یادداشت‌های یک روانپزشک

Description
من روانپزشک هستم. قسمت‌هایی از كتاب‌هایی كه می‌خوانم را همرسان می‌کنم و براي‌شان پی‌نوشت می‌نويسم. تلفن منشی برای گرفتن نوبت آنلاین
09120743890
https://t.me/Hafezbajoghli/9569
Advertising
We recommend to visit

𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 1 month, 3 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 4 months, 1 week ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 1 week, 3 days ago

1 month, 1 week ago

یک دست شویی زنگ زده با آب سرد توالت ته راهرو است ولی او فقط وقتی مجبور به ریدن باشد از آن استفاده می‌کند. شاشیدن را توی دست شویی انجام می‌دهد.
(کتاب خاطره، استر، تبرایی)
پ.ن: قابل توجه خانم‌ها عرض کنم که خیلی از آقایون توی سینک روشویی می‌شاشن. ولی نگران نباشید، بعدش آب می‌ریزن و می‌شورنش.
@hafezbajoghli

1 month, 1 week ago

تکرار جمله‌ی پاسکال: تمامی بدبختی آدمی فقط از یک چیز ناشی می‌شود؛ این که او ناتوان از آرام و قرار گرفتن در اتاقش است.
(کتاب خاطره، استر، تبرایی)
پ.ن: شما اگه بهترین و گرم و نرم‌ترین و دنج‌ترین خونه را هم داشته باشید، بازم کک به تمبونتون میفته که ازش فرار کنید. جمله‌ی خیلی شایعی که من از مراجعانم می‌شنوم اینه: "انگار در و دیوار خونه می‌خوان منو بخورن". کافه‌دارها از این ویژگی انسان‌ها استفاده کردن و بهشون می‌گن آیا از نشستن در اتاق‌تان شاکی هستید؟! آیا در خانه‌ی خودتان کک به تمبانتان می‌افتد؟! آیا قوری آشپزخانه‌تان تو ....تون میره؟.....نگران نباشید! به کافه‌ی ما بیایید. یک لیوان چای را بدون شکلات و کوکی ۱۰۰ هزار تومان به شما می‌دهیم!
@hafezbajoghli

1 month, 1 week ago

شب کریسمس ۱۹۷۹ زندگی‌اش انگار دیگر در حال نمی‌گذشت. هر وقت رادیو را روشن می‌کرد و به اخبار جهان گوش می‌داد، می‌دید دارد تصور می‌کند که آن کلمه‌ها دارند چیزهایی را توصیف می‌کنند که در زمانی دور اتفاق افتاده بودند. حتا زمانی که در حال می‌ایستاد، احساس می‌کرد دارد از آینده به آن نگاه می‌کند و این حال به مثابه‌ی گذشته به قدری قدیمی بود که هر‌اس‌های روزمره‌ای که معمولن از کوره به درش می‌بردند هم دور به نظرش می‌رسیدند. گویی صدای توی رادیو داشت از روی گاه شمار تمدنی گم‌شده می‌خواند. بعدتر، در زمانی با وضوح بیش تر از این احساسش با عنوان "نوستالژی برای زمان" حال یاد می‌کرد.
(کتاب خاطره، استر، تبرایی)
پ.ن: این احساس برای من عمیقن حسرت برانگیزه. یعنی حال را به مثابه‌ی گذشته دیدن! همون قدر بدون اضطراب. آدم وقتی کتاب تاریخ می‌خونه خیلی راحت از روی کشتار و قتل عام میلیون‌ها آدم رد می‌شه. چون اون اتفاقات در زمان حال رخ ندادن. گور بابای گذشتگان! بین این همه بدبختی که داریم دیگه همینمون کم مونده بشینیم غصه‌ی قربانیان جنگ جهانی و قربانیانی که به دستور نادرشاه چشم‌شان کور شده بود را هم بخوریم! ما تاریخ را بدون احساس می‌خونیم. چقدر خوبه که آدم بتونه زندگی خودش و اتفاقات روزمره و اجتماعی را هم به عنوان برگی از تاریخ بخونه و تا جایی مفهوم "حال به مثابه‌ی گذشته" را جدی بگیره که به تعبیر پل استر دچار حس "نوستالژی برای زمان حال" بشه! من از امروز شروع به تمرین می‌کنم. سعی می‌کنم طوری به همه چیز نگاه کنم که انگار دارم خاطرات یک گذشته‌ی دور را مرور می‌کنم و تعریف می‌کنم که یادش به خیر، شما یادتون نمیاد، ۵۰ سال پیش، اگه اشتباه نکنم سال ۱۴۰۳ این جور شد و اون جور شد! هرچی بود دیگه گذشت!
@hafezbajoghli

1 month, 2 weeks ago

یک کشف فرهنگی!
فرهنگ فقط یک نگاه قومی-بومی نوستالژیک و رسم و رسومات گوگولی نیست. نیمه‌ی تاریک فرهنگ قدرت زیادی داره. حتا این قدرت رو داره که یک پزشک را مجبور کنه که دارویی تجویز کنه که باعث ناهنجاری جنینی در بیمارش بشه. بله دقیقن به خاطر فرهنگ!
گایدلاینی که انجمن بیماری‌های عفونی آمریکا (IDSA)
برای درمان آنتی‌بیوتیک‌ها ارائه داده صراحتن اعلام کرده که پیش از تجویز آنتی بیوتیک در یک خانم جوان که از نظر جنسی فعاله حتمن باید تست بارداری درخواست بشه. مخصوصن در مورد آنتی بیوتیک‌هایی که ریسک شناخته‌شده‌ی آنومالی‌های جنینی دارن.
ما چنین گایدلاینی را در کشور خودمون نداریم. علتش هم واضحه: خانم‌های متاهل که به صورت شهودی می‌دونن حامله هستن یا نیستن و نیازی به تست نداره. خانم‌های مجرد هم که غلط کردن حامله باشن. برای همینه که اگه یک خانم جوان با علایم عفونت ادراری به یک پزشک مراجعه کنه، پزشک محترم هیچ دلیلی نمی‌بینه تست حاملگی درخواست کنه و خودش رو به زحمت بندازه و با ننه آقای محترم بیمار مجردش درگیر بشه که این حرف و حدیث‌ها در شان دختر آفتاب مهتاب ندیده‌شون نیست. به همین دلیل با خیال راحت کوتریموکسازول یا سیپروفلوکسازین می‌نویسه و به هیچ جاش هم نیست که این داروها باعث ناهنجاری جنینی می‌شه. اون هم در کشوری که ممنوعیت سقط جنین وجود داره.
بله، فرهنگ چنین توانایی عظیمی داره. به انار دون شده و فال حافظ در شب یلدا و مهریه و پاتختی و....محدود نمی‌شه.
@hafezbajoghli

1 month, 2 weeks ago
‌


تحلیل یکی از مخاطبان در مورد پی‌نوشتی که در مورد "پاشو خودتو جمع کن" در چند پست قبلی نوشته‌بودم.

انتشار این تحلیل با اجازه از نویسنده ‌ی آن بوده است.
ندای درون شما در زندگی حرفه‌ای و در مورد مراجعانتون دوست نداره که بگه «پاشو خودتو جمع کن» چون اگه پاشه خودش را جمع کنه هم منبع درآمد مالی شما قطع میشه و هم حس معنوی کمک به دیگران ازتون گرفته میشه. پس «مجبوره» مشکل مراجعین را باور کنه و جدی بگیره در صورتیکه در مورد نزدیکان و خارج از مسوولیت حرفه‌ای دیگه «مجبور» که نیست جدی بگیره هیچ، این ندا را هم فعال می‌کنه که به نزدیکان بگه ببین حق نداری بیمار(چه جسمی و چه روحی) باشی و باری بشی روی دوش من. یا به بهانه‌اش از مسوولیت هایی که در قبال من داری کوتاهی کنی. از بیماری تو هم پولی نصیب من نمیشه.پس «پاشو خودتو جمع کن»
@hafezbajoghli

1 month, 2 weeks ago


صرف این که در بیابان سرگردان شده‌ای دلیل نمی‌شود که سرزمین موعودی وجود دارد.
وقتی اولش شروع کردم فکر می‌کردم در فورانی خلسه‌مانند همه چیز خودش می‌آید. نیازم به نوشتن به قدری شدید بود که فکر کردم داستان خودش نوشته می‌شود. اما تا به این‌جا کلمات خیلی آهسته آمده‌اند. حتا در بهترین روزها نتوانسته‌ام بیشتر از یکی دو صفحه بنویسم. انگار نفرین شده‌ام، طلسم شده‌ام تا ذهنم نتواند روی کاری که می‌کنم تمرکز کند. بارها و بارها مسیر افکارم را از همان جایی که پیش رویم است، پی گرفته‌ام. به محض این‌که به چیزی فکر می‌کنم چیز دیگری به یادم می‌آید و بعد چیز دیگری تا آن‌که توده‌ی جزئیات آن قدر متراکم می‌شود که احساس خفگی می‌کنم. تا قبل از این هرگز از شکاف میان فکر کردن و نوشتن این قدر آگاه نبودم.
(اختراع انزوا، استر، تبرایی)
پ.ن: چاره‌ی کار: کپسول ویاس ۳۰ میلی‌گرم، صبح‌ها یک عدد. ماه بعد دوباره مراجعه کن.
@hafezbajoghli

4 months, 2 weeks ago

از آن زن‌ها بود که به کلمات علاقه‌ی زیادی دارند و گمان می‌کنند با حرف می‌توانند موقعیت‌های دشوار را پشت سر بگذارند.
(کتاب اوهام، استر، آریان)
پ.ن: تراپیست‌ها هم همین طورن. گمان می‌کنند با حرف می‌شه موقعیت‌های دشوار را پشت سر گذاشت. جالبه که واقعا هم این اتفاق میفته. یعنی یه جمله می‌تونه درک ما از یک مشکل را به کلی دگرگون کنه. جالبه کلمات چنین قدرتی دارن. زبان چیز عجیبیه.
@hafezbajoghli

4 months, 2 weeks ago

فراموش کرده بودم با غریبه‌ها چطور باید حرف زد. تنها کسی که می‌دانستم چطور باید تحملش کرد خودم بودم. دیگر کسی نبودم.‌ دیگر زنده نبودم. فقط تظاهر به زندگی مانده بود. من مرد مرده‌ای بودم که اوقاتش را به ترجمه‌ی کتاب مرد مرده‌ی دیگری می‌گذراند.
(کتاب اوهام، استر، آریان)
پ.ن: زندگی داغون مترجم‌ها همینه. مرد مرده‌ای که اوقاتش را به ترجمه‌ی کتاب مرد مرده‌ی دیگر می‌گذراند. دقیقا همین‌قدر بی‌مزه.
پ.ن۲: زندگی مترجم‌ها با وجود داغون بودن، داغون‌تر از بقیه‌ی آدم‌ها نیست. حداقل اون‌ها یه سرگرمی برای خودشون درست کردن و کاسه‌ی چه‌کنم، چه کنم دست‌شون نگرفتن. مترجم‌ها آدم‌های خوبین. کار بدی نمی‌کنن. تلاش می‌کنن حرف‌های یه آدم مرده مال یه جای دیگه رو کلمه به کلمه به زبان مادری خودشون برگردونن. خیلی هم عالی و معنا دار. اصلا سرشار از معنا. امیدوارم دچار اوردوز معنا نشن. همسرشون هم بالاخره یه‌جوری زندگی می‌کنه. مهم نیست. مهم برگردوندن کلمه به کلمه‌ی حرف‌هاییه که یه آدم دیگه زده. اون حرف‌ها خیلی مهمن، ترجمه‌شون هم مهمه. بد به دلتون راه ندید. مهم اینه که یک کار معنادار دارید می‌کنید که پوچی زندگی را بشوره ببره. 
@hafezbajoghli

4 months, 3 weeks ago


من یه کشفی کردم!
اگه یک اصفهانی با یک کرمانی ازدواج کنن و بچه دار بشن و بچه‌شون رو خوب تربیت کنن، بچه‌شون "پاچه‌کنده" می‌شه ولی "پاچه‌پاره" نمی‌شه.
@hafezbajoghli

4 months, 3 weeks ago

این فیلم سازان [فیلم صامت] نوعی دستور زبان چشم خلق کرده بودند، دستور زبان تحرک ناب و به استثنای وسایل و ماشین‌ها و اسباب خانه در پس زمینه هیچ چیز دیگر در تصویر آن‌ها کهنه نخواهد شد. در این فیلم‌ها تفکر به کنش ترجمه می‌شود و انسان از طریق بدن خود را بیان می‌کند و همین است که باعث می‌شود این فیلم‌ها متعلق به تمام دوران‌ها باشند. بیشتر کمدی‌های صامت فارغ از دردسرهای قصه‌گویی‌اند. آن‌ها به شعر شبیه‌اند، برداشت‌هایی هستند از رویاها، نوعی رقص شگفت انگیز روح‌اند و چون مرده‌اند، حرف‌هاشان برای ما مهم‌تر و عمیق‌تر از مخاطبان زمان خودشان به نظر می‌رسد. ما آنان را در سوی دیگر پرتگاه عظیم فراموشی می‌بینیم و دقیقاً همان چیزهایی این فیلم‌ها را از ما جدا می‌کند که عامل محدودیت‌شان است: سکوت، فقدان رنگ، بی‌نظمی، تکه تکه بودن و ریتم تند. این ویژگی‌ها مثل مانع عمل می‌کنند و دیدن فیلم را برای ما دشوار می‌سازند، اما به کمک همین خصایل است که فیلم از زیر بار سنگین بازنمایی رها می‌شود. این ویژگی‌ها بین ما و فیلم می ایستند و به همین دلیل است که دیگر مجبور نیستیم تظاهر کنیم که به جهان واقعی می‌نگریم. صفحه‌ی صاف جهانی متکی به خود است که دو بعد دارد. بعد سوم ذهن ماست.
(کتاب اوهام، استر، آریان)
پ.ن: عجب تحلیلی نسبت به غنای فیلم‌های صامت داره. الان دارم به راز جذابیت فیلم‌های چارلی چاپلین پی می‌برم.
@hafezbajoghli

We recommend to visit

𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 1 month, 3 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 4 months, 1 week ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 1 week, 3 days ago