قطره محال انديش ۲

Description
"چه‌هاست در سر این قطره محال اندیش" #حافظ

كانال اول :

@rostami_hamid_54



لينك join:
https://telegram.me/joinchat/BVyybjwpTpAocqvN6mcX9A

ادمين :

#حميد_رستمى
We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 4 months, 2 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 7 months ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 2 months, 4 weeks ago

1 month, 2 weeks ago

قفل از خاک می‌گشاییم
دریچه‌ای می‌بینیم و نردبانی
پا به درون می‌نهیم
به فراخنایی می‌رسیم
دری گشوده می‌شود به باغی
از آن باغ
دری به باغ دیگر
و همچنان باغی پشت باغی
پُر از گل‌های رنگین و درختان سنگین از میوه

در آخرین باغ دری می‌بینیم بسته
پشت در چیست نمی‌دانیم
شاید اسبی سفید باشد و ما را با خود به قصر قصه‌ها ببرد
شاید اژدهایی باشد و به شعله‌ی نفس خویش
خاکسترمان کند

حلقه بر در بزنیم یا برگردیم؟

#عمران_صلاحی
📘 #در_غبار_برف
مجموعه کامل شعر،جلد دوم ،نشر چشمه،زمستان

کانال: #قطره_محال_اندیش🔻

@ghatremahalandish

1 month, 2 weeks ago

خاتون
دایره در دایره موج می‌زنی
گسترده می‌شوی
روی حباب‌های آه پریان
زیر قطره‌های آواز پرندگان
کنار چراغ‌های عاشقان
دایره در دایره موج می‌زنی
فرامی‌گیری
جزیره‌ها را، مرجان‌ها را
دریچه‌ها را، دالان‌ها را
ستاره‌ها را، باران‌ها را

می‌گردی
پاورچین پاورچین
می‌چرخی
چین در چین
دایره در دایره موج می‌زنی
و سرانجام
در آرامشی زلال
دامن برمی‌چینی!

#عمران_صلاحی
📘در غبار برف، جلد دوم،نشر چشمه،زمستان ۱۴۰۰، تهران
کانال: #قطره_محال_اندیش🔻

@ghatremahalandish

1 month, 2 weeks ago

یکی در عقابی پنهان است
که مار به منقار دارد،
یکی در کلاغی
که مردار!

من و تو
در دو پرنده‌ی کوچک پنهان‌ایم
که زیر فواره‌های عشق
نغمه برمی‌چینند!

#عمران_صلاحی
📘در غبار برف، جلد دوم،نشر چشمه،زمستان ۱۴۰۰، تهران

کانال: #قطره_محال_اندیش🔻

@ghatremahalandish

3 months, 2 weeks ago
کدخدای چراغ ها بودم

کدخدای چراغ ها بودم
شاه تاریکی ها شدم!
امیر دقیقه های نورانی بودم
کوتوال دیوارهای بلند و اسیر دهلیزهای تاریک شدم

وقتی پادشاهی را می گیرند
او را از اسب فرود می آورند
تاجش را از سر بر می گیرند
جشمانش را در می آورند
و دستهایش را از پشت سر می بندند
و سرش را اسیر سکوتی می کنند
که من می دانم!
و آنگاه پشت میله ها محبوسش
می کنند
مثل من در فراق تو
در این سال ها!

#محمدباقر_کلاهی_اهری
?ببری با ترقوه‌ای مهیب

کانال #قطره_محال_اندیش

@ghatremahalandish

3 months, 2 weeks ago
در چشمانش نگریستم

در چشمانش نگریستم
باغی می سوخت
باغی می سوخت
باغی می سوخت
ولولیان گریبان چاک از فرط شراب
ته مانده ی آن آخرین جرعه را بر دستان طوبای منفرد
خطی دراز می کشیدند...

در چشمانش نگریستم باغی می سوخت!

#حسن_موذن_زاده

کانال #قطره_محال_اندیش

@ghatremahalandish

3 months, 2 weeks ago

پرویز اسلامپور (1391- 1322)، محل تولد: تهران

در شعرهای اسلامپور، وصف‌های متنوّع و موجز، و بیان تصویری فشرده و مخصوص تا سرحدّ خیال و ذهنِ غریب شاعر تداوم و وسعت یافته است. او به برخی شاعران بنیادستیز/ رادیکال سبک هندی بی‌شباهت نیست که برای رسیدن به شهرِ شعر حاضر به درنوردیدن بیراهه‌های شگفت‌آور استعاره هستند. این شاعر به ترکیب خاص کلمه‌ها، نحوه‌ی همنشینی سطرها، و نوع موسیقی زبان برای رسیدن به ساختاری متمایز در سروده‌هایش عقیده دارد. به‌نظر می‌رسد در مجموع، وی به انسان، طبیعت، اسطوره و ماوراء طبیعت، تاحدودی به‌تساوی، علاقه‌مند باشد. اما به احتمال زیاد، در نزد او اشتیاق و امتیازی بالاتر از شکل/ فرم‌گرایی برای دیگر ـ دیدن و دیگر ـ گفتن در جهان شعر وجود نداشته است و نخواهد داشت. بیش از نیمی از دوره‌ی دوم زندگی اسلامپور در فرانسه و در سکوت ادبی گذشت.

◉ دفترهای شعر:

وصلت در منحنی سوم (1346)، نمک و حرکت ورید (1347)، پرویز اسلام‌پور (1350)، طبقات جنون (1399).

مژه

دشنه‌های کوچک استخوانی که بر پوسته می‌رویند و نجار
مچ بسته در سیاهی، و یا
به کبودی
که
این‌سان تو را و مرا
از دشنام معاف می‌دارد

و دری‌ست گشاده به روشنا
و مسدود
بر وهم
و خود سایه‌ای دراز را به دو میدان‌گونه
می‌گسترد
و در سایه‌ی گسترده
رخ
به خواب می‌رود

رگ‌هایی موازی، و گاه
چاقوهایی که همیشه
آخته‌اند
پس
چون بر هم آیند، تیرگی دردم
لباس می‌پوشد بر هیکل باد

و این
پوششی است تار
چندان که به مرگ پدری و یا به
سودای سوگی بر ریگ و بخار!

#پرویز_اسلامپور

کانال #قطره_محال_اندیش

@ghatremahalandish

3 months, 3 weeks ago
3 months, 3 weeks ago
3 months, 3 weeks ago
از راه برف آمدم سراغت را …

از راه برف آمدم سراغت را بگیرم
اما چون گلِ ریواس
در گلوله‌های سفید خواب بودی
انگار کسی گفت به من:
عاشق شده‌ای
پنجره‌ی اتاقت
رو به خیابان‌ تنهایی روشن بود
گنجشکی با پرِ دلتنگی پرواز کرد

می‌دانی
من خیابان به خیابان
پیاده آمدم
قرارمان این همه بی‌قراری نبود
همین که من از سفیدی آمدم
تو در خوابِ زمستانی باشی

بیداری شدی اما
برف از شانه‌ی درخت‌ها‌ی همسایه
آنقدر بر سرم بارید
تا تو از رد پاهایم
آدرس خانه‌ی جدیدم را پیدا کنی.

دیر آمده بودی
دیر
من از همان خیابانی
که ‌گنجشک‌ها پرواز کردند
راه دریا را پیدا کردم
و ایستگاه  پر از دلتنگی شده بود
ناگاه سوار قطاری شدم
که تنها دو مسافر داشت
زنی چمدان به دست و
مردی سیگار به دست!

ما تنها مسافرانی بودیم
که از تنهایی خوابمان برده بود
و از چمدان‌هایمان
خاطرات چون پیراهنی گشاد
بیرون زده بود!

#زینب_نیکونام

کانال #قطره_محال_اندیش

@ghatremahalandish

3 months, 3 weeks ago
ما بر آتش کفران ورزیدیم

ما بر آتش کفران ورزیدیم
تابوت زندگی به دوش
دور شدیم از او
در آسایشی که خنکای صبحگاهی
به فریب بر ما می‌وزانْد
از آن پس چون پاییزان پرگرگ
چون طعنه‌ی دانستن
افسرده شدیم
نایی نبود برای فریاد
امیدی که فهمیدن پوست درخت را سعید کند
شاید شیدایی شبی از شدت شرم‌مان شکسته باشد
هر چند به جان سنگواره‌ی سپیدار
سکوت کاری‌تر است

برگرد
برگرد
مدام با خودش می‌گوید و بر کتاب‌های پاره اش می‌دمد
آه از این نشئه‌ی ناتمام آدمی
به دور از آتش زندگی
برخیز و به ساعت‌ها زمان را بیاموز
برخیز و بگو که دشنه خستگی بر تو کاری کرده نمی تواند
برخیز
برقص
چون رقصیدن برف در چشم مسافر ناامید

#عباس_رضایی

کانال #قطره_محال_اندیش

@ghatremahalandish

We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 4 months, 2 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 7 months ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 2 months, 4 weeks ago