?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 7 months ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 9 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 5 months, 2 weeks ago
خاطره ضبط استادان علی آبچوری و حسین بَبی
برج دی ۱۳۷۱ بود من با استاد کیهان کلهر در کنسرت گروه دستان آشنا شدم؛ دههی هفتاد خورشیدی هر گاه ایشان به ایران میآمدند من ایشان را ملاقات میکردم، به منزل اقوام ایشان میرفتم، ایشان به منزل ما میآمدند یا به خانهی دوستان مشترک میرفتیم و همدیگر را میدیدیم و همنوازی میکردیم.
دوست مشترکی داشتیم به نام محمود صدیقی که بیشتر اوقات به منزل ایشان میرفتم و ایشان نیز با جناب کلهر دوست شده بودند؛
جناب صدیقی به من گفتند : ما به استودیو بل خواهیم رفت و قرار است کاری ضبط کنیم؛ نوازندگان دوزَلِه و دایره استادان علی آبچوری و حسین بَبی بودند؛ جناب کلهر برای آنها در هتل مارلیک تهران اتاق گرفته بودند و برای ضبط به استودیو بل آمدند.
من ضبط آن کار را شاهد بودم و این دو هنرمند دونوازی کردند و بخشهایی از کار آنها در آلبوم شب سکوت کویر منتشر شد؛ پس از اینکه از استودیو بیرون آمدند جناب کیهان کلهر مبلغ پنجاه هزار تومان به آنها دستمزد دادند که هر دو بزرگوار بسیار راضی بودند و یک رسید هم امضا کردند و دوست من محمود صدیقی هم به عنوان شاهد آنرا امضا کردند.
در فیلمی دیدم استاد بهمن رجبی فرمودند : استاد شجریان به استاد آبچوری پولی پرداخت نکردهاند!!!
من در زندگی وکیل مدافع کسی نیستم و همیشه قاضی بوده و هستم؛ حرفها را شنیدهام و بعد پیش خودم قضاوت میکنم؛
من آن روز حضور داشتم و آنها دستمزد خودشان را کمال و تمام از استاد کیهان کلهر دریافت کرده بودند و چرا باید استاد شجریان دستمزد دوباره به آنها بدهند؟
این موضوع را چون شاهد آن بودم و از نزدیک دیدم، توضیح دادم و از صحت و سقم آن باخبر بودم.
روان هنرمندان درگذشته شاد و یادشان گرامی باد
برای همه هنرمندان ایران زمین سلامت و تندرستی آرزومندم.
با مهر و ستایش
آرش فرهنگفر ۱۴۰۳/۴/۱۵
برگ سبز ۲۶۹ ابوعطا
آهنگساز : استاد اسماعیل مهرتاش
آواز و عود : استاد عبدالوهاب شهیدی
نی : استاد حسن ناهید
پالایش : کلاسیک ایرانی
هر صبحدم نسیمِ گل از بوستانِ توست
الحانِ بلبل از نفسِ دوستانِ توست
چون خضر دید آن لبِ جانبخشِ دلفریب
گفتا که آبِ چشمهی حیوان دهانِ توست
یوسف به بندگیت کمر بسته بر میان
بودش یقین که ملکِ ملاحت از آنِ توست
هر شاهدی که در نظر آمد به دلبری
در دل نیافت راه که آنجا مکانِ توست
هرگز نشان ز چشمهی کوثر شنیدهای
کاو را نشانی از دهنِ بینشانِ توست
از رشکِ آفتابِ جمالت بر آسمان
هر ماه ماه دیدم چون ابروانِ توست
این بادِ روحپرور از انفاس صبحدم
گویی مگر ز طرهی عنبرفشانِ توست
صد پیرهن قبا کنم از خرّمی اگر
بینم که دستِ من چو کمر در میانِ توست
گفتند میهمانی عشّاق میکنی
سعدی به بوسهای ز لبت میهمانِ توست
سعدی شیرازی
خاطرات ضبطهای رادیویی با استاد جلال ذوالفنون
مهر ۱۳۷۴ بود و ما با گروه بیدل همکاری و تمرین میکردیم.
استاد ذوالفنون فرمودند : آرش باید به صداوسیما برویم و چند کار رادیویی ضبط نماییم.
ایشان از کرج میآمدند و قرار ما میدان ونک بود و به اتفاق به استودیو ۱۰۳، ۱۰۴ یا ۱۰۵ صداوسیما میرفتیم.
من خیلی ارتباط صمیمی و خوبی با ایشان داشتم.
استاد ذوالفنون خاطرات بسیاری برایم تعریف میکردند.
از همه سخنانش درس میگرفتم و از نصایح پدرانهی ایشان استفاده میکردم.
یک بار به ایشان گفتم : استاد چکار کنم در کار حرفهای دستمزدم را تمام و کمال بپردازند و حق و حقوقم ضایع نشود؟
استاد فرمودند : همیشه خیلی رک و حرفهای دستمزد را مطرح کن و بگو چقدر میگیری.
هر کس خواست با تو کار کند میداند باید دستمزد تو را بپردازد و به مشکل برنمیخوری.
دونوازیهای بسیاری کردیم و در دستگاه و آوازهای مختلف کار ضبط کردیم که همه در آرشیو صداوسیما موجود میباشد.
روان استاد جلال ذوالفنون شاد و یادش گرامی باد
با مهر و ستایش
آرش فرهنگفر ۱۴۰۳/۲/۹
میدمد صبح و کِلِّه بست سحاب
الصَبوح الصَبوح یا اصحاب
میچکد ژاله بر رخِ لاله
المُدام المُدام یا احباب
میوزد از چمن نسیمِ بهشت
هان بنوشید دَم به دَم میِ ناب
تخت زُمْرُد زدهاست گل به چمن
راحِ چون لعلِ آتشین دریاب
درِ میخانه بستهاند دگر
اِفتَتِح یا مُفَتِّح الاَبواب
لب و دَندانْت را حقوق نمک
هست بر جان و سینههایِ کباب
این چنین موسِمی عجب باشد
که ببندند میکده به شتاب
بر رخِ ساقیِ پری پیکر
همچو حافظ بنوش بادهی ناب
حافظ شیرازی
یک خاطره
پدرم شاگردان بسیاری داشتند و تعداد اندکی از آنان مدت زیاد و طولانی نزد پدر کار کردند که نامهای آنها را در گذشته منتشر کردم.
پدر شاگردان خارجی هم داشتند مثل زندهیاد موسیو کریستیان پرودن( فرانسوی)، مِستر ایوابوچی ( ژاپنی )، مِستر تاکاسه ( ژاپنی ) و ...
البته پژوهشگران موسیقی،هنرمندان، کارگردانان و فرهیختگان خارجی که علاقمند به هنر، موسیقی، فرهنگ و ادب پارسی و ایران بودند با پدر ارتباط داشتند مثل : مِستر اشلامینگر ( آلمانی )، پروفسور ژان دورینگ( فرانسوی )، موریس بژار( فرانسوی )، رابرت ویلسون ( آمریکایی )، پروفسور یوشیفوسا سِکی( ژاپنی )، پروفسور ایوامی ( ژاپنی )، پروفسور نایدانوف ( بلغار ) و ...
جناب ایوابوچی که نام کوچک ایشان فراموش کردهام، آموزگار موسیقی بودند و ورزشکار سبک آیکیدو و یک بار برای ما با شمشیر سامورایی هنرنمایی کردند.
جناب ایوابوچی در تیر ۱۳۶۳ مهمانی بزرگی گرفتند و دوستان ژاپنی خود را دعوت نمودند.
ایشان به پدرم گفتند : شما هنرمندان ایرانی را دعوت کنید.
پدرم به استاد پرویز مشکاتیان زنگ زدند که ایشان گرفتار بودند و سپس به استاد محمدرضا لطفی، استاد مجید کیانی، استاد محمد موسوی را شخصا دعوت نمودند.
چند تن از دوستان مثل مهندس جواد بنکدار، جناب انوشه ( نوازنده نی ) و ... نیز همراه ما به خانه جناب ایوابوچی آمدند.
آن شب سه برنامه موسیقی اجرا شد که به قرار زیر میباشد؛
دونوازی استاد موسوی با بنده ( مخالف سهگاه )
سه نوازی نی و تنبک استادان ناصر فرهنگفر و محمد موسوی و جناب انوشه ( دستگاه شور )
سه نوازی استادان ناصر فرهنگفر، محمدرضا لطفی و مجید کیانی ( بیات اصفهان )؛
من آن شب داشتم با بچهها بازی میکردم که استاد محمد موسوی آمدند و به من گفتند : آرش جان این چهار مضراب را خواهم زد و تو من را همراهی کن و ملودی آغاز چهار مضراب را برایم اجرا کردند و به سالن پذیرایی بازگشتند.
من نخست جدی نگرفتم و بازی رو ادامه دادم.
یک ربع بعد صدای دست آمد و پدرم فرمودند : آرش برو باید با عمو ممّد ( استاد محمد موسوی ) باید دونوازی کنی.
در تیر ۱۳۶۳ ( یازده سالگی ) با یکی استادان و تکنوازان برجسته موسیقی ایران برای نخستین بار همنوازی کردم و تقریبا ترسم ریخت و پس از آن در دوران نوجوانی بارها ساز استاد محمد موسوی را همراهی کردم.
با مهر و ارادت
آرش فرهنگفر ۱۴۰۳/۲/۱
رونق عهد شباب است دگر بُستان را
میرسد مژدهی گل بلبل خوشالحان را
ای صبا گر به جوانانِ چمن باز رَسی
خدمت ما برسان سرو و گل و ریحان را
گر چنین جلوه کند مغبچهی بادهفروش
خاکروبِ درِ میخانه کنم مژگان را
ای که بر مه کشی از عَنبرِ سارا چوگان
مضطربحال مگردان من سرگردان را
ترسم این قوم که بر دُردکشان میخندند
در سرِ کار خرابات کنند ایمان را
یارِ مردانِ خدا باش که در کشتیِ نوح
هست خاکی که به آبی نخرد طوفان را
برو از خانهی گردون به در و نان مطلب
کآن سیهکاسه در آخر بِکُشد مهمان را
هر که را خوابگه آخر مشتی خاک است
گو چه حاجت که به افلاک کشی ایوان را
ماهِ کنعانی من مسندِ مصر آنِ تو شد
وقت آن است که بدرود کنی زندان را
حافظا می خور و رندی کن و خوش باش ولی
دامِ تزویر مکن چون دگران قرآن را
حافظ شیرازی
دیوانه شو
آهنگساز : دولتمند خالاف
شاعر : جلال الدین محمد بلخی
خواننده و سه تار : دولتمند خالاف
طبلک : عبدالستار عبداللهاف
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 7 months ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 9 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 5 months, 2 weeks ago