𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 1 month, 3 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 4 months ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 4 days, 2 hours ago
#ترور
/مقدمه: این #نقد_تئاتر نیست. یک حرف کلیتر برمبنای #امر_اخلاقی و واقعهای رخداده در این کشور دارم؛ از جنس حرف خود نمایشنامه. پس اگر #نمایش_ترور را هم ندیدهاید، بخوانید./
«ترور» یک مجادلهی اخلاقی خطرناک، تصمیم دربارهی یک «امر اخلاقی» را، به تماشاگرش در مقام هیأتمنصفهی یک دادگاه واگذار میکند و رأی حاصل در اجرای ایرانیاش، از نظر من هولناک است. از کارگردان و بازیگر اصلی کار شنیدم در همهجای دیگر جهان نیز -جز ژاپن- رأی تماشاگران در هر شب اجرا، تبرئهی متهم بوده؛ چنان که اینجا.
داستان چیست؟ به ظاهر، این داستانِ یک خلبان نظامی قهرمان است که میان شلیک به یک هواپیمای مسافربری با ۱۶۴مسافر که میخواسته به شکل انتحاری یک استادیوم ۷۰هزارنفری را با خود به کام مرگ ببرد و سرنهادن به دستور قانون برای بازگشت، شلیک را انتخاب کرده است. ریاضی سادهایست. هواپیما که بههرحال سالم نمینشسته و مرگ ۱۶۴نفر محتوم بوده؛ پس، زدن آن به ریسک برخوردِ تا دقایقی دیگرش به استادیوم و مرگ ۷۰هزارنفر نمیارزیده؛ و اصلن دستگیری این خلبان قهرمان با تصمیم تکنفرهاش علیه قانون، زیر سؤال است و باید به سرعت آزاد شود.
داستان اما سویهی تاریکی را نمایندگی میکند. آنچه دادستان، یکبهیک، جلو میکشد و ما را متوجه ایستادن حقیقت برابر واقعیت میکند؛ ایستادن جان حتا یک انسان برابر ریاضی و معادلاتش. ما در خلال این دادگاه میفهمیم که خلبان ۱۸۰ثانیه زودتر از خطر قطعی برخورد هواپیما به استادیوم شلیک کرده. ما میفهمیم درست در همان ۱۸۰ثانبه قبل مسافرانی داشتهاند خودشان را به کابین خلبان و گروگانگیر میرساندهاند. ما میفهمیم در اتاق فرمان و بین خود نظامیان -و نه خواست قانون در سطح بالاتر- یک روتین منطق نظامی برای زدن هواپیما در چنین شرایطی وجود داشته و برای همین هیچکس به گزینهی دومی همچون خالیکردن ورزشگاه که قصه میگوید سه بار فرصت پروخالیشدن در آن چهلوچنددقیقهی اطلاع از هواپیماربایی را تا لحظهی شلیک داشته، فکر نکرده. و درنهایت این موقعیت اخلاقی که اگر میان این ۱۶۴ناشناس همسر یا فرزند خلبان حضور داشتند، او حاضر بود هواپیما را بزند؟ چیزی که ریاضی ذهن یک نظامی را هم حتا میتواند مختل کند.
من در پایان «ترور»، در یک اقلیت، رأی به محکومیت متهم دادم چون در لحظهلحظهی نمایش داشتم به هواپیمای اوکراینی و آن جانهای بیگناه فکر میکردم که قربانیان یک تصمیم خشک نظامی شده بودند و فکر کردم اگر یک کشور باشد که نباید به تبرئهی چنین اتهامی حتا فکر کند، آن باید ایران باشد، نه ژاپن؛ چنانکه خود نمایشنامهنویس آلمانی نیز، موطن خود را در این «حکم اخلاقی»، و در خطابهی دادستان، استثنا میکند؛ و میگوید «شما دارید، در کشوری، تصمیمِ از منظر خود خیرخواهانهی یک فرد را، در برابر قانون، تبرئه میکنید؛ که این کشور، هنوز قربانی جنایاتِ بر مبنای تصمیماتِ یک فردِ از منظرِ خودش «خیرخواه وطن» است.»
#راهنمای_فیلم_خسرونقیبی
همین اول، مسیر این متن را روشن میکنم: بهنظرم «ناپلئون: نسخهی کارگردان» یک شاهکار است. از بهترینهای ریدلی اسکات. از بهترین فیلمهای تاریخی-حماسی تاریخ سینما.
نمیدانم نسخهی کوتاهتر -که نه اقبال منتقدان را داشت و نه اقبال فصل جوایز را- چهجور فیلمیست؛ اما آنچه در نسخهی ۴۸دقیقه بلندتر من دیدم، یک سمفونی باشکوه است از تصویر و رنگ و نور و صدا. سمفونی خون و شهوت و تاریخ. یک فصلی هست در همان اوایل فیلم که رنگبندی سرد روزهای پس از ویرانی انقلاب در فصل بازگشت ژوزفین به خانه ناگاه پیوند میخورد به رنگبندی گرم میهمانی سکانس بعد بهعنوان نمادی از دوران تازه. انگار دو تابلوی نقاشی سبک رمانتیسم (تو بگو «مهاجر بر فراز دریایی از مه» -که چه اندازه لحظهی پایینآمدن ژوزفین از پلههایی منقوش به پرچم فرانسه در حالوهوا و رنگبندی به آن شبیه است-، به یکی از نقاشیهای با رنگهای تندِ دومینیک انگر) به هم قطع، و تضادشان در هم ادغام شود.
این یک مینیاتور بینقص است که تصاویر داریوش وولسکی -که پیشتر من را در «شهر تاریک» و «سویینی تاد» مرعوب خود کرده بود- تنه به تنهی بری لیندون کوبریک کبیر میزند، متنش در بیرحمی و بیاعتنایی به دراماتیزهکردن تاریخ -و روایت سختش نسبت به پیشبرندههاش- یگانه است، در طراحی صحنه و لباس معلوم است که چه اندازه تبحر و تسلط بر تاریخ -و چشمداشت به تصاویر و نقشهای تاریخی- صرف شده؛ و درنهایت اجرای چیرهدستانهی کارگردانی که اگر چندسال دیگر بیشتر عمر نکند، نمیدانیم چه کسی پس از او خواهد توانست چنین صحنههای عظیم نبردی را طراحی و اجرا کند که با تمام جزئیات بتوانی دو سمت نبرد و تکنیکهای صفآراییشان را با جزئیترین اتفاقات درون آن جنگ -چنان که خودت میان آنی- درک کنی. جنگهای نیمه به بعد داستان را اصلن فراموش کنید؛ روایت بصری همان فتح اول ناپلئون که به او همهچیز میدهد، برای این که بفهمیم شروع، میانه و پایان یک صحنه را چهگونه باید طراحی کرد و به اوج رساند، کافیست.
معلوم است که از این سمفونی سهونیمساعته اگر یک ساز، تو بگو یک نت را بیرون بکشی، از این دیوار مستحکم اگر یک آجر را، همهچیز ویران خواهد شد. حدس میزنم این کاریست که استودیو با اثر کامل اسکات در نسخهی ۱۵۷دقیقهای کرده. تو یک صحنه از این دومینوی خوشچین را بیرون بکشی -چه سمت ژوزفین را، چه سمت جنگها را- قطعن این دومینو جایی باز خواهد ایستاد، آنقدر که توازنش در اجزاست و در نگهداشتن تماشاگر در دو سوی روایت. مثل تماشای هر «نسخهی کارگردان» دیگری، انگار حماقت استودیوها را در کوتاهکردن یا دستکاری آثار مؤلفان، پایانی نیست.
«ناپلئون» یک مسترکلاس بازیگریست و برخلاف تصور، نه واکین فینیکس در رأس -که البته از بهترینها و بیاداترین کارهای کارنامهی بازیگر توانمندش است- که این وَنِسا کربیست که چون نگینی بر تارک انگشتر فیلم اسکات میدرخشد. کربی در تمام صحنههای مشترک با فینیکس -چنان که خود ژوزفین با ناپلئون- سوار صحنه است و چنان مسحورکننده و متقاعدکننده، این زن جاهطلب و افسارگسیخته را شکل داده و میسازد که چارهای جز پذیرشش در پیشبرد تاریخ نداری. حتا نمیشود شاهسکانسهای کربی را در «ناپلئون» شمرد. هرجا هست، فیلم، فیلم اوست. در فصل زندان، در فصل بازگشت به خانه، در فصل نخستین قرار با ناپلئون در خانه، در فصل بازگشت از خیانت، در فصل امضای توافق طلاق و در آن فصل باشکوه در آغوشکشیدن فرزند با آن دیالوگ جادویی: «اگر بدونی برای بودن تو چه فداکاریای کردم...» که کلید کشف تمام معمای ذهن شخصیت ژوزفین در رابطه و حسش به ناپلئون است.
خوشحالم که عجله نکردم و «ناپلئون: نسخهی کارگردان» را جای آن محصول عرضهشده توسط کمپانی برای اکران دیدم. فیلمی که برای پردهی بزرگ ساخته شده و تماشای آن در قاب کوچک، خیانت به سینما و چشمان خودتان است در حجم جزئیاتی که از دست میدهید.
? نیامد
قرائتِ حامد نیکپی
از شعرِ رضا براهنی
در سالروز سفر ابدیاش
? شتاب کردم که آفتاب بیاید
✍? رضا براهنی
برای دومین سالروز سفرش
(۵ فروردین ۱۴۰۱)
𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 1 month, 3 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 4 months ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 4 days, 2 hours ago