دکتر کرم اله دانش فرد

Description
مطالب علمی، متنوع و جدید مدیریت به اشتراک گذاشته می‌شود.
We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 9 months ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 11 months, 2 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 7 months, 1 week ago

6 months ago

💢باج‌گیری عاطفی در سازمان یعنی چی؟

🔴باج‌گیری عاطفی تو محیط کاری یعنی کسی با استفاده از احساسات شما، ازتون کار یا رفتار خاصی رو طلب می‌کنه. معمولاً جمله‌هایی مثل اینا می‌شنوید:
• «اگه این کار رو نکنی، کل تیم لطمه می‌بینه!»
• «من از تو انتظار بیشتری داشتم!»
• «ما که مثل خانواده‌ایم، این کار باید برات عادی باشه!»

🟢مثال‌هایی از باج‌گیری عاطفی در سازمان:
رئیس فداکار:
می‌گه: «اگه این گزارش رو تا فردا آماده نکنی، پروژه می‌خوابه. فقط تو می‌تونی نجاتمون بدی.» این جمله حس گناه و فشار روانی بهتون وارد می‌کنه و باعث می‌شه حتی از وقت شخصی‌تون بزنید.

همکار درمانده:
می‌گه: «اگه تو بهم کمک نکنی، مجبور می‌شم تا نیمه‌شب بمونم. دیگه نمی‌دونم چی‌کار کنم!» شما باج عاطفی می‌دین و کار اون رو به عهده می‌گیرین.

مدیر خانواده‌دوست:
می‌گه: «اینجا مثل خونواده‌ته، تو خونواده که آدم وقت نمی‌شناسه!»
و این یعنی اضافه‌کاری بدون اعتراض یا پرداخت.

تهدید به انزوای حرفه‌ای:
یکی می‌گه: «اگه این کار رو نکنی، دیگه نمی‌تونی روی حمایت من حساب کنی!» این باعث می‌شه حس کنید رابطه‌تون با تیم یا همکارانتون تحت‌فشاره.

🔵عواقب باج‌گیری عاطفی:

• فرسودگی روانی
• کاهش بهره‌وری
• حس ناامنی شغلی

🟤چیکار کنیم؟

• نه بگید: محترمانه و قاطعانه.
• احساسات رو مدیریت کنید: خودتون رو گناهکار ندونید.
• حد و مرز بگذارید: به دیگران بگید که چه کارهایی براتون قابل قبوله.
• شفاف‌سازی کنید: دلایل منطقی برای رد درخواست‌ها ارائه بدید.

🔸به نظرتون باج‌گیری عاطفی چطور می‌تونه روی فرهنگ سازمان تأثیر بذاره؟

@Dr_daneshfard

6 months ago

📌نظریه قوی سیاه
🔹این نظریه در سال ٢٠٠٧ توسط نسیم نیکولای طالب در کتابی تحت عنوان قوی سیاه مطرح شد.
🔸قوی سیاه استعاره‌ای است از پیشامدهایی که مشاهده آن‌ها شگفت‌انگیز و بسیار نادر است و چون کسی به طور معمول انتظار وقوع آن‌ها را ندارد، توده‌های مردمی در توجیه دلایل وقوع چنین پدیده‌هایی گاه به استدلال‌های غیرعقلانی و حتی خرافی روی می‌آورند. فارغ از اندیشه توده‌ها، در توجیه علت و عواقب این پدیده‌ها معمولاً بین روشنفکران و خردگرایان نیز هنگامه‎ای از اختلاف نظر و کشمکش‌ها پدید می‌آید که ممکن است دهه‌ها و سده‌ها به نتیجه نرسد.
🔹وجه تسمیه این پدیده ریشه در فرهنگ غرب دارد که قوی سفید را مظهر پاکی تصور می‌کردند و از آن‌جایی که بیشتر مردم قوی سیاه را ندیده بودند، وجود آن را مظهر شیطان و نماد شرّ و جادوگری می‌پنداشتند.
🔸این نظریه در بحث احتمال و آمار برای پدیده‌هایی با سه ویژگی زیر به کار گرفته شد:
پیشامدهایی به شدّت نادر، غیرقابل پیش‌بینی و بسیار دورتر از میانگین با احتمال وقوعی بسیار ناچیز ولی بسیار جنجالی و تأثیرگذار. (مثل اعلام یافتن انسان تکامل‌یافته با قد ۵ سانتی‌متر).
پیامدهای وقوع چنین پیشامدهایی نادر و اثرگذار (consequences) به کل غیرقابل پیش‌بینی است. بدین معنی که حتی اگر بتوانید احتمال وقوع چنین رخدادهایی را در مقادیر بسیار ناچیز تخمین بزنید هرگز قادر نخواهید بود پیامدها و عواقب ناشی از وقوعِ آنها را در یک ساختار منظم علّت و معلولی پیش‌بینی کنید.
احتمال وقوع پایین و عدم مشاهده آنها در شرایط طبیعی باعث می‌شود که عوام در مورد آن‌ها دچار پیش‌داوری‌های خرافی، غیرمنصفانه و غیرمنطقی شوند. 🔸این رده از پدیده‌ها در طول تاریخ تأثیر بسیار شگرفی بر جوامع بشری و نحوه زندگی آن‌ها داشته. برای مثال برخی از قبایل بدوی، زلزله را خشم خدایان تلقی و برای فرونشاندن این خشم انسان قربانی می‌کردند.
نسیم طالب رخداد جنگ جهانی اول، فروپاشی شوروی سابق، ابداع و ظهور وب و حمله سپتامبر ٢٠٠١ به برج های دوقلو را در رده رخدادهای قوی سیاه قرار داده است.
اگر بخواهید در مورد رخدادی قضاوت کنید و آن را پدیدۀ قوی سیاه بنامید باید آن رخداد با ویژگی‌های زیر مشاهده شود:
از منظر مشاهده‌گرهای متعدد (تقریباً کلّ جامعة آماری) آن رخداد شگفت‌انگیز و نامحتمل باشد.
حدوث آن رخداد پیامدهای بسیار عظیم و غیرقابل‌پیش‌بینی به جا بگذارد.
با ثبت مشاهده وقوع، دلایل حدوثِ آن در بستری عقلانی و منطقی قابل‌توجیه باشد و بتوان برای کاهش پیامدهای آن در رخدادهای بعدی (هرچند بسیار دور و بعید) برنامه‌ریزی کرد.
@Dr_daneshfard

6 months ago

📌از اسب مرده پیاده شوید!
💢تئوری اسب مرده از یک ضرب‌المثل قدیمی، که از سرخ‌پوستان آمریکایی بنام «داکوتا» به‌ جامانده است و می‌گوید: «وقتی متوجه می‌شوید که سوار بر اسب مرده‌ای هستید، بهترین استراتژی پیاده شدن از اسب است.» گرفته شده است. اسب مرده نماد یک جزء بی‌فایده ولی پرهزینه است.
▪️اگر ناگهان این اسب در بین راه بیفتد و بمیرد.
دو حالت پیش‌رو دارید: ۱) معقول باشید و اسب را رها کرده و به‌دنبال اسب دیگری بروید. ۲) تلاش کنید که اسب را دوباره زنده کنید و به نگهداری از همان اسب مرده بپردازید، که یک تفکر غیرمعقول می‌باشد.
▪️دلیل همه این شکست‌ها و ناکامی‌ها و رها نکردن اسب مرده، حرص و طمع زیاد، ترس از شکست، غرور و تکبر زیاد می‌باشد.
🔹درست است که تئوری اسب مرده در دنیای کسب‌وکار و مدیریت استفاده می‌شود ولی امری کاملاً بدیهی حتی در زندگی معمولی ماست. اتفاقات و مسائلی در زندگی هر کدام از ما پیش می‌آیند که ما را به شکست و ناکامی می‌کشانند، در این لحظه اگر ما بر احساسات خود غلبه کنیم و از اسب مرده پیاده شده و اسب دیگری را برگزینیم، مطمئناً پیشرفت کرده و پیروز خواهیم شد.

🔺وقتی متوجه شدید که سوار بر اسب مرده‌ای هستید، بهترین استراتژی پیاده شدن از اسب است.» با وجود این کسب‌وکارهای مدرن امروزی استراتژی‌های زیادی در برابر اسب مرده درپیش می‌گیرند که عبارتنداز:
1. خرید شلاق قوی‌تر
2. تغییر سوارکاران
3. تهدید اسب به نابودی
4. تعیین یک کمیته برای مطالعه روی اسب
5. هماهنگی برای بازدید از کشورهای دیگر برای مشاهده نحوه سوار شدن دیگران بر اسب‌های مرده
6. پایین آوردن استانداردها به‌گونه‌ای که اسب‌های مرده نیز در آن گنجانده شوند.
7. طبقه‌بندی مجدد اسب مرده به‌عنوان «ناتوان زنده»
8. استخدام پیمان‌کاران خارجی برای سوار شدن بر اسب مرده
9. استفاده از چند اسب مرده باهم برای افزایش سرعت
10. ارائه بودجه اضافی و یا آموزشی برای افزایش عملکرد اسب مرده
11. انجام یک مطالعه بهره‌وری برای دیدن اینکه آیا سوارکاران سبک‌تر عملکرد اسب مرده را بهبود می‌بخشند یا خیر؟
12. اعلام اینکه، از آن‌جائیکه اسب مرده نیاز به تغذیه ندارد، هزینه کمتر، در نتیجه سربار کمتری دارد. بنابراین به‌طور قابل ملاحظه‌ای بیشتر از سایر اسب‌ها به نتیجه اقتصادی کمک می‌کند.
13. بازنویسی الزامات لازم عملکرد مورد انتظار برای همه اسب‌ها
14. ارتقاء اسب مرده به سمت سرپرستی
🔸مثال‌های زیادی از تئوری اسب مرده در زندگی و کسب‌وکارهایمان داریم. اسب‌های مرده‌ای که نمی‌خواهیم قبول کنیم مرده‌اند! و همچنان با وجود اینکه می‌دانیم عاقبت خوشایندی پیش رویمان نخواهد بود، اسب مرده را در مسیر می‌کشیم بدون اینکه ذره‌ای حرکت کند. برخی از اسب های مرده زندگی‌:
ضعف در مدیریت
عدم پیشرفت و توسعه در زندگی فردی و شغلی
نبود فعالیت‌های مؤثر و چشمگیر در زندگی
عدم وفاداری چه در زندگی شخصی و چه در امور شغلی
عدم علاقه و اشتیاق به کار
انجام برخی واکنش‌ها و رفتارهای سمی در محیط خانه و کار
در انتهای هر سال از زندگی، بهتر است هر شخص و خانواده‌ای، به پشت سر برگشته و عملکرد خود در سال گذشته را بنگرد، بررسی کند که آیا همه اسب‌های مرده زندگی خود را رها کرده؟ آیا اسب‌های تازه نفس اختیار کرده است؟ ضرب‌المثل تئوری اسب مرده با پیام بسیار ارزشمند خود به ما می‌فهماند که هرگز خود را گرفتار مسیرهایی که به شکست منتهی شده‌اند، نکنیم.
برای خود مسیر جدید و بهتری را دوباره برگزینیم و باعث پیشرفت زندگی‌مان شویم. درست است که مردن اسب می‌تواند بسیار دلخراش و دردآور باشد، ولی اگر به بقای زندگی کاری و شخصی خود اهمیت می‌دهید باید آن را رها کنید.

♦️چه موقع از اسب مرده پیاده شویم؟معادل همین ضرب‌المثل را در فارسی هم داریم که می‌گوید:«جلوی ضرر را هر موقع بگیریم سود کرده‌ایم.» این ضرب‌المثل درمورد کارخانه‌ها و شرکت‌هایی که به روش سنتی و با تجهیزات و ابزارآلات قدیمی کار می‌کنند هم صدق می‌کند. همین روش‌های سنتی خود به‌مرور زمان منجربه مردن اسب شده و واحدها را با شکست مواجه می‌کنند.

@Dr_daneshfard

8 months ago
*****?***بهره‌وری در زندگی حرفه ای**

*?بهره‌وری در زندگی حرفه ای*

‏۱. اولویت بندی و برنامه ریزی کنید.
کارهای خودتان را اولویت بندی کنید و برای انجام آنها برنامه ریزی نمایید.
تکنیک؛ نمودار گانت و مسیر بحرانی
ابزار: از ماتریس آیزنهاور استفاده کنید.

‏۲. پراکنده کاری و حواس پرتی را کاهش دهید.
ابزار: تکنیک پومودورو را اجرا کنید

‏۳- تفویض اختیار و خودکارسازی

تکنیک: وظایف ساده را به دیگران واگذار نمایید.

‏۴- استراحت کنید

تکنیک پومودورو: برای استراحت‌های منظم برنامه‌ریزی کنید.
‏۵- بهینه سازی محیط کار
تکنیک: ۵ اس مکینزی

۶- فعالیت های جزیی مربوط به یک کار را دسته بندی، منسجم و تبدیل به عادت کنید.
تکنیک؛ قانون عادت های اتمی
۷- آرام و به طور مستمر پیشرفت کنید.
تکنیک: قانون 1% را از طریق تکنیک کایزن اجرا کنید.
@Dr_daneshfard

8 months ago

?چرچیل و رویای توسعه انسان!

✍️در فصل هجدهم کتاب چرچیل، نامه‌ جالبی نظرم را جلب کرد که او در سال ۱۹۴۰ به وزارت دریاداری انگلستان ارسال کرده است. این نامه به شیوه ترفیع و توسعه پرسنل در آن وزارتخانه اشاره دارد. دوست داشتم نکات اصلی آن را با شما به اشتراک بگذارم. پیشنهاد می‌کنم از دریچه تاریخ سیاسی به موضوع نگریسته نشود و به ماهیت مطلب که همان نگاه انسان است، توجه فرمایید:

? امروز شنیدم کسانی هستند که هیچ‌ نوع وسیله‌ای برای ترقی [پیشرفت] ندارند، در صورتی که غالب آن‌ها جوان‌ها هستند.
?این ظلمی بزرگ نسبت به اشخاص مزبور می‌باشد که می‌بینند دیگران که با آن‌ها در یک اداره کار می‌کنند مرتب نردبان ترقی را طی می‌نمایند ولی آن‌ها کماکان در آخرین پله نردبان مانده‌اند.
? یک نجار وقتی امید ترقی داشته باشد یک مبل‌ساز هنرمند می‌شود و یک نقاش عمارت اگر امیدی به ترقی داشته باشد یک هنرمند تابلوساز می‌شود و یک سیم‌کش می‌تواند مهندس برق گردد و یک پیش‌خدمت قادر است تا درجه دریاسالاری ارتقا یابد. چون از دو حالت خارج نیست:
یا این اشخاص باید تحصیل کنند تا ترقی کنند یا این‌که باید سوابقی [تجاربی] به دست بیاورند تا ترقی نمایند و در هر دو حال نباید جلوی پیشرفت آنها سد به وجود آورد.
? در کشور آلمان که یک مملکت دیکتاتوری است و در هیچ موقع از لحاظ دموکراسی هم وزن انگلستان نبود یک نفر نقاش به طوری که می‌دانید به مقام صدراعظمی رسید [اشاره به هیتلر].
? اگر برای نوشتن آیین‌نامه ترقی [توسعه] این اشخاص لزوم مشاوره با دیگران محرز است کمیسیونی تشکیل بدهید و مشورت کنید و آیین‌نامه را بنویسید و به نظر من برسانید.
? آیین نامه باید بگونه‌ای تدوین شود که حتی شاگرد آشپزها هم که در آشپزخانه‌های نیروی دریایی خدمت می‌کنند، بدانند که هرگاه دل به کار دهند و خود را تربیت نمایند [توسعه دهند] ترقی خواهند کرد.
? راه ترقی باید برای همه باز باشد و ملاحظات نژادی و طبقاتی و شغل و درآمد مانع از پیشرفت اشخاص نشود.

⏳️با مرور نکات فوق می‌توان اصول بنیادین زیر را از منظر منابع انسانی در ذهن متصور شد:
- کم ارزش تلقی نکردن هیچ شغلی
- شناسایی و پرورش استعداد
- ایجاد انگیزه از طریق امید به پیشرفت بعنوان محرک جامعه
- سرمایه گذاری روی مهارت یادگیری و توسعه

نکته پایانی: رویکرد خودانتقادی یک مدیر عالی‌رتبه و تمایل به ایدئولوژی توسعه سرمایه انسانی، به عنوان یک بدعت مهم، نوید‌دهنده جامعه‌ای تجددگراست. آینده‌نگری و نشان دادن افق روشن باید از عمق اعتقاد فرد مسئول به توانایی‌های انسانی برخاسته باشد. چنین نگرشی است که منجر به پیشرفت مداوم و پایدار در سازمان و جامعه می‌شود.

@Dr_daneshfard

8 months, 1 week ago
***?*****نشست تخصصی؛ رویکردهای تحول نظام اداری …

?نشست تخصصی؛ رویکردهای تحول نظام اداری ایران
?دکتر رفیع زاده معاون رییس جمهور و رییس سازمان امور اداری و استخدامی کشور
?دکتر ناصر میرسپاسی
?دکتر غلامرضا معمارزاده
?دکتر کرم اله دانش فرد
?زمان؛ دوشنبه، ۱۴۰۳/۹/۲۶ ساعت ۸ تا ۱۰
⛳️مکان؛ دانشکده مدیریت و اقتصاد علوم و تحقیقات، سالن علامه جعفری

@Dr_daneshfard

8 months, 1 week ago

در عصر یخبندان? بسیاری از حیوانات یخ زدند و مردند
خارپشت‌ها? وخامت اوضاع را دریافتند
تصمیم گرفتند دور هم جمع شوند
و بدین ترتیب همدیگر را حفظ کنند
ولی خارهایشان یکدیگر را در کنار هم زخمی می‌کرد
... به ویژه وقتی که نزدیکتر بودند تا گرم‌تر شوند
به این خاطر بر آن شدند تا از کنار هم دور شوند
و به همین دلیل از سرما یخ زده، می‌مردند..
از اینرو مجبور بودند برگزینند
یا خارهای دوستان را بپذیرند
و یا نسلشان از روی زمین برچیده شود
آن‌ها دریافتند که باز گردند و گرد هم آیند
آموختند که با زخم‌های کوچکی که
همزیستی با کسی بسیار نزدیک
بوجود می‌آورد، زندگی کنند
چون گرمای وجود دیگری مهم‌تر است
و این چنین توانستند زنده بمانند
درس اخلاقی تاریخ
بهترین رابطه این نیست که اشخاص بی عیب و نقص را گرد هم می‌آورد بلکه آن است که هر فرد بیاموزد با «بدی‌های» دیگران کنار آید و «خوبی‌های» آنان را ستایش نماید...

@Dr_Daneshfard

8 months, 1 week ago

?شاید من بهترین درس دکترایم را در پاریس در اتاق موسیو دسپاکس گرفتم نه از دانشگاه سوربن!

?(نقل ازکتاب خاطرات دکتر پاپلی یزدی - جغرافیدان برجسته کشور ) :

▪️... پرسیدم شما برای حزب چه کار می‌کردید؟
گفت: مشورت می‌دادم ولی یک کمیته مالی هم درست کردم و برای انتخابات پول جمع می‌کردم.
گفتم اگر محرمانه نیست چقدر پول جمع کردید؟
گفت من خودم 1.200.000 فرانک دادم و از دوستانم هم پول گرفتم، جمعاً 43.000.000 فرانک پول جمع کردم و به حزب دادم.
گفتم چند درصد امیدوار به پیروزی هستند.
گفت: ۱۰۰٪.
گفتم حزب سوسیالیست چندین دهه است که برنده انتخابات نشده است.
گفت: اما فرانسوا میتران رقیب سرسختی است.
▪️دو شب بعد نتیجه انتخابات معلوم شد. فرانسوا میتران برنده انتخابات بود. او رییس جمهور منتخب اعلام شد.
سوسیالیست‌ها،‌ کمونیست‌ها و کلاً چپی‌ها به خیابان‌ها ریخته بودند و شادی می‌کردند.
شادی عظیم. میدان باستیل غلغله بود. رگباری شدید و رعد و برقی بی‌نظیر پاریس را در بر گرفته بود.
▪️من برای تماشا رفته بودم. خیس آب بودم که به پای آسانسور رسیدم.
موسیو پیر دسپاکس با چشمی اشکبار پای آسانسور بود.
گفت برو لباست را عوض کن و به خانه من بیا.
همین کار را کردم.
پیرمرد مثل اینکه جوانی را از دست داده باشد، بخاطر شکست حزبش گریه می‌کرد.
می‌گفت منافع ملی ما در خطر است.
او می‌گفت در ظرف چند ماه سرمایه‌ها از فرانسه فرار خواهند کرد.
سرمایه دارها سرمایه‌هایشان را از کشور خارج می‌کنند و اقتصاد فرانسه مختل می‌شود.
من 35 سال داشتم و او 85 سال.
سال 1361 بود ومن خود نگران وضعیت کشور. صحبت را عوض کردم و حال بچه‌ها و نوه‌هایش را پرسیدم.
از 6 بچه‌اش هیچکدام درپاریس نبودند.
چند نوه‌اش در پاریس بودند که گاه گاه به پدربزرگ سری می‌زدند.
▪️چند ماهی گذشت و فرانسوا میتران در کاخ الیزه بود.
عراق به ایران حمله کرده بود.
یکی از نتایج این جنگ گرانی قیمت نفت بود.
نفت از بشکه‌ای 7-6 دلار به بیش از 30 دلار رسیده بود.
▪️فرانسوا میتران در تلویزیون ظاهر شد.
رییس جمهور با مردم صحبت کرد.
گفت به علت گرانی نفت، فرانسه با مشکلات اقتصادی روبرو خواهد شد.
او پیشنهاد داد و گفت من نه دستور می‌دهم و نه بخشنامه می‌کنم، فقط پیشنهاد می‌دهم. پیشنهادش چه بود.
قانون در فرانسه می‌گفت که درجه حرارت ساختمان‌ها در زمستان 21 درجه باشد.
میتران گفت اگر به جای 21 درجه، شوفاژها را روی 18 درجه تنظیم کنید، حدود 3 میلیارد فرانک صرفه‌جویی انرژی خواهیم داشت.
چند روز بعد رفتم خبری از موسیو دسپاکس بگیرم.
زمستان بود و سرما.
موسیو در آپارتمانش را باز کرد.
دیدم پالتویی پوشیده و کلاهی بر سر گذاشته است.
من داخل آپارتمان موسیو دسپاکس شدم .
هوا سرد بود، پرسیدم پس چرا اینقدر لباس پوشیده‌اید و کلاه به سر دارید؟
گفت رییس جمهور چند روز پیش پیشنهاد داد که درجه حرارت را از 21 به 18 کاهش دهیم.
گفتم شما که با فرانسوا میتران مخالف بودید، از پیروزی او ناراحت شدید، آنقدر ناراحت شدید که گریه کردید.
گفت موسیو پاپلی از وقتی او رییس جمهور شد، او رییس جمهور همه فرانسه و همه ملت فرانسه است.
من از نظر حزبی با او مخالفم ولی او رییس جمهور من است.
من حرف او را بعنوان یک رییس جمهور قبول دارم.
ما برای منافع ملی فرانسه همه باید با او همکاری کنیم.
همه حزب ماهم با او همکاری دارند.
البته ما درمجالس با حزب سوسیالیست‌ مخالفت می‌کنیم ولی هر کجا پای منافع ملی باشد همه یکی هستیم.
در کارهای روزمره هم او رییس جمهور است.
من درگوشه‌ای ازاتاق موسیو دسپاکس نشسته بودم، در فکر بودم و سردم شده بود، دیدم که دماسنج آپارتمان درست بالای سر شوفاژ است، شوفاژ آن طرف اتاق بود.
گفتم موسیو دسپاکس، دماسنج بالای شوفاژ است، وقتی درجه حرارت بالای شوفاژ،‌ 18 درجه باشد این گوشه اتاق حتماً 15 درجه است.
من گفتم باید جای دماسنج را عوض کنید.
لااقل آن را به دیوار وسط اتاق بگذارید.
موسیو دسپاکس فکری ‌کرد و گفت، من که خود را گول نمی‌زنم، پارسال هم دماسنج همان جا بالای سر شوفاژ بود.
من پارسال اتاق را با همین دماسنج 21 درجه تنظیم کردم و امسال با حرف رییس جمهور با 18 درجه.
جای دماسنج را هم عوض نمی‌کنم.
من در حیرت بودم، مردی 85 ساله‌ای که 1.200.000 فرانک برای شکست فرانسوا میتران داده بود، حالا خود را در پالتو پیچیده بود تا حرف همین فرانسوا میتران را به عنوان رییس جمهور عملی کند.
مردی که ماهیانه ده‌ها هزار فرانک در مزرعه وسهام درآمد داشت، می‌خواست ماهیانه 60 فرانک درفاکتور شوفاژخانه صرفه‌جویی کند تا منافع ملیش حفظ شود.
شاید من بهترین درس دکترایم را در پاریس در اتاق موسیو دسپاکس گرفتم نه از دانشگاه سوربن!

@Dr_daneshfard

8 months, 2 weeks ago

?ارتباط فرآیند آموزش و مدیریت عملکرد

یکی از مدیران یک شرکت فعال در صنعت خودروسازی، که حدود ۸۰۰۰ نفر کارمند دارد، به بیان تجربیات خود پرداخت و اعلام کرد که در سال ۱۴۰۲ مبلغی بالغ بر ۱۷ میلیارد تومان را به آموزش کارکنان اختصاص داده است. اما پس از بررسی تأثیر این هزینه‌ها بر نتایج سازمان، از جمله تولید، درآمد و فروش، به این نتیجه رسیدند که تأثیر چندانی نداشته و ارتباط معناداری با نتایج مورد انتظار برقرار نشده است.

?علت این امر چیست؟
۱- نیازسنجی‌های آموزشی از همان ابتدا به‌طور بهینه انجام نشده و صرفاً نظرات مدیران مورد توجه قرار گرفته و منابع دیگر نادیده گرفته شده‌اند.
۲- اثربخشی آموزش‌ها به‌درستی سنجیده نشده است.

?راه‌حل چیست؟
مقدمه‌ای کوتاه: در مدل ۳۴۰۰۰ منابع انسانی، فرآیند آموزش به‌عنوان هفتمین فرآیند و مدیریت عملکرد کارکنان به‌عنوان پنجمین فرآیند شناخته می‌شود. زمانی که این شرکت در مدیریت عملکرد خود کارآمدی لازم را ندارد:
۱- آموزش‌های برگزار شده قطعاً ارتباط معناداری با شکاف‌های عملکردی کارکنان نخواهد داشت و این موضوع یکی از منابع اصلی نیازسنجی آموزش به شمار می‌آید.
۲- در صورتی که نتوان اثربخشی آموزش‌ها را در عملکرد و کار افراد اندازه‌گیری کرد، مسلم است که یک سال به‌صورت غیر بهینه و ناقص فرآیند پیش خواهد رفت و پس از یک سال متوجه خواهیم شد که این آموزش‌ها اثربخش نبوده‌اند، نه در بازه زمانی زودتر که بتوانیم اصلاحات لازم را انجام دهیم.

پی‌نوشت: بدون شک این آموزش‌ها بی‌اثر نبوده و باید به برگزارکنندگان و متولیان امر خداقوت گفت، اما هدف اصلی این است که با این آموزش‌ها بتوانیم حداکثر ارزش را برای سازمان خلق کنیم و بدون داشتن یک فرآیند کارآمد در مدیریت عملکرد، دستیابی به این هدف امکان‌پذیر نخواهد بود.

ردی از تجارب منابع انسانی

@Dr_daneshfard

8 months, 2 weeks ago
دکتر کرم اله دانش فرد
We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 9 months ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 11 months, 2 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 7 months, 1 week ago