بخش دوم

آگاهی: راه خروج از درد

از اکنون درد بیشتری نیافرینید.

ذهن
برای آن که با اطمینان
همچنان در جایگاه قدرت قرار گیرد
پیوسته توسط گذشته و آینده
لحظهٔ حال را می‌پوشاند.

#اکهارت_تله
#نیروی_حال 📙

@pargarclub

بخش دوم

آگاهی: راه خروج از درد

از اکنون درد بیشتری نیافرینید.

ما
برای عملکردمان در این جهان
به زمان و ذهن نیاز داریم،

اما اگر آنها
بر زندگی ما چیره شوند
اختلال درد و اندوه به وجود می‌آید.

#اکهارت_تله
#نیروی_حال 📙

@pargarclub

خلاصه‌ٔ مطالب جلسهٔ بیستم ۸/۲۱/ ۱۴۰۳ خوانش، شرح و گفتگوی کتاب نیروی حال در فری‌کنفرانس

جذابیت زندگی‌ای که
ـ به هوی و هوس اختصاص داده شده،
ـ فقط برای رضایت از خود،
ـ بدون نگاه‌کردن به اطراف خود،
ـ و بدون کوچک‌ترین تعهدی به دیگران،
کجاست؟

خودمحوری متعصبانه
به بزرگ‌ترین انزوا می‌انجامد
و زندگی را محدود می‌کند.

برای غنی‌شدن:
. نه تنها باید با همنوعان خود،
. بلکه با همهٔ اشکال زندگی
. از نزدیک درآمیخت؛
. و داوطلب عمل فداکارانه
. و ایثارگرانه بود.
گشوده‌ بودن
در برابر دیگران
تجسم معنای کامل آن
در فرآیندی طولانی است که
آن را محقق می‌کند.

خودخواهی هیچ ثمری ندارد.

(خودخواهی)
مخلوق را
از محراب جایی که
پیمان‌های آسمانی الهی
در آنجا امضا می‌شود،
. دور نگه‌‌ می‌دارد
. و به قهقرا می‌برد.

@pargarclub

آغاز آزادی
لحظه‌ای‌ست که
شروع به مشاهدهٔ آن فکرکننده نمایید.

آن‌گاه
سطح بالاتری از آگاهی
فعال می‌شود.

سپس
می‌بینید که
حيطهٔ وسیعی از شعور
در فراسوی فکر وجود دارد
و فکر فقط بُعد کوچکی از آن است.

همچنین
پی می‌برید که
آن‌چه در زندگی حقیقتاً مهم است،
مانند ـ زیبایی،
ـ عشق،
ـ خلاقیت،
ـ شادمانی
ـ و آرامش‌درونی
در فراسوی ذهن پدیدار می‌شود.

آن‌ لحظه
شما شروع به بیدارشدن می‌کنید.

#کتاب_نیروی_حال ?
#اکهارت_تله

@pargarclub

ـ سوال‌کننده:
آیا منظورت این است
که کاملاً فکرکردن را متوقف کنم؟
خیر، نمی‌توانم
مگر برای یک یا دو لحظه.

ـ اکهارت تله:
پس
این ذهن است
که از شما استفاده می‌کند.

شما
ناآگاهانه
هویت خودتان را
با ذهن‌تان یکی می‌کنید
به‌همین دلیل
حتی نمی‌دانید
که بردهٔ ذهن‌تان هستید.

با احتمال زیاد
بدون این که بدانید
به تسخیرش (ذهن‌تان) در آمده‌اید.

#کتاب_نیروی_حال ?
#اکهارت_تله

@pargarclub

? جلسه جهانی‌نو این جمعه برگزار نمی‌شود.

اشک مهتاب

آهنگ: حسن یوسف‌زمانی
شعر: سیاوش کسرایی
خواننده: محمدرضا شجریان

به من گفتی که دل دریا کن ای دوست
همه دریا از آنِ ما کن ای دوست

دلم دریا شد و دادم به دستت
مکِش دریا به خون پروا کن ای دوست

کنار چشمه‌ای بودیم در خواب
تو با جامی ربودی ماه از آب

چو نوشیدیم از آن جام گوارا
تو نیلوفر شدی من اشک مهتاب

تن بیشه پُر از مهتابه امشب
پلنگ کوه‌ها در خوابه امشب

به هر شوقی دلی سامون گرفته
دل من در تنم بی‌تابه امشب

@pargarclub

هر کسی
در دنیا به کاری مشغول است:
یکی
در محبّت زن،
یکی در مال،
یکی در کسب،
یکی در عِلم.

همه را
مُعْتَقَد (اعتقاد) آن است که
درمان من
و ذوق من و خوشی من
و راحت من در آن است،
و آن
رحمت حق است.

چون در آنجا می‌رود و می‌جوید،
نمی‌یابد،
باز می‌گردد.

و چون ساعتی مکث می‌کند،
می‌گوید:
آن ذوق و رحمت جُستنی است،
مگر نیک نجُستم؟!

باز بجویم؛

و چون باز می‌جوید،
نمی‌یابد.

همچنین
تا گاهی (زمانی) که
رحمت رو نماید بی‌حجاب.

بعد از آن داند
که راه آن نبود.

#مولانا_فیه_مافیه

#Shams_O_Mowlana