𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 1 month, 2 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 4 months ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 3 days, 2 hours ago
و گفت:
روشنتر از خاموشی چراغی ندیدم و سخنی به از بیسخنی نشنیدم. ساکن سرای سکوت شدم و صدرهی صابری در پوشیدم.
مرغی گشتم؛
چشم او، از یگانگی،
پر او، از همیشگی
در هوای بیچگونگی میپریدم. کاسهای بیاشامیدم که هرگز تا ابد
از تشنگی او سیراب نشدم.
▫️ ذکر بایزید بسطامی
تذکرةالاولیا / عطار نیشابوری
به جبران پریدن از اسب
و امکان گسستن از اصل
مهیا کن فرصتی
تا در احیای ریشههات
شهامتی یابی
به دریدن پوستِ حیوان
که سال
سالِ حزن بود و
خون بند نمیآمد از شقیقهی درخت.
ما که از شکلِ حجیمِ فاجعه
رجعتی بلند داشتیم
و آشوبِ رمههای حصر
گلوی کودکمان میفشرد
فرزندِ طاغیِ عصر خویش بودیم و
شتابِ پیشیگرفتن بر سلامتِ سنی که جوان مینمود
در توالی جریدههای عصر
صبح دیگری میجستیم و
بدنهامان در رنجشی تحمیل شده
به بعد مطرودتری مایل میشد
نه ارادهی معطوفِ تن
نه اشارهی چشم و پلکی که در استیصالِ برهنگی
مشروطِ بریدگی از تنهای دیگر باشد
یک قابِ بلیغ از تنهایی بشر!
تعارضِ جنسیتی مبلغ
در شهودِ گریختن از اذهانِ پرنخوت
پیچیدگی کن، ای دختر
نافرمانی کن، ای دختر
و در تمایلِ چشمهای مترصد
تمامیتِ منفردِت را
بر ارادهی محتومِ قرن بتابان
چون رسوایی بلندِ آفتاب که دف میزند
میرقصد و میرقصاند
جهانِ منفردِ ایستاده بر هیجانِ نظارهگرت باش.
ایستادگی کن، ای دختر
به افکارِ ملهجِ جمعیتت
اشتیاق بنوشان
دریدگی کن، ای دختر
که سال سالِ تو بود و
خشونتِ محیط بر اضطرابِ صورت
شتاب کن، ای دختر
تزریقِ خون باش در رگ کبوتر
میلِ براندازیِ شبهای نقاهت
تکفیرگوی مؤذن
الست از ازل همچنانشان بهگوشِ روایتهای خونی
با سرها بریده بینی بیجرم و بیجنایتِ داستانهای معاصر
اما این جسارت محترم است
این جنون مبارک است
اما ما بسیار راه بهدرهها برده بودیم
با دخترانِ کبوتر و آهو
با دو بال و دو رانِ وحشی
بهرفتارِِ دویدنشان با گرگ
در عصیانِ آب و سنگ
ای مبارزهی عزیز که از تو گفتن
جدالِ زبان بود در دهانِ معترض
و ما همواره زندگی را
درآغوشِ روز مییافتیم
به آن انکارِ مضطرب از جریانِ نور، بگو
چرا بدنهامان به اعتراضِ خویش خرسندند
و پاشنهی آشیلمان از حدقهی تاریخ بیرون زده؟!
*سعدی:
الست از ازل همچنانشان به گوش
به فریاد قالوا بلی در خروش
*حافظ:
در زلفِ چون کمندش، ای دل مپیچ کآنجا
سرها بریده بینی، بیجرم و بیجنایت
#سمیه_جلالی
بیداد موریانهها (ویژهی شعر زن):
@bidaademooriyanehaa
چه بسا که روز بود
و فقرات پدر
از چهار ستون خانه بیرون زده بود
و فقرات پدر
جای امنی بود برای گریستن
شانه کردن موها با ناخن
و خون که هروله میکند از پوست
یقیناً شب است
گمانم من آخرین پرنده باشم
که نه گلوله میخورد
نه زنده میماند
پس ریختم به جانب کوه
و از امکانات قوس قزح
طنابی خواستم برای مرگ
مرگْ مرد نبود
زن نبود
گریه نمیدانست یعنی چه
دستم را گرفت
و آنقدر بوسیدم
که در میدان شریعتی باران گرفت...
من از بیمارستان تا خانه
به چشمهایت فکر کردم
و کمربند ایمنیات را بستم
من از بیمارستان تا خانه
تختهسنگها را شمردم
دیوار کشیدم
نامه نوشتم به روزنامهها
و اصرار کردم که چای بنوشند
سیگار بکشند
و بمیرند
میشنوی پدر؟!
بیمارستان
پر از لغات دردناک فارسیست.
#معصومه_داوود_آبادی
بیداد موریانهها (ویژهی شعر زن):
@bidaademooriyanehaa
در سکانسی از فیلم «باد ما را خواهد برد» دوربین در تاریکی به آرامی روی جامه، بدن و دستهای دختر کورد حرکت میکند که در حال دوشیدن شیر بز است.
بهزاد دورانی، که پیش تر شاهد حفاری مردی جوان در گورستان بوده و شبح دختر را دیده که برای او قابلمه پر شیر برده، در تاریکی آن فضای پیچاپیچ خطاب به دختر شعری از #فروغ_فرخزاد میخواند:
گوش کن وزش ظلمت را می شنوی؟
و بعد به دختر میگوید: فروغ را میشناسی؟
نه. نمیشناسد.
این از بزنگاههای سینمای کیارستمی است؛ جایی که سکوت و صدای دوشیدن شیر جای کلام و دیالوگ را می گیرد. چنانکه در آن گورستان صدای بهزاد دورانی و جوان عاشق در زمینه صدای حفاری شنیده میشد؛ حفاری اسطوره.
جوان عاشق میگوید: بیستون همین نزدیکی است.
کیارستمی گفته بود: ما (گروه کارگردانی و تصویربرداری) در آن لحظه، غریبانه به خوشبختی مینگریستیم. خوشبختی سینما؛ ظلمت آغل و اسطبل و تاریکی سالن زیرِ نورِ پردهی عریضِ مرموز.
جاناتان روزنباوم، منتقد و نظریهپرداز فیلم، به درستی این شاهکار کیارستمی را بهترین فیلم او و اثری بزرگ در تاریخ سینما خوانده است.
🔻🔻🔻
بخواب پسر عزیزم / بخواب، بی هیچ نگرانی و دردی / چشمان زیبایت را بببند / بخواب، با دلی شاد بخواب
#لالایی | پلیلیست لالایی
۱۳۹۱.۸.۱۷
???
#آخرین_امتحان
#مدرسه
امروز صبح زود وقتی داشت میرفت حوزهی امتحان نهایی، گفت: این آخرین بارییه که لباس مدرسه میپوشم.
اشک تو چشمهاش حلقه بست.
بعد فهمید من دلم گرفته، زورکی خندید.
گفت: مدرسه نبود که. شکنجهگاه بود. همین یه ماه امتحانات نهایی اندازه یه عمر رنج کشیدم.
✔️ ۲۹ خرداد ماه ۱۴۰۳
?اولین کتاب صوتی رادیو فردا
?#هاچین_و_واچین مجموعه قصههای کودکان ۱
?رسید مگه میشه؟ یه درخت به بزرگی یه شهر؟ تازه زندگی هم میکنند توش؟! چطوری؟ کجا هست این درخت؟ گفتم اگه میخوای بدونی دعوتت میکنم به شنیدن یه داستان خیلی خیلی هیجان انگیز به اسم «لیلیکوک و درخت زندگی»! درختی که از بذر هفت درخت جادویی به وجود اومده بود ولی با یه اتفاق ساده تبدیل به درخت تاریکی شد و طی ماجراهای عجیبی بالاخره به زندگی برگشت. گفت: آخ جون! کجا گوش کنم؟ گفتم راحته! همینجا روی هاچین واچین کلیک کن! هاچین و واچین با سولماز نراقی
?#پادکست «هاچین و واچین» را میتوانید با کیفیت صدای بهتر در کستباکس و همه پادگیرها هم گوش کنید و اگر از شنیدنش لذت میبرید آن را با دوستانتان هم به اشتراک بگذارید.
?شما میتوانید نظرات و پیشنهادهای خود را برای ما به آدرس: [email protected] بفرستید یا از طریق @contactfardamusic به ما پیام دهید.
فردا پادکست ?
𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 1 month, 2 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 4 months ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 3 days, 2 hours ago