داستانکده | داستان | اعتراف | رمان‌

Description
کانال اسکیه با کلی فیلم خفن??

@Sixet0

وطنیمونه با محتوای جذاب ?

@vatanisecret

اعترافای سوسکی نوجوانان وطن?

@Eteraf_Esxie

فقط وطنیمونه با کلی وطنی ?

@FAQQAT_WATANI
..........................................
سولاخ ارتباطی @secret_vatani_admin
We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 2 months, 1 week ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 4 months, 3 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 2 weeks, 6 days ago

3 Wochen, 2 Tage her

بلاخره منم کردم

1399/09/30

#زن_شوهردار #اولین_سکس

سلام خدمت دوستان جقی خودم
داستان ما از این قراره که منم عین خودتون با افتخار ی جقی ام اما ی بار تو اینستا به یکی پیام دادم
الکی الکی شماره بهم دادیم و ی مشت کس شر های عاشقانه واسه هم تفت دادیم
ی شب زنگ زد بهم گفت فردا میخواد بره ازمایش میتونم برم دنبالش
تا اون موقع فقط صداشو از پشت گوشی شنیده بودم رفتم سر قرار دیدم خدا را شکر قیافش صد پله از خودم کیری تره
اون روز تا ظهر با هم بودیم و ی چهارتا ماچ از لبش گرفتم و ی بارم سینه هاشو دیدم و از همین جا اعلام میکنم کیرم دهن
هر کی که انقدر از طعم لب تعریف کرده بود ما هر چی از اینور خوردیم اونور خوردیم دیدم مزه پشمک حاج عبدالله را هم نمیده
تازه فهمیدم متاهله و دو تا دختر داره و از همه بدتر اشنا از اب در اومد و تازه فهمیدم من که انقدر از فامیلم با افتخار یاد میکنم
چ عزیزان جنده ای اون لابلاشون هست
خلاصه این کس کلک بازی ها ادامه یافت تا اول مهرماه گفت بچه هام میرن مدرسه بیا خونمون
ما فکر کردیم چ روز رویایی خواهد بود
رفتیم خونشون هر چی بغل و ماچ و این کیری بازی هایی که شما میگید در اوردیم دیدیم اصلا حال نمیده
گفتیم حتما باید بکنم تا خوب بشه
گفت ساک نمیزنه بدش میاد
از پشت هم که مریض میشه
امدیم مثل شما کس لیسی کنیم و کیری ترین لحظات برام رقم خورد شورتش که امد پایین انگار ته ی بشکه ی شیار بود
ی مزه شاش سگ میداد انگار کسش تازه پشماشم نزده بود حالم بهم خورد
من که اگه خر نر میدیدم راست میکردم کل اون زمان کیرم خوابیده بود
هر چی صداش زدم داداش پاشو کس جور کردم
کیرم به صدا در امد و گفت برو کیرم دهنت این چی چیه اخه من نمیرم تو این
اقا ما با دو دست این کیر خوابیده را خواستیم جا کنیم و حتی ذره ای پا نشد
در ان لحظات به تمام افرادی که این کس کلک بازی ها را انجام داده و از لذت ان نوشته بودند انواع فحش ها را دادم
گفتم حمام حتما حال میده رفتیم حموم بازم اصلا بهم حال نداد تازه انگشتمو کردم تو کسش خون امد همش میگفت نکنه طوری شده باشم و اینا
بعد از تلاوت تمام این کس شر ها فهمیدم لذتی که در جق هست در کس کردن نیست و خواهشا واسه کس کردن زن نگیر
کیری ترین لحظات زندگیم بود تازه ی بارم شوهرش زنگ زد پشت گوشی با هم دعوا کردن با خودم گفتم کیر در دهان کسی که واسه 250 گرم گوشت زن بگیرد
نوشته: جقی

@Eteraf_Esxie

3 Wochen, 2 Tage her

سکس لاپایی با دختردایی مطلقه

1399/09/29

#دختردایی #زن_مطلقه #سفر

سلام بر دوستان
وحید هستم ۲۵ ساله
سایز کیر ۲۰ سانت
واستون قبلا تعریف کردم که دخترداییم مونا رو که مطلقه هست
دوبار کردمش خاطره اولی روتوضیح دادم و میمونه این خاطره که خیلی هیجان داشت و خیلی عالی همه چیز جور شد.
همونطور که گفتم دخترداییم با خانواده ما خیلی راحته و رفت امد زیادی داشت به خونمون
و بعد از سکس اول و کمی دوستی سرد شد و کلا منم سرد شدم ازش اما همچنان رومخش بودم که موقعیت پیش اومد بزاره بکنمش اونم میکفت باید موقعیتش پیش بیاد مخالف نبود ولی کلا دوست داشت ادای تنگارو در بیاره
بگذریم
برنامه ریختیم من مونا و خواهرم بریم سفر دو سه روزه شیراز گردش
قبل از سفر بهش گفتم اگه موقعیت جور شد لاپایی بکنمت اونم گفت اگه شد باشه ولی قول نمیدم
راهی شیراز شدیم تو مسیر کلی خوش گذروندیم مشروب هم برده بودم
از طرف کارش یه سوییت یه خوابه گرفته بود
رسیدیم خونه لباسارو عوض کردیم نشستیم شام خوردن و بهشون گفتم مشروب بخوریم که گفتن باشه
نشستیم به مشروب خوردن زیاد نبود بخاطر همین مست انچنان نشدیم اما شنگول بودیم
مشروبا تموم شد و خواهرم رفت دستشویی من و مونا رفتیم جاهارو رو بیاریم بندازیم داشت پتو هارو میداد بهم که بهش چسبیدم گفت نکن دیوونه الان خواهرت میاد منم ولش کردم و گفتم شب حسابتو میرسم
دراز کشیدیم سر جاهامون . خواهرم وسط و من و مونا کنارش دراز کشیدیم. مشغول چرخیدن تو گوشی بودیم هممون منم به مونا پیام میدادم که نخواب اونم میگفت خوابمه گفتم نامرد تو قول دادی گفت حالا سعی میکنم نخوابم
خلاصه خواهرم گوشیو گذاشت کنار من و مونا هم هی پیام میدادیم بهم
اون میگفت ضایس بخدا منم که کیرم بلند شده بود میگفتم فوقش خواهرم بیدار میشه میبینه
بعد از بیست دقیقه نیم ساعت پیام دادم گفتم فک کنم خوابید گفت اره فک کنم
منم گفتم الان میام دامن پوشیده بود زیرش هیچی نداشت
رفتم کنارش دراز کشیدم گوشیمم بردم اگه خواهرم بیدار بشه بگه داشتم یه چیزی نشونش میدادم
پتو زدم کنار رفتم زیر پتو
کیرمو میمالوندم به رون نرمش اونم با اون دامن نازک
دستشو گرفتم کیرمو دراوردم که برام بماله مالوند یکمی منم دست میکشیدم روی کسش از روی شرت البته
موندم چرا نمیذاشت از کس بکنمش
بعد بهش گفتم برگرد برگشت دامنشو دادم بالا شرتشو کشیدم پایین
زیر پتو بودیم هیچی مشخص نبود کیرمو مالوندم در کونش و گذاشتم لاپاش دیدم حال نمیده خیلی خشک بود کیرمو تف مالی کردم گذاشتم لاپاش.
وای نگم براتون کسی که چندسال تو کفش باشی بعد بتونی بکنیش یعنی ته خوش شانسی البته باید ریسک کرد
اونایی که تو کف فامیل هستن دل رو بزنن به دریا
مطمعن باشید اونا هم بهتون فکر میکنن
خلاصه گذاشتم لای پاش یواش عقب جلو میکردم خبلی حس خوبی بود اونم با استرس و هیجان که هرلحظه ممکن بود خواهرم بیدار بشه
یکم ک کردم بهش گفتم ابمو چیکار کنم گفت کثیفم نکنی فقط
خیلی اروم حرف میزدیم بهش گفتم پاشو بیا تو اتاق
من رفتم بعد از یه دقیقه اونم اومد
گفتم واسم بخور گفت کثیفه خب. پر ار تف کردی
حموم تو اتاق بود اروم شیر اب رو باز کردم با دست اب میریختم رو کیرم و دست میکشیدم که تمیز شه
اومدم پیشش گفتم بخور زانو زد شروع کرد خوردن
قشنگ و با اشتها مث دفعات قبل نمیخورد منم دیدم حال نمیده بهش گفتم پاشو بسه. ایستاد کنار دیوار دوباره تف زدم گذاشتم لاپاش. یواش یواش عقب جلو میکردم بهش میگفتم دوس داری با اشاره سرشو تکون مبداد میگفت اره
اب منم زود داشت میومد بخاطر همین اروم میکردم
تو دلم گفتم بزار این دست رو بکنم دست بعدی کمرم سفت بشه بیشتر میتونم باهاش حال کنم
چندتا تلمبه سرعتی زدم مشخص بود دوس داره کیرم لای پاش میره
چون ناله میکرد ایستاده روی دیوار خیلی حال میده
همیجور که داشتم عقب جلو میکردم ابم اومد ریختم رو کمرش
اندازه سد کرخه اب داشتم
گفت وای کثیفم کردی دستمال برداشتم یکم تمیز کردم براش گفتم دست دوم کثیفت نمیکنم
گفت دست دوم در کار نیست چون خوابمه
منم گفتم خب میام تو خواب میکنمت
اون رفت دستشویی منم سرجام دراز کشیدم که چشامو چند دقیقه ببندم و وقتی دوباره تحریک شدم برم سراغش
ولی وقتی چشامو باز کردم دیدم ساعت ۹صبحه و دیگه اوناهم بیدار شدن و نمیشه کاری کرد
اماده شدیم رفتیم دور زدیم و خرید کردیم ساعت ۳ظهر بود راه افتادیم سمت شهرمون چون مشکل پیش اومد برامون
دیگه از اون ب بعد قسمت نشد بکنمش ولی موقعیت گیر بیاد حتما میکنمش
رفیق فکر نکن اینا تخیل ذهنمه چون خواستن توانستنه
بعد از کلی فکر کردن بهش و ریسک کردن به فانتزیم رسیدم پس تو هم سعی بکن تا بتونی اونو که میخوای بندازی تو تور
موفق باشید
نوشته: وحید(اسم مستعار)

@Eteraf_Esxie

3 Wochen, 2 Tage her
3 Wochen, 5 Tage her

کون دادن مامانم 2

1399/09/22

#کیرکلفت #گی #خشن

ادامه قبلی...
از خونه اومدم بیرون عصابم خورد شد که چرا ساکت موندم چرا از سکس مامانم لذت بردم هی داشتم دیوونه تر میشدم یه هفته گذشت که مامانم به خاطر مریضی سخت یکی از دوستای صمیمی اش که شوهر نداشت به مشهد بره منو تنها گذاشت و به طبقه پایینیمونم گفته بود هوامو داشته باشن و شبا پیش اونا بخوابم
اول مخالفت کردم و کلی ترسیدم ولی دوباره قبول کردم که یدف مامانم نفهمه که سکسشونو دیدم و دست به انجام کار خطرناکی بزنه آخه خیلی خیلی رو این چیزا حساسه و اگه پاش بیفته جون و عمر شو میده خلاطه شب اول خیلی باهام سرد بودن و اصلا محلم نزاشتن شب موقع خوابیدن با یه زیر پیرانی و شورت اسلیپ سفید رفتن تو اتاق خوابیدن و منم رو مبل خوابیدم صبح که شد میخواستم بیام بالا نذاشتن و رفتارشون بهتر شد باهام و صبحونه نگهم داشتن با التماس شب دوم خیلی باهام حرف زدن درمورد جوونیاشون و کاراشون یه بو هایی برده بودم که میخوان ترتیبمو بدن شب موقع خوابیدن سه نفری تو اتاق خوابیدم اونا فقط با شورت بودن و منم با شلوارک و زیر پیراهنی خوابیدیم که یدفعه تو خواب حس کردم یکی رومه بیدار شدم دیدم بلعه یکیشون داره از رو شورت میماله بهم سریع بلند شدم مشغول فحش دادن که یکیش گفت امشب برا مایی پس لج نکن وگرنه سخت تموم میشه بلند شدن گرفتنم مقاوت کردم که یدفعه به طرز وحشتناکی مشغول کتک زدنم شدم داشتم میکشتنم که گفت باشه فقط زود تمومش کنید گفتن مرده بودی اول قبول میکردی شورتاشونو درآوردن منم لخت کردن اول کردن دهنم مشغول ساک زدن شدم خودمم خوشم میومد برم گردوندن میخواستن بکنن تو کونم ولی جا نمی شده چون کیراشون خیلی بزرگ بود روغن آوردن ریختن رو سوراخ ولی بازم نشد خیلی ترسیده بودم چون واقعا تنگ بودم با انگشت افتادن جون سوراخم اول یکی بعد دوتا سه تا که یکیش گفت بسه کیرشو گذاشت دم سوراخم و یهو تا نصف کرد تو سوراخ و مشغول تلمبه زدن شدن.
اگه دوست دارید بقیشو بگم لایک کنید
ادامه دارد.........
نوشته: بینام

@Eteraf_Esxie

3 Wochen, 5 Tage her

سکس با داداش کوچیکه خوشتیپ

1399/09/22

#خاله

سلام امیدوارم حالتون خوب باشه
من الناز هستم ۲۵ ساله داستانی راجب منو داداشم براتون بگم که شاید بخاطر سکس خواهر و برادر بعضیا خوششون نیاد.
داستان از اونجا شروع شد که یه داداش دارم به نام میلاد، که ۱۸ سالشه، خیلی خوشگل، خوشتیپ، خوش‌هیکله خلاصه بگم که خیلی دخترکُشه و در عین حال خیلی خجالتی و گوشه‌گیر و تو خودشه، از اون موقع که اون شونزده هفده سالش شد من خیلی تو کف اون بودم و همیشه با خودم میگفتم خوش بحال زیدش که چه حالی باهاش میکنه?،بگذریم
سال پیش که هفده سالش بود من هروقت اونو می‌دیدم از دیدنش سیر نمیشدم، تصور کن موهاش لَخت، خوشتیپ، چشماش رنگی آخ نگم براتون??، هر چند زیاد با هم دیگه حرف نمیزدیم.
همون موقع اون مدرسه می‌رفت و ظهر میومد خونه و غروب می‌رفت باشگاه، منم صبح میرفتم کارآموزی دانشگاه ظهر برمیگشتم
یه روزی مامام و بابام رفتن خونه مادربزرگم تو شهرستان و بعدش تماس گرفتن که میخوان چن شب بمونن.
من روز اول که اون غروب رفت باشگاه، کامپیوتر رو روشن کردم چون با هم از یه کامپیوتر استفاده میکردیم، یه پوشه رو زدم دیدم یه پوشه دیگه باز زدم دوباره یکی دیگه و بعد یکی دیگه زدم دیدم یه صفحه پر فیلم سوپر باز شد، باورم نمیشد، من خودم کم و بیش سوپر می‌دیدم ولی باورش سخت بود که داداشم سوپر داشته باشه، وایسادم که اون از باشگاه برگرده، واسش شام آماده کردم، شام خوردیم و اون یه حالت پَکَر داشت، رفتم پیشش نشستم گفتم چخبر خوبی جیگر و قربون صدقه‌اش رفتم و اونم تعجب کرده بود،
بهش گفتم تو کامپیوترت چیزایی دیدم فیلماتو دیدم
اونم فهمید چیشده التماس کرد که به کسی نگم منم قبول کردم
تا شب بعدش که اصلا از نظر بدنی حال نداشت منم رفتم تو کارش گفتم میلاد عزیزم بیا یکم بدنتو ماساژ ریز بدم اول خیلی خجالتی کشید و ترسید ولی به پشت دراز کشید و منم ماساژ میدادم، یهو پشتش نشستم گفتم میدونی مامان بفهمه چی داری تو کامپیوتر چیکارت میکنه، بدبخت گُرخیده بود، من بلیز میلاد رو در آوردم کم کم رفتم پایین سراغ شلوارش ترسیده بود مثل بید می‌لرزید گفتم نترس به یه شرط به کسی چیزی نمیگم گفت چی، گفتم خودت عین بچه آدم شلوار رو دربیار اون با ترس و لرز شلوار رو در آورد منم لباسامو درآوردم، سوتین رو که باز کردم دیدم میخواد سعی کنه بپیچونه سرش داد زدم گفتم بتمرگ البته پشیمون شدم از این داد زدنم.
همینجوری خشکش زده بود دستشو گرفتم گذاشتم رو کصم گفتم بازی کن اونم کم‌کم یَخِش آب شد، خودم شورتشو در آوردم گفتم بار آخر کی جق زدی با لرز گفت دیشب
منم یه ساک پرتف براش زدم، دراز کشیدم و دستشو گرفتم گفتم بیا اونم اومد یهو کیرشو گذاشت تو کصم که یهو آهم در اومد با جفت دستام صورتشو گرفتم و یه لب خوشمزه ازش گرفتم شروع کردم به خوردن گردنش آخ آخ نگم براتون?? اونم همزمان داشت عقب جلو میکرد که زیر ده دوازده ثانیه شد من خیس خیس شده بودم گفت داره آبم میاد کشید بیرون آبشو ریخت رو شکمم و دوباره شروع کردم به بوسیدنش و نوازش موهاش چه لحظه ای بود هنوز یادمه،
بعد چن دقیقه دوباره راست کرد گفتم بیا اونم گفت اول ساک بزن منم زدم و دوباره کیرشو گذاشت تو کصم و شروع کرد به تلمبه زدن، دوباره آبش اومد ریخت رو شکمم منم گردن خوشگلشو یه بوس عاشقانه کردم و مجبور شدیم بریم حموم رفتیم حموم و اومدیم رفتیم خوابیدیم ساعت 2 شب شده بود،
من تا صبح بزور خوابم برد ولی اون راحت خوابید و منم داشتم نگاش میکردم سیر نمیشدم، به هر حال خوابیدم و صبح شد با یه بوس دیگه از ته دل از خواب بیدارش کردم لباسامونو پوشیدیم میلاد رفت مدرسه و منم رفتم دانشگاه
ظهر که برگشت دیدم خیلی شارژه بهش گفتم از دیشب خوشت اومده گفت آره
گفتم میلاد عزیزم ما جفتمون به این چیزا نیاز داریم، شرط داره
اول اینکه تو فقط مال خودمی و سمت هیچ دختری نمیری
دوم این فیلماتو تو کامپیوتر پاک کن
سوم این قضایا بین خودمون میمونه.
اونم قبول کرد و هروقت که خونه خالی بود برنامه داریم.البته اون خیلی میترسه ولی خب با هم کنار اومدیم کاندوم هم داریم یه جا قایم کردیم و هروقت لازم شد استفاده میشه.
و این بود عشق و روابط من و داداشم و فعلا ادامه داره امیدوارم که ادامه داشته باشه
ببخشید که طولانی شد، پایان
نویسنده الناز

@Eteraf_Esxie

3 Wochen, 5 Tage her

بازی حساس ?استقلال و سپاهان? رو در #وین_اسپرت قدیمی ترین و باسابقه ترین سایت پیشبینی کنید و درامد کسب کنید?

https://t.me/joinchat/AAAAAEgBTn0UL_Kmkpy4Cw

1 Monat her

عشق ماجرایی

1399/09/13

#عاشقی

سلام
من زیاد اهله خوندن داستان نیستم ولی اینجارو پیدا کردم گفتم داستان خودمو بنویسم
شاید حرفایی که میزنمو خیلیاتون باور نکنین چون که من تنها 15 سالمه و این همه اتفاق برام افتاده
اسمم اریاست و تویه یکی از شهرستان هایه خوزستان زندگی میکنم(اسمشو نمیگم به دلیل اینکه احتمال داره یکی ببینه و بشناسه)
تا الان 5 بار سکس کردم و اولین سکس هم تو کلاس شیشم بود(اسمشو سکس نزاریم بهتره خیلی پخمه بودم اون موقع)من 2 سالی هست رفیقایه خیلی خوب و باحالی دارم.5 تا رفیقه صمیمی دارم که دوتاشون به دلیل اینکه خیلی خیلی پولدارن همش تو کاره دختر بازین البته ما هم وضعمون خوبه ولی به اندازه ی اونا نه
رفیقام همیشه هوامو داشتن و کمکم میکردن من هم همینطور تقریبا یه سال پیش ازشون خواستم که برام دختر جور کنن.اونا جور کردن و ما هم کردیم جاتون خالی چون زیاد سوپر میدیم خیلی حرفه ای بودم به دختره هم خیلی حال داد 3 بار ابش اومد
حالا نمیخوام زیاد وارده جریانا سکسی بشم فقط خواستم بدونین
الان میخوام درباره ی عشقم یعنی رها بهتون بگم
من و رها تو خیابون همو دیدیم خیلی خوشگل بود چون محلمون یکی بود یکم بهش پیله کردم شمارشو گرفتم بعده یه مدت یعنی یکی دو ماه حس کردم بهش وابستم و عاشقشم اصلا هم دیده جنسی بهش نداشتم اصلاااااا کم کم خیلی از چیزایه زندگیمو بهش گفتم.وقتی واکنششو دیدم هنگ کردم
من تا اونموقع 5 تا سکس داشتم خواستم به خودم یکم استراحت بدم برا همین خواستم یه مدت بزارم کنار
رها این داستانارو همش میدونست ولی زیاد حرفی نمیزد من فک میکردم چون ناراحت شده از کارام ولی یه بار که همو دیدیم حرفایه عجیبی میزد درباره ی اینکه سکس و از اینجور حرفارو کنار بزار بعده یه مدت حرفاش روم اثر گذاشت یعنی تقریبا بعده یع ماه حرفاش روم اثر گذاشت و من سکس و کنار گذاشتم
به خاطر دوستام و دوستاش ما زیاد همو میدیدیم(چون من با دوستام زیاد میرفتم بیرون اون هم همینطور به خاطر همین به خوانوادش میگفت با دوستام میرم بیرون ولی با من میومد البته بگم با دوستاش هم هماهنگ میکرد)رها دختره خیلی عاقلی بود همیشه پایه بود و شوخ دقیقا مثله خودم بود فوش هم میداد کلا دختره راحتی بود تازه هیچوقت هم ناراحت نمیشد همیشه خوشحال بود.بعده تقریبا 1 ماه یعنی ماه سوم چهارم بهش گفتم رها خیلی عاشقتم.اون میخندید چیزی نمیگفت فک کنم خجالت کشید از حرفم. هرکاری میکرد بهم خبر میداد دختره حرف گوش کنی بود مثلا میگفتم لباسایه باز نپوش اصلا نمیپوشید
همونطور که گفتم همیشه میخندید و هیچوقت از دستم ناراحت نشده بود
به یه دلیل خصوصی با هم دعوامون شد اونم خیلی بد و من یکم از کوره در رفتم زدم تو گوشش?کاش دستم میشکست نمیزدم
بعدش یکم حرفمون شد و قهر کردیم اونم خیلی بد
تقصیرع من بود باید میرفتم عذرخواهی میکردم ولی نرفتم
خیلی کصخلم میدونم
اگه میرفتم میبخشید ولی نرفتم
فک میکردم دوباره یه روزی به هم میرسیم ولی تقریبا یه ماه پیش فهمیدم رل زده با پسر خالش
هرشب گریم میگیره که چرا نرفتم ازش عذرخواهی کنم
هم دوستایه من هم دوستایه اون خیلی تعجب کردن که رابطمون اینجوری شد
رها خوشگل ترین دختری بود که دیده بودم قد کوتاه موهایه قهوه ای
حتی بدونه ارایش هم خیلیو خوشگل بود ولی من قدره این نعمتو ندنستم
با دوستامم به دلایلی قهر کردم چن روز پیش
الان تنهایه تنهام فقط یه دوست خیلی صمیمی تو مجازی دارم که البته اون خودش خیلی خوبه و جایه خالیه دوستامو پر میکنه تقریبا(دختره)ولی هیچ دید جنسی بهش ندارم و نخواهم داشت فقط دوستیم و خواهیم بود و بزودی هم همو ملاقات میکنیم
این بود داستان من سکسی نبود ولی دوس داشتم بنویسم
خیلیاتون باور نکردید حرفامو حق هم دارید چون من هنوز 15 سالمه و این همه اتفاق برام افتاده
خب دیگه اینم داستان من
بای
نوشته:اریا

@Eteraf_Esxie

1 Monat her

سکس با دوست مامانم

1399/09/13

#دوست #مامان . #زن_مطلقه

سلام، من اسمم آرشه و 19 سالمه، داستان من برمیگرده به 1 سال پیش، ما به خاطر کار بابام شهرستان زندگی میکردیم، خونمون بزرگ بود 3 خواب داشت، یه بار 3 از دوستای مامانم اومدن پیشه ما، 2 تا شون شوهر داشتن و با شوهراشون بود اما یکی شون که‌ اسمش افسون بود، طلاق گرفته بود، خلاصه شب اول موقع خواب شد، یکیشون رفت تو یه اتاق، یکیشون تا سالن و افسون قرار شد پیش من بخوابه چون من تختم دونفره بزرگ، از افسون بگم که یه زن 40 ساله اما سرحال، هیکلی سکسی و کونی بزرگ سینه‌ هاش کوچیک بود اما مهم نیست، شب اول اصلاً بهش فکر نکردم تا دیدم چند دفعه کونشو به من میماله، شب دوم دیگه منم حال کردم و جوری خوابیدم که کیرم سمت کونش باشه وقتی بهم نزدیک شد، کیرم قشنگ رفت لایه کونش چون شلوار پارچه ای پاش کرده بود، شب سوم دیگه دل و زدم به دریا و شلوارم رو در آوردم، وقتی کونش خورد به کیرم، یهو چرخید و گفت، داریی چیکار میکنی، گفتم تو دو شبه منو دیوونه کردی حالا میگه چته، گفت من که کاری نکردم، گفتم پس هر شب برا چی کونتو به من میمالوندی، گفت خوب بمالم، تو که نباید شلوارت رو در بیاری، گفتم حالا که مشکل من اینه یه کاریش بکن، دیدم دلش به حالم سوخت، رفت درو بست، چراغ خوابو روشن کرد و پترو زد کنار بادیدن کیرم تعجب کرد من کیرم حدود 17 سانت طولشه و خیلی کلفته، اولش که دید اروم گفت ای جان، و مثل ندیده ها افتاد به جون کیرم، شروع کرد به خوردن، بهترین ساک عمرم بود، داشتم دیونه میشدم، بعد از 5 دقیقه ساک زدن گفتم آبم داره میاد اما اون ادامه داد و آبم تو دهنش اومد و اون تمامشو خورد، بعد من فکر کردم تموم شده م خواستم شرتومو بکشم بالا که دستشو گذاشت رو کیرم و گفت باهاش کار دارم، شلوارشو در آورد رفت رو تخت و منم پایین تخت با دیدن کص و کونش کیرم دوباره راست شد و گفت حالا یه حالی به ما بده، منم افتادم به خوردن کص و کونش، مزه عالی داشت بعد از 10 دقیقه خوردن دیدم ارضا شد و گفت بکنش تو، منم نامردی نکرمو کیرمو تا دسته کردم تو کصش، تا اومد جیغ بزنه دستمو گذاشتم جلو دهنش بعده یکم شروع کردم به تلمبه زدن، اولش آروم بعد ولی بعد گفت وحش، تند تر بکن منم از خود ب خود شدم و مثل وحشی حا شروع کردم به گاییدنش بعد ارچند دقیقه گفتم آبم داره میاد گفت بریز توش گفتم حامله میشی گفت تو کاریت نباشه منم تا ته کردم تو وآبمو ریختم تو کصش، خیلی حال داده فردا شب هم به همین صورت گذشتو ما اینو حسابی کردیم تا شب آخر، شب آخر دوباره برام خوردو من براش خوردم تا اومدم بکنم دیدم یه اسپریه از کیفش در آوردو گفت تخیریه زد به کیرم بعد یه دسته برس بهم داد و گفت دسترو بکن تو کنم، پشت به من شد منم اول برس رو چرب کردم ولی بعدش شیطنتم گل کرد و به کیر خودم روان کننده زدمو گذاشتم دمه سوراخ کنشو تا نصفه کردم تو که دیدم یه لحظه تمام بدنش لرزیدو بالشت رو گاز گرفت منم یکم تو کونش نگه دادشتم تا عادت کنه بعد آروم شروع کردم به تلمبه زدن، بعد از چند دقیقه برگردوندمش و به سمت خودم گرفتمش پاهشو باز کرد منم یه دفعه کیرمو تا ته کردم تو که دیدم چشماشو بستو آروم گفت جر خوردم، من به گاییدنش ادامه دادم و تخیری هم کارشو کرده بعد از 10 دقیقه من خسته شدم، دراز کشیدم و اون اومد رو کیرم نشست و خودش بالا پایین میکرد و از من لب میگرفت بعد از چند دقیقه کردن آبم داشت میومد و بهش نگتم برش گردوندم و کیرمو کردم تو کونش بعد از چنددتا تلمبه کیرمو تا ته کردم تو و آبمو خالی کردم تو کونش که دیدم گفت سوختم ، من از روش بلند شدم و به سوراخ کونش که هم باز بود هم دورش خونی شده بود نگاه کردم، رفت دستشویی و خودشو شست و اومد، فرداش افسون رفت اما من ولکنش نبودم، وقتی برگشتم تهران چندین بار رفتم خونش و حسابی گاییدمش ولی چوبشو خوردم چند یه دفعه که خواستم بکنم تو کص که گفت حاملس و من داداشتم به خودم فحش میدادم ولی نمیدونم شانس بود یه بلا که جنین تو 3 ماهگی از بین رفت، و از اون به بعد دیگه باهاش سکس نکردم
نوشته: salar

@Eteraf_Esxie

1 Monat her

مثله این پسره بازی کن ماشین بخر ?

سایت RED90 مورد تایید ماست ?
https://t.me/+ERFMr4K8YSYxYmVk

1 Monat, 1 Woche her

من و عمه کوچولوم

1399/09/04

#عمه

داستان من واقعی واقعیه
من ۱۸ سالم و عمم ۲۰ سالش بود.عمم خیلی تلاش میکرد وقتایی که تنها میشدیم به من بفهمونه میخاره و برم بکنمش.ولی منه خنگ هم میترسیدم هم حالیم نمیشد.
یه بار رفتم خونه مادر بزرگم هیچکی نبود جز عمه هی میگفت برو شلوارتو در بیار راحتی بپوش.منم نمیفهمیدم منظورش اینه بریم بکنیم.گفتم بقیه کی رفتن فلان جا میگفت همین الان رفتن و خیلی طول میکشه بیان .منظورش این بود بیا سکس کنیم خیالت راحت حالا حالاها نمیان.هی اصرار که برو شلوارتو در بیار بیا پیشم بشین.منم اوسکول اوسکول
آخرشم گفتم حالا که پس تازه بقیه رفتن فلان جا منم میرم پیششون.این بود که حضرت یوسف بازی در اوردم و از چنگ عمه حشریم خلاص شدم.تا الانم که ۲۸ سالمه در حسرت کوس عمم دارم میسوزم.
خونشون دو طبقه بود کمد لباساشون طبقه بالا بود.یه بار گفت من میترسم بیا بریم من میخوام لباس بردارم برم حموم بیا بریم بالا من نترسم.منم رفتم باهاش.سر کمد لباساش ای شورت و سوتین های مختلف کنار هم میگرفت ببینه بهم میان یا نه.از منم پرسید این دو رنگ بهم میان.من اوسکولم گفتم نمیدونم.واااااای چقدر اوسکولم من.
یه بارم داشت ظرف میشست من میخواستم اب بخورم رفتم از جای ظرفها بالای سینک لیوان بردارم هی اینور اونور میشد به شوخی من نتونم لیوان بردارم.وای کوووون نرمش هی میخورد به کیییرم یعنی میگفت بیا بزار تو کوس و کونم.اونجام چون داشت کیییرم شق میشد از ترس اینکه لو نرم کیرم شق شده یه لیوان برداشتم سریع و رفتم.ادم انقدر اوسکول
واااای یه بارم رفتم خونشون زمستون بود دستام خیلی یخ زده بود.بیرون برف بازی کرده بودم.رفتم خونشون دستام از سرما تیر میکشید.خونه تنها بود.رفتم نشستم کنار بخاری اومد نشست کنارم گفت الهی بیا دستاتو بزار لای پاهام گرمشه.وای دستام لای روناش نزدیک کوسش بود چقدر دوس داشتم بمالم کوسشو ای خداااااااا ولی از ترس و خجالت اونجا هم هیچ گوهی نخوردم.
داستانم کاملا واقعی بود.عممو هیچ وقت نکردم اون ازدواج کرد.و دیگه کاریش نداشتم.ولی ۹۵ درصد جق زدنهام به یاد عممه.خیلی سکسی و حشری بود.انصافا مثل اون دختر ندیدم.خیلی ناز بود.طفلک خیلی حشری بود شاید به تنها کسی که میتونست اعتماد کنه من بودم تا به کوس و کونش حال بدم.ولی من اوسکول این حسرتو تو دل هردومون گذاشتم.خیلی سفید و خوش استایل بود.فقط ترس اینکه شاید ابروریزی بشه نذاشت یه دل سیر بکنمش.
الانم سالهاست به یادش جق میزنم.فقط به یاد عمه…
نوشته: مهران

@Eteraf_Esxie

We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 2 months, 1 week ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 4 months, 3 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 2 weeks, 6 days ago