𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 1 month ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 3 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
Ads : @IR_proxi_sale
Last updated 2 months, 4 weeks ago
یه دو روزی بود گوشیش خراب شده بود و با یه گوشی لمسی معمولی که حتی ایموجی پشتیبانی نمیکرد به هم مسیج میدادیم.
یه شب گفت خوابم نمیبره...
گفتم: برات از فروغ مینویسم شاید خوابت گرفت...
یک شب ز ماورای سیاهیها
چون اختری بسوی تو میآیم
بر بال بادهای جهان پیما
شادان به جستجوی تو میآیم
سر تا بپا حرارت و سرمستی
چون روزهای دلکش تابستان
پر می کنم برای تو دامان را
از لالههای وحشی کوهستان
یک شب ز حلقهای که بدر کوبند
در کنج سینه قلب تو میلرزد
چون در گشوده شد، تن من بیتاب
در بازوان گرم تو میلغزد
دیگر در آن دقایق مستی بخش
در چشم من گریز نخواهی دید
چون کودکان نگاه خموشم را
با شرم در ستیز نخواهی دید
یک شب چو نام من بزبان آری
میخوانمت به عالم رؤیائی
بر موجهای یاد تو می رقصم
چون دختران وحشی دریائی
یک شب لبان تشنه من با شوق
در آتش لبان تو می سوزد
چشمان من امید نگاهش را
بر گردش نگاه تو میدوزد
از زهره، آن الهه افسونگر
رسم و طریق عشق میآموزم
یک شب چو نوری از دل تاریکی
در کلبهات شراره میافروزم
آه، ای دو چشم خیره به ره مانده
آری ، منم که سوی تو میآیم
بر بال بادهای جهان پیما
شادان به جستجوی تو میآیم...
خوابش برد.
مطمئن نیستم که روزی بازگردی،
اما اطمینان دارم که دیگر هیچوقت
کسی که تنهایش گذاشتی را نخواهی یافت؛
تنها کمی پس از تو
من نیز با او وداع کردم...
بساطِ لبوها رو تازه عَلم کرده بودم،
که دیدم دوباره سرو کلهش پیدا شده،
چندتا روزنامه گوله کرد انداخت تو پیت.
از اسم "لادن" روش فقط یه نون مونده بود،
بقیهشم که سیاه شده بود از دود آتیش.
سیگارشو گذاشت گوشهی لبش...
گفتم: تو با من چی کار داری؟
هربار قیافت این شکلیه میای اینجا؟
فکر کردی ما برای خودمون کم درد داریم.
فندکشو از جیبش در آورد سیگارشو روشن کرد،
ساکت موند...
- ببین جوون
خیلی بچه که بودم یه دختره بود توی کوچمون اسمش زری بود،
نفهمیدم چی شد اما تو عالم بچگی عاشقش شدم،
همیشه از دور هربار میرفت دوچرخه بازی،
میرفت نون بخره،
درشونو جارو میکرد،
همیشه حواسم بهش بود.
هربار که فک میکردم دوسش دارم یه تیله میخریدم واسش، مینداختم تو شیشه،
که یه روز بهش بدم،
که یه روز بهش بگم!
یادمه یه روز از مدرسه اومدم
که دیدم دارن از اونجا میرن،
دوییدم با شیشهِ تیلهها اومدم بهش بگم
که قَده همه پولایی که از جیب آقام دزدیدم واسه خریدشون،
"دوست دارم".
نگفتم اما!
شیشه تیلهها رو گذاشتم پشت وانت، قاطی اسباباشون.
بعد از اون روز هی نگفتم!
هربار ناراحت شدم،
هربار بغضم گرفت،
هربار دلم شیکست،
هربار حس کردم بریدمو داغونم،
هربار یکی رو دوس داشتم،
هربار خیلی چیزا تقصیر من نبودو گردنم افتاد،
هربار داشتم دست و پا میزدم،
هربار دلم تنگ بود...
انقده نگفتم که الان یه وانت تیلهست تو دلم،
تو نمیبینی اما من هر شب با همین پیت نشستم قاطی یه وانت تیله وُ سیگارمو میکشم.
آره جوون،
حسرتِ "نگفتنها" رو هیچ کس نمیفهمه،
مث زری که هیچوقت نفهمید سره خریدن اون تیلهها،
چقد کتک خوردم،
مثل من که نمیفهمم تو هربار که میای پیش ما چته...
" به هر حال این اوضاعی هست که میبینید و تفسیر هم لازم ندارد!
ما هم میسوزیمو میسازیم،
قسمتمان این بوده یا نبوده دیگر اهمیتی ندارد.
+خب دیگه چه خبر؟
-زندگی به حماقت سابق ادامه دارد!
نه امیدی هست و نه آرزویی
و نه آینده و نه گذشتهایی.
روزها چهارستون بدن را به کثیفترین طرزی
میچرانیمو شبها به وسیلهی دود و دم و الکل به خاکش میسپاریم!
و با نهایت تعجب میبینیم
که باز فردا سر از قبر بیرون آوردیم،
مسخرهبازی ادامه دارد...! "
𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 1 month ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 3 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
Ads : @IR_proxi_sale
Last updated 2 months, 4 weeks ago