شبکه توسعه

Description
زیرنظر آقایان دکتر: علی سرزعیم (اقتصاددان)، مجتبی لشکربلوکی (استراتژیست)، امیر ناظمی(آینده پژوه) و محمد فاضلی (جامعه‌شناس) و محمدرضا اسلامی(استادپلی تکنیک کالیفرنیا)

نام سابق: شبکه استراتژیست
ادمین
@Mm_135
http://t.me/itdmcbot?start=dr_lashkarbolouki
Advertising
We recommend to visit

ترید شاهین 💸 | 🕋𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓
آموزش صفر تا 100 کریپتو 📊
❗️معرفی خفن ترین پروژه ها‌ در بازار های مالی به صورت رایگان🐳
سیگنال فیوچرز و اسپات (هولد) رایگان🔥
با ما باشی💯 قدم جلویی رفیق🥂
𝐈𝐍𝐒𝐓𝐀𝐆𝐑𝐀𝐌 :
www.instagram.com/trade_shahin

Last updated 23 hours ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 2 months, 1 week ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

Ads : @IR_proxi_sale

Last updated 1 month, 3 weeks ago

3 weeks, 4 days ago

🔲⭕️ایرانی ها کاتارسیس می خواهند؟!مجتبی لشکربلوکی

دکتر داریوش شایگان، فیلسوف و  ایران‌پژوه معاصر در کتاب افسون زدگی خود دست روی نکته جالبی می گذارد: شاید کمتر قومی به اندازه ایرانی خود را به باد انتقاد بگیرد ولی ما هیچگاه نمی کوشیم درد خود را دریابیم. انتقاد ما بیشتر جنبه بیزاری و فحاشی دارد تا جنبه تحلیلی. می دانیم یک جای کار لنگ است اما نمی دانیم کجا؟ می دانیم بسیاری از مسایل باید روشن شود اما نمی دانیم چگونه؟ بحث دقیق در باره عناصری که غالب بر تفکرِ یک ملت و خلقیاتِ اوست مستلزم اندکی حوصله و اندکی عشق است. حوصله نداریم چون می خواهیم یک شبه ره صد ساله برویم. اغلب مضطربیم و چنان رفتار می کنیم که انگار آخرالزمان است و بلایی بزرگ از آسمان بر سر ما نازل خواهد شد. شتاب زده ایم زیرا که مضطربیم. اضطراب موقعی بوجود می آید که انسان از [ریشه و دلیل اصلی] دردِ خود آگاه نباشد. حصول این آگاهی و مطرح کردن آن از جمله لوازم بهداشت روانی یک ملت است. انتقاد مانند نیشتر جراح است که آلودگی چرکین را بیرون می ریزد.
ارسطو معتقد بود که نمایش آثار تراژدی یونان سبب می شد که همه نیروهای آزار دهنده ای که در درون انسان انباشته شده رها شده و سپس آرامش حاصل شود. این رهایی را ارسطو درون پالایی یا کاتارسیس می نامد. به گمانم موقع آن رسیده که ما نیز درون پالایی خود را آغاز کنیم. (به نقل از کانال سخنرانی ها)

☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی:
مفهوم کاتارسیس بعد از مطرح شدن توسط ارسطو بعدها بارها و بارها با معانی کمابیش مشابه و گاهی متضاد به کار گرفته شد. این روزها برخی در روانشناسی کاتارسیس را به معنای تخلیه روانی یا رهایی هیجانی در نظر می گیرند(لینک). فردی را در نظر بگیرید که تجربه استرس در یک موقعیت شغلی، یا خیانت در زندگی زناشویی یا ورشکستگی اقتصادی را تجربه کرده باشد که ممکن است باعث احساس ناامیدی، خشم، تنش و ترس شود. در یک نقطه خاص، آن‌قدر این احساسات و آشفتگی روانی می تواند طاقت‌فرسا ‌شود. و فرد به مرز انفجار برسد، مگر اینکه راهی برای رهایی از این احساس فروخورده پیدا کنند. اینجاست که کارتاسیس یعنی رهایی هیجانی یا تخلیه روانی و تکنیک های روانشناختی مرتبط با کارتاسیس مطرح می شود. تا این جا کاتارسیس در بعد فردی، اما کاتارسیس برای یک ملت هم معنا دارد؟

حالا اگر تشخیص داریوش شایگان را بپذیریم که بهداشت روانی جمعی ما ایرانیان به خاطر ناکامی های بلندتاریخی و احساس عقب ماندگی و توسعه نیافتگی، به خطر افتاده است و با مساله ای دست کم با این سه ویژگی روبرو هستیم:
1) مدام خود را به باد انتقاد می گیریم تا مرز خودویرانگری.
2) این انتقاد ما بیشتر از آنکه تحلیلی و ریشه یابانه باشد، همراه با بیزاری و فحاشی است.
3) انتقادها همراه با سردرگمی است چون می دانیم یک جای کار لنگ است اما نمی دانیم کجا؟ می دانیم بسیاری از مسایل باید تغییر کند اما نمی دانیم چگونه؟

حال چه باید کرد؟
۱) رویکرد پرسشگری خود را تغییر دهیم: به عنوان مثال به این سوالات دقت کنید: چرا ما این قدر بدبختیم؟ ما چقدر عقب مانده ایم؟ در کدام حوزه ها ما پیشرفت کرده ایم و در کدام ها نیازمند بهبود هستیم؟ در کدام حوزه هم تراز جهانی رشد کرده ایم و به چه دلایلی در برخی حوزه ها نتوانستیم مانند متوسط جهان پیشرفت کنیم؟ برخی از این سوالات با رویکرد خودویرانگری است و جنبه مخدر دارد و برخی سوالات همراه با لایه ای از امیدواری مطرح می شود و رویکرد خودپالایی دارد.

۲) رویکرد پاسخ یابی خود را تغییر دهیم: گاهی پرسش هایی که مطرح می کنیم خوب است اما رویکرد پاسخ دهی ما غلط است. یکی از دوستان به شوخی می گفت روح داریوش کبیر در ما ته نشین شده است و ما کلا هر کاری را که می خواهیم انجام دهیم باید بزرگ و اساسی باشد. پاسخ های کلان، آرمانی و دور از دسترس باعث می شود که نتوانیم از پنجره های کوچک و روزنه های محدودی که پیش روی ماست استفاده کنیم و به راه حل های کوچک، مقطعی و محلی بی توجهی کنیم. بدیهی است که همه ما می خواهیم کارهای بزرگ، اساسی، زیرساختی و دگرگون ساز انجام دهیم اما تاریخ می گوید که ممکن است انقلاب ها در طول یک روز رخ دهد اما انباشتی از اقدامات کوچک مقطعی محلی رخ داده است و آنگاه خود را در یک انقلاب ناگهانی نشان داده است.

خلاصه کنم، می شود هم سوالات را به گونه ای پرسید که نتیجه ای جز نفرت و بیزاری از خود و ناامیدی ایجاد نکند و هم پاسخ ها را به گونه ای بیابیم که نتیجه ای جزء آرمان گرایی کور و بی عملی تولید نکند. ملتی به بهره مندی و توسعه می رسد که سوالات امیدوارانه بپرسد و پاسخ های خردمندانه بیاید. خلاصه آنکه به تعبیر شایگان؛ اندکی حوصله! اندکی عشق!
شبکه توسعه
@I_D_Network
به نقل از کانال مجتبی لشکربلوکی
@Dr_Lashkarbolouki

1 month, 2 weeks ago

🔲⭕️تفاوت دانشگاه‌ هاروارد با دانشگاه های ما
دکتر فرزاد دهقانیان، استاد دانشگاه فردوسی

دروس عمومی مصوب وزارت علوم، تحقیقات و فناوری ایران، به جز دروس فارسی، زبان عمومی و تربیت بدنی (در مجموع ۸ واحد)، شامل ۱۴ واحد دیگر در چهار دسته مبانی نظری اسلام، اخلاق اسلامی، انقلاب اسلامی، تاریخ و تمدن اسلامی، آشنایی با منابع اسلامی و یک درس دانش خانواده و تنظیم جمعیت است [+].

به عنوان نمونه‌ای برای مقایسه با ایران، دروس عمومی (General Education) در دانشگاه‌های آمریکا تنوع بسیار زیادی دارد و هر دانشگاه بر اساس اهداف خود دروس مختلفی را ارائه می‌دهد که در طول زمان به‌روزرسانی می‌شود. به طور مثال، دروس عمومی دانشگاه هاروارد که به صورت قبول/مردود (Pass/Fail) نمره‌دهی می‌شوند، در چهار دسته زیر ارائه می‌شوند:
1- زیبایی‌شناسی و فرهنگ - نمونه کلاس‌ها: خودت باش (Act Natural)، فرهنگ غذا خوردن، خلاقیت
2- اخلاق و شهروندی - نمونه کلاس‌ها: شادی/خوشبختی (Happiness)، آشنایی با جهل، دروغ، مزخرفات و فریب
3- تاریخ، جوامع و افراد - نمونه کلاس‌ها: اسلحه در آمریکا، پروژه دموکراسی
4- علم و فناوری - نمونه کلاس‌ها: هوش مصنوعی، محاسبات و تفکر [+].

همچنین، دروس عمومی دانشگاه ایالتی کالیفرنیا به صورت زیر دسته‌بندی شده‌اند:
1- اهداف پایه - نمونه کلاس‌ها: زبان، فرهنگ و تفکر انتقادی، اصول سخنرانی عمومی، علم و شبه‌علم
2- جهان طبیعی و اشکال مختلف حیات - نمونه کلاس‌ها: زمین‌شناسی، ریاضیات عمومی، شیمی عمومی
3- هنر و بشریت - نمونه کلاس‌ها: تاریخچه هنرهای اسلامی، زنان خاورمیانه، سنت‌های بصری اروپایی
4- فرد و جامعه - نمونه کلاس‌ها: آزادی بیان، آسیا در جهان امروز، سیاست جهانی
5- فهم توسعه فردی - نمونه کلاس‌ها: کودک در خانواده، تغذیه و سلامت، سبک زندگی سالم
6- مطالعات قومی - نمونه کلاس‌ها: اقوام بومی کالیفرنیا، اقوام آسیایی-آمریکایی، مطالعه سرخپوستان [+].

☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی:
توانمندسازی جامعه به معنای تقویت قابلیت‌ها و مهارت‌های افراد و گروه‌ها برای مشارکت فعال و مؤثر در زندگی اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی است. در این زمینه، دروس عمومی دانشگاهی نقش مهمی در توانمندسازی جامعه ایفا می‌کنند. دروس عمومی با فراهم آوردن دانش، مهارت‌ها، و ارزش‌هایی که برای مشارکت فعال و مؤثر در جامعه ضروری هستند، می‌توانند نقش مهمی در توانمندسازی جامعه داشته باشند. این دروس به افراد کمک می‌کنند تا به عنوان شهروندانی آگاه و مسئول، در جهت توسعه اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی جامعه خود تلاش کنند.

بررسی دروس عمومی دانشگاه‌های ایران به وضوح نشان می‌دهد که دروس ارائه شده تناسبی با نیازهای امروز جامعه ایران ندارند. اصلاح و به روزرسانی این برنامه‌ها نیازمند مطالعات جامع است، اما به عنوان پیشنهاد اولیه، دروسی همچون مبانی علم اقتصاد، آشنایی با هوش مصنوعی، اصول نگارش و ارائه، فلسفه علم، تفکر انتقادی، آشنایی با اقوام ایرانی، تاریخ معاصر ایران، تاریخچه هنر در ایران، تغذیه و سلامت، و شاد زیستن می‌توانند به عنوان دروس عمومی انتخابی در برنامه درسی دانشگاه‌ها اضافه شوند. ارائه این دروس متنوع در دانشگاه‌های جامع کشور به‌سادگی قابل اجرا خواهد بود.

در نهایت، اگر وزارتخانه‌های علوم و آموزش و پرورش برنامه جامعی برای تأثیرگذاری در توسعه فرهنگ عمومی جامعه نداشته باشند، فرهنگ عمومی به افراد و رسانه‌های غیرمتخصص و سلبریتی‌ها سپرده خواهد شد که می‌تواند موجب بروز آسیب‌های جدی در بلندمدت شود.

شبکه توسعه
@I_D_Network
به نقل از کانال تلگرامی دکتر دهقانیان
@systemdiary

1 month, 3 weeks ago

*🔲*⭕️من همسر توام و نه متعلقه!**
مجتبی لشکربلوکی

دکتر مهراب صادقی نیا، متخصص جامعه شناسی فرهنگی مطلبی دارد که محل تامل است: به دنبال درگذشت همسر یکی از مراجع تقلید، پیام‌های تسلیتی از طرف شخصیت‌های مذهبی و سیاسی صادر شد. تعبیرهای متفاوتی در مورد ایشان به کار رفته؛
بانوی مکرمه، همسر گرامی
کریمه‌ بیت مرجع عالیقدر
همسر مکرّمه
با این حال، در شماری از پیام‌های تسلیت، از مفهوم «متعلقه» استفاده شده است. برای نمونه، امروز نیز چندین پیامک رسمی از طرف حوزه‌ علمیه برای دعوت به مشارکت در آیین تدفین آن بانوی پرهیزکار منتشر شد که در آن‌ها از کلمه‌ «متعلّقه» که وجه مؤنث «متعلّق» است، استفاده شده بود. کلمه‌ای که برای جهان امروز می‌تواند آزاردهنده باشد. 
زبان پدیده‌ فرهنگی پیچیده‌ای است. آینه‌ای‌ست که حیات فرهنگی ما را آشکار می‌کند و نظام ارزشی‌مان را برملا. ما در زبان‌مان زندگی می‌کنیم و شخصیت فرهنگی و نیز جهان‌معنای ما در زیر زبان‌مان پنهان است. کلمه‌ها نظام فکری ما هستند. کلمه‌ها را باید جدی گرفت. (منبع: کانال تلگرامی دکتر مهراب صادقی نیا)

☑️⭕️تحلیل و تجویز شخصی:

دو گونه می توان نگاه کرد:

◻️اول اینکه کلمات بازتاب نظام فکری ما هستند. فرض کنید که اگر من در هنگام رانندگی از راننده بغلی عصبانی می شوم و از الفاظ یابو و گاو استفاده می کنم. این نشان می دهد که من نظام فکری خشنی دارم و این خشونت خود را در کلمات نشان می دهد.
مثلا به زنان می گفتیم ضعیفه، یا کلمه سوسمارخور برای عرب ها یا کاکاسیاه برای سیاه پوستان و ...

◻️دوم اینکه می توان گفت که کلمات، عبارات، ضرب المثل ها به نظام فکری و رفتاری ما را شکل می دهند. فرض کنید که نسل های قبلی ما عبارت ضعیفه را در مورد زنان به کار می گرفته اند. این کلمات باعث چه می شد؟
• تقویت ساختارهای قدرت: این واژه به تقویت مردسالاری کمک می‌کرد و زنان را در موقعیت فرودست قرار می‌داد با استفاده از این عبارات، مردان می‌توانستند زنان را کنترل کنند و آن‌ها را به اطاعت از خود وادار کنند.
• توجیه نابرابری: این عبارات برای توجیه نابرابری‌های موجود بین زنان و مردان استفاده می‌شوند.
• کاهش اعتماد به نفس به خاطر تلقین و تکرار: خودتان را بگذارید جای دختری نوجوان در 300 سال گذشته وقتی از کودکی شما با چنین الفاظی بزرگ شوید چیزی از اعتماد به نفس، عزت نفس و خودباوری در شما باقی می ماند؟

یا فرض کنید یک نفر بگوید از این ستون به آن ستون فرجه و دیگری بگوید که آب از آب تکون نمی خوره! یا سگ زرد برادر شغاله یا در بر همین پاشنه می چرخه. این ها همه شان کلمات اند. اما دو گونه جهان ما را معنا می بخشند. دو گونه اقدام و کنش را برمی انگیزند. دو گونه انسان را می سازند.
کلمات سمی، جوک های سمی، ضرب المثل های سمی حتی اگر بر خود ما تاثیر نگذارد (با این دلیل که اصلا این کلمات را بر اساس نظام فکری ام می گویم و نه برعکس) بر دیگران که تاثیر می گذارند. ما در قبال تک تک کلماتی که می گوییم و بر منش و کنش دیگران تاثیر می گذاریم مسوولیم. کلماتی که به کار می بریم بعد از مدتی تبدیل می شود به پیش فرض های ما.

البته می دانیم که رابطه ذهن و زبان بسیار پیچیده است و در این مورد در رشته ها و نظریه های روان‌زبان‌شناسی، نسبی‌گرایی زبانی و زبان‌شناسی شناختی، بحث و بررسی های زیادی در این زمینه مطرح است.

جمله معروفی هست از وینستون چرچیل که می گوید ما ساختمان ها را می سازیم و بعدش آن ها ما را. فکر می کنم این رابطه بین خیلی چیزها هست از جمله اینکه می توان گفت: ما کلمات را می سازیم و کلمات ما را.
کلمات همراه با خود بار معنایی و ارزشی خاصی می آورند. به همین خاطر است که برخی کشورها، اسامی برخی مکان ها و برخی کلمات را تغییر داده اند چون حامل ارزش های قوم ستیزانه بوده است.
کلمات را جدی بگیریم، چرا که چه ما آن ها را جدی بگیریم یا نه، آن ها ما را جدی می گیرند!
آنقدری که کلمات آدم کشته اند، تفنگ ها نکشته اند.
شبکه توسعه
@I_D_Network
به نقل از کانال مجتبی لشکربلوکی
@Dr_Lashkarbolouki

2 months, 1 week ago

🔲⭕️دولت ایران گرفتار سارکوپنيا شده است!مجتبی لشکربلوکی

در علم پزشکی پدیده ای هست به نام سارکوپنيا. به زبان ساده یعنی از دست رفتن و کاهش ماهیچه‌ها. گفته می شود کمابیش انسان‌ها بعد از ۴۰ سالگی سالانه حدود یک درصد از حجم ماهیچه‌هایشان را از دست می‌دهند. با ضعف بافت ماهیچه ها ممکن است وزن شما تغییر نکند. حتی لاغر هم نشوید، اتفاقی که می افتد این است که نسبت عضله به چربی و استخوان کاهش پیدا می کند و شما تبدیل می شوید به پوست، چربی و استخوان و اندکی ماهیچه (عضله)! به همین خاطر افراد مسن مستعد زمین‌خوردن و شکستگی می‌شوند.
حالا این چه ربطی دارد به دولت؟ توضیح می دهم. فقط قبلش را بگویم که منظورم از دولت، قوه مجریه نیست بلکه کل سازوکار اداره کشور یعنی کل نظام حکمرانی است. دولت ما نشانه های سارکوپنيا را دارد.

*☑️*⭕️تحلیل و تجویز راهبردی**
وقتی روی کاغذ نگاه می کنیم تمام وزارت خانه ها، نهادها و سازمان ها -مشابه آنچه در کشورهای پیشرفته وجود دارد- را داریم. در روی کاغذ ساختار نظام حکمرانی ما تفاوت جدی ای با بقیه کشورها ندارد. (ساختار دولت می شود همان اسکلت استخوانی در بدن). برای اینکه اسکلت استخوانی به حرکت در بیاید و کار کند نیاز به نیروی انسانی با انگیزه، شایسته و کاردان داریم. وقتی به نیروی انسانی نگاه می کنیم متوجه می شویم سرجمع و از نظر تعدادی، کارکنان دولت کم نیستند.
مساله چیست؟ ما ساختارها را روی کاغذ ایجاد کرده ایم، نیروی انسانی هم به وفور به این ساختار تزریق کرده ایم. اما این ترکیب تبدیل شده به موجودی که گرفتار سارکوپنيا است. استخوان دارد. چربی به وفور دارد. عضله ای برای حرکت ندارد. سه مثال بزنم: یکی از بزرگ ترین نهادهای دولتی، آموزش و پرورش است اما معدل دانش آموزان ما در رشته های ریاضی، تجربی، انسانی به ترتیب برابر است با ۱۱.۸، ۱۲ و ۹.۱۳!! افتضاح است نه؟ باهوش ترین فرزندان این سرزمین پزشکی می خوانند اما همچنان از کمبود پزشکان متخصص رنج می بریم. روی میلیاردها مترمکعب گاز و میلیاردها بشکه نفت می خوابیم و بلند می شویم، اما زمستان بی گازیم و تابستان بی برق. این نظام حکمرانی شده است چربی و استخوان که توان راه رفتن و حل مساله ندارد. چرا؟ فعلا به دنبال دلایل پیچیده نمی رویم به سه دلیل مشهود بسنده می کنم:

۱) مهاجرت نخبگان از ایران به خارج؛ فقط کافیست آمار مهاجرت پزشکان و پرستاران را امروز در گوگل سرچ کنید.

۲) عزیمت شایستگان از دولت به بخش خصوصی: فرض کنید نخبه ای مهاجرت نکند و بخواهد سالم زندگی کند. دو گزینه پیش رو دارد: با حقوق دولتی کار کند و در عین حال از رانت های دولتی استفاده نکند و در عین حال پاسخگوی ۱۶ نهاد نظارتی و امنیتی و بازرسی باشد در برابر گزینه دیگر که در بخش خصوصی کار کند و حقوق بالاتر دریافت کند و به هیچ نهادی هم پاسخ گو نباشد. شما کدام را انتخاب می کنید؟

۳) ممانعت از حضور نخبگان: حالا فرض کنید که نخبه ای مهاجرت از ایران و عزیمت از دولت را انتخاب نکند، با پدیده شوم تری مواجه می شود به نام ممانعت. یکی را به این خاطر که در خارج درس خوانده می بریم زیر ذره بین. دیگری چون هم حزبی و هم شهری ما نیست. سومی به این خاطر که ده سال پیش در اعتراضات شرکت داشته. چهارمی به این خاطر که فرزندش مقیم کشور دیگری است. پنجمی به این خاطر که رفتار همسرش به سلیقه ما نمی خورد و این داستان شوم ادامه دارد.

آن اندک عضله ای هم که باقی مانده درگیر بروکراسی های دست و پاگیر، مافیای قدرت، ائتلاف های توزیع منافع شده و عملا به سکوت و سکون و رکود کشیده شده.
نگران آنم نظام حکمرانی آنقدر ناتوان شود که توان بهبود خودش را هم نداشته باشد و حتی نتواند نسل جدیدی از حکمرانان را پرورش دهد. همه دولت ها از چپ و راست با شعار جوان گرایی می آیند و آخرش یا دوباره در دام کهن سالاری می افتیم و یا در دام خام سالاری (جوانان قدکوتاه مدعی که یک شبه به مقامات می رسند)
نظام حکمرانی ما پوست شده و استخوان و مقدار زیادی چربی. استخوان یعنی همین ساختاری که با سازمان های عریض و طویل درست کرده ایم. عزم وجود دارد. عضله وجود ندارد. نمی توانیم مساله حل کنیم. به همین خاطر نمی توانیم ناترازی ها را حل کنیم. ناترازی های آب، انرژی، بودجه و هفت هشت ناترازی دیگر که ریشه در چند ناترازی بزرگ تر دارند که یکی از بزرگ ترین آن ها این است: ناترازی بین ظرفیت حکمرانی (عضله) مورد نیاز و ظرفیت موجود نظام حکمرانی برای حل مسایل کشور.

تحلیل گرانی که هر روز بر طبل ناترازی ها می کوبند به این سوال جواب بدهند که دولت با چه ظرفیتی می خواهد این ناترازی ها را برطرف کند؟ این یک ناترازی نیست، یک ابرناترازی است. در زمان ضعف بروکراسی، باید رفت سراغ نتوکراسی؛ حکمرانی شبکه ای و ائتلاف های مساله‌محورِ موقت بخش مردمی با دولت برای حل مسایل ملی.

شبکه توسعه
@I_D_Network
به نقل از مجتبی لشکربلوکی
@Dr_Lashkarbolouki

2 months, 2 weeks ago

🔲⭕️توسعه به شیوه نواک جوکوویچ
فرزاد دهقانیان، استاد دانشگاه فردوسی

در سال ۲۰۰۴، زمانی که نواک جوکوویچ برای اولین بار به عنوان یک بازیکن تنیس حرفه‌ای شناخته شد، در رتبه ۶۸۰ جهان قرار داشت و ۴۹ درصد بازی‌های خود را پیروز می‌شد. تا پایان سومین سال حرفه‌ای خود، او به رتبه سوم جهان صعود کرد. در این سال، درصد پیروزی‌های او به ۷۹ درصد و درآمد او از ۲۵۰ هزار دلار به ۵ میلیون دلار در سال افزایش یافت. در سال ۲۰۱۱، او به رتبه اول تنیس مردان جهان رسید و به طور میانگین سالانه ۱۴ میلیون دلار فقط از جوایز مسابقات کسب کرد و ۹۰ درصد از مسابقات خود را با پیروزی پشت سر گذاشت [+].
اما بررسی درصد امتیازاتی که جوکوویچ در هر مسابقه برنده شده، نکته جالبی را نشان می‌دهد. زمانی که نواک در رتبه ۶۸۰ جهان بود، ۴۹ درصد امتیازات هر بازی را به دست می‌آورد. وقتی به رتبه سوم جهان رسید، این درصد به ۵۲ درصد افزایش یافت. در حالی که در رتبه اول جهان، این درصد به ۵۵ درصد رسید.
استفان دانیر در یک سخنرانی TED، این موفقیت‌ها را ناشی از تصمیمات کوچک جوکوویچ در هر لحظه می‌داند. در واقع، جوکوویچ با دو بهبود ۳ درصدی در تصمیم‌گیری و کسب امتیاز، خود را به شماره یک تنیس دنیا رساند. البته، این بهبودهای کوچک نیازمند تلاش فراوان و مداوم است.

☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی

داستان موفقیت نواک جوکوویچ، نمونه‌ای الهام‌بخش برای تصمیم‌گیری در حوزه‌های شخصی و اجتماعی است. مسیر رسیدن به موفقیت، بیشتر از طریق بهبودهای کوچک و پیوسته به دست می‌آید تا تغییرات بزرگ و ناگهانی. جوکوویچ با تنها چند درصد بهبود در عملکرد خود توانست به صدر جدول تنیس جهان برسد، که نشان‌دهنده اهمیت تصمیمات در هر لحظه از زندگی است.

در زمینه رشد فردی، بهبودهای کوچک اما مستمر می‌توانند تفاوت‌های بزرگی ایجاد کنند. به عنوان مثال، روزانه چند دقیقه بیشتر مطالعه کردن، یادگیری یک مهارت جدید یا ایجاد یک عادت سالم، با گذر زمان می‌تواند به موفقیت‌های بزرگ منجر شود.

در سطح جامعه نیز با گام‌های کوچک و استراتژیک می‌توان تغییرات بزرگی ایجاد کرد. بهبود سطح رفاه یک جامعه، می‌تواند با سرمایه‌گذاری‌های کوچک در آموزش افراد آغاز شود. تغییر کوچک در سیاست‌گذاری می‌تواند سرنوشت یک کشور را تغییر دهد. به عنوان مثال، اصلاح یک قانون، به‌روزرسانی یک سیاست مدیریتی یا انجام یک حرکت استراتژیک در روابط بین‌الملل می‌تواند نتایج مهمی در سطح ملی و بین‌المللی به همراه داشته باشد. این قانون سیستم‌ها است که تغییرات کوچک در نقاط اهرمی می‌تواند دستاوردهای بسیار بزرگی را در طول زمان درپی داشته باشد.

بنابراین، مي توانيم تصمیماتي همچون انتصاب یک مدیر شایسته یا عزل یک مدیر نالایق را دست‌کم نگیریم، ادامه چنين تصميماتي را مطالبه كنيم و به تأثیرات بزرگ آنها امیدوار باشیم.

شبکه توسعه
@I_D_Network
به نقل از کانال تلگرامی دکتر دهقانیان
@systemdiary

2 months, 3 weeks ago

🔲⭕️خودنابودگری به سبک ایرانی
محمد فاضلی، جامعه شناس

یک. ایرانیان خارج از کشور یکی از سرمایه‌های مهم برای توسعه ایران هستند، همان گونه که چینی‌ها و هندی‌های خارج از چین و هند، سرمایه‌ای برای کشورشان شدند و از عوامل مؤثر در موفقیت‌های چند دهه گذشته این دو کشور بوده‌اند.

دو. در ماده ۲ «قانون نحوه انتصاب اشخاص در مشاغل حساس» که در سال ۱۴۰۱ در مجلس تصویب شده و به تأیید شورای نگهبان هم رسیده، نوشته شده «انتصاب اشخاص ذیل در مشاغل و پست‌های حساس ممنوع است» و در بند الف آن آمده «کسانی که خود، فرزندان یا همسر ایشان تابعیت مضاعف دارند.» پس نه فقط ایرانیان خارج از کشور که تابعیت مضاعف دارند، بلکه ایرانیان داخل کشور که نزدیکان‌شان تابعیت مضاعف دارند، نمی‌توانند شغل حساس داشته باشند.

سه. این افراد دارای شغل حساس تلقی شده‌اند: «معاونان و مشاوران رئیس‌جمهور و قائم­مقام آن‌ها، قائم­مقام، معاونان و مشاوران وزرا، رؤسا و مدیران عامل، مدیران کل و همطرازان آن‌ها در وزارتخانه‌ها سازمان‌ها و شرکت‌های دولتی، مؤسسات و نهادهای عمومی غیر­دولتی و دستگاه‌هایی که شمول قانون بر آن‌ها مستلزم ذکر یا تصریح نام است، از قبیل: شرکت ملی نفت ایران، سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران، بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران، بانک‌ها و بیمه‌های دولتی و مدیران سیاسی اعم از سفرا، استانداران، کارداران، رایزن­ها، فرمانداران، بخشداران، شهرداران.» شرایطی هم برای شغل حساس در نظر گرفته شده که بر اساس آن‌ها، خیلی مشاغل دیگر هم حساس تلقی می‌شوند، از جمله مشاغلی که مشمول ویژگی «ث ـ تأثیرگذاری تصمیمات در حوزه­های سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی» می‌شوند.

به این ترتیب، از معاونان و مشاوران رئیس‌جمهور، و وزرا تا سطح بخشدار و شهردار؛ و هر کسی که تصمیمات مؤثر می‌گیرد، شامل شغل حساس می‌شوند.

⬜️⭕️وضع فعلی ایران
چهار. خانواده‌های زیادی که دائماً هم در حال بیشتر شدن است، فرزندان خود را راهی خارج می‌کنند.

پنج. شمار فزاینده‌ای از تحصیل‌کرده‌ها، نخبگان و آدم‌های مؤثر و ایران‌دوست به علل مختلف – از تنگنای معیشتی گرفته تا ناامیدی اجتماعی و ... – کشور را ترک می‌کنند. این افراد حتی اگر خودشان تابعیت نگیرند، فرزندان‌شان تابعیت می‌گیرند.

شش. به دلیل فقدان چشم‌انداز بهبود ملموس وضعیت اقتصادی، به نحوی که اثر معناداری بر مهاجرت ایرانیان به خارج از کشور باقی بگذارد، جریان خروج افراد تحصیل‌کرده، ماهر و توانمند کشور احتمالاً در یکی دو دهه آینده نیز ادامه خواهد داشت.

هفت. فرزندان بسیاری از خانواده‌ها راهی خارج از کشور می‌شوند و پدران و مادران‌شان در داخل کشور باقی می‌مانند.

☑️*⭕️تحلیل و پرسش راهبردی*
«قانون نحوه انتصاب اشخاص در مشاغل حساس» به یکباره همه ایرانیان خارج از کشور که دارای تابعیت هستند (یا فرزندان و همسران‌شان تابعیت دارند) را از کار کردن در مشاغل حساس (که تا سطح بخشدار و هر سمت تأثیرگذار دیگری ادامه می‌یابد) منع می‌کند.

«قانون نحوه انتصاب اشخاص در مشاغل حساس» پدران و مادران فرزندانی را که مهاجرت می‌کنند نیز از کار کردن در مشاغل حساس (تا سطح مدیر کل یا بخشدار!) منع می‌کند.

سؤال: فکر می‌کنید در جامعه مهاجرفرست ایران، با میلیون‌ها ایرانی توانمند خارج از کشور، با میلیون‌ها فرد توانمند ساکن در کشور که یکی از اعضای خانواده‌شان به خارج مهاجرت می‌کند، تأثیر چنین قانونی چیست؟

آیا چنین قانونی به معنای تهی کردن بوروکراسی و دستگاه دولت از هر آدم توانمندی نیست که به هر دلیلی یکی از بستگان نزدیکش مهاجرت کرده و تابعیت گرفته یا می‌گیرد؟

آیا این خودتحریمی نیست؟ آیا هیچ وقت مراکز پژوهشی، عواقب این قانون را بررسی و منتشر کرده‌اند؟ آیا دلیلی وجود دارد که یک نظام سیاسی تا این حد از بستگان افرادی که مهاجرت کرده‌اند دوری کند و خود را از خدمات آن‌ها محروم کند؟ اصلاً با ادامه روند مهاجرتی شکل‌گرفته، دامنه کسانی که می‌توان در مشاغل حساس (تا سطح بخشدار و مدیر کل!!) به‌کار گرفت خیلی تنگ نمی‌شود؟

آیا چنین قانونی به معنای تضعیف بنیان‌های سرمایه انسانی در کشور نیست؟

شبکه توسعه
@I_D_Network
به نقل از محمد فاضلی
@fazeli_mohammad

4 months, 1 week ago

?⭕️سیاه چال قفل شدگی و پنجره فرصت انتخاب کابینه
دکتر میثم سعیدی.استاد دانشگاه و فعال صنعتی

نظام حکمرانی اجرایی کشور به دلایلی دچار چالش و بحران فرسودگی و ناکارآمدی شده است. این مسئله در سخنان تمامی نامزدهای ریاست جمهوری، مشهود بود. به وضوح می‌بینیم که نظام اداری ایران کارآیی خود را از دست داده‌. در ده های اخیر، به دلیل کاهش ذخیره دانش و جایگزینی مدرک‌داران بی‌سواد و مدعی به‌جای افراد متخصص و مهارت مند، فرایندهای پایه کشورداری دچار اعوجاج و ناکارآمدی شده‌اند که نتیجه آن ناکارآمدی، فساد و در نهایت، ناامیدی مردم بوده است.
اکنون اما یک پنجره فرصت به واسطه انتخابات‌، گشوده شده است. انتخابات، ظرفیتی برای بازآفرینی دولت است. متأسفانه در کشور ما در دو دهه گذشته، از این ظرفیت به درستی استفاده نشده است.
نکته اصلی این است: شرایط نظام حکمرانی کشور در عرصه اجرايی به شرایط قفل شدگی رسیده است که ناشی از پدیده وابستگی به مسیر است. [زمانی که انتخاب های پیش روی ما به خاطر انتخاب های گذشته ما مسدود و محدود می شود ما با پدیده وابستگی به مسیر روبرو هستیم. درست مانند شرایط فعلی که به خاطر عملکرد و انتخاب تمام دولت های قبلی پنجاه سال اخیر، دولت فعلی دستش برای انتخاب بسته یا محدود است]

این گزاره به این معناست که ساختار اداری در مسیر و تاریخ طی‌شده نظام حکمرانی قفل شده‌ است. اگر خبر استفاده از همان افراد گذشته برای اداره وزارتخانه‌ها صحت داشته باشد، این عملا باعث می شود که قفل شدگی بیشتر شود و مانع از گشایش مسیر را خواهد بود زیرا آن‌ها خود در شکل‌گیری این وابستگی نقش داشته‌اند.

*☑️*⭕️تجویز راهبردی:**
آیا می‌توان بر این قفل‌شدگی غلبه کرد؟ پاسخ مثبت است اما بسیار دشوار و پرهزینه است که البته نباید درنگ کرد. با انتخاب هر رئیس‌جمهور جدیدی، این پنجره فرصت غلبه بر وابستگی به مسیر در نظام حکمرانی برای مدت محدودی گشوده می شود. هر رئیس جمهور جدیدی می‌تواند فرصتی برای غلبه بر این قفل شدگی تاریخی باشد و اندک غفلتی از سوی ایشان، دوباره ما را به سیاه‌چاله وابستگی به مسیر خواهد انداخت.

1) اولین گام برای غلبه بر این قفل‌شدگی تاریخی، انتخاب و گزینش افرادی به عنوان مدیران ارشد همکار در دستگاه عریض و طویل اجرایی است که فهم دقیقی از این مسئله (قفل شدگی تاریخی) دارند و البته خودشان هم بخشی از علت این مساله نیستند (پس ذاتا می توانند وابستگی به مسیر را کاهش دهند).

2) موفقیت رئیس جمهور به انتخاب ترکیبی خردمند، با تجربه، مستقل (هم استقلال رای داشته باشند و هم استقلال سیاسی و جناحی) و بدون یال و کوپال که نه بر اساس لابی و سفارش بلکه بر اساس شایستگی انتخاب شده اند. چنین ترکیبی به همراه اندکی ریسک‌پذیری می‌تواند گامی موثر برای غلبه بر وابستگی به مسیر در نظام حکمرانی باشد.

3) هیأت دولتی با این ویژگی‌ها می‌تواند در انتخاب های بعدی خود در زیر مجموعه ها، هلدینگ ها، شرکت ها، همین معیارها را به کار گیرد و تحولی بزرگ ایجاد کند که نتیجه آن کارآمدی و سلامت دستگاه اداری کشور خواهد بود.
مردم هم از چنین انتخابی استقبال خواهند کرد چون می خواهند چهره های جدید، موثر، کارآمد و متخصص را در صدر امور اجرایی ببینند نه افرادی که بارها و بارها، امتحان خود را پس داده اند. چنین باد.

شبکه توسعه@I_D_Network

4 months, 1 week ago

?⭕️تحلیل پدیده حاج سید اصغر حمال
مجتبی لشکربلوکی

دکتر نعمت الله فاضلی، جامعه شناس معاصر ماجرایی بسیار شنیدنی را تعریف می کند به نقل از استاد پاپلی یزدی از جلد دوم شازده حمام. اول این ماجرای جذاب را با هم بخوانیم و سپس تحلیل کنیم. قبلش خیلی شفاف بگویم که واژه حمال به هیچ وجه نباید ذهنیت منفی ایجاد کند. هر کاری شریف است از جمله باربری. بر شانه تمام باربران با شرافت با افتخار بوسه می زنم!
پاپلی یزدی در سال ۱۳۴۶ تصادفی اصغر حمال را در مشهد موقع گدایی می بیند و او را می شناسد. اصغر پیشتر در گاراژی در یزد باربری می کرد. پاپلی احوالش را می پرسد و ناهار مهمانش می کند و با هم دوست می شوند. زمان می گذرد و اصغر داستان زندگی اش را برای پاپلی می گوید.
اصغر برای زیارت به مشهد آمده و شبی کنار حرم نشسته و سرش را روی زانویش گذاشته بود. عابران به گمان این که گداست، جلوی پایش پول می گذاشتند. اصغر می بیند در زمان کمی ۵ تومن پول به او داده اند. همان شب دو ساعت دیگر سرش را به زانو می گذارد و ده تومن جمع می کند. پولی بسیار بیشتر از بار زدن یک کامیون.

اصغر حمالی را رها می کند و به گدایی می پردازد و روزی ۵۰ تومن گدایی می کند. مدتی بعد پاپلی، اصغر را در حال نزول دادن می بیند، در حالی که شالی سبز دارد و سید هم شده! پنج سال می گذرد و سید صاحب خانه ای بزرگ و مال و منال اشرافی می شود. همسرش را هم وارد دلالی می کند و او جهیزیه دخترش را از همین راه فراهم می سازد. حالا اصغر حمال مشهور شده به «حاج سید اصغر».
حاج سید اصغر حمال ساکن تهران می شود. سال ۶۷ پاپلی «حاج سید اصغر» که اکنون دیگر حمال نیست را در تهران مجدد می بیند که صاحب صرافی در خیابان فردوسی و کاخ و جلال و جبروت است.

فقط اصغر حمال نیست که درمی یابد با زحمت کشیدن نمی شود پولدار شد، اطراف ما پر است از «حاج سید اصغر حمال‌ها» که از راه گدایی، ربا، دلالی و زندگی رانتی و انگلی، گنج قارون دارند و سید سبز پوش هم شده اند.
حاج سید اصغر حمال ها همه جا هستند، حتی در دانشگاه ها. کم نیستند اعضای هیات علمی که بدون زحمت و صلاحیت و با دوشیدن دانشجویان استاد شده اند. در ادارات دولتی، صنایع و کارخانه جات و بانک ها هم مدیران زیادی می بینیم که همان اصغر حمال اند که از نردبان باندبازی و رانت بالا رفته اند. یکی از علل فلاکت ایران رشد این «طبقه انگل» است. دکتر نعمت الله فاضلی در دامه نوشته خود این پدیده را تحلیل می کند (رفرنس: کانال تلگرامی ایشان) اجازه می خواهم با اندکی تفاوت، تحلیل خودم را ارایه کنم.

☑️⭕️تحلیل و تجویز:
چرا جامعه ما حاج سید اصغرحمال پرور است؟ اگر از جواب های ساده بگذریم و کمی عمیق تر نگاه کنیم: پاداش ها، پیشران رفتار ما هستند. اگر رفتاری، پاداش دریافت کند؛ تقویت و تکثیر می شود و اگر رفتاری پاداش دریافت نکند یا در عوض با عقوبت روبرو شود تضعیف و محو می شود. (مثلا اگر آن روز اصغر حمال از گدایی پول خوبی دریافت نمی کرد آن رفتار ادامه پیدا نمی کرد). دقت کنید که وقتی می گوییم پاداش یا عقوبت شامل همه چیز می شود مالی، معنوی، روانی اعم از ثروت، شهرت، منزلت و ...

خب سوال این است که چه چیزی پاداش ها یا عقوبت ها (یا بازخورد مثبت و منفی) را رقم می زند. برخی از دانشمندان می گویند: نهادها. نهادها چه هستند؟ قواعد زندگی جمعی که توسط خود انسان در طول تاریخ ایجاد می شود و تعیین می کنند که چه چیزی خوب است و چه چیزی بد است. چه چیزی شدنی است و چه چیزی نشدنی است و هر کاری باید چگونه انجام شود. نهادها روی پاداش ها تاثیر می گذارند و پاداش ها روی انگیزه ما و انگیزه هم رفتار (عملکرد) ما را جهت می دهد. بگذارید نمونه موردی اصغر حمال را به خاطر کمبود جا صرفا با دو نهاد ساده تحلیل کنیم.

1) اگر صدقه فردی در ایران رواج نداشت و همه از طریق سازمان های تخصصی نیکوکاری مانند خیریه ها صدقه می دادند آیا امکان داشت که اصغر حمال به چنین درآمدی برسد؟ خیر. نهاد صدقه فردی به جای نیکوکاری/صدقه جمعی یک نهاد موثر در پاداش دهی به اصغرحمال هاست.

2) در برخی کشورها قاعده پولت را از کجا آورده ای حاکم است. یعنی حتی اگر شما بخواهی پول را به حساب شخصی خودت آن هم در بانکی که 20 سال است در آن حساب داری واریز کنی، و مبلغش بالاتر از یک حدی باشد باید مدرک بیاوری. همین نهاد ساده باعث می شود که امکان شکل گیری طبقه انگل کمتر و پرهزینه تر شود.

شکل گیری طبقه انگل (مدیران دولتی که با باندبازی پست می گیرند، کاسبانی که با رانت و رشوه رشد می کنند و ...) ناشی از نهادهایی است که خودمان طراحی کرده ایم. اگر می خواهیم جامعه ای بدون انگل داشته باشیم، باید نهادهای توسعه ای ایجاد کنیم و جایگزین نهادهای غارتگر کنیم، بدون نهادهای درست آدم های خوب و زحمت کش هم «حاج سید اصغر» می شوند.

شبکه توسعه@I_D_Network
به نقل از کانال شخصی مجتبی لشکربلوکی@Dr_Lashkarbolouki

4 months, 1 week ago

☑️⭕️آقای پزشکیان، پزشک خوب هم بمانید
محمد فاضلی؛ جامعه شناس

جناب آقای مسعود پزشکیان رئیس‌جمهور شدید. منتخب و رئیس‌جمهور ملت شریف، بزرگ و عزیز ایران بودن، افتخار بزرگی است. مبارک‌تان باشد. این جایگاه چنان ارزشمند و خطیر است که می‌توان آن‌را به جان بیمارانی تشبیه کرد که پزشک‌شان بوده‌اید و قلب‌شان را جراحی کرده‌اید. از این‌رو چند نکته:

یک. پزشک خوب، صدای و توضیحات بیمار را به تفصیل گوش می‌کند. #شرح‌_حال بیمار را دقیق می‌شنود. شما نیز ابزارهای مختلف حکمرانی برای شنیدن صدای مردم دارید. بهترین ابزارها را برگزینید و از بدترین ابزارها که رنگ و بوی پوپولیسم دارند اجتناب کنید. پزشک خوب، به عنوان شهروند، حتی به آن‌ها که در شهر به او اعتماد نکرده‌اند و قبولش ندارند، احترام می‌گذارد. به ۶۰ درصد معترض که در انتخابات دور اول شرکت نکردند، و آن‌ها که به شما رأی ندادند، صدای همه را بشنوید و رئیس‌جمهور همه باشید.

دو. پزشک خوب، با بیمارش به نرمی، با صراحت، کاملاً راستگو و دقیق سخن می‌گوید. شما نیز ابزارهای مختلف برای سخن گفتن با مردم دارید. گزارشی از وضعیت واقعی کشور بدهید، دشواری‌ها را بیان کنید، و امکانات را توضیح دهید؛ با مردم به دقت، با صراحت و با شفافیت سخن بگویید.

سه. پزشک خوب، همه گزینه‌های موجود برای درمان را با بیمار مطرح می‌کند، نظر تخصصی را می‌گوید و بر سر شیوه درمان با بیمار به توافق می‌رسد. بیمار حق دارد شیوه درمان را بشناسد و درباره آن تصمیم بگیرد. شما درباره درمان‌ها – بالاخص مهم‌ترین درمان‌ها برای دردناک‌ترین دردهای این میهن زخم‌خورده – با مردم به توافق برسید.

چهار. پزشک خوب، بالاخص جراح خوب، یک تیم و کادر درمانی خوب انتخاب می‌کند و بر سر شیوه درمان بیمار با تیمش توافق‌سازی می‌کند. همه می‌دانند قرار است چه کنند و مسیر درمان چیست. تیم خوب انتخاب کنید، درباره چرایی انتخابی اعضای تیم به ملت توضیح بدهید، و مسیر انتخاب تیم را شفاف کنید. مردم باید بتوانند به تیم شما اعتماد کنند.

پنج. پزشک خوب، قبل از جراحی یا هر درمانی، به اندازه کافی شواهد درباره بیماری جمع می‌کند و از ابزارهای تشخیصی مناسب – از آزمایش تا رادیوگرافی و ... – استفاده می‌کند. این کار را در ریاست جمهوی هم برای تصمیم‌گیری استفاده کنید.

شش. پزشک خوب، فقط به درمان بیمارش فکر می‌کند و طبق سوگندی که یاد کرده، نسبت به جنسیت، دین و مذهب یا هر ویژگی دیگر بیمار بی‌طرف است. بی‌طرفی یک پزشک خوب در قبال بیمارش را در سمت رئیس‌جمهور حفظ کنید. نسبت به همه ایرانیان، اعم از موافقان و مخالفان‌تان به یک چشم نگاه کنید و فقط بر درمان آن بخش از بیماری‌ها که مردم ایران از شما انتظار درمان دارند متمرکز شوید.

هفت. پزشک خوب و با اخلاق، بقیه همکارانش را تخریب نمی‌کند. شما نیز به دولت‌های قبلی کار نداشته باشید. گزارش بدهید که کشور را در چه وضعیتی تحویل می‌گیرید، اما دولت‌های قبل از خود را تخریب نکنید. اگر عملکردتان خوب باشد، مردم خودشان قضاوت می‌کنند. خوب بودن هر پزشکی را با میزان درمان کردن بیمار می‌سنجند نه میزان تخریب کردن سایر پزشکان.

هشت. پزشک خوب، بیمار را آرامش می‌بخشد و به ثبات روحی و روانی می‌رساند. جامعه امروز ایران از آزار روحی و روانی در عذاب است. جامعه ناخرسند و روان‌رنجور شده است. با بقیه حکمرانان به توافق برسید که باید جامعه ایرانی ثبات روحی و روانی داشته باشد تا بشود در این جامعه کاری کرد. توافق‌سازی با بقیه – از جمله رقبای‌تان در انتخابات – را فراموش نکنید. اگر به توافق نرسید، و بازی‌های برد-برد تعریف نکنید، بی‌ثباتی اجتماعی و سیاسی ادامه خواهد یافت و عمر کاری‌تان به منازعه سپری خواهد شد.

نُه. سرمایه هر پزشک خوبی، اعتماد بیماران است. این مردم، رنجیده‌خاطر و آزرده پای صندوق رأی آمدند؛ و نیز آن‌ها که دعوت به رأی کردند آبرو گرو گذاشته‌اند به امید ساختن ایران بهتر. برای اعتماد کردن نیم‌بند این مردم و آبروی آن‌ها که حیثیت و اعتبار خود را مصروف بازسازی اعتماد و سرمایه اجتماعی در این کشور کردند، ارزش و اعتبار قائل شوید. موفقیت‌هایی بسازید که اعتماد مردم را تقویت و آبروی کنشگران را افزون کند.

ده. پزشک خوب، رویه و نقشه روشنی برای گام‌های متوالی درمان و حرکت تدریجی در مسیر سلامت دارد. نقشه و رویه حرکت تدریجی را طراحی کنید و با شفافیت و صراحت با مردم به اشتراک بگذارید. جامعه باید بداند به کجا می‌روید تا درباره همراه شدن با شما تصمیم بگیرد.

شبکه توسعه (@I_D_Network)
به نقل از محمد فاضلی (@fazeli_mohammad)

6 months, 1 week ago

?⭕️فرمولی برای توسعه ایران: بیست و پنج درصدِ زِد به علاوه آلفا
دکتر فرزاد دهقانیان، دانشیار دانشگاه فردوسی

مقدمه اول: ماکس پلانک فیزیکدان بزرگ و برنده جایزه نوبل گفته است: "حقیقت‌های جدید علمی با مجاب کردن مخالفانش و وادار کردن آن‌ها به دیدن نور حقیقت پیروز نمی‌شوند. بلکه دلیل پیروزی‌شان آن است که مخالفانشان سرانجام از دنیا می‌روند و نسل جدیدی بار می‌آید که با آن حقیقت علمی آشناست."

مقدمه دوم: جمعیت لازم برای ایجاد هنجارهای اجتماعی جدید، فقط حدود ۲۰ تا ۳۵ درصد جامعه است. دکتر دیمون سنتولا استاد ارتباطات و جامعه‌شناسی در دانشگاه پنسیلوانیا مطابق آزمایشهایی که انجام داده، این جرم بحرانی را بزنگاه ۲۵ درصدی نامیده است. او به عنوان نمونه اشاره می‌کند که در سوئد، زنان پس از آنکه به جرم بحرانی ۲۵ تا ۳۰ درصدی از مجالس  قانون‌گذاری محلی رسیدند، به طرز کارآمدی با یکدیگر هماهنگ شدند و موضوعات تازه‌ای را برای رفع دغدغه‌های زنان مطرح کردند.

مقدمه سوم: پروفسور رابین دانبار، استاد روانشناسی تکاملی در دانشگاه آکسفورد معتقد است هر انسان می‌تواند به صورت متوسط با حدود ۱۵۰ نفر تعامل پایدار داشته باشد و دایره آشنایان صمیمی او به ۵۰ نفر می‌رسد. به عنوان یک قاعده هیوریستیک اگر هر فرد بتواند حداقل ۲۵ درصد آشنایان خود را با خود همسو کند، می‌تواند به ایجاد یک تغییر فکری، رفتاری یا به طور کلی اشاعه یک نوآوری در جامعه آشنایان خود امیدوار باشد. آشناهای شما نیز قاعدتا دایره آشنایان خود را دارند و می‌توانید به اثر گلوله برفی امیدوار باشید.

*☑️*⭕️راهکار عملی:**

مطابق نظر ماکس پلانک فقید، نباید از مقاومت و پس‌زنی قدیمی‌های مخالف رنجید. تلاش برای همسوسازی مدلهای ذهنی و قواعد تصمیم‌گیریِ حداقل ۲۵ درصد از جمعیت نسل زد (متولدین ۱۳۷۶ تا ۱۳۸۹) و آلفا (دهه نودی‌ها) ایده هوشمندانه‌تری است. البته که بار این کار بیشتر بر دوش نسل وای (Y) (دهه شصتی‌ها) خواهد بود.(رفرنس: کانال دکتر فرزاد دهقانیان @systemdiary)
بازنویسی و بازنشر توسط شبکه توسعه
@I_D_Network

We recommend to visit

ترید شاهین 💸 | 🕋𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓
آموزش صفر تا 100 کریپتو 📊
❗️معرفی خفن ترین پروژه ها‌ در بازار های مالی به صورت رایگان🐳
سیگنال فیوچرز و اسپات (هولد) رایگان🔥
با ما باشی💯 قدم جلویی رفیق🥂
𝐈𝐍𝐒𝐓𝐀𝐆𝐑𝐀𝐌 :
www.instagram.com/trade_shahin

Last updated 23 hours ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 2 months, 1 week ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

Ads : @IR_proxi_sale

Last updated 1 month, 3 weeks ago