کانال رسمی دکتر عبدالغفار بدیع*dr.abdoulgaffarebadie

Description
Advertising
We recommend to visit

𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 1 month ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 3 months, 2 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 2 days, 19 hours ago

3 days, 5 hours ago

بسم الله الرحمن الرحیم
دوشنبه:۱۴۰۳/۱۰/۳
الاثنین:۲۱جمادی الثانی۱۴۴۶
Monday,23 December2024
دوشنبه ها:
اسلام ملّی(تورکی)۵۷
احیاگران و اصلاح طلبان اسلام تورکی
۱۵.رضاالدّین بن فخرالدّین
دکتر عبدالغفار بدیع

Özümlə söhbət
Məmməd Araz
Hara tələsirsən?
Bilmirəm hara!
Bir onu bilirəm: sürət gərəkdir!
Atını at getməz qayalıqlara,
Quşqonmaz zirvəyə sürmək gərəkdir!.
Zirvədə nə var ki?
Birincilik var!
Ordan aşağıya baxmaq şöhrəti...
Bəs ora tələsik qalxmaq şöhrəti?
Yorular, büdrərsən!
Dartan tapılar!
Dartılar yabılar!
Görmüşəm yedəkdə qalxan çox atı..
Yəqin, gönməmisən bu zarafatı:
Qırır yüyənini Qəfil bir tufan,
Baxır gülə-gülə:
Bir daş sayağı,
Üzüaşağı
Necə də sürətlə yuvarlanırsan.
1967

۱

رضاء الدین بن فخرالدین(۱۹۳۶ - ۱۸۵۸) در روستایی در ولایت سامارا به دنیا آمد و مانند بیشتر علمای معاصر خود در مکاتب و مدارس تحصیل کرد و پیش نماز و مدرس و از سال۱۸۹۰ تا ۱۸۹۱ قاضی اداره امور دینی(مفتیگری اورنبورغ) شد و در اوفا به خدمت مشغول گردید. بر اثر مطالعۀ آثار مرجانی و خواندن روزنامه ترجمان گاسپیرالی و آشنایی شخصی با سیدجمال الدین اسدآبادی و مطالعه آثار محمدعبده به اصلاحگری دینی گرایش یافت.(Rorlich, pp.54-57)

۲

پس از انقلاب ۱۹۰۵م روسیه از مقام قضاوت استعفا و از اوفا به اورنبورغ نقل مکان کرد در آنجا با روزنامه وقت به همکاری پرداخت روزنامه ای که با سرمایه برادران رمی یف و سردبیری خواهرزاده شان فاتح کریمی، از فوریهٔ ۱۹۰۶ شروع به انتشار کرده بود و به مهمترین روزنامه تورکان مسلمان تاتارهای قازانی تبدیل شده بود(Devlet, p. 168)رضا الدّین مقالات خود را در روزنامه ها و مجلات دیگر تورکان مسلمان تاتار نیز به چاپ می رساند برادران رمی ریف دو سال بعد از آغاز انتشار، امکانات مالی نشر آن را بعنوان مهمترین و پایدارترین مجله تورکان تاتار از ژانویه ۱۹۰۸ در اورنبورغ فراهم آوردند و وی را که در عرصه های دین، فلسفه، تاریخ و زبان و ادبیات از سرآمدان روزگار خود در تاتارستان بود در رأس آن مجله قرار دادند.
۳

شورا با رهبری وی و همکاری نویسندگان اصلاحگر و یئنی جی لر به یکی از عمده ترین ارگانهای مطبوعاتی جریان اصلاح طلبی و نهضت جدیدیه(یئنی جی لر)تبدیل شد و سهم مهمی در فرایند رشد و تکامل جریان روشنفکری تورکان مسلمان تاتار و حتی تا حدودی در آسیای مرکزی(تورکستان) که در آنجا نیز خوانندگانی داشت تا اوایل سال ۱۹۱۸م ایفا کرد. در همین سال با استقرار و تحکیم اقتدار بلشویکها تعطیل شد.( lbid,p.170 ) رضاالدّین در جریان برگزاری کنگرهٔ ۱۹۱۷م مسلمانان روسیه دوباره به مقام قضاوت انتخاب شد و پس از مرگ عالم جان بارودی در ۱۹۲۲م به جای او به مقام مفتیگری برگزیده گردید و تا هنگام مرگ در ۱۹۳۶م در همین مقام باقی ماند.( Devlet, p.171 )

۴

رضاالدّین مجددی دینی و اصلاحگری اسلامی بود که لبّ اندیشه وی؛ تساهل و رواداری و احترام به افکار و عقاید ملل و نحل دیگر بود که با گذشت زمان توسعه می یافت وی بر آن بود که ترقّی آتی اسلام در گرو رویکرد غیرجزم اندیشانه به مسائل است.( Rorlich,pp.55-56 ) در کتابها و مقالات خود از اصلاح نهاد اداره امور دینی و مدارس دفاع می کرد و بیانیه ای معتدل تهیه کرد و در کنگره علماء، که از ۱۰ تا ۱۵ آوریل ۱۹۰۵ در اوفا برگزار گردید مطرح کرد.

۵

رئوس مطالب گزارش مذکور عبارت بودند از:
۱. لزوم اصلاح اداره امور دینیه

  1. تغییر رهبری دینی و انتخابی شدن مفتی ها به جای انتصابی بودن آنها

  2. اصلاح در فقه با توجه به توره و عرف و مصالح مردم و پاسخگویی به نیازهای آنها.

در انتخاب مفتی نیز می بایست شرط صلاحیّت وی در حل و فصل مسائل مذهبی و نیز احاطه اش بر علوم دنیوی به دیگر شرایط انتخاب افزوده می شد.

درباره اصلاح مدارس نیز پیشنهاد کرده بود که برنامه ای واحد از طرف شورای دینی ضمن جلب موافقت وزارت کشور برای تمامی مدارس تدوین و تصویب شود و به منظور بالابردن میزان کیفیت آموزش و اعتبار مدارس اصل امتحان گرفتن از طلاب معمول شود.

۶

رضاالدّین علاوه بر مقالات بسیاری که در مطبوعات به چاپ رساند، کتابهای بسیاری نیز تألیف کرده است که اهمّ آنها به این قرار است: کتاب چهارجلدی با عنوان آثار که درباره علمای تورک مسلمان تاتارستان است جلدهای اول و دوم این اثر بزرگ که بایگانی اداره امور دینیۀ اورنبورغ (مفتیات) عمده ترین منبعش بود. وی از ۱۹۰۰ تا ۱۹۰۸ جزوه چاپ و منتشر کرد. احتياجات مسلمانان روسیه و انتقاد از آنها مکتب و زکات... و تدابیر حکومت درباره اسلام هر سه در نیمه دوم دهه اول قرن ۲۰ چاپ شد. چند کتاب نیز درباره احوال و آثار متفکّران اسلامی تالیف کرده است؛ از جمله ابن رشد اندلسی،ابوالعلای معرّی،امام غزالی،ابن تیمیه، ابن عربی و احمدمدحت افندی(م ۱۹۱۲/۱۳۳۰).(نقل از کتاب جنبش جدیدیه در تاتارستان).

4 days, 21 hours ago

بسم الله الرحمن الرحیم
جمعه: ۱۴۰۳/۰۹/۳۰
الجمعه: ۱۸جمادی الثانی۱۴۴۶
Friday, 21 December 2024

جمعه ها:
زبان و ادبیات ملّی(تورکی اسلامی)۳۳
قاضی برهان الدّین۱

دکتر عبدالغفار بدیع
۱
*این که تورکان تنها در میدان و کارزار و شمشیر زدن سرآمد بوده اند و امور دیوان سالاری را دیگر ملّتها برایشان انجام می دادند یک ترسه دوشونجه و اندیشه شعوبی است زیرا تورکان هم در قلم و هم در قدم هم در کتابت هم در نضالت هم در دیوان سالاری هم در دیو کشی، مجاهدان فی سبیل الله بودند جهادشان هم قلمی هم سیفی بوده است از این حیث قرابت ویژه ای با ادب عربی دارند.*

۲

در ادبیات عرب هم کثیری از شاعران هم درگیر تاج و تخت بودند هم گرفتار قلم و کتابت و شعر و شاعری مثل امرء القیس که ملک الضلیل نام دارد و مولا علی ع در نهج البلاغه  گفته است اگر قرار باشد من شاعری برگزینم الملک الضلیل است یعنی امرء القیس. پاره ای از شاعران صعلوک عرب پیش از اسلام این گونه بودند از این حیث ادبیات تورکی نیز شاعرانی حکیم چون امیر علی شیر نوایی و قاضی برهان الدین و شاه اسماعیل ختایی و ناصر الدین شاه قاجار تبریزی و ...را دارد که یک دست در سیاست و سلطنت داشتند یک دست در شاعریّت و لطافت و عشق ورزی.

۳

*قاضی احمد برهان­ الدین، یکی از برجسته ­ترین نمایندگان تاریخ ادبیات مشرق زمین است که در برپائی ادبیات کلاسیک آذربایجان نقش بسزائی داشته و در حالی که شاعری بزرگ و دارای خلاقیت شعری شگرفی است، سلطانی توانمند و مقتدر، همچنین فقیهی عالم و مسلط بر علوم اسلامی بوده است و نقش بسیار ارزشمندی در حوزه­ ی ادبی، فقهی و تاریخی ایفا کرده است. قاضی برهان­ الدین شاعر سه زبانه­­ آذربایجان و یکی از نوابغ مشرق زمین است. با این حال، ادیبان ما بررسی اشعار و خدمات علمی – ادبی این اعجوبه­ دهر، بسیار سهل انگاری کرده ­اند؛ بویژه آنکه برخی او را نخستین شاعرِ کلاسیکِ آذربایجان می­ شمارند و فراموش می کنند که پیش از او شاعران بزرگی چون: شیخ عزّالدین حسن اوغلو، خواجه احمد فقیه، یوسف مدّاح، خواجه علی خوارزمی، خواجه دهّانی و دیگران وجود داشته اند. هر چند که آثار آنان بیشتر مثنوی بوده و برهان الدین غزل سراست، اما نام نبردن از آنان، غفلتی نابخشودنی است.*

۴

برهان­ الدین برای تحصیل علوم زمان تمام سرزمینهای اسلامی را زیر پا نهاده و در علوم مختلفی همچون فقه، طب، نجوم، هیئت، الهیات، ریاضیات و غیره سرآمد زمان گشته است. او بعد از تحصیلات کامل به شهر خود باز می­ گردد و بر مسند قضاوت قیصریه تکیه می­ زند. در این اثنا، محمد بیگ حاکم قیصریه می­میرد و فرزندش به دلیل صغر سنی نمی­ تواند زمامِ امورِ حکومتی را در دست بگیرد و در سال 736 به عنوان وزیر وی، اداره­ کشوری به گردن می­ گیرد. در نبردهای سختی مشارکت کرده و شهامت­ها نشان می­ دهد و شهرت می­ یابد و به وزارت می­ رسد و در نهایت در سال 759 بر تخت سلطنت می­ نشیند.

۵

برهان الدین با داشتن قلمروی بزرگ شامل قیصریه، سیواس، قونیه و شهرهای همجوار آن، برای برپائی عدالت تلاش می­ کند و 17 سال تمام با اقتدار کامل حکمرانی کرده و بخش بزرگی از عمرش را صرف آبادانی و امور سیاسی سرزمینهای آناتولی می­ کند. در عین حال با آغاز یورشهای امیرتیمور، سعی می­ کند حکومتهای کوچک را به اتحاد در برابر امیرتیمور فرا خواند و در این راه از هوش و فراست بالای خود بهره می­ گیرد. بطوری که سلطان مراد دوم، حاکم قیزیل اوردو – سلطان توختامیش را نزد او می­ فرستد. این امر نشان می­ دهد که سلطان بزرگی چون او، به رای و تدبیر و لیاقت برهان­ الدین باور داشته است. او تمام همّت خود را در برابر امیرتیمور به کار برده و او را به دور کردن از سرزمینهای خویش وادار می­ کند.

۶

*سلطان احمد برهان­ الدین، در جنگ سال 776 / 1398م با عثمانیان در میدان جنگ کشته شده است. تذکره های فراوان از زندگی و آثار قاضی برهان الدین نوشته اند و چندین تاریخ مستقل همچون رزم و بزم در باب زندگی، حکومت و اندیشه ها و آثار وی نوشته شده است. در 150 سال گذشته، دیوان برهان­ الدین نظر بسیاری از مستشرقین را به خود جلب کرده و در ترجمه­ نمونه اشعار وی به رقابت برخاسته­ اند. این تلاشها در اواخر قرن 19 شدت بیشتری یافته و چندین مقاله و نوشتن ترجمه حال و بررسی غرلهای او مطرح گشته است. پ. مئلورنسکی، ا. کریمسکی، پروفسور گیب، م. استابلوا، جناب شهاب­ الدین، پروفسور فواد کؤپرولو، ف. گودسل، پرفسور ل. لئدویان، وصفی قوجا ماهر تورک، احمد کاباکلی ، علی نهاد ترلان، سلیمان نزهت، محرم ارگین، ح. مازی اوغلو، نهاد سامی بانارلی، ع. آلپ ارسلان، م. قلیزاده، و دیگران به بررسی آثار و زندگی وی همت گماشته اند.*
از شعرهای وی در وصف شجاعت و فتوت:

اؤزونو الشیخ گؤرَن سردار بولور،  
اناالحق دعوي قيلان بردار بولور.      
ار اولدور حاقّ يولونا باش اوينايا،  
دؤشکده اؤلن ييگيت مُردار بولور.  

6 days, 5 hours ago

بسم الله الرحمن الرحیم
چهارشنبه:۱۴۰۳/۰۹/۲۸
الاربعاء: ۱۷جمادی الثانی۱۴۴۶
Wednesday, 18 December 2024
چهارشنبه ها:
عرفان ملّی(تورکی اسلامی)۳۳
از فلسفه به عرفان

دکتر عبدالغفار بدیع
۱

از فلسفه باید به عرفان رسید:
گر دخان او را دلیل آتش است *
بی دخان ما را در این آتش خوش است
خیلی ها با ادا در آوردن، خودشان را عارف می دانند حالیا که یک خطّ از عرفان نمی توانند تعریف بدهند عرفانی که نتواند در سازندگی و بالندگی انسان کمک کند به چه درد می خورد؟!. عرفانِ تورکی بالنده فرد و سازنده جامعه است. عرفان تورکی انسانی را پرورش می دهد که در جامعه؛ معتمد، معتبر، صادق و صالح و امین و ...باشد بتواند مشکلات جامعه و مصائب همنوع خویش را درک کند بویی از انسانیّت و تعاون به مفهوم واقعی آن برده باشد در مقابلِ عرفانِ شعوبی هندی می نشیند که جز گدایی و کلاّشی و دروغ و ریا و تقیه و تزویر  و انزوا و فال و شعبده و ...چیزی در آستین ندارد.

۲

**خیلی ها اتفاق آشنایی شمس و مولانا را  شرح داده اند و همه تقریبا مشابه هم از روی هم نوشته اند. بصورت کلیشه ای برخورد اوّلین لحظه و سئوال شمس از مولانا و از خود بیخود شدن مولانا را تشریح می کنند حالیا که ماجرا به رهایی از ترسه دوشونجه برمی گردد شمس تبریزی، مولانا را از ترسه دوشونجه رهایی بخشید.
۳

مکتب و ایدئولوژی غالب آن دوران اندیشه عرفانی بود و اکثریت شخصیّتها به عرفان، گرایش داشتند و عرفان یک مکتب و یک جریان عدالت طلبانه مطرح بود در دوران دهقانی بیشتر کلّی گرایی بود و برداشتهای شخصی از عرفان داشتند و عدالت دوران دهقانی،  سیستماتیک نبود چون ابزار پیاده کردن عدالت و تقسیم عدالت خیلی ضعیف بود. اما همه می دانستند که عدالت اجتماعی باعث رضایت و رفاه و حریّت و عزّت همه می شود**.

۴

مَباحث و مُباحثات شمس با مولانا تنها می توانست در عرفان ملّی هویّتی که ریشه در خودشناسی داشت تعریف و تبیین گردد خودشناسی یعنی، توان تجزیه و تحلیل خود و شرایط خود و اجتماع و پیرامون خود. بیشتر داستانهای آشنایی مولانا و شمس تحریف و آلوده به شعوبیات و مجعولات و توهمیّات است. این داستانهای دروغ و کذایی ما را از واقعیّت عرفان ملّی تورکی اسلامی، دور نگه می دارد. داستان همه مولاناشناسها کلیشه ای است. آن همه روابط عظیم و ملّی و انسان ساز  شمس و مولانا را در یک کلام  بنام عرفان مبهم خلاصه می کنند شنونده اصلا نمی داند که منظور از بیهوشی مولانا و حرفهای تند و تیز وی علیه هندوها و تمجید از تورکان و تبریز به چه معناست؟! این موضع گیری مولانا در برابر اندیشه هندی و هندیگری نشان می دهد که مباحث و روابط اصلی شمس و مولانا کاملا مبتنی بر عرفان هویّتی و ملّی و علیه نژاد پرستی و تقویت روح ملّی هویّتی به سرکردگی و لیدری و زعامت تبریز  و مکتب تبریز بوده است.

۵

ما می توانیم عرفان ملّی و عرفان غیرملّی داشته باشیم یعنی عرفان برخاسته از زبان و عقلانیّت و مکتب و مشرب یک ملّت. عرفان غیرملّی یعنی، عرفان وارداتی وابسته به غیر و برخاسته از غیر. ما تمام معرفتها و مقوله های علوم انسانی را من جمله؛ فلسفه، حکمت، اخلاق، تاریخ و سیاست را می توانیم و می بایست به ملّی و غیرملّی؛ هویّتی و غیرهویّتی تقسیم کنیم: آغاجی بولمه سن یارا بیلمسسن.

۶

**مثلا اگر مشروطه را به ملّی تورکی قاجاری  و فارسی ماسونی غیرملّی تقسیم نکنیم  نخواهیم توانست ملّی هویّتی تحلیل کنیم و مجددا در دام متد لیبرالی و کمونیستی که هر دو ضدّ هویّتی و ملّی هستند خواهیم افتاد‌ یا تاریخ و یا سیاست امروز در کشور سیاست فارسی است سیاست تورک و تورکی حاکم نیست صدسال است منافع انسان تورک زیر پا گذاشته شده و ما هم ابزار شده ایم.

۷

عرفان زمانی ملّی و عملی می شود که فرد فرد جامعه در جریان زندگی عملی و اخلاقی و رفتاری و انسانی و سیاسی و اجتماعی خود از آن استفاده کنند و نهادینه شود مانند دین بدان متعهد باشد اداهایی که در این چند قرن بنام عارف در جامعه جا انداخته اند ضدّ عرفان بوده. پایه اصلی دین، شامانیزم و عرفان عملی طبیعت گرای دارای اصول بوده به گونه ای که در تمام جریان زندگی، این اصول را بکار می بستند شمس هم همین کار را کرد هویّت و مکتب ملّی را از طریق عرفان مطرح کرد بدون عرفان اصلا سخنانش فاقد اعتبار بود چون در یک سمتِ عرفان؛ اعتقاد، ایمان، صداقت و عدالت و و امانت داری و نوع دوستی بود  طبیعی است مکمل رسیدن به این مقام، فلسفه از نوع ملّی آن بود اگر اسمی از فلسفه برده نشده نه این که عرفان ملّی، فلسفی نبوده اتفاقا از فلسفه باید به عرفان رسید و شمس اینگونه بود توانست اوّل خود را تعریف کند. سخت است یک انسان بدون فلسفه به عرفان برسد اما آنقدر تعریف و تحلیل و تحریفهای جعلی از عرفان ارائه داده اند که همه را گیج کرده اند وقتی ما به فلسفه ملّی برسیم طبیعی است که خیلی از اصطلاحات ما تعریفش، متفاوت باشد.**

1 week ago

بسم الله الرحمن الرحیم
سه شنبه:۱۴۰۳/۰۹/۲۸
الثلاثاء:۱۵جمادی الثانی۱۴۴۶
Tuesday, 17December2024
سه شنبه ها:
حکمداری ملّی(تورکی اسلامی)۴۲
میللی حکمدارلیق
۱. قاجاریّه
ناصرالدین شاه قاجارتبریزی،حکیم مدرن اندیش،روشنفکر ملّی،چهارمین شاه سلسله تورکی اسلامی قاجاریّه ۲۵

تعیین ولیعهد
قصّه شعوبیان از ملیجک
برکات سفرهای خارجی

دکتر عبدالغفار بدیع

گل عشقه اویاق، قوْی بیزه دیوانه دئسینلر
ظۆلمت دیله‌ین لر، گۆنه بیگانه دئسینلر

آچ قوْللارینی آل منی نیسگیل بوداغیندان
قوْی قوْینووا، قوْی قوْینون ایچین لانه دئسینلر

سئودالره سیغماز باشیمی آل دؤشون اۆسته
گلمکده بو کافر قیزی ایمانه دئسینلر
سحر خانیم
۱

*ناصرالدین شاه قاجارتبریزی در سال ۱۲۸۱ ه.ق در راستای انجام اصلاحات و رهایی از محافظه کاران با ایجاد صندوقِ عدالت، سدّ دیوان سالاری را در هم شکست. پس از مرگ نوری صدراعظم سابق و عزل صدراعظم محمدخان در سال ۱۲۸۳ه.ق فرصتی پدید آورد تا چند وزیر دیگر را شاه به هیات دولت اضافه گرداند شاه حتا به قیمت هرج و مرج در دولت مایل نبود قدرت در دست یک وزیر یا خودش متجمّع و متراکم باشد. هرچند به حقوقِ ملوکانه خویش نیز نیم نظری داشت‌. هر قسمت از دولت حالت خودمختاری گرفت. همپای دگرگونی در دولت مرکزی به پیروی از عهد جدّش فتحعلی شاه، حکومتِ ولایاتِ دارای اهمیّت را به پسرانش سپرد مظفرالدین میرزا به آذربایجان و مسعودمیرزا به فارس گسیل شدند تا حکم رانی ولایت های مهمّ را عهده دار گردند.حکمرانی فرزندان در ولایات مهم چون فارس و اصفهان توسط مسعودمیرزا، آذربایجان توسّط مظفّرالدین میرزا صفحه ای جدید از حکمرانی را به تصویر می کشید‌.*
۲

*منصبِ کهن صدارت از بین رفت زیرا برای حقوقِ ملوکانه مشروطه قاجاری و شخص شخیص ناصرالدین شاه قاجار تبریزی محدودیت قایل شد.نخبگانِ قاجار، ترکیبی از دیوانیانِ محافظه کار، شاهزادگان و درباریان نسل جدید، در بازی بغرنج التفات و امتیاز که تشخیص برنده و بازنده در آن سخت بود قدرت را با سیّاسی هر چه تمام تر مدیریت می کردند ضرورتِ حفظ مقام سلطنت در ولایات از جمله موجباتی بود که شاه را واداشت به مشکل ولایت عهدی بیندیشد مظفرالدین میرزا، کامران میرزا، و دو پسر از زنان کنیز مسعودمیرزا و حسین میرزا نامزدهای جدّی ولیعهدی بودند. مظفرالدین میرزا چون مادر قاجار داشت بیش ترین شرایط را واجد بود*.
۳

*در شوّال ۱۲۷۷ ه. ق مظفّرالدین میرزا به حکومت آذربایجان رسید همه جا به معنی پیش درآمد و مقدمه ولی عهدی اش تعبیر شد(قبله عالم، عباس امانت ص ۵۲۵) حکومتی که ۳۵ سال بعد عائدش شد. انتظار بیش از ۳۰ سال برای ولیعهد. صرف نظر از مناقشه های پدرانه و پسرانه مابین این دو با انتخاب مظفرالدین میرزا به ولیعهدی، تکلیف بهمن میرزای دوست دار روس و عباس میرزای دوست دار انگلیس با این انتخاب و با این تفویض وکالت ولایتعهدی به وی در یکم ذیقعده ۱۲۷۸ در اردوی نظامی دشت اوجان یکسره شد. تصمیم شاه در تاکید بر پسر ارشد از تبار دوگانه قاجار به ولایت عهدی در پیروی از توره تورکان بی شکّ مایه خرسندی مهدعلیا و بزرگان قاجار شد*.

۴

*برخلاف تاریخ نویسان شعوبی ملیجک ها(در کردی به معنی گنجشک کوچک) جای فرزندان دردانه پادشاه را به نمایندگی از همه فرزندان مردم و ممالک محروسه بازی می کردند. ملیجک نخست را امینه اقدس به دربار آورد تا جای خالی امیرقاسم فرزند جیران را به گونه ای پر کند در سالیان بعد ملیجک دوم، ۱غلام علی عزیز السّلطان پسر ملیجک اول بر جای پدر نشست.(برای ملیجک می توان رجوع کرد به:Elr, Aziz al- Soltan" A.amanat)
۵
*✍ناصرالدین شاه در سفرهای بین المللی آگاهانه در پی ایجاد توازن و تعادل و احترام و احتشام برای مملکت بود بدین منظور در سن پترزبورگ شانه به شانه تزار روس راه پیمود و با امپراتور اتریش در وین شام خورد و ولیعهد انگلیس را که طبق برنامه در ایستگاه راه آهن لندن که به استقبالش آمده بود پذیرفت در هر دو سفرش به انگلستان در سالهای۱۸۷۳ و ۱۸۸۹ میلادی دوبار به کاخ وینزر دعوت شد و با ملکه ویکتوریای گوشه گیر به گفت وگوی دوستانه نشست. طی سفرهای خود همچنین با رؤسای جمهور نخست وزیران و سیاست مداران مذاکره کرد با صاحبان صنایع و اشخاصی که دنبال امتیاز بودند معامله انجام داد با چهره های سرشناس، هنرپیشگان خوانندگان معشوقگان درباری به گفت و شنود و با دوستان فرنگی به تبادل خاطرات پرداخت. با مردم عادی در آمیخت. این سفرهای شاهانه بین المللی فراوان برای ممالک محروسه قاجار حیثیّت و وجاهت ملّی به ارمغان می آورد.در چشم غربیان پادشاه سرزمین های افسانه ای بود که نمونه و نظیره اش را تنها می توانستند در سفرنامه ها بجویند و بیابند.به تعبیر عباس امانت در ص۵۵۵کتاب قبله عالم "پس از ملاقات شاه با تزارِ روسیه یا ملکه انگلیس، دیگر این دول جهان جوی به سهولت نمی توانستند مملکت را مهره آسان کشته دیگری در شطرنج جهان گشایی خود محسوب دارند".**

1 week, 4 days ago

ایسلاملیق، تورکلوک و معاصرلیق ۱۰۱

میللی ایسلام ۱۳

دکتر عبدالغفار بدیع

سخنرانی به زبان تورکی در خانقاه باغ تبریز ۱۴۰۳/۰۹/۲۳

شرح و تفسیر آیات ۶۴ تا ۷۵ سوره انبیاء

ترجمه تورکی آیات

فرق فارق اسلام تورکی و فارسی( شعوبی)

متفکران اسلام تورکی چه کسانی بودند و چه می خواستند.

ترسه کلمات، ترسه مصطلحات، ترسه عبارات و ترسه دوشونجه در معیشت

اتیمولوژی ابراهیم و آذر و سارا

نقد روشنفکران فارسی در اقتباس از روشنفکران عربی

۲۱ آذر ۱۳۲۴ و ۲۵ آذر ۱۳۲۵ خدمات فرقه و مقایسه با جنبش جنگل

امامان هدایت و امامان ضلالت در قرآن

داستانی از مثنوی در نقد تقلید

شرح ابیاتی از غزل دیوان شمس در نسبت با مکتب تبریز و قرآن

2 weeks, 1 day ago

بسم الله الرحمن الرحیم
سه شنبه:۱۴۰۳/۰۹/۲۰
الثلاثاء: ۸جمادی الثانی ۱۴۴۶
Tuesday, 10 December 2024
سه شنبه ها:
حکمداری ملّی(تورکی اسلامی) ۴۱
میللی حکمدارلیق
۱. قاجاریّه
ناصرالدین شاه قاجارتبریزی، حکیم مدرن اندیش، روشنفکر ملّی، چهارمین شاه سلسله تورکی اسلامی قاجاریّه ۲۴

آغاز اصلاحات۳ (اعدام کلانتر)

دکتر عبدالغفار بدیع

۱

*سلطان صاحب قِران، لقب ناصرالدین شاه قاجار تبریزی بود زیرا به مشیّت الهی متوکّل بود گرچه صاحب قران، لقبی متداول برای برخی شاهان و سلاطین بود ولی نیّت دفع بلیّات در این لقب بی تاثیر نبود. در ماجرای شورش زنان به خاطر قحطی نان و آرد شاه با دیدن رفتارِ خشنِ کلانتر با زنان در خطاب به وی می گوید: اگر تو در پیش چشم من با رعایایم این چنین بی ترحّمی می کنی در غیاب من مرتکب چه سوء رفتار و اعمالی می شوی؟ آنگاه فرمان داد کلانتر را فلک کردند و ریشش را از بیخ تراشیدند آتش غضب ملوکانه آنی برافروخت و لفظ هولناک طناب را بر زبان آورد پس از هلاکت کلانتر، کدخدایان تمام محلاّتِ شهر نیز که همکار او بودند چوب و فلک شدند.(قبله عالم عباس امانت ص ۵۰۰) اعدامِ آنی کلانترِ مقتدرِ طهران عملی کاملا بی اختیار و خود به خود نبود زیرا کلانتر به واسطه همکاری با لوطیهای طهران جهت قبضه کردن آذوقه پایتخت بدنام شده بود و یکی از مسئولان احتکار و افزایش قیمتها بود.
وقتی سیاستمدار دستی در تجارت و سودی در اقتصاد داشته باشد مفسده ای برپاکند مثل فیلترشکن فروش شورای عالی فضای مجازی که هرگز به رفع فیلترینگ رای نخواهدداد
*.

۲

*حکمداری ملّی قاجار یک حاکمیّتِ مکتبی مبتنی بر عرفانِ ملّی تبریز(تورک) بود که پروژه تربیتِ شاهان تبریز را در آن مکتب در اجرا داشت تا بتواند به جامعه و توده، صداقتِ سیاسی، اخلاق، رفتارهای انسانی عرفانی و فلسفی و مدنیّت و کرامت و ارزشهای ملّی و هویّت و آزادی و احترام  به همدیگر را تزریق کند و آنان را از این فضیلتها سر ریز گرداند. مع الاسف، فقر و فقدان فلسفه ملّی از یک سو و کوششِ استحماری و جوششِ استعماری ماسونهای شعوبی ارتدوکسی از سویی دیگر  مانع شناختِ خویشتنِ خویش و هویّت حکمداری ملّی قاجار شد*.

۳

*مشروطه ماسونی پیوسته بت و معبود روشنفکر شعوبی بوده است! از امضای فرمان مشروطه توسّط محمدعلی شاه قاجارتبریزی تا کودتای سیدضیاء و آغاز قدرت گرفتن رضامیرپنج تمام شعارهای آزادی‌خواهی و قانون‌طلبی این روشنفکرانِ قلاّبی بدل به آرزویی برای به قدرت رساندن یک دیکتاتور منوّر گشت تا ایرانی‌ جماعت را آدم کند! از حکومت مشروطه سلطنتی احمدشاهی که هزار و یک محدودیّت ساختاری را در اعمال قدرت نهادینه نموده بود به یک دیکتاتوری کامل که هیچ محدودیّتی در قدرت نمی‌شناخت و به هیچ قانونی پایبند نبود رسیدند. مشروطه قاجاری، تغییرات و اصلاحات خیلی آرام و تدریجی را در حوزه های دیوان سالاری، قشون و بهداشت و ...جهت ورود جامعه دهقانی به جامعه مدرن و صنعتی ایفاء و اجراء می نمود عملکرد روشنفکران قلّابی، ما را واردِ امواجِ مفاهیمی غیرقابل کنترل چون دنیای انقلابات و تغییرات شدید کرد. نظم پایدار برخاسته از قانون بخاطر عملکرد این روشنفکران از این دیار رخت بربست و آنچه دیدیم به برکت اینان آشوب در آشوب بود بر همین اساس ما در این برهه به متفکّران نه روشنفکران نیاز داریم.*

۴

*روشنفکر شعوبی، مزوّر، نابکار و خیلی فرصت‌طلب بود زیرا مشروطه برایش ابزارِ بازی بود و الّا چه کسی است که نداند همین جماعت، کارگزاران دیکتاتوری منوّر بوده‌اند. همانها که دم از «حقوق اساسی» می‌زدند پایه‌های یک نظم آهنین و بی‌ثبات را فراهم آوردند. اینان هیچگاه در پی آزادی معقول و ثبات سیاسی نبودند بلکه به دنبال قائدی توانا، زورگو و نامحدود در قدرت می‌گشتند تا آرمانهای مصنوع و آرزوهای مضحک خود را اجرایی کنند. اینها در پی برهم زدن تمام توره و رسومات مفید و جانشینی مهملات انتزاعی خودشان بودند. این روشنفکران در عقد با مخوف‌ترین دیکتاتورها و مروّجِ کریه‌ترین ایدئولوژیها سهیم بوده‌اند*.

۵
*فریدریش فون هایک فیلسوف و اقتصاددان معروف آدمها را به سه دسته تقسیم می‌کرد. یک دسته آدمهای باهوش و اینتلیگنت، دسته‌ دوم متخصصان (Fachleute) که اغلب جزو دانشمندان برجسته به شمار می آمدند و دسته‌ سوم روشنفکران و اینتلکتوالها. روشنفکران، از نظر هایک، استادان تکنیک ابلاغ دانش (Wissen vermitteln) اند اما خودشان هیچ چیز نمی‌فهمند یا دست کم درباره‌ هیچ موضوعی دانش تخصّصی ندارند. آنها منزلت خود را نه بر حسب دستاوردهای فکری که بر مبنای تلاش برای متقاعدکردن جهان در پذیرفتن ایده‌هایی می دانند که از دیگران گرفته‌اند. به همین دلیل است که روشنفکران را دلالان ایده‌های دست دوم و بنجل‌فروشان ایده (second hand dealers in ideas) می‌نامید.*

2 weeks, 2 days ago

بسم الله الرحمن الرحیم
دوشنبه: ۱۴۰۳/۰۹/۱۹
الاثنین: ۷ جمادی الثانی ۱۴۴۶
Monday, 9 December 2024
دوشنبه ها:
اسلام ملّی( تورکی) ۵۵
احیاگران و اصلاح طلبان اسلام تورکی
۱۳.قیّوم ناصری ۱
دکتر عبدالغفار بدیع

کؤنول! عاشیقی‌سن، دولان، یورولما،
هئی باشینا، آیاغینا وطنین!
بو جنّتدن غئیری یانا وورولما،
ایسین ایستی اوجاغینا وطنین!

آتا یولو ساخلایارمی هر اوغول؟
اؤز یوردونون قوربانیدی نر اوغول.
او بیر آنا، من ده اونا بیر اوغول،
سیغینمیشام قوجاغینا وطنین.

یولدان آزان ساتقینلارا اویمارام،
گؤزل یئرین لذّتیندن دویمارام‌.
یاخشیلیقدان باشقا بیر سؤز قویمارام-
گلیب چاتا قولاغینا وطنین.

«مرد آتا، مرد اوغول» ائل میثالی‌دی،
ایگیدین اوره‌یی اؤز ماحالی‌دی.
کیشینین عزاسی قاریشمالی‌دی-
اؤلن گونو تورپاغینا وطنین.

قوی گوللـه خایینین گؤزونه دَیسین،
«شمشیر»ین سؤز اوخو اوزونه دَیسین!
داش آتانین داشی اؤزونه دَیسین،
توخونماسین دیرناغینا وطنین...!

دده‌شمشیر

۱

در ۲ فوریه ۱۸۲۵ در روستای ورخینیه الشیردانی، ناحیه سیویاژسکی، استان قازان در خانوادهٔ متکلّم مشهور و استاد خوشنویسی، عبدالناصر بن حسین، زاده شد. جدّ او «بیرش بابا» در روزگار خانان قازان در ساحل راست ولگا ساکن بود. از آن زمان، برای چندین قرن، بسیاری از نوادگان او به عنوان رهبر تورکان مسلمانان محلّی شناخته می‌شدند و به عنوان بزرگان روستا و ملاّهای محلّی عمل می‌کردند.

۲

*پدربزرگ قیّوم، در شیردان علیا امام جماعت و مشغول تدریس و فعالیت علمی بود. از وی دست نوشته‌هایی در صرف و نحو عربی بجا مانده‌است که در میان طلاّب آن زمان رواج داشت. پسرش عبدالنّاصر، با وجود تحصیلات الهیاتی که در قازان دریافت کرد، هرگز واعظ نشد گرچه مسلّط به زبان عربی، خواندن و نوشتن حرفه‌ای کتب شرقی بود*.

۳

*سرنوشت قیّوم ناصری تا حدّ زیادی توسط تاریخچه و سنّت‌های خانوادگی وی از پیش تعیین شده بود. وی پس از تسلّط بر مبانی سواد و ایمان در مکتب روستایی، به توصیه پدرش، در سال ۱۸۵۵، در مدرسه ای در مسجد جامع روستا عازم شهر قازان شد، جایی که دوست قدیمی آنها احمد بن سعید الشیردانی تدریس می‌کرد. این روحانی یک امام جماعت مترقّی و از حامیان سرسخت اصلاحات بود و به قیّوم کمک کرد کنجکاوی و تفکّر انتقادیش را توسعه دهد. قیّوم در مدت کوتاهی به زبانهای تورکی، عربی، فارسی، مبانی فلسفه و حقوق اسلامی تسلّط یافت. وی به مطالعه زبان روسی هم علاقه  نشان داد. احتمالاً در جستجوی ارتباط با روشنفکران روسی و مبلّغان ارتدوکس بود. این افراد به زودی به قیّوم پیشنهاد کردند که موقعیّت معلّمی زبان تورکی تاتاری را در مدرسه الهیّات قازان بعهده بگیرد.*

۴

*در سال ۱۸۵۵، قیّوم ناصری شروع به تدریس برای روحانیون مسیحی کرد برای یک تورک مسلمان، این اقدام واقعاً جسورانه بود. افکار عمومی تورکان مسلمان تاتار در قازان در آن زمان به قطعیّت، همکاری مسلمانان سنتّی با دولت ارتدوکس روسیه در حوزه آموزشی را تأیید نمی‌کردند. تعصبّات دیرینه مرتبط با ترس از مسیحیّت، معلّم جوان را از میان هم ایمانان خود راند. دایره ارتباط او به اساتید و طلاّب حوزه و دانشگاه محدود شد. اتاق کوچکی در اتاق زیر شیروانی ساختمان حوزه علمیّه به او اختصاص داده شد و او تا پاسی از شب بر روی دست نوشته‌های شرقی، ادبیات روسی و اروپایی، یادداشت‌ها و طرح‌های نخستین تصنیفاتش بیدار بود.*

۵

*مرحله جدید و شاید مهم‌ترین مرحله در زندگی این معلّم در دهه هفتاد قرن ۱۹ آغاز شد، زمانی که دولت که نگران استقلال آموزش مذهبی مسلمانان بود، اقداماتی را برای ادغام آن در سیستم آموزشی دولتی روسیه انجام داد. مهم‌ترین کار در آن زمان معرّفی آموزش اجباری شاگردان مکتب و مدارس به زبان روسی و ایجاد گسترده مدارس سکولار روسی-تاتاری بود. اجرای این تصمیمات با مقاومت روحانیّون و جمعیّت مسلمان بسیار دشوار بود. وضعیت دشوارتر از قبل با کمبود کادر معلّمان محلّی با تجربه حرفه‌ای و دانش زبان روسی تشدید می‌شد*.

۶

*احتمالاً تنها مسلمانی که در قازان قادر به انجام کارهای آموزشی پربار در مؤسسات آموزشی جدید تاتار بود، قیّوم ناصری بود. او با شور و شوق شروع به سازماندهی چنین مدرسه‌ای در بخش زابولاچنایای، نه چندان دور از مسجد مرجانی کرد. اما، همان‌طور که معمولاً در مورد پیشگامان اتفاق می‌افتد، مشکلات بسیاری جلوی پای او قرار داشت. برای اکثریت تورکان مسلمان تاتار، او «اوریس کایوم» یا «قیوم روسی» بود و برای مقامات وزارت آموزش عمومی - معلمی بیش از حدّ مستقلّ بود که نمی‌خواست در فعالیت تبلیغی-اسلامی صریح شرکت کند. ناصری تا آخر تلاش کرد تا مدرسه اش را نجات دهد و از حقوق ناچیزش هم برای اجاره محلّ و هم برای کتاب‌های درسی پرداخت و حتی آخرین پول را به دانش آموزان فقیر برای خوراک و پوشاک می‌داد*...

2 weeks, 4 days ago

80.Əbəs surəsi,
42 ayə Məkkə surəsi
۸۰. عبس سوره سی،
۴۲ آیه مکّه سوره سی

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
رحملی رحمان آللاهین آدیلا
Rəhmili Rəhman Allahın Adıyla

فَإِذَا جَاءَتِ الصَّاخَّةُ(۳۳)
قولاقلاری کار ائدن گلدییی چاغ(سورون ایکینجی دفه چالینما واختی)
33.Qulaqları kar edən gəldiyi çağ.
(surun ikinci dəfə çalınma vaxtı).

يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيهِ(۳۴)
او گون اینسان قاچاجاق اؤز قارداشیندان
34.O gün insan qaçacaq öz qardaşından.

وَأُمِّهِ وَأَبِيهِ(۳۵)
آناسیندان، آتاسیندان،
35.Anasından, atasından,

وَصَاحِبَتِهِ وَبَنِيهِ(۳۶)
آروادیندان و اوشاقلاریندان.
36. Arvadından və uşaqlarından.

لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ يَوْمَئِذٍ شَأْنٌ يُغْنِيهِ(۳۷)
او گون اونلاردان هر بیرینین یئته رینجه ایشی اولاجاق.
37.O gün onlardan hər birinin yetərincə işi olacaq.

وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ مُسْفِرَةٌ(۳۸)
او گون ائله اوزلر واردیر پارلایاجاق
38.O gün elə üzlər vardır parlayacaq,

ضَاحِكَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ(۳۹)
گوله جک و سئوینه جکدیر.
39.Güləcək və sevinəcəkdir.

وَوُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ عَلَيْهَا غَبَرَةٌ(۴۰)
او گون ائله اوزلر واردیر تؤز- توپراق بولاناجاق.
40.O gün elə üzlər də vardır toz-torpağa bulanacaq.

تَرْهَقُهَا قَتَرَةٌ(۴۱)
اونلاری قارانلیق بورویه جک.
41.Onları qaranlıq bürüyəcək.

أُولَٰئِكَ هُمُ الْكَفَرَةُ الْفَجَرَةُ(۴۱)
اونلار کافیرلر و گوناهکارلاردیر.
42.Onlar kafirlər və günahkarlardır.

2 weeks, 4 days ago

Quranin türkcə tərcüməsi (iki ərəb və latin əlifbasi ilə) müqəddəs kitab və müsəlman türklərdən biri hər şənbə səhər çaği. Ph.d Abdoulgaffar Bədinin əsəri.

قرآنین تورکجه ترجمه سی(ایکی لاتین و عرب الفباسیله) قوتسال کیتاب و مسلمان تورکله رینی آیریجا مسلمانلاریله بیرلشدیرن، هر شنبه صبح سیزیله تلگرام کانالیمیزدا.
دکتر عبدالغفار بدیعین اثری
.

ترجمه تورکی قرآن با دو الفبای لاتین و عرب. هر شنبه صبح با شما مخاطبان در کانال تلگرامی
مترجم: دکتر عبدالغفار بدیع
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇

3 weeks ago

بسم الله الرحمن الرحیم
چهارشنبه:۱۴۰۳/۰۹/۱۴
الاربعاء:۲جمادی الاوّل۱۴۴۶
Wednesday, 4December2024
چهارشنبه ها:
عرفان ملّی(تورکی اسلامی)۳۴
عرفان تورکی، عرفان اجتماعی
۱. بکتاشیه

دکتر عبدالغفار بدیع

۱

*عرفان و اسلام تورکی، مانند تصوّف و  اسلام شعوبی مجوسی زرتشتی هندی فارسی، مقوله و معرفتی انحصاری نیست یعنی برای طبقه خاصّی برخاسته و منبعث از طبقه معیّنی نیست بلکه عرفان و اسلام تورکی یک پدیدار اجتماعی عجین با توره است این عرفان و اسلام در قالب طریقتها و جماعات، طیفهای مختلف انسانها را در خود جای داده است. اختلاف نظر و تنوّع اندیشه در این گروهها به اندازه‌‏ای است که بعضا عدّه‌‏ای از آنها را در مقابل دیگران قرارمی‌‏دهد.*

۲

*فروپاشی امپراطوری عثمانی، فروپاشی تنوّع اندیشی و تسامح و تساهل تورکانه در اسلام و عرفان و اخلاق تورکی بود که با اضمحلال آن ضربه شدیدی به این طریقتها واردشد و حیات آنان را به زندگی مخفیانه و خائفانه بدل نمود. اسلام و عرفان تورکی سنّی دو طریقت بسیارمعروف را در دل خویش پرورش داده است یکی از آنها نورچی و دیگری نقشبندی است. در بین جوانان تورک مسلمان نورچیها نفوذ بیشتری دارند ولی عوام‌الناس متمایل به طریقت نقشبندی‌اند.گروههای دیگری هم در بین تورکان مسلمان سنّی مذهب وجود دارد که از جمله آنها یازجیلار، کایلانجیلار، گروه سامی افندی و محمودافندی است که البته پیروان چندانی ندارند*.

۳

یکی از مهمترین طریقتهای عرفان و اسلام تورکی بکتاشیّه است طریقتی که خود را منسوب به حاجی بکتاش ولی می‌دانند. طریقت وی مذهب نیست نوعی مشرب است بسیاری پیدایش این مشرب را به بالم سلطان نسبت می‌دهند. این طریقت از آنادولو شروع شد و بر اثر حمایت رسمی دولت تورکان مسلمان عثمانی و در پی کشورگشاییهای آنان، به شبه جزیره بالکان و از آنجا به آلبانی راه یافت و بعدها خانقاههای بکتاشیّه در آنجا ساخته شد.

۴

*راهیابی بکتاشیان به شبه جزیره بالکان، در اسلام آوردن ساکنان آنجا سهم عمده‌ای داشت. امروزه بکتاشیه علاوه بر آلبانی و به طور محدود در تورکیه، سوریه، مصر، تورکهای مقیم اروپا و نیز مناطق آلبانیایی‌نشین و مسلمان مقدونیه و کوزوو رواج دارد. پایه‌گذار این مشرب عرفانی حاجی بکتاش ولیّ(م.669) است که زندگی وی در منابع مختلف با افسانه‌ها و حکایتهای اغراق‌آمیز آمیخته است. اجمالا می‌توان گفت که وی از عارفان تورکمن خراسانی، معروف به بابا بود که از پیروان پیر تورکستان خواجه احمدیسوی(م.562 ق) بودند. احتمالا وی در سده 6ق همراه با موج مهاجران تورکمن از شرق به آسیای صغیر آمده باشد*.

۵

*صرفنظر از این که پاره ای محققان حاجی بکتاش را همان بالیم سلطان دانسته اند در باب عقاید وی گفته‏‌اند که مشرب توحید و تجرید بر وی غالب بوده و اغلب اوقات مغلوب حال می‌شده و چون به هوش می‌آمده به طعن مخالفان می‌پرداخته و با وجود کثرت و ازدحام مطلقاً عقیده خودش را استتار نمی‌کرده است*.

۶

*با توجه به محتوای کتاب المقالات حاجی بکتاش که در اصل به زبان عربی نگاشته شده، مراسم سرّی و آموزه‌های بکتاشی مشخصاً ذکر نشده است. حاجی بکتاش هم روزگار اورخان پسر عثمان دومین فرمانروای عثمانی بوده و نزد او تقرّبی و منزلتی داشته است*.

۷

*با وجود آنکه علویان و بکتاشیان مستقلّ از هم هستند، اما امروزه از لحاظ تاریخی و اجتماعی، مطرح کردن استقلال آنها از یکدیگر ممکن نیست. اعتقادات علویان با بکتاشیان تقریبا یکی است. آنها از لحاظ ادبیّات، مبانی اخلاقی و عقیده، تفاوت بنیادینی با یکدیگر ندارند و اصولشان نیز مشترک است ــ تفاوت اساسی آنها یک فرق اجتماعی است و آن اینکه؛ بکتاشیان غالباً در شهر زندگی می‌کرده‌اند و علویان، زندگی کوچ‌نشینی و نیمه کوچ‌نشینی داشته‌اند. ازاینرو بکتاشیان گروهی سازمان یافته‌اند، اما علویان که در روستاها زندگی می‌کنند، هنوز کم و بیش غیر سازمان یافته‌اند ــ بکتاشیان پیرو آیین لایتغیّری‌اند، اما علویان به اسطوره‌هایی معتقدند که در آنها افسانه‌هایی با فرهنگ محلّی آمیخته شده است. ورود به طریقت بکتاشی برای همه افراد ممکن است، اما جامعه علویان، جامعه‌ای نیمه بسته است و غیرعلویان را به سختی می پذیرند. به عبارت دیگر، علوی شدن چون یهودی شدن امری ارثی است و اگر کسی علوی متولّد نشود، نمی‌تواند علوی باشد. اما بکتاشی شدن اکتسابی(اختیاری) است و هر کسی که بخواهد، می‌تواند بکتاشی شود. سیّدبودن «دَده» در میان علویان شرط است، اما در بکتاشیّه برای «بابا» شدن نیازی به سیّد بودن نیست. امروزه در تورکیه واژه‌های «علوی» و «بکتاشی» با یکدیگر بسیار گره خورده‌اند و به صورت «علوی ـ بکتاشی» به کار می‌روند. بکتاشیان به الله، محمّد، علی، خدیجه، فاطمه، حسن و حسین باور دارند. آنان ضمن باور به دوازده امام، حاج بکتاش ولی را از فرزندان امام موسی کاظم می دانند.بکتاشیان برای امام حسین (ع) و شهدای کربلا ماتم می‌گیرند.*

We recommend to visit

𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 1 month ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 3 months, 2 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 2 days, 19 hours ago