weeks ago
✍️ ... من متوجه شدم منِ انسان که من چنان تشنهٔ او هستم که تمام دریای احاطهکنندهٔ من را که در آغوشش هستم میخواهم بنوشم و هیچ موقع سیر نشوم. و متوجه شدم؛
?حُسنِ غریبِ تو مرا، کرد غریبِ دو جهان
فردیِ تو چون نکند از همگان فرد مرا؟
(مولوی، دیوان شمس، غزل ۴۳)
من متوجه شدم که زیبایی تو بیهمتاست، غریب است، در این جهان مانند ندارد و همین که فضا را باز کردم این زیبایی را حس کردم از دو جهان غریب شدم. یعنی نظیر آن زیبایی را در جهان، دیگر ندیدم. فهمیدم همهٔ زیبایی از توست و آن زیبایی را رها نکردم.
و الآن من فکر میکنم که این یکخورده منذهنیِ من که مانده تو آن را هم از من خواهی گرفت، دیگر دویی نخواهد ماند. یکتایی تو چطور نمیتواند من را یکتا بکند؟! حتماً میکند. مگر من و تو یکی نیستیم؟ تو یکتا هستی، من هم یکتا هستم.
پس اگر زیبایی تو من را از جهان کَنْد پس یکتایی تو هم من را فرد خواهد کرد که من روی خودم قائم بشوم و به بینهایت تو زنده بشوم ... ?
✅ بخشی از برنامه ۹۲۲ گنج حضور
✍️ ... یعنی در اینجا مولانا میگوید که هشیاری این همانیدگی و این منذهنی را بهصورت صفت به خودش اضافه کرده و این صفت را میتواند از خودش جدا کند به آسانی،
کافی است فقط هشیار بشود که منذهنی نیست، بلکه آن هشیاری است که این را به وجود آورده و میتواند خودش را از این منذهنی یا این جور دیدن یا از این عینکها جدا کند و اینها را ببیند، یعنی ذهنش را تماشا کند.
هشیاری لازم نیست که اختیارش را بدهد به طرز فکر برحسب این همانیدگیها و متوجه بشود که این عقلی که الان دارد، عقل همانیدگیها است، حس امنیت را هم از زیاد و کم شدن این چیزها میگیرد و هدایتش هم برحسب فکر کردن به این همانیدگیها است
هر طرف که همانیدگیهایش زیادتر میشود، آن طرف میرود، قدرتش هم قدرت اینهاست، مثل قدرت پول، قدرت مقام، که این قدرت مال منذهنی است، متوجه بشود،
و میگوید که این جور زندگی کردن به درد منتهی میشود، به مقاومت منتهی میشود، به ستیزه منتهی میشود، به خرابکاری منتهی میشود و
و انسان این چاره را دارد که تشخیص بدهد که این چیز ذهنی نیست که آمده مرکزش و این بافت ذهنی که اسمش همین منذهنی است با وضعیتها کار دارد، از وضعیتها زندگی میخواهد و بنابراین میتواند بیاید به فنی دست بزند و آن فضاگشایی در اطراف اتفاق این لحظه است و متوجه شدن به اینکه وضعیتی که ذهن نشان میدهد این زندگی نیست، من نیستم و این به من نمیتواند زندگی بدهد، بنابراین مراد من نیست ... ?
✅ بخشی از برنامه ۹۲۱ گنج حضور
✍️ ... پس انسان بهصورت هشیاری بیفرم وارد این جهان میشود، پس به محض اینکه وارد این جهان میشود،
البته قبل از ورود به این جهان هم بُتش با او هست، یعنی خداوند با او هست، هم مبارکقدم است، هم شاد است، هم مراد دلش را بلد است، البته هشیار نیست به این چیزها که وارد جهان بیمرادی میشود،
وارد جهان انسانهایی میشود که اینها فکر میکنند مراد در بدست آوردن چیزهایی است که در مرکزشان هست و وقتی وارد میشود اصطلاحاً میگوییم همانیده میشود با چیزهایی که ذهنش نشان میدهد (شکل1) و
و این چیزها طبق نصیحتهای پدر و مادرش و خانوادهاش برای بقایش مهم هستند، مثل پول، مثل همین اعضای خانواده، بنابراین هشیاری این توانایی را دارد که به مفهوم ذهنی اینها که یک فکر است، حس وجود تزریق میکند و همین که حس وجود تزریق میکند آن میشود یک عینک دید
درست مثل اینکه آن هشیاری بیفرم از طریق یک عینک جدیدی که یک فکر است میبیند، یعنی برحسب آن میبیند و آن میشود عینکش، پس به تدریج همه آن چیزهای مهم را میگذارد مرکزش و از طریق آنها میبیند،
به یک فعالیتی دست میزند به نام فکر همانیده کردن یا فکر برحسب افکار همانیده و از پریدن فکر این همانیدگیها با سرعت زیاد به همدیگر، یک تصویر ذهنی پویا در حال حرکت به وجود میآید،
اسمش هست منذهنی، و چون مرکزش از عدم عوض شده، این دفعه عقل و حس امنیت و هدایت و قدرت را از این مفاهیم میگیرد و این چنین نگاه کردن به جهان اگر موقت باشد، اشکال ندارد،
ولی اگر طولانی بشود، انسان درد ایجاد میکند و هشیاریش میآید پایین و بالاخره فکر میکند که یک جسم است. ... ?
✅ بخشی از برنامه ۹۲۱ گنج حضور
گفت: میدانم سبب این نیش را
میشناسم من گناهِ خویش را
?(مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۶۸۷)
من شکستم حرمتِ اَیمانِ او
پس یمینم بُرد دادِستانِ او
?(مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۶۸۸)
من شکستم عهد و، دانستم بَدست
تا رسید آن شومیِ جُرأت به دست
?(مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۶۸۹)
اَیْمانِ: جمع یمین، سوگند
یَمین: دست راست
✍️ ... شما سببِ این نیشها و دردهایی که به شما میرسد میدانید؟ گناه خودتان را میدانید که همانیده شدید؟
این بیتها را وقتی میکِشید از آن متن بیرون، به روی خودتان اِعمال میکنید، نوراَفکن روشن میشود. شما سؤال کنید، الآن درد میکشم من سبب این درد را میدانم؟ گناه خودم را میشناسم؟ گناهم این است که یک چیزی را آوردهام به مرکزم، این کار سبب شد که من حُرمت یا احترام قسم او را، تعهد به او را بشکنم.
برای اینکه ما روز اَلَست به زندگی یا خداوند قول دادیم، تعهد کردیم که از جنس او هستیم و این تعهد درواقع کِشتِ اولیه بود. الآن با کِشتهای ثانویه، زیرِ قولمان میزنیم، نشانهاش، نه گفتن به اتفاق این لحظه است. نشانهاش، زندگی خواستن از آن چیزیست که ذهن نشان میدهد که آن جسم است، نشانهاش جسمپرستی است.
پس بنابراین اَیْمان یعنی قَسَم و جمع یَمین است بهمعنی سوگند. یمین هم یعنی دستِ راست به این معنی هم هست.
پس بنابراین شما از خودتان بپرسید آیا احترام سوگندِ خدا را شکستید یا نه؟ اگر به اتفاق این لحظه «نه» میگویید، اگر منذهنی دارید، بله. درنتیجه دادِستان او یعنی دادسِتان او، نیروی اجراکنندۀ عدلِ او که میگوید که غیر از من چیزی نباید مرکزِ تو باشد، اصلاً چیز نباید مرکز تو باشد، دست راستت را برد، یعنی فلج کرده شما را.
بهطور نمادین «یمینم برد» یعنی دستِ راستتان را برد و ما عهد را میشکنیم میدانیم بد است، مقاومت با اتفاق این لحظه، ستیزه با اتفاق این لحظه، بد است، ما میکنیم این کار را. ما میدانیم این لحظه باید فضاگشایی کنیم، از جنس زندگی باشیم، ولی عَهد را میشکنیم و میدانیم بد است و این جرأت است.
جرأت در مقابل خداوند یا زندگی، شومی دارد، بدشگونی است. «تا رسید آن شومی جرأت به دست» تا شومی و بدشگونی این جرأت کردن انسان که جسم را به مرکزش بگذارد، خداوند را نگذارد، به تمام امکاناتش رسیده، امکاناتی ندارد، به دست یعنی دستِ راستش که همۀ کارها را با آن انجام میدهد قطع شده است، فلج شده. پس میپرسیم آیا سبب این درد را میدانم؟ گناه خودم را میشناسم؟ جواب میدهد.
جوابش واضح است، سبب این درد همانیدگیست، گناه شما همانیدگیست. احترام سوگند به او که من از جنس تو هستم شکسته شده. پس بنابراین عدل او بزرگترین امکان را از شما گرفته. اتفاقاً بزرگترین امکان هُشیاری است، خِرد زندگیست که از ما گرفته شده و میدانید که عهدشکنیِ اَلَست بد است.
«من شکستم عهد و دانستم بَدَست»
آیا میدانید بد است؟ اینها همه شناسایی است. و این شومی دارد و این جرأت است؟
یعنی ما بهعنوان منذهنی بیاییم بالا، میگوییم که من رای خودم را دارم و به قضا و کُنفَکان تن درنمیدهیم. آن موقع حُکم خودمان را صادر میکنیم، قضاوت خودمان را میکنیم، با اتفاق این لحظه که بهوسیلۀ قضا بهوجود آمده میجنگیم، از اتفاق زندگی میخواهیم، اینها همه جرأت است.
بهعنوان زندگی، خودمان را زندگی شناسایی نمیکنیم، از وضعیتها و اتفاقات ذهنی زندگی میخواهیم، اینها همه جرأت است و شومی دارد، بدشگون است، بلا سرمان خواهد آمد ... ?
✅ بخشی از برنامه ۹۲۰ گنج حضور
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 10 months, 2 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 1 year ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 8 months, 4 weeks ago