| Anagnorisis'ö |

Description
«‏آن نقطه که اشتباهم را می‌فهمم، هم درد است و هم درمان!»
.
در گیر و دارِ جزئیات با توجه به کلیات.
ادبیاتِ بدون سانسور!

https://x.com/anagnorisiso

📻 👥 :
@anagno

|

: اپراتور آموزش، سفارش و فروش متن‌ها 📩
@wordshere_laboratory
We recommend to visit

Movie

Last updated hace 8 meses, 2 semanas

جهت تبلیغات : @TheFuckingList

Last updated hace 7 meses, 2 semanas

سایت کانون فرهنگی آموزش قلم چی

↗️ http://www.kanoon.ir


دریافت کارنامه آزمون

↗️ https://www.kanoon.ir/Account/Student

Last updated hace 7 meses, 2 semanas

11 months, 1 week ago

#anagnorisiso
«مقدار اندکی از من باقی مانده که عاشق توست اما آنقدر زیاد است که تکه‌های از دست رفته‌ام در جنگ را، با تصور خویش، به من باز می‌گرداند.»

11 months, 2 weeks ago

#anagnorisiso
«به مقدار کم راضی نیستم اما جانی هم برای بدست آوردن باقی نمانده؛ من بین خود و خود گیر افتاده‌ام.»

11 months, 2 weeks ago

| از مجموعه‌ی
#اسب_وحشی | ⛺️
Anagnorisis'ö ?

12 months ago
و برای دوستانی که قم نیستند، …

و برای دوستانی که قم نیستند، سه نمونه‌ی خلاصه شده و تلگرامیش‌رو می‌تونند در لینک زیر که قسمت سومش هست بخونن؛ لینک قسمت پایانی‌رو می‌ذارم که بتونید با ریپلای‌ها به قسمت یک برید:
https://t.me/anagnorisiso/1585

12 months ago

دوستان همشهری من می‌دانند که در قم فعالیت فرهنگی و هنری چقدر سخت است. یک کافه‌ای در قم مشغول به چاپ هفته‌نامه و برگزاری نمایشنامه‌خوانی شده. موسیقی‌های کم‌نظیر‌ی‌رو گلچین کرده و دیوارهاش‌رو به تابلوهای مینیمال آثار فاخر سینمایی مزین کرده.
هفته‌نامه شماره‌ی سومش چاپ شده و رشد در مطالب و صفحه‌آرایی بخوبی توش مشهوده.
کسانی که قم هستند می‌تونن نوشته‌ی من رو با نام «یک بافتنی برای تنهایی» در هفته‌نامه‌ی کافه بالابان از همین هفته دنبال کنند.

این نوشته‌ی چند قسمتی چیزیه که در اوقات تنهایی در شب‌نشینی‌های بالابان خلق شده

12 months ago

? Lyrics
| از مجموعه‌ی
#آفتاب_گردان | ☀️
Anagnorisis'ö ?

1 year, 1 month ago

#anagnorisiso
«تمامش یک شب است؛ ساکت، فلج و متروک.
شبیه به یک مخروبه که آرزوی ساخته شدن داشته باشد، گوشه‌ای فتاده است یا شاید هم پرت-مطرود.»

1 year, 1 month ago

#anagnorisiso
«هر روز که ویران شوی و نتوانی با کسی حرف بزنی، به خودت عادت می‌کنی. به جنگجوی اندوهگین تبدیل می‌شوی. می‌فهمی غمگینی و ادامه می‌دهی. اصلا فکر می‌کنی زندگی یعنی جنگیدن و رنج کشیدن اما بعد از سال‌ها جنگیدن مطمئن می‌شوی که در هرصورت ویرانت می‌کنند و تو باید یک‌شبه بسازی. تنها همان یک شب را فرصت داری تا رؤیاهایی را که طی سالیان سال ساخته‌ای، بازسازی کنی.»

1 year, 1 month ago

#anagnorisiso
«علف‌ها را کنار زد و گفت: ببین! آن‌ها غربال می‌کنند، ما هرس می‌کنیم. وقت زدن است؛ کج‌بیل را بیار! آنقدر زد تا زمین لخت شد. بعد هم رختخوابمان را جای علف‌ها پهن کرد. گفت سه شبی را باید روی زمین بخوابیم تا سبز نشوند!
دو شب سعی کردیم بخوابیم. گذشت. شب سوم پرسیدم: تو هم خوابت نمی‌برد؟
گفت: از صدای ناله؟ آره!
گفتم: اگر می‌دانستی پس چه مرضی بود؟
چیزی نگفت. بلند شدم و روی زمین بغلی دراز شدم. فکر می‌کردم صدای همسایه، صدای جشن و شادی باشد اما ناله‌ی علف‌های خودی امان نمی‌داد.»

1 year, 2 months ago

#anagnorisiso
«از ناکامی‌های پی‌درپی ناراضی‌ام اما ناراضی‌بودنم هم ناکام می‌مانَد. می‌پرسم: راهی برای رهایی از این زنجیر هست؟
و کام می‌گیرم از تو؛ ای آتش گداخته‌ی روی صورت، ای حرارت تابستان و خنده.»

We recommend to visit

Movie

Last updated hace 8 meses, 2 semanas

جهت تبلیغات : @TheFuckingList

Last updated hace 7 meses, 2 semanas

سایت کانون فرهنگی آموزش قلم چی

↗️ http://www.kanoon.ir


دریافت کارنامه آزمون

↗️ https://www.kanoon.ir/Account/Student

Last updated hace 7 meses, 2 semanas