Revisionist school of Islamic studies

Description
مکتب تجدیدنظرطلبی در مطالعات اسلامی
Advertising
We recommend to visit

𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 1 month, 2 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 3 months, 4 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 2 days, 18 hours ago

8 months, 2 weeks ago

تا اینجا می‌توان چنین خلاصه کرد: داستان مریم مانند مابقی داستان‌های قرآن فاقد انسجام درونی است و نویسنده در میانۀ داستان، اصل موضوع را رها می‌کند و سراغ موضوعاتی می‌رود که به داستان ربطی ندارند. برخلاف این گزارۀ مسلمانان که داستان برای بت‌پرستان نوشته شده است، این داستان برای مسیحیان و یهودیان نوشته شده که ذهنشان با پیشینۀ این داستان مجهز است.
عیسا در برابر محمد
ابتدا ببینیم که عیسا پسر مریم چه جایگاه و کیفیتی در قرآن دارد. در قرآن، مادرِ عیسا یعنی مریم به «آل عُمران» نسبت داده می‌شود. البته در عقاید مسیحی نام پدر مریم یهویاقیم است. این که چرا قرآن یک تبار جدید برای مادر عیسا ساخته است، حتا خود مسلمانان هم از پاسخ بدان عاجز هستند. ولی فعلاً این، مشکل ما در اینجا نیست. در قرآن، جبرئیل به مریم می‌گوید: من فرستاده پروردگارت هستم تا به تو پسری پاکیزه ببخشم.
کلیدواژۀ «پاکیزه» در این جمله تعیین‌کننده است. «پاکیزه» یعنی چه؟ یعنی این پسر از همخوابگی معمولی میانِ دو انسان که منی مرد در آن نقشی داشته باشد بوجود نیامده است. در اینجا، روح خدا، جای منی مرد را می‌گیرد و به همین دلیل در سورۀ التحریم، آیۀ 12، تأکید شده: «و مریم دختر عمران را که شرمگاه خویش [فَرْجَهَا][6] را از زنا نگه داشت و ما از روح خود در آن دمیدیم». یعنی عیسا پسر مریم از جنس مابقی انسان‌های زمینی که منیِ مرد در تولید آن نقش داشته نیست. 
ولی محمد، پیامبر روایات اسلامی، طبق درک قرآن نمی‌تواند «پاکیزه» باشد، زیرا از همخوابگی عبدالله و آمنه تولید شده و منی عبدالله 50% این تولید بوده است. احتمالاً نویسندگانِ زندگینامۀ «محمد اسلامی» هنگام نوشتن «سیرت رسول‌الله» چندان به این نکته مندرج در قرآن یعنی «پاکیزگی» و «پاکی» تولد عیسا  توجه نکرده‌اند. زیرا به طور غیرمستقیم تولدِ محمد اسلامی را عملاً «ناپاک» تعریف کرده‌اند.
و از آنجا که عیسا مسیح با «دمیدن روح خدا در شرمگاه مریم» بوجود آمده است پس مرگ‌ناپذیر هم باید باشد. و در قرآن [سوره نساء، آیه 157] همین مرگ‌ناپذیری تأکید شده است: «و نیز بدان سبب که گفتند: ما مسیح پسر مریم پیامبر خدا را کشتیم. و حال آنکه آنان مسیح را نکشتند و بر دار نکردند بلکه امر بر ایشان مشتبه شد. هر آینه آنان که دربارۀ او اختلاف می‌کردند خود در تردید بودند و به آن یقین نداشتند. تنها پیرو گمان خود بودند و عیسی را به یقین نکشته بودند.» قرآن بر مرگ‌ناپذیری عیسا پسر مریم تأکید دارد، زیرا از مقربان خداست [سوره آل عمران، آیه 44] پس، مانند فرشتگان، زنده و سرِ حال به سوی خدا باز می‌گردد. در قرآن تنها کسی که «مقرب درگاه الهی» است، عیسا مسیح و فرشتگانِ مقرب هستند. حتا همۀ فرشتگان، مقربِ خدا نیستند، «فرشتگان مقرب» و «عیسا پسر مریم» تنها مقربان درگاه الهی‌اند. 
بنابراین طبق درک قرآن، عیسا مسیح کشته نشده و «به یقین او را نکشته بودند». یعنی ما در قرآن با پیامبری روبرو هستیم که «با دمیدن روح خدا» بوجود آمده و مرگ‌ناپذیر است. و این در حالی است که محمدِ مسلمانان یک انسان معمولی است که از همخوابگی دو انسان معمولی بوجود آمده، چندین زن داشته، به راهزنی [غزوة] اقدام می‌کرده و شدیداً در امور دنیوی دخالت می‌کرده است. خلاصه، پیامبر روایات اسلامی تمامی خصایل و کیفیات یک انسان معمولی، با تمامی ضعف‌ها و توانایی‌ها، را داشته و طبق روایات اسلامی احتمالاً مسموم شده بود و مانند مابقی انسان‌های روی زمین می‌میرد.
روایات اسلامی که همگی بر «سیرت رسول‌الله»ی ابن اسحاق یا به عبارتی ابن هشام استوار هستند، تلاش می‌کنند آنچه که در قرآن دربارۀ محمد نیامده در زندگینامه‌‌هایی که 150 تا 200 سال بعد برایش نوشتند بگنجانند و زندگینامه‌اش را با معجزات زمینی پُر نمایند. به همین دلیل، در سیرتِ رسول‌الله[7] آمده است: «و آمنه حکایت کرد که چون به سیّد حامله شدم، نوری دیدم که از من جدا شد که جملۀ عالم به آن منّور شد و نخست عکس که از آن نورها پیدا شد، کوشکهای بُصرا [در سوریه کنونی] پیدا شد، چنان که من آن را در مکه بدیدم» و یا «و در دلایل نبوت آمده است که آن شب که سیّد به وجودِ خواست آمد، چهارده برج از ایوان کسرا بیفتاد و آتش مجوس در پارس کُشته شد و هزار سال بود تا آن آتش افروخته بودند و هرگز نمُرده بود.»
ابن اسحاق تلاش می‌کند زندگینامۀ محمد اسلامی را با محمد قرآن یعنی عیسا مسیح همسان سازد و به همین دلیل به این معجزات زمینی که می‌توان آنها را راستی‌آزمایی کرد متوسل می‌شود یعنی جهان منور شده و ویرانی ایوان کسرا. بٌصرا تا مکه بیش از 1400 کیلومتر فاصله دارد، و هیچ گزارش تاریخی در سال 750 یا 755 میلادی دال بر ویرانی ایوان کسرا ثبت نشده است.

1 year ago

قصه‌های ضد و نقیض اسلامی دربارۀ محمد
داریوش بی نیاز

آیا یک شخصیت تاریخی به نام محمد، آنگونه که قصه‌های اسلامی می‌گویند، وجود داشت؟ من با قاطعیت می‌گویم «نه» وجود نداشت! در این باره چند سال پیش هم دوست و همکارم مزدک بامدادان و هم خودِ من مطالب بسیاری نوشتیم که می‌توانید در همین سایت کندوکاو مطالعه کنید.
بنابر داستان‌های اسلامی محمد فقط از خدیجه و ماریه قبطیه صاحب فرزند شد. شش تا از فرزندان از خدیجه بود و یکی هم از ماریه. فرزندان از خدیجه عبارت بودند از: چهار دختر یعنی رقیه، زینب، ام کلثوم و فاطمه و دو پسر به نام‌های قاسم و عبدالله؛ و یک پسر از ماریه داشت به نام ابراهیم. جالب اینجاست که هر سه پسر در سن دو سه سالگی می‌میرند. البته برخی از داستان‌نویسان اسلامی نوشته‌اند که زینب، ام کلثوم و رقیه دخترخوانده‌های محمد بوده‌اند یعنی از شوهر سابق خدیجه بودند؛ فقط و فقط فاطمه دختر پیامبر بود. داستان‌های پیرامون محمد و فاطمه تقریباً همان داستان‌های مسیحی دربارۀ مسیح و مریم مجدلیه است.  
داستان‌های اسلامی بر سر این که محمد چند فرزند داشت اختلاف نظر بسیار دارند. از سوی دیگر، طبق داستان‌های اسلامی محمد از قوانین اسلام برای ازدواج فراتر رفت و نه با چهار زن بلکه با 13 زن ازدواج کرده است. این که چگونه می‌شود که از این زنان هیچ فرزندی بجای نمانده خود یک معما است. زیرا «مردانگی/نرینگی» – که هنوز هم در فرهنگ کنونی تثبیت است- با بچه‌داری گره خورده است. حال چرا هیچکدام از این زنان محمد بچه‌دار نمی‌شدند خود یک معما حل نشده است. از سوی دیگر، گویا خدیجه زمانی که با محمد ازدواج کرده بود 40 ساله بود، یعنی سنی که زنان در اقلیم گرم عملاً به یائسگی می‌رسند [دختران حدود 9/10 سالگی پریود می‌شوند و زودتر هم یائسه می‌شوند].
داستان‌های تخیلی اسلامی همه بر این هستند که همه چیز را دربارۀ پیامبر اسلام می‌دانند حتا زمانی که نطفه‌اش بسته شد. گویا هنگامی که نطفه محمد در رحم آمنه بسته شد جهان آنچنان روشن گردید که برج‌های [البته دو سه طبقه] شهر بٌصرا در سوریه در 1400 کیلومتری در مکه دیده شدند!! [سیره محمد ابن هشام]. ولی از سوی دیگر کسی دقیقاً نمی‌داند که محمد در چه روزی و چه سالی متولد شده است. تولد او را میان 570 تا 575 میلادی تخمین می‌زنند. حتا روز هجرت نامشخص است و روز مرگش هم معلوم نیست. ولی همه مسلمانان پذیرفتند که در سال 570 میلادی در روز عام الفیل یعنی روزی که ابرهه پادشاه یمن به مکه حمله کرد. ولی ما هم اکنون می‌دانیم که ابرهه در سال 547 میلادی دیگر در قدرت نبود. ولی باز مسلمانان تأکید می‌کنند که محمد در روز عام‌الفیل یعنی روز حمله ابرهه حبشی متولد شده است.
از سوی دیگر در سورۀ احزاب، آیه 40 آمده است: مَّا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِّن رِّجَالِكُمْ وَلَكِن رَّسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا ‎﴿٤٠﴾ [محمّد (ص) پدر هیچ یک از مردان شما نبوده و نیست؛ ولی رسول خدا و ختم‌کننده و آخرین پیامبران است؛ و خداوند به همه چیز آگاه است!/ ترجمه مکارم شیرازی]. در ضمن، نخستین بار فنواژه «خاتم النبیین» نه توسط مسلمانان بلکه توسط مانی دست کم 300 سال پیش از اسلام استفاده شد. او خود را تنها پیامبری می‌دانست که برخلافِ موسا و عیسا خودش کتاب‌هایش را نوشته است.
اگرچه داستان‌های اسلامی می‌گویند که محمد پدرِ قاسم، عبدالله و ابراهیم بوده، ولی قرآن می گوید که محمد پدر هیچ کس از «مردان» نیست. این که در قرآن گفته می‌شود «محمد» [یعنی ستایش شده که در آن زمان نام دیگری برای عیسا مسیح بوده] پدرِ هیچ کس نیست، در سنتِ مسیحیت تثبیت شده است. زیرا عیسا به عنوان «پسر خدا» در این جهان پدر هیچ کس نیست ولی در عین حال «پدر همه است».
خوشبختانه امروز در عصر اینترنت زندگی می‌کنیم و می‌توانیم بدون واسطه [یعنی بدون خاخام‌ها، کشیش‌ها و آخوند‌ها] این داستان‌های تخیلی را مانند قطعات یک ماشین از هم واکنیم و ببینیم که آیا این جزئیات و قطعات به هم می‌خورند یا نه. به این روش می‌گویند «روش واسازی» (Dekonstruktionsmethode).

https://t.me/Inarah_farsi

Telegram

Revisionist school of Islamic studies

مکتب تجدیدنظرطلبی در مطالعات اسلامی

قصه‌های ضد و نقیض اسلامی دربارۀ محمد
1 year ago

مغاک تیره تاریخ
اسلام چگونه پدید آمد؟
مزدک بامدادان(محسن بنائی)

https://t.me/Inarah_farsi

1 year, 5 months ago

همانگونه که در بالا اشاره شد به هنگام قدرت‌گیری صفویه در ایران نه آخوند شیعه وجود و نه کتابِ شیعه امامیه که بتوان نسل جدیدی را از آخوندها را تربیت کرد. هنوز در دورۀ شاه اسماعیل یکم که شیعه را دین رسمی اعلام کرد اذان مساجد در ایران با اذان کشورهای مسلمان متفاوت بود. به جای «لا اله الا الله محمد رسول الله» در مساجد ایران «لا اله الا الله اسماعیل ولی الله» خوانده می‌شود. باری، شاه اسماعیل با کمک قزلباش‌ها و دسته‌های اوباش به نام «تبرائیان» چنان کشتاری راه انداختند که نمونه‌اش در تاریخ ایران وجود نداشت. دسته‌های اوباش «تبرائیان» با شمشیر و قمه به محله‌ها حمله می‌کردند و جلوی مردم را می‌گرفتند و می‌گفتند: یا از دشمنان علی تبرا کن یا کشته شو! بدین ترتیب صفویه توانست با کمک علمای شیعه جبل عاملی با خشونت برهنه یک جامعه سنی مذهب (حدود 70 درسد سنی حنفی) به یک سرزمین شیعه تبدیل کند. پیش از قدرت‌گیری صفویه، وضعیت تشیع در ایران بسیار اسفناک بود و علمای شیعه در انزوا، زیست گیاهی دنبال می‌کردند:
«برای آموزش دین رسمی کشور نیز منابع لازم در دسترس نبود. به نوشتۀ حسن روملو، در آغاز مردم از "مسایل مذهب جعفری و قوانین ملت اثنی عشری" هیچ اطلاعی نداشتند. زیرا "از کتاب‌های فقهی امامیه چیزی در میان نبود". سرانجام پس از جست و جستجوی بسیار، جلد اول کتاب "قواعد اسلام" اثر علامه حِلی [از شهر حِلّه عراق] که نزد قاضی نصرالله زیتونی بود، مبنای آموزش‌های دینی شد و "از روی آن تعلیم مسایل دینی می‌نمودند".»
مهم‌ترین دستاوردِ فقهی-سیاسی علمای جبل عاملی تدوین رسالۀ «فقیه جامع الشرایط» بود که توسط شیخ شمس‌الدین محمد بن مکی بن احمد عاملی نبطی جزینی معروف به شهید اول نوشته شد. این نخستین نظریۀ سیاسی «ولایت فقیه» یا «حکومتِ اسلامی» بود که به دست عُلمای شیعه جبل عامل که در قلمرو عثمانی می‌زیستند تدوین شد. دربارۀ این رساله کتابها و رساله‌های فراوانی نوشته شد که آخرین نسخه‌اش با اندکی تغییرات بازنویسی توسط خمینی در «ولایت فقیه / حکومت اسلامی» تبلور یافت.
در واقع می‌توان گفت ادبیات کلاسیک دینی شیعه کنوی در ایران توسط جبل عاملی‌ها شکل گرفته است و از منظر الهیات‌شناسی اسلامی هیچ ارزش دینی ندارد، فقط یک نظریه سیاسی برای کسب قدرت است.

(از محقق کرکی تا خمینی نوشته داریوش بی‌نیاز)

https://t.me/Inarah_farsi

Telegram

Revisionist school of Islamic studies

مکتب تجدیدنظرطلبی در مطالعات اسلامی

همانگونه که در بالا اشاره شد به هنگام قدرت‌گیری صفویه در ایران نه آخوند شیعه وجود و نه کتابِ شیعه …
1 year, 5 months ago

محقق کَرکی

پیش از خمینی نظریۀ «فقیه جامع‌الشرایط» و «ولایت فقیه» توسط علمای شیعه به ویژه شهید اول (1334-1385 م.) اهل جبل عامل تدوین شد. این ایدئولوژی اساساً سیاسی که خود را با درون‌مایه ‌های دینی توجیه می‌کرد سرانجام توانست در ایران توسط محقق کرکی در زمان شاه طهماسب متحقق و اجرا شود. پس از محقق کرکی سایر علمای جبل عاملی پشت در پشت به مقام «خاتم المجتهدین» (مجتهد الزمانی) منصوب شدند. به جز در دورۀ شاه عباس یکم، در تمامی طول تاریخ صفویه علمای جبل عاملی صاحب قدرت سیاسی و دینی در ایران بودند.
کرکی که از جبل عامل به عراق کوچ کرده بود در سال 1510 میلادی به دعوت شاه اسماعیل یکم از عراق به ایران آمد. البته به دلیل مقاومت سخت قزلباش‌ها، کرکی مجبور شد در زمان شاه اسماعیل دوباره به عراق بازگردد و در آنجا مشغول پژوهش و تدریس شود (1514 م.). او تا دورۀ شاه طهماسب به ایران بازنمی‌گردد. شاه طهماسب در سال 1528 م. به عراق سفر کرد و شخصاً طی نامه‌ای از کرکی دعوت کرد تا به ایران بازگردد: آمدن کرکی به ایران یک نقطۀ عطفِ تاریخی در تاریخ سیاست و دین در ایران می‌باشد. نامۀ شاه طهماسب یکم به کرکی را می‌توان تسلیم مطلق شاه در برابر شیخ فهمید. در این نامه، کرکی به عنوان «خاتم المجتهدین» اعلام می‌شود و هرگونه مخالفت با او برابر شرک اعلام می‌شود.
«گفتنی است که در این متن به روایتی استناد می‌شود که کرکی در آثارش آن را به عنوان مبنای نظریۀ ولایت فقیه مطرح می‌کند. به هر حال این فرمان تصریح به نظریۀ فقیه از جانب سلطنت است و در تاریخ ایران، این اولین بار است که سلطنت موقعیت برتر علما را می‌پذیرد و مخالفان آن‌ها را مشرک قلمداد می‌کند. این فرمان هم چنین نشان از آشنایی علما و نیز درباریان با نظریه ولایت فقیه دارد که طراح آن در این دوره کرکی است.»
باری، با این نامه محقق کرکی برای دومین بار در سال 936 ق. / 1529 م. وارد ایران می‌شود. شاه طهماسب پس از توبه کردن از شراب‌خواری، فاحشه‌بازی، بچه‌بازی و ... فرمانی صادر کرد که توسط آن برای نخستین بار ولایت فقیه در ایران متحقق شد. اُس اساس این فرمان «تعویض قدرت سیاسی-دینی به کرکی بود.»
جزائری در مقدمۀ اللئالی می‌نویسد:
«هنگامی که کرکی وارد قزوین شد، شاه خطاب به وی گفت: شما امروز نائب امام و شایسته‌تر به مقام سلطنت هستید و من یکی از کارگزاران شمایم که اوامر و نواهی شما را به مرحله اجرا می‌گذارم.»
طی همین فرمان، مقام محقق کرکی به شیخ‌الاسلام، صدر و خاتم‌المجتهدین ارتقا یافت و عملاً همۀ قدرت دینی و دنیوی در دست او قرار گرفت. نخستین اقدام کرکی سازماندهی نماز‌های جمعه بود. خود او امامان جمعه را تعیین می‌کرد تا آنچه که از نظر او درست است به مردم انتقال دهند. در دست داشتن و نظارت بر مالیات‌ها و موقوفات و نصب افراد مورد اعتماد خود در این مناصب حساس. مبارزۀ ایدئولوژیک علیه صوفی‌ها و اهل تسنن. در یک کلام می‌توان گفت که محقق کرکی توانست یک نوع شیعه جدید اختراع کند. شگفت‌انگیز نیست که او را در زمان حیاتش «مخترع‌الشیعه» لقب دادند. او در کنار نوشته‌های فقهی‌اش سدها فتوا صادر کرد که امروز در کتاب‌های درس حوزه‌های علمیه تدریس می‌شوند. شیعه جدید سرانجام توسط شیخ بهایی و علامه باقر مجلسی (بحار الانوار) به اوج و نهایت خود رسید.

https://t.me/Inarah_farsi

Telegram

Revisionist school of Islamic studies

مکتب تجدیدنظرطلبی در مطالعات اسلامی

**محقق کَرکی**
1 year, 5 months ago

"خاستگاه شیعه کنونی و نظریۀ ولایت فقیه"
داریوش‌بی‌نیاز

برای شناخت بهتر شیعه کنونی و رفتارهای اجتماعی و سیاسی حاملان آن، یعنی آخوندها، باید اندکی زمین را ژرف‌تر بکاویم. شیعه کنونی ادامۀ منطقی فرقه‌های شیعه گذشته نیست بلکه دینی است که توسط علمای جبل عامل ساخته و پرداخته شده است. برای درک شکل‌گیری این شیعه در جبل عامل ابتدا باید نگاهی به اوضاع و احوال شیعیان تحت قلمرو سنی‌ها بیندازیم.
پس از فروپاشی حکومت‌های شیعی در ایران (آل بویه)، عراق (حمدانیان) و مصر (فاطمیان)، فرمانروانی قلمروهای مصر تا شام به دست ایوبیان (1250-1169 م.) و سپس ممالیک (1250-1516 م.) افتاد. هم ایوبیان و هم ممالیک پیرو اهل سنتِ بودند و رفتارشان با گروه‌های گوناگون شیعه (اسماعیلی، نصیری، امامیه و ...) بسیار سختگیرانه بود. علمای شیعه نه تنها فاقد اقتدار دینی بلکه فاقد درآمدهای اقتصادی نیز بودند. شرایط برای شیعیان به ویژه علمای شیعه ساکن قلمرو عثمانی چنان دشوار بود که یک بار دیگر در تاریخ اسلام بسیاری از آنها مجبور شدند به تقیه روی آورند و خود را اهل تسنن نشان بدهند. باری، پس از سقوط ممالیک تمامی آن منطقه به دست امپراتوری عثمانی افتاد که این‌ها نیز اهل تسنن بودند. با تغییر قدرت از ممالیک به عثمانی‌ها نه تنها وضعیت طیفِ تشیع بهتر نشد بلکه بدتر هم شد.
نخستین نظریه‌پرداز دینی در این دوره شیخ شمس‌الدین محمد بن مکی بن احمد عاملی نبطی جزینی [از شهر جزین جبل عامل] معروف به شهید اول (1334-1385 م.) است. او در شهر «حِلّه» در عراق، که بسیاری از علمای شیعه به آنجا پناهنده شده بودند، نزد شارحان علامه حلّی تحصیل کرد. بعدها او را «فقیه‌ترین همۀ فقیهان جهان» لقب دادند. او برای نخستین بار اصطلاحِ «فقیه جامع الشرایط» را وارد فقه شیعه کرد. همین اصطلاح و نظریه‌های پیرامونش منجر به نظریۀ سیاسی ولایت فقیه گردید.
«یکی از دستاوردهای علمی ارزشمند محمد بن حزینی بارور ساختن تشیع با گونه‌ای از اندیشۀ سیاسی بود که بعدها به صورتِ ویژگیِ جدایی‌ناپذیرِ شیعه در آمد. امتیاز طرح نظریۀ فقهی سیاسی ولایت فقیه، از میان همۀ مکاتب و مذاهب فقهی اسلام، به وی بازمی‌گردد. این نظریه را به حق باید مهم‌ترین دگرگونی در اندیشۀ سیاسی شیعه به شمار آورد ... کار اساسی ابن مکی [شهید اول] طرح مقدماتی اندیشه‌ای بود که بعدها در عصر صفوی توسط معتقدان به نظریه‌های فقهی وی، پرداخته شد و در حد شایان توجهی تکوین یافت.»
این نظریه طبعاً نمی‌توانست برای مردم ایران نوشته شده باشد، زیرا ایرانیان در این زمانه هنوز اهل تسنن بودند و هنوز کسی هم نمی‌دانست که سدوچند سال بعد، فرمانروایی ایران به دست صفویه صوفی‌مسلک ولی شیعه‌پسند می‌افتد. باری، نظریۀ ولایت فقیه در قلمرو امپراتوری عثمانی و برای شیعیان همان منطقه تدوین گردید و پاسخی بود به شرایط سختِ شیعیانِ آن منطقه ولی ربطی به ایران و مسایل درونی آن نداشت.
جماعت‌های شیعه در قلمرو امپراتوری عثمانی پراکنده بودند و خمس و زکات خود را در قالب مالیات یا خراج به دولت یا حاکم منصوبِ عثمانی می‌دادند. علمای شیعه نه تنها قدرت سیاسی نداشتند بلکه از بسیاری از حقوق اجتماعی و منابع مالی محروم بودند. درونمایۀ ولایت فقیه این بود که تمامی این جماعت‌های شیعه پراکنده در قلمرو عثمانی را در یک شبکه سازماندهی کند و به اصطلاح یک قلمرو شیعه در درون قلمرو سنی عثمانی بوجود بیاورد. برای این کار طبعاً باید کسی وجود داشته باشد که مورد قبول همه شیعیان باشد و از نظر شهید اول این فرد همان فقیه جامع‌الشرایط است. به همین دلیل، نخستین وظیفۀ فقیه اعظم این است به تمامی مناطق شیعه‌نشین نایب اعزام کند و یکی از وظایف این نایب هم جمع‌آوری خمس و زکات است. بنابراین وحدت بخشیدن به جماعت‌های پراکنده شیعه در هر جا که باشند از یک سو و اعزام نایبان از سوی فقیه به آن مناطق از اهداف استراتژیک ولی فقیه است. به همین دلیل، نخستین اقدام شهید اول اعزام نایبان خود به مناطق شیعه‌نشین در قلمرو عثمانی بود و گرفتن خمس و زکات از آنها. این حرکت شهید اول برای امپراتوری عثمانی به مثابۀ تشکیل یک [دولت] قلمرو در کنار یا در دل دولت عثمانی بود. به همین دلیل، شهید اول توسط عثمانی‌ها به مرگ محکوم شد و کشته شد.

https://t.me/Inarah_farsi

Telegram

Revisionist school of Islamic studies

مکتب تجدیدنظرطلبی در مطالعات اسلامی

"**خاستگاه شیعه کنونی و نظریۀ ولایت فقیه**"
1 year, 5 months ago

محمد تاریخی
(بخش هفتم-پایانی)
✍️داریوش بی‌نیاز

https://ctreaderbot.vercel.app/a/CM5Tsm66-mdaJF8.html

www.iran-emrooz.net via ctreaderbot

محمد تاریخی / بخش هفتم

جمع‌بندی و نتیجه‌گیری

1 year, 5 months ago

محمد تاریخی
(بخش ششم)
✍️مسعود امیر خلیلی

shorturl.at/gjkU8

Telegraph

محمد تاریخی (بخش ششم)

ادامۀ «نگاهی به اسناد همزمان آغاز اسلام» پنج تاریخ سبئوس (Die armenische Chronik, Sebeos) «با اطمینان می‌توان گفت که نویسنده (سبئوس) اطلاع داشت که اعراب سرزمین‌های بیزانس را تصاحب کردند و او همچنین چند داستان، یا شایعه از جنگ‌های اعراب نیز شنیده بود.»، اما…

محمد تاریخی
We recommend to visit

𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 1 month, 2 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 3 months, 4 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 2 days, 18 hours ago