?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 5 months, 3 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 8 months ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 4 months ago
اندوه و سیهروزی، بهترین بازیگران و شیواترین مترجمان عشقاند.
انوره دو بالزاک
زن سیساله، ترجمهی کوروش نوروزی
در آغاز سال نو در آغوش میگیرمات، و آرزو دارم سال قابلتحملی داشته باشی، چون تمایلی نداری دربارهی افسانهی شادی چیزی بشنوی. تو آرامش مرا تحسین میکنی؛ اما این آرامش برخاسته از عمق وجودم نیست؛ بلکه از نیاز من به اندیشیدن صرف به دیگران نشأت میگیرد. هرچند، فرصت کوتاه است، کهنسالی زیر پوستم میخزد و مرگ شانههایم را هل میدهد.
تا به امروز حتی اگر لازم نبوده، تا حد امکان مفید فایده بودهام، و مادامیکه نفس در من باقی است، به اندیشیدن، سخنگفتن و کارکردن ادامه خواهم داد.
برای کسی که به تلاش ادامه میدهد، مرگ نباید پیش از زمانیکه فرسودگی درهای آزادی را میگشاید، فراخوانده شود.
ژرژ ساند
نامه به گوستاو فلوبر
آوازهای کوچکی برای ماه، ترجمهی گلاره جمشیدی
روحم از دلهرهای مبهم در خفقان و عذاب است، دلهرهای که احساساتم را منجمد کرده است و مرا در نوعی خمودیِ دائمی فرو میبَرَد. نه نای شکایت دارم و نه سخنی برای بیان دردم. رنج میبرم، و از این رنج بردن شرمسارم وقتی میبینم ویکتور از آنچه مرا میکُشَد خشنود و راضیست.
انوره دو بالزاک
زن سیساله، ترجمهی کوروش نوروزی
و من برگ و برکه نبودم نه باد و نه باران ای روحِ گیاهی! تنِ من زندانِ تو بود
...
چون زاده شدم چشمانم به دو برگِ نارون میمانست، رگانم به ساقهی نیلوفر، دستانم به پنجهی افرا و روحی لغزنده بهسانِ باد و برکه، بهگونهی باران و چندان که نارونِ پیر از غضبِ رعد به خاک افتاد دردی جانگزا چونان فریادِ مرگ در من شکست
و من ای طبیعتِ مشقتآلوده، ای پدر! فرزندِ تو بودم.
احمد شاملو
لحظهها و همیشه
میگویند فراموشی دفاعِ طبیعیِ بدن است در برابر رنج. میگویند دردی که نوزاد، هنگام عبور از آن دریچهی تنگ، متحمل میشود چنان شدید است که کودک ترجیح میدهد رنجِ زادهشدن را برای همیشه از یاد ببرد.
رضا قاسمی
همنوایی شبانهی ارکستر چوبها
به خانه که میآمدم، در بهسختی باز میشد. هوای فشردهی اندوه که به مرور متراکم شده بود، به محض ورود، مرا هم در خود مچاله میکرد.
رضا قاسمی
همنوایی شبانهی ارکستر چوبها
از بدِ حادثه، در آن ایامی که هنوز میتوانستم به کسی سر بسپارم، برخورده بودم به مردی که آبِ پاکی را روی دستم ریخته بود.
رضا قاسمی
همنوایی شبانهی ارکستر چوبها
حالا من ماندهام و این تهماندهی غلیظ و تیرهی روز.
رضا قاسمی
همنوایی شبانهی ارکستر چوبها
منظرهی ویرانی آدمها غمانگیزترین منظرهی دنیاست. ببینی کسی مثل طاوس میرفته، حالا مرغِ نحیفی است، پرش ریخته، ببینی کسی خود را ملکهای میپنداشته و تو را بندهی زرخرید، حالا منتظرِ گوشهی چشمی است به او بکنی.
رضا قاسمی
همنوایی شبانهی ارکستر چوبها
برگرد و گوش کن
به صدای پرندههایی که درونم پَر گرفتهاند
اِردَم بایزید
من فردای روز رفتن تواَم
ترجمهی سیامک تقیزاده
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 5 months, 3 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 8 months ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 4 months ago