مترسک...
نمی‌دانم چرا وقتی نامه‌ای اعتراضی تشکل‌های فرشی را می‌بینم، خنده‌ام می‌گیرد، وقتی کار از کار گذشته و آب‌ها از آسیاب افتاده، صدای حضرات بلند می‌شود، که ماهم هستیم. این جور نامه‌ها فقط یک مفهوم دارد، «اظهار وجود» ولی بازخورد آن در جامعه تنها بر «عدم‌وجود حضرات» گواهی می‌دهد.
چند روز پیش نامه‌ای به وزارت صمت منتشر شد و در آن عنوان‌شده بود روسای مرکز ملی فرش در چند سال اخیر، غیرفرشی و لطمات جبران‌ناپذیری به‌فرش زدند. عزیزدل، دوستان شما برای همین مدیران بی‌ربط، فجازی را آذین بسته و تا کمر خم‌شده و دست‌بوس بودند.
اخیراً نیز، نامه‌ای توسط بزرگان فرش منتشر شده که در آن به زمان و هزینه نمایشگاه فرش آبان‌ اعتراض شده است. این نامه اگر در ابتدای سال منتشر می‌شد، دارای ارزش و اعتبار بود، اما نوشتن آن در زمان حال هیچ سودی ندارد. کار شما هنگامی ارزشمند است، که هم‌زمان با دیدن یا شنیدن کمی یا کاستی اعتراض خود را اعلام کنید. نامه اعتراضی شما در زمان حاضر به‌اندازه مترسک‌های پوشالی سر جالیز، هیچ تاثیر یا اهمیتی ندارد و واکنشی ایجاد نمی‌کند. بهترین کار این است قند خود را در چای بزنید و میل کنید...

@farsh_nevesht

آخر شاهنامه...

...آب‌ها از آسيا افتاده است،
دارها بر چيده، خون‌ها شسته اند.
جاي رنج و خشم و عصيان بوته‌ها
پشكبن هاي پليدي رسته اند.
مشت‌های آسمان كوب قوي
واشده ست و گونه گون رسوا شده ست.
يا نهان سيلي زنان، يا آشكار
كاسه پست گدایی ها شده ست
خانه خالي بود و خوان بي آب و نان
وآنچه بود، آش دهن سوزي نبود.
اين شب ست، آري، شبي بس هولناك؛
ليك پشت تپه هم روزي نبود.
باز ما مانديم و شهر بي تپش
وآنچه كفتارست و گرگ و روبه ست.
گاه مي‌گويم فغاني بركشم،
باز مي بينم صدايم کوته است....

آب ها از آسيا افتاده؛ ليك
باز ما با موج و توفان مانده‌ایم.
هر كه آمد بار خود را بست و رفت.
ما همان بدبخت و خوار و بي نصيب.
زآن چه حاصل، جز دروغ و جز دروغ؟
زين چه حاصل، جز فريب و جز فريب؟
باز مي گويند: فرداي دگر
صبر كن تا ديگري پيدا شود.
کاوه اي پيدا نخواهد شد، اميد!
كاشكي اسكندري پيدا شود....

(آخر شاهنامه_مهدی اخوان ثالث)

@farsh_nevesht

فرش تالار آینه...
????
سال ۸۸ برای کار بر روی فرش‌های مشهد که بعدها تبدیل به کتاب "شاهکارهای فرش بافی مشهد در عصر قاجار" شد، سری به کاخ گلستان زدم، در صحبت با مسئول محترم کاخ، گفتند یکی از فرش‌های مشهد در تالار آینه گسترده شده است که با توجه به شناختی که داشتم برایم بسیار عجیب بود. در هنگام بررسی متوجه شدم قالی بافت کارگاه علیخان عمواغلی و طرح آن لچک و ترنج شیخ صفی است. بعد از اتمام کار ، از مسئولی که آنجا بود سراغ فرش اصلی تالار آینه که طرح خشتی و رنگ روشنی داشت و تصویر آن در نقاشی کمال الملک امده است را گرفتم... گفتند قالی به دلیل عدم مراقبت صحیح، دچار آسیب فراوان شده و مجبور شده‌اند آن را جمع کنند... با اصرار من، مسئول محترم مرا به راهروی پشتی تالار هدایت کرد و در آنجا صحنه‌ای بسیار دردناک را مشاهده کردم.... متاسفانه فرش با آن عظمت و تاریخ، به شکل بسیار بدی لول شده بود و امکان داشت با توجه به وضعیت بد نگهداری دچار آسیب و صدمه بیشتری شود....
در این چند سال نمی‌دانم فرش خشتی تالار آینه چه سرنوشتی پیدا کرد آیا مرمت و تعمیر شد یا به حال خود رها شد... اما امروز خبری خوش را مشاهده کردم، گویا قرار است در کاخ گلستان جلسه پژوهشی همراه با پخش فیلم مستند در مورد این اثر بسیار نفیس برگزار شود، این امر را باید به فال نیک گرفت و امیدوار بود که مسئولین محترم کاخ  گلستان در این سال‌ها فرش را مرمت و احیا کرده و در جای اصلی خود به نمایش گذاشته باشند... زیرا فرش لچک و ترنج عمواغلی با تمام زیبایی‌هایی که دارد از نظر طرح، رنگ، اندازه و از همه مهم‌تر قدمت تاریخی هیچ تناسبی با تالار آینه ندارد....

@farsh_nevesht

آدرس غلط یا بی‌خبری...
در کانال تلگرامی "کافه فرش" خبری در مورد بسته پیشنهادی رفع موانع تولید و توسعه صنعت فرش و صنابع دستی آمده بود و گویا قرار است به دولت چهاردهم ارائه شود.
این سند توسط اعضای کمیسیون فرش، هنر و صنایع دستی اتاق ايران، نوشته شده است... با خواندن قسمتی از آن خواهیم فهمید این بزرگان چقدر پرت و در عالم هپروت سیر می‌کنند و به هیچ وجه با مشکلات فرش و سیاست‌های نظام آشنا نیستند... در این سند با اشاره به بی‌مهرهای دولت‌های گذشته آمده است:
«قوانین این حوزه از جمله قانون حمایت از هنرمندان، استادکاران و فعالان صنایع دستی و قانون بیمه‌های اجتماعی قالیبافان و شاغلان صنایع دستی شناسه‌دار به فراموشی سپرده شـده و این بی‌توجهی‌ها سبب کاهـش آمار صادرات بـه پایین‌ترین میزان در پنجاه سال گذشته است.»
اما چند نکته در این متن مشاهده می‌شود:
۱. در متن آمده است بی‌مهری دولت‌های گذشته... تا آن‌جا که من می‌دانم، احترام امام‌زاده به متولی آن است، اگر دولت نسبت به شما بی‌مهری کرده، شما چرا در کارتان کوتاهی کردید و سعی نکردید دولتمردان را با ارزش و اعتبار صنعت فرش ایران آشنا سازید... چرا در این دو دهه کاری کردید که فرش ایران از اوج قدرت به حضیض ذلت برسد... فکر نمی‌کنم کلماتی هم‌چون بی‌مهری، کم‌لطفی و غیره بتواند ظلمی که شما و مسئولین دولت به فرش ایران کردید را توصیف کند...
نکته دوم: اگر شما درد بافنده و استادکار را می‌دانید، چرا خودتان آن را درمان نمی‌کنید، از عدم بیمه قالیبافان توسط دولت می‌نویسد، اما خودتان هیچ اقدامی جهت بیمه کردن آن‌ها انجام نمی‌دهید....بالاخره یک جایی باید شما سهمتان را بپردازید... نمی‌شود از رودخانه رد شد بدون آن‌که پایتان خیس نشود... شما تا جایی که امکان دارد و تیغتان ببرد دستمزد بافنده را در پایین‌ترین حد ممکن نگه داشته‌اید آن وقت سینه سپر کرده و دم از بیمه کردن قالیبافان می‌زنید.... نه برادر من دم خروس از زیر قبایتان معلوم است....
نکته سوم: در زمان دولت احمدی‌نژاد، قانون بیمه قالیبافان اجرا شد، اما تنها کسی که از این قانون استفاده نکرد بافنده بدبخت بود، هر کس از راه رسید بیمه شد، از بقال سرکوچه تا راننده تاکسی... وقتی می‌گویم احترام امام‌زاده به متولی آن است، یکی از مصداق‌هایش همین است... آش آنقدر شور شد که دولت بی‌خیال بیمه شد و سعی کرد به هر طریقی از زیر بار آن شانه خالی کند...
نکته چهارم: کاهش آمار صادرات فرش را به عدم بیمه و بی‌توجهی به بافنده نسبت داده‌اید، این امر نشان می‌دهد نه بازارهاي جهانی را می‌شناسید نه سیاست‌های نظام جمهوری اسلامی... تا زمانی که به این مباحث آشنا نباشید و نتوانید به آن ورود کنید بسته پیشنهادی شما تقریبا تبدیل به کشک خواهد شد و تنها می‌توانید آن را بگذارید دم کوزه آبش را بخورید....
پ.ن: فرش ایران به واسطه سیاست‌ها و ندانم کاری‌های حضراتی چون شما به خاک سیاه نشسته است... کسانی که علاوه بر این‌که سواد تحقیق و پژوهش بر روی مشکلات فرش را ندارند، بلکه توانایی چانه‌زنی با مسئولین جهت رفع مشکلات فرش را هم ندارند..... به نظرم وقت آن است کنار بروید و بگذارید فرش ایران با خیالی آسوده آخرین نفسهایش را بکشد...

@farsh_nevesht