پیکسلهایی که زندگیست
(ضیف فهد)
We recommend to visit

کانال رسمی آهنگیفای و دنیای ترانه
🎵 بات: @ahangifybot
ارتباط، تبلیغات: t.me/ahang_contact
اینستاگرام: instagram.com/ahangify
سایت: aha.ng
Last updated 3 weeks, 2 days ago

🔷️فقط جهت تبلیغات :👈🏽 @Ads1_Myporoxy
.
.
.
.
.
.
#proxy #poroxy
Last updated 1 day, 8 hours ago

🔺در کوتاهترین زمان بروزترین باشید
♻️ارسال سوژه و خبر و ارتباط با ما
@tabnak24
🔺شرایط تبلیغات در کانال خبر فوری
https://t.me/+OKb6OimPR0thZjBk
ادمین تبلیغ👇
@tabnak11
🔺اینستاگرام👇
https://instagram.com/khabarfouri1?utm_medium=copy_link
Last updated 1 day, 6 hours ago
باور نمیکند دل من مرگ خویش را
نه، نه من این یقین را باور نمیکنم
تا همدم من است نفسهای زندگی
من با خیال مرگ دمی سر نمیکنم.
آخر چگونه گل خس و خاشاک میشود؟
آخر چگونه این همه رویای نونهال
نگشوده گل هنوز
ننشسته در بهار
می پژمرد به جان من و خاک میشود؟
در من چه وعدههاست
در من چه هجرهاست
در من چه دستها به دعا مانده روز و شب
اینها چه میشود؟
آخر چگونه این همه عُشّاق بیشمار
آواره از دیار
یک روز بیصدا
در کورهراهها همه خاموش میشوند؟
باور کنم که دخترکان سفید بخت
بی وصل و نامراد
بالای بامها و کنار دریچهها
چشمانتظار یار سیهپوش میشوند؟
باور نمیکنم که عشق نهان میشود به گور
بی آنکه سر کشد گل عُصیانیاش ز خاک
باور کنم که دل
روزی نمیتپد
نفرین بر این دروغ، دروغ هراسناک.
پل میکشد به ساحل آینده شعر من
تا رهروان سرخوشی از آن گذر کنند
پیغام من به بوسهی لبها و دستها
پرواز میکند
باشد که عاشقان به چنین پیک آشتی
یک ره نظر کنند.
در کاوش پیاپی لبها و دستهاست
کاین نقش آدمی
بر لوحهی زمان
جاوید میشود.
این ذرهذره گرمی خاموشوار ما
یک روز بیگمان
سر میزند ز جایی و خورشید میشود.
تا دوست داریاَم
تا دوست دارمت
تا اشک ما به گونهی هم میچکد ز مهر
تا هست در زمانه یکی جانِ دوستدار
کِی مرگ میتواند
نام مرا بروبد از یاد روزگار؟
بسیار گل که از کف من برده است باد
اما من غمین
گلهای یاد کس را پرپر نمیکنم
من مرگ هیچ عزیزی را
باور نمیکنم.
میریزد عاقبت
یک روز برگ من
یکروز چشم من هم در خواب میشود
–زین خواب چشم هیچکسی را گریز نیست–
اما درون باغ
همواره عطر باور من در هوا پُر است.
سیاوش کسرایی
باور، از دفترِ «با دماوند خاموش»
#دکلمه | باور
شعر و صدا: سیاوش کسرایی
گفت:
ای آپولودوروس میبینم که تو هنوز همانی که بودی و هیچ تغییر حالت نمیدهی و دست از این روشِ «نکوهیده» برنمیداری و مدام از عیبجویی دیگران خود را حقیر و پست میگردانی و همهی مردمان را که خود نیز یکی از آنانی بدبخت و تیرهروز میشماری! نمیدانم که به چه علت، تو را آپولودوروس خوشخو نامیدهاند و حال آنکه تو پیوسته بر خود و دیگران جز سقراط** خشمگینی؟
آپولودوروس گفت:
آری، دوست من. و حال که اعتقاد و ایمان من نسبت به تو و به خودم چنین است. تو دلیل کافی داری که مرا محکوم به نادانی کرده و مجنون بدانی؟
افلاطون
ضیافت
ترجمهی محمدعلی فروغی، محمدابراهیم امینیفرد
آی دوشیزهای
که بر پوست نرم بره دست میسایی،
که به نور و شعله
— به هر دو —
با هر دو چشمات مینگری
...
چه زنجیرها را چنین زود پاره کرد؟
چهکس دلت را مکدّر کرد؟
تو عاشق بودی
چهکس دوستت نداشت چندانکه باید؟
نیچه
اکنون میان دو هیچ، بخشهایی از شعری
ترجمهی علی عبداللهی
◾ یک یادداشت مهم — لطفاً بخوانید
کتاب، همنشین آدم است. به خلوت و انزوای ما راه پیدا میکند: خلوتی که حتی متعلق به معشوق هم نیست! چنین جایگاه رفیعی را نباید به هر "موجودی" بخشید.
اینکه یک لیست از کتابهای بد و ضعیف تهیه کنیم (بلکلیست) البته فوایدی دارد، اما در کل چیزی را عوض نمیکند. بنظرم برای رشد، هر آدمی باید مدت نسبتا طولانی (یکی دو سال) خود را با کتابهای خوب مشغول کند. مثلا در حوزهی داستان، مدتی به عنوان تکلیف هم شده، داستایفسکی (شبهای روشن و جنایت و مکافات و...) و کافکا (محاکمه، مسخ و...) بخواند. یا رمان فلسفی از کامو بخواند و فلسفه را با آن شروع کند، یا با قطعهنویسیهای فلسفی بارت و چوران وقت بگذراند و لذت ببرد. سلیقهی چنین شخصی به مرور تربیت و تثبیت میشود. به امکانات علمی و انتقادی مجهز میشود. به شکل خودکار و پیوسته، آثار را میسنجد و حتی با خواندن بخشی از یک کتاب، میتواند ضعفهایش را حس کند و آن را پس بزند. چنین شخصی به آن "بلکلیست" احتياج ندارد.
آدمی که ماشین ضعیفی دارد و راضی است (اسم نمیبرم) اگر یک سال پشت فلان مدلِ بنز بنشیند، به دلایل روشن دیگر نمیتواند به خودروی قبلی برگردد. معمولا پولمان به بنز و تویوتا نمیرسد، اما در هنر همهی ما میتوانیم کتاب خوب بخوانیم (در کمال حیرت معمولا ارزانترند!)، فیلم و سریال خوب ببینیم. کتاب خوب را باید تجربه کرد، فیلم خوب را باید تجربه کرد و شیرینیاش را واقعا و در عمل چشید. اینکه من بگویم جنایت و مکافات رمان معرکهای است کافی نیست، تو باید آن را بخوانی، یعنی: با روان، تن و خونَت تجربه کنی.
معین دهاز
@moein_dehaz
ماه، غمناک
راه، غمناک
ماهی قرمز افتاده بر خاک
سیاوش کسرایی
از دفترِ خون سیاوش
آی دختر ایرانی
مگر نمیخواهی
که سرزمینِ دور و لاجوردی مرا ببینی؟
من از بیتابی بدینجا روی نیاوردهام
تو مرا
از دوردستها
فراخواندی.
و در رؤیاهایم
دستانِ قومانندِ تو
چونان دوبال بر من حلقه شدند.
دیرگاهیست
که در زندگی
آرامشی میجویم
هرچند گذشتهام را
نفرین نمیکنم
پس چیزی برایم بگو
از دیارانِ شادِ ایران سخن بگو.
سِرگِی یِسِنین
در مایههای ایرانی، ترجمهی حمیدرضا آتشبرآب
چیزی را میدانم
که درختان هم میدانند
و آسمان هم میداند
و سنگها و کوهها
ولی هیچیک یارای
گفتن را ندارند
بیژن جلالی، نقش جهان
همسان تو، که را دوست میداشتم
ای سایهی محبوب؟
به خود کشیدمت،
در خود کشیدمت
و از آن دم، به تقریب
خود سایهای گشتم، همخون تو.
هم از آن رو
که چشمم پند شنو نیست
عادت کردهام
از خود بیخود به اشیاء بنگرم؛
تو برای او همواره
آن «جُز منِ» جاودانی بودی
آه، این چشم، طاقتم را طاق میکند.
فردریش نیچه
اکنون میان دو هیچ
ترجمهی علی عبداللهی
در هنگام انتظار، لولایِ درِ زمان نمیچرخد و انتهای راهرو پیدا نیست. یک ساعتْ یک عمر به درازا میکشد.
باید زمان را بهجای پیمودن، تاب آورد. بهجای اندیشیدن به آن، باید حسش کرد. هنگام انتظار زمان سنگین و کند میشود. چشمانتظاری چیزی است ورای تأخیری ناخواسته، اهمیت آن بیش از خودِ زمانی است که صرف میشود.
هارولد شوایتزر
در باب انتظار، ترجمهی مهیار آقایی
We recommend to visit

کانال رسمی آهنگیفای و دنیای ترانه
🎵 بات: @ahangifybot
ارتباط، تبلیغات: t.me/ahang_contact
اینستاگرام: instagram.com/ahangify
سایت: aha.ng
Last updated 3 weeks, 2 days ago

🔷️فقط جهت تبلیغات :👈🏽 @Ads1_Myporoxy
.
.
.
.
.
.
#proxy #poroxy
Last updated 1 day, 8 hours ago

🔺در کوتاهترین زمان بروزترین باشید
♻️ارسال سوژه و خبر و ارتباط با ما
@tabnak24
🔺شرایط تبلیغات در کانال خبر فوری
https://t.me/+OKb6OimPR0thZjBk
ادمین تبلیغ👇
@tabnak11
🔺اینستاگرام👇
https://instagram.com/khabarfouri1?utm_medium=copy_link
Last updated 1 day, 6 hours ago