🖋 فوتبال ما لخت است!

بگذارید حرف آخرم را همین اول بزنم پادشاه لخت است! به همین‌منوال هم یکی باید داد بزند که آهای مردم جامعه ما لخت است! نمی‌دانم از مفهوم فروپاشی اجتماعی استفاده کنم یا نه، هرچند بسیاری از شاخص‌های موجود و روندهای جاری حکایت از چنین امری دارد، اما می‌دانم که این جامعه هزار و یک مشکل و معضل دارد. پس به جای این‌که رفتارهای ناهنجار جامعه را نرمالایز کنیم و فلسفه ببافیم بهتر است با این واقعیت کنار بیاییم.
این‌که یک عده از هواداران زن پرسپولیس تهران خیلی آشکارا و با لذت هرچه تمام فیلم توهین‌های و نژادی‌شان را وایرال می‌کنند برای من عجیب نیست. هرچند خوشحالم که موانع و محدودیت‌های موجود برای حضور زنان در ورزشگاه، آن‌هم با فشار فیفا و زنگ خطر محرومیت برای فوتبال ایران و البته به شکلی گزینشی و با تفکیک جنسیتی زنامه و مردانه که در هیچ کجای دنیا معمول نیست و تازه با همان سیاست شل‌کن و سفت‌کن معروف مسئولین، برداشته شده، اما از این‌که حتی این حضور هم باعث نشده تا فضای فرهنگی و فرهنگ هواداری فوتبال ما حال و روز بهتری پیدا کند ناراحتم. فحش‌های جنسیت‌زده و ضدزن همچنان حرف اول و آخر را در ورزشگاه‌ها و حتی کانال‌های هواداری می‌زنند که نشان از فرهنگ منحط دخول‌زده ما ایرانی‌ها دارد.
من تراکتوری‌ام، و این تراکتوری بودنم به زمانی برمی‌گردد که تراکتوری بودن مثل حالا مُد نبود یعنی اواسط دهه‌ی 1370 که تراکتور فانوس به‌دست بود و کیسه گل رقبای تهرانی‌اش! زمانی که سرخابی‌های پایتخت در تبریز بیش از تراکتور و ماشین هوادار داشتند. و تا جایی که یادم می‌آید آن‌قدر عاشق فوتبال بودم که برای شکست و پیروزی‌های تیم‌های محبوبم اشک هم ریخته‌ام، هرچند اکنون تا حدی به تعادلی پایدار در این مورد رسیده‌ام.
دیروز از این‌که تراکتور باخت ناراحت شدم اما چندساعت بود به تنظیمات کارخانه برگشتم. این یک بازی فوتبال بود که تمام شد و ما باختیم همین! حتی این شعارهای نژادپرستانه، فحش‌های ناموسی و درگیری‌های معمول هم برایم قابل‌پیش‌بینی بود، مگر نه این‌که فوتبال ماکتی از جامعه است وقتی این جامعه لخت است فوتبال آن هم لخت خواهد شد، تماشاگرانش چه فرقی می‌کند مرد باشند یا زن؟! وقتی در این جامعه هر مسئله‌ای سیاسی یا غیرسیاسی در عرض سه سوت پلوریزه (قطبی) می‌شود پس چه انتظاری داریم شاهد این فطبی شدن در هواداری از فوتبال، که اتفاقاً از نظر ماهیت هم مستعد قطبی‌ کردن است، نباشیم؟! وقتی جامعه به شدت درگیر نژادپرستی است، عموم سیاستمداران، روشنفکران و چهره‌های دانشگاهی آن این واقعیت را می‌بینند چشم بر آن می‌بندند و حتی دست به توجیه آن می‌زنند چرا باید از این شعار زنان پرسپولیسی تعجب کنیم؟!
فارغ از همه‌ی این‌ها، به‌عنوان نه هوادار تراکتور به‌عنوان کسی‌که در مورد فوتبال و هواداری آن مطالعه کرده‌ام و یک محقق که بیش از ده سال از عمر خود را صرف تحقیق در مورد هواداران فوتبال تراکتور کرده می‌گویم، این نادیده‌انگاری نژادپرستی در گفتمان مرکز به‌ویژه در زمین فوتبال بسیار عواقب بدی داشته و خواهد داشت. یک بار امتحان کنید نام تراکتور را در گوگل سرچ کنید کلی تیتر، گزارش و خبر از شعارهای نژادپرستانه، وابستگی این تیم به سپاه برایتان خواهد آورد و دریغ از یک خبر یا گزارش یا تیتر در مورد شعارهای نژادپرستانه در تهران یا جاهای دیگر. کانال‌های سیاسی و روشنفکری فارسی را مرور کنید حتماً به یک یا چند مورد یادداشت یا اظهارنظر پیرامون شعارهای نژادپرستانه یا رفتارهای ضدملی و میهنی هواداران تراکتور برخورد خواهید کرد! آیا یا در طی سال‌های گذشته چیزی در مورد شعارهای نژادپرستانه در بازی‌های تراکتور نوشته‌اند؟! حداقل من ندیدم.
وضع مقاله‌های علمی در مورد تراکتور از این هم بدتر است، رسماً شبیه بیانیه‌های سیاسی و بولتن‌های امنیتی هستند. فقط یک لحظه فکر کنید که اگر اتفاقات بازی دیروز در تبریز رخ می‌داد تیتر روزنامه‌های ورزشی، پایگاه‌های خبری و یا موضع صداوسیما و این روشنفکران، سیاستمداران چه بود؟! شاید خبر نداشته باشید که طبق گزارش سازمان فوتبال علیه نژادپرستی در اروپا (FARE)، مهم‌ترین سازمان غیردولتی همکار فیفا و یوفا در مبارزه با نژادپرستی در فوتبال، در سال 2017 یکی از مصادیق نژادپرستی در فوتبال ایران همین شعار ترک خر و صدای عر عر نمیاد ترکه صداش درنمیاد بود. نمی‌دانید چون جایی منعکس نشده است. صدایش را در نیاورده‌اند.
و همین حالا که شما دارید این یادداشت کوتاه من را می‌خوانید عادل فردوسی‌پور، صداوسیما و رسانه‌های ورزشی و غیرورزشی فارسی دارند برای این شعارهای نژادپرستانه و رفتارهای زشت توجیه و فلسفه می‌بافند! و باز این داستان ادامه خواهد داشت تا زمانی که یکی فریاد بربیاورد که جامعه ما لخت است فوتبال ما لخت است لخت از همه چیز!
@Sociogram2023

چوخ تاسف لندیم .البته پارس‌آباد ین آتش‌نشانی سی حریق سوندودورمکده چوخلو واخت یانیب قورتارانان سونرا گلیب چخیر ، یعنی حرفه لی و پئشه کار دئیللر .ماشین لاریدا کهنه دیر .البته ماشین دیه نده من ایکی جوت ماشین او اداره نین قاباغیندا گورموشم ،البته من گوردوگوم بودور اولا بیلسین باشقا ماشین لاری دا اولسون . بئیله تاسف دن باشقا المیزدن نه گلیر !!

یووخاریدا تحلیل ئتدیگیم ایرانشهری تفکروونو راحات ،کوتله یه تاثیرین گورمک اولار .ایرانشهری تفکرو و مانقورت اعظم ین ،ایرانا وردیگی تحفه بودور .البته او بیلیردی بو ایرانشهری فلسفه دن یانلیز اوت و یانقین باش ورر .اما بیلمیردی بو اوتدا کیملر یاناجاق .

شاهنامه را به زور می خواهند بر اذهان آذربایجانی ها بچاپانند . به همان گونه که به تاریخ ،اقتصاد, سیاست ، نگاه دستوری دارند ،ادبیات را نیز اینگونه می بینند . فکر می کنند اسطوره ملت ها را هم می شود با زور و حربه سیاسی تغییر داد .مانقوردی به نام درخشیلر شده استاد ممتاز ادبیات و هر هفته تفسیر شاهنامه در تبریز می دهد .من فکر می کنم طولی نخواهد کشید که آذربایجانی ها مجبور خواهند شد با این طیف طوری دیگر صحبت کنند .جوانان آذربایجانی را مجبور به برخورد خشونت آمیز می کنند . برخی از این جوانان می گویند طاقت و صبر خود را از دست داده اند و به نظر من حق دارند . نمی توان مدام از فعالیت مدنی حرف زد .زیرا جریان آذری ها به محض اینکه می بینند ما معتقد به راه مدنی و حقوقی هستیم ،بیشتر جری می شوند و پرده دری می کنند .برای جوانان آذربایجانی سخت است که ببینند در تبریز جریان ایرانشهری بی محابا و با تبختر شاهنامه گردانی کنند و اینها بدون واکنش نگاه کنند و فریاد نزنند .وزرات ارشاد تبریز علنا رو در روی مردم ایستاده است و دهن کجی می کند . یکی از این جوانان در محفلی به بنده خروشید که« شما و امثال شما با این مدنیت بازی تان غیرت و شجاعت جوانان ما را سست و بی حال می کنید . آذری ها همه چیز آذربایجان را در اختیار فرس ایرانشهری قرار می دهند ،اما شما هنوز هم به دنبال توجیه هستید» . واقعا در برابر این منطق هیچ جوابی نداشتم .گاها احساس می کنم به غیر از توجیه هیچ چیز به درد خوری نمی نویسم .دولت پزشکیان ما را آلت دست خود کرده است .
✍کیانی اجیرلی

یاخشی فیکردی .منده دستک لیرم .بیز رحمانوف ین لهجه ،دلیندن ،سوزوندن باش چخاردا بیلمدیک ،اما سیز یاخشی باشا دوشه رسیز . بیرده کی بئیله بیر شعر ده وار : هرکسی کو دور ماند از اصل خویش ،، روزگاری باز جوید ...الی آخر . آدام گلدیگی یری یادان چخارتمیا .....

وقتی عکس زارع را همراه با مطلبی در مورد آرسام محمودی دیدم به یاد موضوعی افتادم که برای من به شخصه خیلی تعجب بر انگیز بود .این طایفه ایرانشهری سمپاتی عجیبی به کراوات و پاپیون دارند . ندید پدیدی که بسیار مورد تفاخر آنهاست ..در اوایل کار قلمی در حوزه تلگرام من با این آقای آرسام محمودی که عضو حزب پان ایرانیست منسوب به کلاشی بود آشنا شدم .این آقا و دوستانش ظاهراً عکس های بنده را در فضای مجازی رصد کرده، و آنها را بدون کروات و پاپیون یافته بودند . در مباحثی که گاها در گروه ها اتفاق می افتاد ، اینها به طعنه از پان تورک های دهاتی بدون کراوات حرف می زدند .من دقیقا نمی دانستم منظور اینها از این حرف چیست .و فکر می کردم ، لابد اصطلاح جدیدی برای نشان دادن تفکرات و عقاید ماست تا اینکه همین آرسام محمودی در یکی از این مباحث صراحتا کراوات نزدن ،بنده را حمل بر جهل و بی سوادی وبی سویه گی کرد . از این استدلال تعجب کردم و این حرف را حمل بر مزاح و شوخی گرفتم . اما وقتی اصرار وی و دوستانش را دیدم ،متوجه شدم نه خیر ، مثل اینکه کراوات و پاپیون برای این جماعت متوهم شاخص علمی محسوب می شود و در عین حال معیاری برای تعریف ، پایگاه اجتماعی و خانواده . و اینها هنوز هم به همان نظام کاستی دوره ساسانی معتقدند و فکر می کنند جامعه عبارت از رابطه ارباب و نوکر و فئودال و رعیت علی رغم اینکه به چنین تفاخر قومی یا خانوادگی احساس نفرت دارم و از آن گریزانم ،گفتم : جناب محمودی تا آنجا که از تاریخ شاهسون ها آگاهی دارم حداقل سه چهار نسل اجدادی بنده به اصطلاح بیگ و ارباب بودند . اما این القاب چه چیزی می تواند بر من بیفزاید ؟ اگر عاقلانه نگاه کنید می بیند هیچ‌چیزی . از نظر من همه آدام ها بیگ و ارباب اند مگر اینکه خلاف‌ان ثابت شود .اگر خانواده من جد اندر جد آدم های فقیر و پایین دست جامعه هم می بودند من دلیلی برای تحقیر کردن خود نداشتم . من این گذشته خانواده خود را نه مال خود می دانم و نه بدان تکیه می کنم . در واقع اگر غیر از این بود چیزی جز یک آدم احمق نبودم .شما می دانید زندگی کردن با گذشته تاریخی نشانه توهم و زوال عقل است ؟ آیا می دانید بیشتر کسانی که در شفاخانه ها و تیمارستان ها مداوا می شوند اکثرا کسانی هستند که دچار خود بزرگ بینی اند و چنان غرق این تصورند که فکر می کنند ،این« من آنها» همان تصورات مشاهیر و بزرگانند شما به تاریخ نگاه کنید . چه سلسله های از شاهان و شاهزادگان که به سلک رعیت در آمده اند و چه رعایایی که شاه و ارباب شده اند . انسان غیر از عقل خود صاحب هیچ چیزی نیست ،تازه این روزها برخی خانواده ها به گردن سگ خود نیز پابیون می بندند .از نظر شما تفاوتی بین یک مرد پاپیون زده و سگ پابیونی وجود دارد یا ندارد ؟ من مخالف کراوات و پابیون نیستم . دلیلی برای مخالفت هم نمی بینم .به طور معمول در مراسمات یا در برخی شرایط و موقعیت ها کراوات زده ام . اما چیزی که برای من عجیب است ،این است که کراوات یا پاپیون چه چیزی می تواند به انسان دهد که از نظر شما تبدیل به شاخصی برای سنجش فکر و اندیشه و یا معیاری برای فخر فروشی است؟
✍کیانی اجیرلی

? استقبال فعالان فرهنگی آذربایجان شرقی از تصمیم وزیر فرهنگ سیدصادق حسینی روزنامه نگار نوشت: ?یکی از فعالان فرهنگی تبریزی می گفت: آقای صالحی وزیر فرهنگ؛ جلوی زیاده خواهی گروهک پایداری و  قومیت گراها؛ برای تغییر مدیرکل آذربایجان شرقی؛ محکم ایستاده و از بلاغی…

? استقبال فعالان فرهنگی آذربایجان شرقی از تصمیم وزیر فرهنگ

سیدصادق حسینی روزنامه نگار نوشت:

?یکی از فعالان فرهنگی تبریزی می گفت: آقای صالحی وزیر فرهنگ؛ جلوی زیاده خواهی گروهک پایداری و  قومیت گراها؛ برای تغییر مدیرکل آذربایجان شرقی؛ محکم ایستاده و از بلاغی قویاً حمایت کرده و به استاندار گفته: برنامه ای برای تغییر او ندارد.
می گفت: حمایت وزیر بازتاب مثبتی در استان داشته.

#دیدار_نیوز

تاريخ دو هزار و پانصد ساله شاهنشاهي خود يكي از بزرگترين دروغهاي تاريخي است که ايراني ساخته است. كشوري كه در پيش از اسلام چندين قرن زير سلطه سلوكيان بوده است و پس از سقوط ساسانيان چندين قرن زير سيطره اعراب به سر مي‌‏برده و پس از سقوط امپراتوري عرب زير يوغ تركهاي آسياي ميانه قرار گرفته است، از چه تاريخي و چه تداوم تاريخي مي‏تواند سخن بگويد؟ از كدام استقلال مي‏تواند داد سخن بدهد؟ د رچنين فضايي كه نيروهاي مختلف اجتماعي و سياسي ساخته بودند چگونه مي‏شد از دموكراسي، حقوق بشر،تحمل عقايد مخالف، و مداراي ديني سخن گفت؟‏اين فضاي آكنده از نفرت به غرب و هرچه غربي است انقلاب سال 57 را پديد آورد. رژيم شاه مظهر وابستگي به غرب و غربزدگي شناخته مي‏شد. گرچه رژيم شاه در جنگ با مدرنيته خود در كنار ساير نيروها قرار داشت ولي بعضي مظاهر مدرنيته، البته به شكل بسيار محافظه كارانه،اجازه تجلي پيدا مي‏كردند. شاه فقط ارتشي مدرن مي‏خواست،اما مباني نظري مدرنيته را نمي ‏پذيرفت.
یدالله موقئن

https://www.instagram.com/reel/DEkQxlQN9ll/?igsh=MXkwc2V0NThhNzY2bw==

تراکتور، بارسلونای ایران

اریک نیوا