𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 2 days, 2 hours ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 2 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
Ads : @IR_proxi_sale
Last updated 1 month, 4 weeks ago
خفقان: مجازاتی برای تمام فصول
شايد تصور كنيد"حرف نزن"/تعبیر محترمانهی خفه شو!" يك دستور آمرانه یا ناسزاست و مخاطب مطیع این دستور چقدر صغیر وفاقد عزت نفس است! اما اين دستوری است که هر روز در جامعهی ما در فضایی ارباب-رعیتی (و فارغ از بدیهیترین حقوق شهروندی) مکررا به مردم و از جمله دانشگاهیان القا میشود: آقای دکتر، خانم دکتر، متخصص تاریخ و جامعهشناسی و فلسفه و ...که دهههاست زندگیات وقف دانش و فضیلت است و پیش خودت خیال میکنی صدایت شنیده میشود، خیر! تو هم در زمرهی بیصدایان هستی! لطفا سکوت کن! هیس! رعایا فریاد نمیزنند! حتی حرف هم نمیزنند چه رسد به فریاد! حالا عريضهای، "تظلمی"، التماس و توبهنامهای بود بلامانع است!
اگر خیلی راه دور نرویم همین چند وقت پیش برخی از همکاران، خیرخواهانه پیام دادند که فلانی برای اینکه کار بازگشتات به دانشگاه درست شود و بهانهجویان باز سنگی در میان نیاندازند مدتی حرفی نزن و چیزی ننویس! استادم (از استادان قدیمام که از دوره لیسانس شاگردش بودم و انسان خیرخواهی است و اکنون در وزارت علوم مقامی دارد و از روز انتصابش همه به من هم تبریک میگفتند که دیگر غمیت نباشد که با وجود آقای دکتر، کار بازگشت استادان با اشارهی قلمی حل میشود)، در نخستین توصیهها گفت: لطفا چیزی ننویسید تا کار سخت نشود، انشاءالله مشکل رفع میشود و برمیگردی سر خانه و زندگی و شغلات! ... خانهای که در پی تعلیق، از تهران به تبعیدگاهی در حاشیه پرتاب شده و زندگیای که به سبب دوری از فرزند، هر روزش برای هردومان شرحی از ابسوردیته و عصیان کامویی و رنجی سیزیفوار است و شغلی که بعد از بیست سال باید برای به دست آوردنش ساکت و بیصدا باشم!
دو ماه پیش، از اطلاعات سپاه "بازجوی محترم" دوبار با شماره پرایوت زنگ زد (همان بازجویی که در بدو تعلیق در پاییز ۱۴۰۱ با نهایت "احترام و لبخند" چندین ساعت درباره محتوای کلاسهایم با ذکر رفرنس و با جزییات، پرسشهایی مطرح و تفهیم اتهام کرد که چرا به چنین مجازاتی مفتخر گشتهام! اینکه مثلا چرا به آقای خمینی گفتهام آقای خمینی و در پاسخ دانشجو به آدرس و متن دقیق یکی از سخنان شگفت او ارجاع دادهام! در واقع میگویند چرا گفتهای فلانی چنین گفته، در حالی که واقعا هم گفته و انتشارات مخصوص بارگاه خودش هم بیهیچ سانسوری چاپ کرده!) ....در این تماسهای اخیر وقتی گفتم تهران نیستم و درخواست گفتگوی حضوری را رد کردم، یکراست رفت سر اصل مطلب و گفت شما در برخی از نوشتههایتان از واژهایی تند و تیز استفاده میکنید، برادرانه توصیه میکنم خطوط قرمز را رعایت کنید تا کار پیش برود! پرسید خطوط قرمز ما مشخص است اما راستی خطوط قرمز شما چیست؟ اگر به دانشگاه بازگردید چه چیزی برای شما اصلی غیر قابل چشمپوشی است؟ پاسخ دادم دانشجویانم و حرمت دانشگاه! من مشغول کار تخصصیام خواهم بود؛ مادام که دانشجویم در کلاس درس مقابلم در آرامش و امنیت نشسته باشد و درگیر حراست و بازجویی و بازداشت و توبیخ و تعلیق و ترس و لرز نباشد! آیا توقع گزافی است؟ گفتم اگر دانشجو در امان باشد نیازی به فریاد نخواهد بود، شما رعایت کنید تا ما هم به کار علمیمان برسیم.
و این پاسخ که بویی از پشیمانی در آن نبود، به این معنا بود که دعوت حضوری برای نوشتن یا بیان رسمی ندامت بیفایده است و این آدم معنی خطوط قرمز را کلا برعکس میفهمد! "حیف میخواستیم برادرانه کمکش کنیم، خودش نخواست".
اکنون بعد از اینکه در دادگاه بدوی و تجدید نظر دیوان عدالت به نفع من رای صادر شده و حتی به پرداخت معوقات دوساله هم تصریح و تاکید شده، ریاست دانشگاه بهشتی از اجرای حکم استنکاف ورزیده و طی فرایندی نامشخص پرونده به دفتر ریاست کل دیوان، فراخوانده شده و عملا توقیف شده است! در حالی که طبق قانون در مرحله اجرای احکام، استنکاف رئیس دانشگاه میتوانست به انفصال او منجر شود. احتمالا به رغم تلاش همكاران همدل در وزارتخانه، بنا بر استعلام از اطلاعات سپاه و گزارش زیردستانش یعنی رئیس دانشگاه و دانشکده، به اندازه کافی خفه نبودهام!
وضع شمار انبوهی از استادان تعلیقی و اخراجی همین است و هر یک به بهانهای همچنان در وضعی بغرنج به سر میبرند و گرفتار تبعات سنگین بلاتکلیفی و قطع حقوقاند؛ در این صد و چند روز از وعدهی دولت، تعداد انگشتشماری پس از دوندگیهای فراوان بر سر کار بازگشتهاند (از جمع ۴۰ استادی که میشناسم فقط پنج تن بازگشتهاند، شمار بلاتکلیفها البته بیش از این عدد است).
راستی تفاوت خفقان سابق با خفقان کنونی در چیست؟ چرا هم نزد آنها باید خفه باشیم و هم نزد ایشان؟ راز این خفقان چهارفصل چیست؟ نسبت سپاه و دانشگاه و شورای عالی انقلاب فرهنگی چیست؟ کل این ماجراها و گرههای کور به عبا و قبای چه کسی سنجاق شده است که کسی جرأت گرهگشایی ندارد؟
نگار ذیلابی
استاد تعلیقی دانشگاه شهید بهشتی
🎺 کار دانشجویی
مردمنامه برای انجام امور رسانهای خود در شبکههای اجتماعی در سه حوزه همکار میپذیرد:
1⃣ تدوین فیلم و ساخت نماهنگ (ماهانه حدود ۱۰ ساعت فیلم و ۱۵ نماهنگ یک دقیقهای)؛
2⃣ طراحی پوستر (حدود ۱۰ پوستر در ماه)؛
3⃣ گزارشنویسی نشستهای علمی (یک یا دو نشست در ماه).
علاقهمندان میتوانند برای کسب اطلاعات بیشتر و ارسال کارنامک و نمونهکار به شمارۀ 09194991082 (آقای محمدحسینی) در شبکههای اجتماعی پیام دهند.
راههای ارتباطی با فصلنامه:
سامانه فصلنامه : https://sanad.iau.ir/journal/rihip
مدیرمسئول: دکتر سینا فروزش - [email protected]
سردبیر: دکتر جواد هروی - [email protected]
مدیرداخلی: دکتر منصور حمدالله زاده - [email protected]
?فایل صوتی
شب مستند ایران معاصر
نمایش و نقد و بررسی فیلم «رویای سیاه» به کارگردانی اُرد عطارپور
با حضور استاد محمدعلی موحد و با سخنرانی: داریوش رحمانیان، محمدعلی بهمنی قاجار، غلامعلی مصدق، اُرد عطارپور و علی دهباشی
چهارشنبه ششم تیر ۱۴۰۳
خانه هنرمندان ایران - تالار استاد شهناز
.
*? @sokhanranihaa
? @
? #کانالسخنرانیها
?***
?ویلبر و کودتای ۲۸ مرداد
?از زبان مهرداد قیومی
#بیستووهشت_مرداد #ویلبر #مهرداد_قیومی #صداهای_آسمانه
@asmaaneh
نگاهی به پروسه سرنگونی دولت ملی دکتر محمد مصدق از منظر اسناد وزارت خارجه دولت آمریکا - قسمت چهارم (پایانی)
پیوست چهارم
نگاهی به پروسه سرنگونی دولت ملی دکتر محمد مصدق از منظر اسناد وزارت خارجه دولت آمریکا - قسمت سوم
پیوست سوم
دربارهی مصاحبهی اخیر رئیس دانشگاه تهران
لینک این مصاحبه را اینجا در دسترس گذاشتم? تا دوستانی که در این کانال عضویت دارند اگر خواستند بخوانند و داوری کنند. از انجا که نام من نیز در این مصاحبه درمیان آمده ناگزیر شدم که کوتاه یکی دو نکته را یادآوری کنم:
در طول سالهای دراز تدریس در دانشگاه در برابر همهی فشارها و حقخوریها خاموشی پیشه کرده بودم. در سال ۱۴۰۱ خبر تعلیق و شایعهی اخراج من پخش شد. روایتها و حکایتهای گوناگون در پارهای رسانهها و بویژه در شبکههای اجتماعی دربارهی این موضوع گفته و نوشته و منتشر شد. بناچار برای نخستین بار مهر سکوت را شکستم و چیزهایی گفتم و نوشتم. اینجا بنا ندارم آن گفتهها و نوشتهها و یا حتی چکیده و مضمون آنها را تکرار کنم. هرکس بخواهد میتواند آنها را در فضای مجازی جستوجو کند و بیابد و ببیند و بشنود و بخواند و با دیگر روایتها، بویژه آنچه سررشتهداران دانشکده و دانشگاه گفتند و همچنان میگویند، بسنجد و داوری کند. آنچه که جناب مقیمی، و همراهان و همگنان او، اکنون در مصاحبه اخیر و پیشتر در دیگر مصاحبههای خود میگویند و گفتهاند سادهسازی بیش از حد مسأله، کلیگوییهای کلیشهای و تکراری، حذف بسباری از جزئیات ماجراهایی که بر سر من و امثال من رفت و هنوز هم میرود، نادرست و سفسطهآمیز و آشفته و در یک کلام مصداق کامل همان چیزیست که ایشان انکار میکنند و به امثال ما نسبت میدهند: سیاسیبازی و حاشیهسازی.
دربارهی آنچه که در سه سال اخیر بر دانشگاه و پارهای از دانشجویان و استادان، بویژه در دانشکدهی ادبیات، رفته و میرود جای سخن فراوان است و مجال تنگ. بسیاری از جزئیات در مصاحبهی جناب مقیمی پوشیده شده و ناگفته مانده است.
ایشان یا خبر ندارند(!!!!!؟؟؟؟؟) و یا خبر نمیدهند و یا ترکیبی از هر دو.
× × ×
قصهی پرغصهی نماد آموزش عالی کشور
آسببزدن به حیثیت و اعتبار دانشگاه تهران البته پیشینهای دراز دارد؛ اما در چند سال اخیر روند تنزل اعتبار و منزلت دانشگاه تهران لجامگسیخته بوده است.
آنچه که رخ داده و پدیدار شده نمونهی واقعی بحران مدیریت به معنای تام و تمام کلمه است. با توجه به جایگاه خاص دانشگاه تهران در نظام آموزش عالی کشور میتوان گفت آنچه که بر سر این دانشگاه آمده به مثابهی چوب حراجزدن بر آبروی کل نظام آموزش عالی ایران بوده است.
اگر بخواهیم مشت را نمونهی خروار بگیریم خوب است نیمنگاهی به تاریخ دانشکدهی ادبیات در چند سال اخیر بیندازیم.
اگر نبود مصاحبهی اخیر جناب مقیمی من سر آن نداشتم که چیزی بگویم و بنویسم؛ اما انتشار این مصاحبه برای من گونهای از الزام اخلاقی ایجاد کرد که چند سطری قلمی کنم.
این قصهی پرغصه سردراز دارد و در این یادداشت کوتاه مجالی برای گفتن آن نیست. آیندگان خواهند نوشت. تاریخ دانشگاه تهران و دانشکدهی ادبیاتش نوشته خواهد شد.خوشبختانه دنیا به آخر نرسیده و زمین و زمانه در چرخش و گردش است.
حدیث نیک و بد ما نوشته خواهد شد
زمانه را سند و دفتری و دیوانیست
امیدوارم این یادداشت ادامه نداشته باشد.
#داریوش_رحمانیان
بیست و ششم امرداد هزار و چهارصد و سه
✅ گزارش نشست «مردمنامه چیست؟ چیستی و چرایی مردمنامهنویسی» در شمارهٔ جدید مجلهٔ سیاستنامه
𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 2 days, 2 hours ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 2 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
Ads : @IR_proxi_sale
Last updated 1 month, 4 weeks ago