A Dirty Mind And A Beautiful Heart:)

Description
حداقل اینجا با منطق میونه‌ای ندارم، هر چی که تو ذهنمه رو می‌نویسم، حتی به غلط!?
Advertising
We recommend to visit

𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 1 month ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 3 months, 2 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 19 hours ago

11 months ago

Uzaktan seviyorum seni
kokunu alamadan,
boynuna sarılamadan
yüzüne dokunamadan
sadece seviyorum
öyle uzaktan seviyorum seni
elini tutmadan
yüreğine dokunmadan
gözlerinde dalıp dalıp gitmeden
şu üç günlük sevdalara inat
serserice değil adam gibi seviyorum
öyle uzaktan seviyorum seni
yanaklarına sızan iki damla yaşını silmeden
en çılgın kahkahalarına ortak olmadan
en sevdiğin şarkıyı beraber mırıldanmadan
öyle uzaktan seviyorum seni
kırmadan
dökmeden
parçalamadan
üzmeden
ağlatmadan uzaktan seviyorum
öyle uzaktan seviyorum seni;
sana söylemek istediğim her kelimeyi
dilimde parçalayarak seviyorum
damla damla dökülürken kelimelerim
masum beyaz bir kağıtta seviyorum”

Cemal Süreya

از دور تو را دوست می‌دارم
بی‌آن‌که بوی تو را استشمام کنم
بی‌آن‌که به گردنت بیاویزم
بی‌آن‌که صورتت را لمس کنم
تنها دوستت می‌دارم

همان‌گونه از دور دوستت می‌دارم
بی‌آن‌که دستانت را برگیرم
بی‌آن‌که قلبت را به دست بیاورم
بی‌آن‌که در چشمانت غرق شوم
ای که عنادی هستی نسبت به این عشق‌های سه روزه‌!
نه چنان یک ولگرد، بلکه به کردارِ یک مرد دوستت می‌دارم

همان‌گونه از دور دوستت می‌دارم
بی آن‌که دو قطره اشکی را که بر گونه‌ات فرو می‌ریزد، پاک کنم
بی آن‌که در دیوانه‌وارترین خنده‌هایت شریک شوم
بی آن‌که محبوب‌ترین آهنگت را با هم زمزمه کنیم

همان‌گونه از دور دوستت می‌دارم
بی‌‌آن‌که بشکنم
بریزم
خُرد کنم
برنجانم
بی‌آن‌که بگریانم، دوستت می‌دارم

آن‌چنان از دور دوستت می‌دارم که
برایت هر کلمه‌ای را که می خواهم بر زبان بیاورم،
در نوک زبان می‌شکنم
من تو را به سپیدی معصوم کاغذی دوست دارم
که کلماتم قطره قطره به روی آن می‌چکند!...

جمال ثریّا

11 months ago

محکم‌تر بغلم می‌کند و می‌گوید که قبل از اینکه مرا ببیند، از این درخت به آن درخت می‌رفته و می‌خوابیده و بیدار می‌شده و هیچ‌کدام از آن درخت‌ها خانه‌اش نبوده است.
می‌گویم که ولی من ترجیح می‌دهم کلمه‌ی فارسی‌اش را به کار ببرم: سرگردانی!
مرا به خودش فشار می‌دهد و بعد درِ گوشم آهسته می‌گوید: سرگشتگی...

مهدی موسوی/ هزار و چند شب
@seyedmehdimoosavi2

11 months ago

شبِ من وصل شد از گریه به شب‌های شما
شب قسم خورد به زیتون و به لب‌های شما

شبِ قرص از وسطِ تیغ… شبِ دار زدن…
شبِ تا صبح، کنار تلفن زار زدن

شبِ سنگینی یک خواب، کنار تختم
لمسِ لبخند تو در طول شبِ بدبختم

شبِ دیوار و شبِ مشت، شبِ هرجایی
شبِ آغوش کسی در وسط تنهایی...

دکتر مهدی موسوی❤️

11 months, 1 week ago

حرفاتو به یه ناشناس بگو
نصفه‌شب پشتِ گوشیِ تلفن
رد شو از هر چی خطّ قرمز هست
کلّ ممنوعه‌ها رو تجربه کن

نذار این عقل لعنتیت یه عمر
قلبتو رام فلسفه‌ت بکنه
مست کن، عربده بکش توو اشک
نذار این زندگی خفه‌ت بکنه!...

دکتر مهدی موسوی❤️

11 months, 1 week ago

از هرچه هست غمزده‌تر عاشق من است
زن خسته از تمام بشر عاشق من است

من برگ برگ برگ درختم مقابلش
او ضربه ضربه ضربه تبر عاشق من است

مانند مصرعی به غزل، مثل گل به باغ
مانند دختری به پسر... عاشق من است!

این چیز داغ چیست، اگر مرد مرده است؟!
این مرد مرده کیست، اگر عاشق من است؟!

زن حدس می‌زند چقدَر مانده تا سقوط
زن فکر می‌کند چقدر عاشق من است

او عاشق من است چرا، کِی، چقدر، تا،
اما، ولی، چگونه، مگر... عاشق من است

فریاد می‌زند: برو گم‌شو کثافتِ...
هرچند می‌رسد به‌نظر عاشق من است!!

ترسیده است از این‌همه احساس در تنش
یعنی به جای چند نفر عاشق من است؟!

«چشمم به راه تا که خبر می‌دهد ز دوست»
او باخبر، بدون‌خبر عاشق من است

من بیت‌بیت در همه‌ی شعر مرده‌ام
زن در تمام طول اثر، عاشق من است

مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2

11 months, 1 week ago

می‌تونم این صدا و شعر رو تا ابد گوش بدم و زار بزنم باهاش!...

خواستنی‌تر شدم درون خویش‏ تا که بیایی که عشق بیاید
محو شدم چون کف دریا که خفته سر دَهَم آواز
مثل نهنگی به رنگ غایبِ مخفی
ماه شناور به کفه‌های سُرینش‏ بی که بداند
ماهی از آن رو به شکل چشم تو باشد
گفتن این مردن زیبا در اوج در آن زیر زیر‌ِ جهان
راز که سبابه‌ای است بر آن لهله حلقه گوشت که حلقه
من که نخواهم نوشت که مُردَم خویشتنیدی مرا که خوب بنوشم زیر زمین را
من که نخواهم نوشت خانم زیبا!
با توام ایرانه خانم زیبا!...

1 year, 1 month ago

چند روز پیش یه دختر کوچولویی رو دیدم تو مترو با مامانش، بهش می‌خورد کلاس اول دوم باشه،
موهای لَخت و قشنگی هم داشت،
مترو که رسید تجریش، مامانش مقنعه سفید رو از تو کیف درآورد و خواست سر دختره بکنه، که دختره با تقلّا از سرش درمیاورد و با ناراحتی به مامانش می‌گفت که دوست نداره سرش کنه.
این گذشت تا که امروز باز هم همون مادر و دختر رو تو مترو دیدم و باز هم همون تقلّای دخترکوچولو رو برای نپوشیدن اون مقنعه سفید کذایی.
تمام خاطرات بدم تداعی شد. از پنج سالگی مقنعه سفید سرمون کردیم، که مبادا انسان مریضی با دو تار موی یه دختر بچه‌‌ی پنج ساله تحریک شه. حالا مازاد بر اون، من از هشت سالگی چادر هم سرم کردن... بدون اینکه به قول خود متشرّعین حتی به سن تکلیف شرعی هم رسیده باشم. مبادا بدن به بلوغ‌نرسیده‌ی من فرد بیماری رو از راه به‌در کنه...
ما رنج‌های مشترکی داریم!...

1 year, 1 month ago

"...قربانت بروم. دوستت دارم. دوستت دارم. دلم می‌خواهد چشم‌هایم را روی هم بگذارم و وقتی بازشان می‌کنم پهلوی تو باشم. دلم می‌خواهد ببوسمت. آن‌قدر ببوسمت که تشنگیم تمام شود. تنم به یادت بیدار می‌شود. نامه‌ات را که می‌خواندم یک وقت متوجه شدم که دارم بلندبلند باهات حرف می‌زنم. مثل دیوانه‌ها. انگار که تو اینجا بودی. در برق آفتاب که روی آینه افتاده بود، بودی.
نمی‌دانم چقدر می‌توانم در لندن دوام بیاورم. به همین زودی خسته شده‌ام. روزهایم به سرگردانی می‌گذرد. فکر می‌کنم چمدان‌هایم را ببندم و بروم پاریس. اگر تو نیایی اینجا نمی‌مانم. نمی‌توانم بمانم. یک حالت بلاتکلیف وحشتناک دارم. راستی کی می‌آیی؟ برایم بنویس. قربانت بروم. اگر بیایی از خوشی پر می‌گیرم. اگر بیایی زندگی می‌کنم. می‌بوسمت از صبح تا شب. می‌بوسمت از سرتاپا. می‌بوسمت. سینه‌ات آرامگاه من است. آغوشت جایی‌ست که مرا به خواب راحت و بی‌دغدغه و بی‌اضطراب و بی‌غم می‌خواند. شاهی. شاهی. شاهی. اگر داد بزنم صدایم آسمان را پاره می‌کند. آن‌قدر از عشق به تو و از میل به تو و از درد تو پُرم که اگر داد بزنم صدایم آسمان را پاره‌پاره می‌کند. شاهی، نازنینم، عمرم، نفسم، روحم، جانم. دوستت دارم...

خداحافظ تا فردا/فروغ"

بخشی از نامه‌ی فروغ فرخزاد به ابراهیم گلستان، ۱۸ ژوئن ۱۹۶۶??

1 year, 1 month ago

دلم یه جشن واقعی می‌خواد، بدون دورویی و بدی
یه مهمونی دلم می‌خواد که توش، تو هم شب بمونی و نری!...

1 year, 1 month ago
We recommend to visit

𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 1 month ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 3 months, 2 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 19 hours ago