رویش

Description
حرف‌هایی تازه درباره انقلاب،‌مردم و حکومت.

برای ارتباط با رویش به @rouyesh_adm پیام دهید.

نظرات شما در کانال @urview منتشر خواهد شد.
We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 10 months, 3 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 1 year, 1 month ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 9 months ago

7 years, 6 months ago

همراهان گرامی، ادامه فعالیت این کانال را در آدرس @Rouyesh_Channel
پیگیری بفرمایید.

?تا ساعتی دیگر منتشر خواهد شد: نامه مهم جمعی از مسئولین تشکل‌های انقلابی و فعالین دانشگاهی و حوزوی کشور به مقام معظم رهبری

@Rouyesh_Channel

8 years, 4 months ago

?چگونه حزب جهانی خمینی را به یک خرده فرهنگ تبدیل کردند

?هر سال ۲۲ بهمن یا ۱۵ خرداد که می‌رسد سوالی ذهنم را سخت مشغول می‌کند. چگونه یک روحانی به اسم خمینی موفق شد خود را رقیب یک دستگاه سیاسی وابسته به الیگارشی امپرالیسم، آن هم در سطح جهان معرفی کند؟

?اگر توقع خود را فراتر از پاسخ‌های دم دستی ببریم و نخواهیم حواله کنیم به مفاهیمی مثل معنویت و اخلاق و شجاعت و ... واقعا ارائهٔ یک پاسخ سیاسی و مدیریتی به این سوال کار راحتی نیست. چگونه یک اجتماع بین‌المللی صرفا انسانی با تمام تقوا و فجورش، یک نماینده مذهب را به عنوان رهبر یک تحرک اجتماعی می‌پذیرد؟

?قطعا باید پاسخ‌های زیادی را کنار هم گذاشت برای توجیه این سوال، اما به نظرم یکی از مهمترین وجوه پاسخ در هویت اجتماعی «خمینی بزرگ» است.
هویت اجتماعی، زاییده این است که شما چه تصور بیرونی‌ای از خود به وجود بیاورید و با تک تک پدیده‌ها و نمایندگان بیرونی آن‌ها چه نسبتی بگیرید.

?خمینی در تنظیم این مناسبات، رویکردی فوق‌العاده دارد. در تمام این‌ها رویکردش به گونه‌ای است که کم‌تر می‌بینیم ضیق و تنگنا در پیوستن به هویت اجتماعی او پدید بیایید. با اهالی علم، با اهالی سیاست و مبارزه، با اهالی هنر، با اهالی فرهنگ، با گرایش‌های مختلف جوانان، با هر آنچه که اجتماع نسبت به آن واکنشی دارد. خمینی با تمام این‌ها گونه‌ای نسبت می‌گیرد که راه برای پیوستن به او بسیار باز است و این باعث می‌شود، «بشود به خمینی پیوست» و این باعث می‌شود «خمینی بزرگ شود».

?این رویکرد رمز توفیق تمام رهبران اجتماعی است. راه برای پیوستن به آن‌ها از هر سویی باز است و آن‌ها تنها مراعات می‌کنند که راه را تنگ نکنند. لذا این‌ها همواره با لشگری عظیم از پیروان و مریدان و پیوستگان کارشان را پیش می‌برند. گاهی راه را تاجایی باز می‌گذارند که می‌گویند هویت ما تنها این است که انسانیم و ستم کشیده، همین. این یعنی درجه حساسیت کیفی هویت را بسیار بسیار پایین آورده، تمام شاخص‌های ضیق کننده را نادیده گرفته و جانب کمیت را گرفته است، به یک معنا در مقام هویت اجتماعی‌اش توحیدی عظیم با کیفیت پایین پدید آورده نه اقلیتی کوچک به توهم کیفیت و خلوص بالا. او به دنبال حزبی جهانی است که تنها شاخص پیوستن به آن مستکبر نبودن است، یعنی تنها شاخص پیوستن به آن پیوستن به آن است، همین.

راز کبیر بودن خمینی در بزرگ بودن «ما» ی اوست.

?اما آن‌چه در سال‌های بعد اتفاق می‌افتد خیلی جالب است. عده‌ای با همان ادعاها، با همان کارت شناسایی که البته خودشان برای خودشان صادر کرده‌اند، میدان‌دار حرکت خمینی شده‌اند در حالی که چالش‌های‌شان از این جنس است که چرا فیلم «ما» را کسی نمی‌بیند، چرا کاندیدای «ما» رای نمی‌آورد، چرا پوشش «ما» در اقلیت است، چرا فرهنگ «ما» مورد استقبال نیست، چرا «ما» تنها هستیم و ...

?در مطالعات فرهنگی این دسته سوالات، سوالاتی است که اهالی یک خرده فرهنگ از خود می‌پرسند. اما آیا واقعا میدان‌داران یک جریان جهانی، هویت اجتماعی به آن وسعت را تبدیل کرده‌اند به یک خرده فرهنگ درون یک کشور؟ اگر آری، چگونه موفق شده‌اند چنین کاری بکنند؟

?به نظرم پاسخ «آری» است و توضیح هم این‌که این امر محصول رویکردی خالص‌سازانه به توهم کیفیت بخشی است که در باطن جز به کام شیطان نیست. همان رویکردی که با هنرمند، با ورزشکار، با اندیشمند، با دانشمند، با مردم عادی و حتی با هم‌سنگران خودش به گونه‌ای تعیین نسبت می‌کند که راه برای پیوستن به «ما»ی او بسیار ضیق و شاخص‌ها برای کسب مقام «ما» بودن با او، بسیار زیاد و متنوع است.

?این رویکرد همان رویکردی است که پیوسته به دنبال رو کردن نفاق این و آن و افشا کردن بصیرانهٔ آیندهٔ تاریک دیگران است. رویکردی که برای خودش جشنواره جدا راه می‌اندازد، کانال تلویزیونی جدا راه می‌اندازد، دانشگاه جدا راه می‌اندازد، حوزه جدا راه می‌اندازد، اخیرا کافی‌شاپ جدا راه می‌اندازد، شهرک جدا راه می‌اندازد و اگر با همین فرمان ادامه بدهد، کشور را تجزیه می‌کند و کشوری جدا راه می‌اندازد.

?این همان رویکردی است که این‌گونه هویت یک حزب جهانی میلیارد نفری انسانی را تبدیل کرد به یک خرده فرهنگ در یک کشور که در همان کشور هم کم‌کم احساس اقلیت بودن خواهد کرد و این سیر ادامه دارد تا جایی که به درون خود فرو رفته و نابود خواهد شد. عجیب آن‌که هر سال با همان تصور «خمینی کبیر» به خود نگاه می‌کند، همان حرف‌ها را می‌زند اما وقتی آن نتیجه‌ها را نمی‌گیرد حتی یک بار از تفاوت نتیجه تعجب نمی‌کند و حتی یک بار هم اشاراتی این چنینی را به دیده تنبیه جدی نمی‌گیرد که شاید «ما» واقعا ادامه جریان خمینی نیستیم.

طرف «ما»ی خود را کوچک کرده و از بیرون افتادن دیگران متعجب می‌شود‌.

✍️ #هاشم_کیانی

با رویش همراه باشید و با بازنشر مطالب ما را یاری دهید:
@rouyesh

8 years, 4 months ago

? «احدی الحسنیین» یا «خسر الدنیا و الآخره»؟

? هرچند تحلیل‌گران اصولگرا (همان‌هایی که بعد انتخابات مجلس دهم با شعبده بازی نشان دادند که در عین شکست ۳۰ بر صفر در واقع پیروز انتخابات هستند!)، بعد انتخابات ریاست جمهوری گفتند: «بازی اما تازه شروع شده» ولی امت حزب الله جنازه‌های کشتار سیاسی ۲۹ اردیبهشت را به عینه دیده بود و نمی‌پذیرفت که شکست روی نداده. لذا به سراغ گنجینه معارف دینی خود می‌رود و می‌گوید: «در جنگ سیاسی چه بکشیم و چه کشته شویم پیروزیم؛ ما به احدی الحسنیین وعده داده شده‌ایم!». به راستی آیا کشتگان سیاسی نبرد ۲۹ اردیبهشت، شهید جنگ انتخابات هستند؟

?بعد از دوره اصلاحات، اصولگرایانی که خود را مساوی انقلاب می‌دانند با این استدلال که ما باید طیف خاکستری را جذب کنیم، شعارهای مکتبی همچون استکبارستیزی، عدالتخواهی و ... را از ویترین انتخاباتی خود به پستوها بردند و به سمت شعارهای دولت کارآمد سکولار رفتند.

?در ادامه مسیری که از بعد اصلاحات شروع شد، در هر انتخابات اصولگرایان بیشتر به سمت شعارهایی خنثی متمایل شدند تا اینکه در مناظرات انتخابات ۹۶، اوج انحطاط ایشان را دیدیم. جایی که کاندیداهای اصولگرا هرگز و هرگز از آرمان‌های انقلاب دم نزدند بلکه فقط و فقط سعی کردند با معرفی خود به عنوان مدیرانی کارآمد بتوانند به خیال خود رأی طیف خاکستری را جمع کنند.

?هنر اصولگرایی یعنی اینکه به جای حمله سیاسی، ریشه‌های سیاسی خود را کتمان کنی و خود را صرفاً به عنوان نیروهای اجرایی معرفی کنی تا جبهه مقابل شعار «رفع حصر» را تا شرق و غرب کشور ببرد. می‌دانید شعار رفع حصر در شهرستان‌ها یعنی چه؟ سبزها در هشت ماه جنگ خیابانی نتوانستند پتانسیل شهرهای دیگر را فعال کنند ولی اصولگرایان توانستند این راه را -نه برای سبزها بلکه برای کسی مثل روحانی- هموار کنند! دست آخر اینکه اصولگرایی آنقدر توانمند است که نه از موسوی و خاتمی،‌ بلکه حتی از روحانی هم قهرمان سیاسی می‌سازد!

?استقلال، آزادی، استکبارستیزی و عدالتخواهی شعارهایی بودند که توانستند مردم را به خیابان‌ها بکشند و انقلابی بزرگ رقم بزنند. اصولگرایان به جای اینکه بر این دال هویتی تکیه بزنند و با این روش بتوانند مردم را به سمت خود و انقلاب جذب کنند به زبان بی زبانی به مردم گفتند که: «خودمان هم می‌دانیم هیچ ایده‌ی سیاسی و اندیشه جذابی نداریم!»

?در واقع گناه اصولگرایی دو چیز است. اولاً اینکه ریاکارانه خود را دلسوز انقلاب می‌خواند و با این روش امت حزب الله را فریب می‌دهد تا گمان کنند که این شخصیت‌ها حقیقتاً دغدغه آرمان‌های انقلاب را دارند. و ثانیاً اینکه این مسلک آنقدر نادان است که سجل هویت و تمام حیثیت خود (طرح آرمان‌های انقلاب) را بی اعتبار کرده تا مردم هرگز به ایشان رغبت نکنند.

?اتفاقی که در اصولگرایی افتاده این است که خود را جریان حق پنداشته و گمان می‌کند شرعاً تکلیف دارد قدرت را کسب کند؛ هر چند این تکلیف زائیده انتساب خود به آرمان‌های انقلاب است، لکن اینکه در زمان کسب قدرت چقدر در ذیل او فساد می‌شود به مشروعیت و حقانیت آن‌ها آسیب نمی‌زند! پس اصولگرایی به نوعی آرمان فروشی روی آورده. لذاست که عرض می‌کنم نه دولت روحانی بلکه این اصولگرایان هستند که دارند جامعه را از آرمان‌های انقلاب دور می‌کنند!

?دولت روحانی خیلی خیلی کوچکتر از آن است که بتواند مقابل اراده‌های حق طلبانه بایستد. لکن این اصولگرایان هستند که در ناب‌ترین جریان سیاسی اجتماعی کشور، انحراف ایجاده کرده‌اند (چرا که نمی‌گذارند انرژی آن‌ها صرف اصلاح نهادهای نظام شود) و باعث می‌شوند تا نه تنها نتوانند طیف (به قول خودشان) خاکستری را جذب کنند، بلکه کاری کنند که آن‌ها روز به روز از نظام و انقلاب بیشتر فاصله بگیرند.

?این‌ها گمان کرده‌اند که مشکل از شعارهای انقلابی است که رأی‌های خاکستری را می‌سوزاند. حال آنکه مشکل از بی آرمانی همین آقایان است. مردم اصلاً احساس نمی‌کنند که کاندیداهای اصولگرا اراده‌ای جدی برای اصلاح امور دارند و دم زدنشان از ارزش‌ها کاملاً صوریست. چطور می‌شود کسانی را که از پی کسب قدرت حاضرند به راحتی بر سر آرمان‌های انقلاب معامله کنند و آن‌ها را به موزه بفرستند، شهید دانست؟ این‌ها نه تنها دنیا (انتخابات) را باختند بلکه قبل از آن آخرت را هم باخته‌اند چرا که برای اسلام و انقلاب هیچ تلاشی نکرده‌اند.

?در مجموع باید گفت، اصولگرایان به احدی الحسنیین نرسیده‌اند؛ بلکه در مقام خسر الدنیا و الآخره هستند.

✍️ #رضا_پیامی

با رویش همراه باشید و با بازنشر مطالب ما را یاری دهید:
@Rouyesh

8 years, 4 months ago

? بيانيه جمعى از خانواده شهدا درباره سوء استفاده رسانه اى از خانواده هاى شهدا

بسم رب الشهداء و الصدیقین

? « وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَ يَكُونَ الدِّينُ لِلَّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَلا عُدْوانَ إِلاَّ عَلَى الظَّالِمِينَ »

? محضر مبارک ولی امر مسلمین، حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای (دامت برکاته)

? سلام و درود خانواده‌های شهدای پاسدار سرافراز اسلام؛ مجتبی چادگانی پور، نبی اله شاهمرادی، سید حبیب الله خلیفه سلطانی را از شهر شهیدپرور اصفهان پذیرا باشید.

? آقاجان! اینک که عزیزان ما به تأسی از پیرغلام خود؛ حضرت امام خمینی(ره)، رخت شهادت پوشیدند تا آحاد مسلمانان در اقصی نقاط عالم، ردای عوام فریبی و اغواکننده دوستی با استکبار را از تن بیرون کنند، ما عده ای را در لباس دوست می بینیم که بین صفوف انقلابیون قرار گرفته و مدام بر کوس عدم ولایتمداری رئیس جمهور سابق؛ اقای دکتر احمدی نژاد می زنند. این عده همان‌هایی هستند که زمانی که فرزندان ما در خطوط مقدم جبهه های نبرد حق علیه باطل بودند، اینها در شهرها فقط دنبال زد و بند های سیاسی خود در خط ٣ بودند.

? اما سخنی با این ولایت معاشان همیشگی؛

? اگر اعتراض همسر و مادر شهید به اقای دکتر احمدی نژاد بوده است، بهتر است بدانید که این حق خانواده‌ی شهدا می باشد که نظر خود را در مورد انقلاب عنوان کند اما این هیچ حقی را بر شما مترتب نخواهد کرد. همانطور که خانواده های شهیدان محترم؛ باکری و همت نظر خود را آزادانه اعلام کردند. اما سوال اینجانست که شما رسانه های بدسگال چرا صحبت های ان دو خانواده را پخش نکردید، البته که قصد این رسانه ها صرفا سوء استفاده از خانواده ی شهدا در جهت منافع حزبی خودشان می باشد و هیچ فرقی بین این دوقطب رسانه وجود ندارد. یکی اورا برای استفاده های شخصی در ٨٨ می خواهد و دیگری که شما باشید عقده گشایی انتخابات ٩٦ را دارید. به درستی باید اعلام کرد؛ سند آزادگی خانواده شهدا، خود خانواده‌ی شهدا میباشد که با هیچ جریانی علی الخصوص جریان شما عقد اخوت نبسته است.

? ما سه خانواده‌ی شهید؛ ضمن تجدید بیعت با حضرت امام (ره) و خلف صالح ایشان حضرت امام خامنه‌ای، حمایت قاطع خود از اقای دکتر احمدی نژاد را تا به امروز اعلام می‌داریم و ایشان را سربازی استکبارستیز، امریکاستیز و مدافع خون فرزندان خود می دانیم.

✍️ خانواده‌های سرداران شهید؛

? سید حبیب الله خلیفه سلطانی؛ قائم مقام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
? مجتبی چادگانی پور؛ فرمانده گردان امام حسن مجتبی (ع) و مسئول عملیات تخریب لشکر ١٤ امام حسین(ع)
? نبی الله شاهمرادی؛ مسئول اطلاعات نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامى

با رویش همراه باشید و با بازنشر مطالب ما را یاری دهید:
@Rouyesh

8 years, 4 months ago

?منصوریان، شجریان، فرهادی، سلحشور، پاشایی، سروش، مشایی و دیگران!

پیرامون وضع وخیم هنر در جامعه ما؛ به بهانه بحث درباره ربّنا!

(قسمت دو از دو | قسمت اول را بخوانید:t.me/rouyesh/101)

?۵- پنجم؛ باید بدانیم علم (و البته هنر) همچنان که با هویت و دین رابطه دارد با وضع سکولار عالم نیز تناسبی عمیق و ذاتی و بسیار مهم دارد. (خوب است نگاهی بیندازید به مقاله تراژدی و سکولاریته از دکتر علیرضا شفاه (goo.gl/ZWCxLB)، البته درباره رابطه علم و هنر با دین هم باید بسیار سخن گفت که خود موضوع بحثی ۵۰۰ ساله تاکنون بوده است) نفس «امکان علم و هنر» در جامعه خود یک آرمان است.

? خستگان از ایدئولوژی به سوی سکولاریسم میل می‌کنند و دلیل اینکه علی‌رغم نفرتی که مردم از هر دو سوی صحنه دارند به سوی جناح غرب‌گرا میل می‌کنند همین گریز تاریخی و بلندمدت از ایدئولوژی است.

? باید برای این گره مهم و برای تداوم راه انقلاب اسلامی چاره‌ای عمیق اندیشید و بدون یافتن جایگاه دقیق علم و هنر در نسبت با دین و هویت ایرانی نه جناح غرب‌گرا و نه جناح اصولگرا پیروز نهایی میدان نخواهند شد و امکان دارد این صحنه به یک تقابل دو سر باخت منجر شود. به عنوان مثال اگر تکثرگرایی -که ناشی از تلاش هر سوژه برای یافتن حقیقت پرعظمت نزد خویش است- را زمینه بروز هنر بدانیم باید بروز پدیده‌هایی مانند حامد زمانی و جشنواره عمار را نه آثاری هنری بلکه به «زبانِ هنر سخن گفتنِ ایدئولوژی» و کماکان درک نکردن چیستی هنر بپنداریم. (ر.ک مقاله «هویت علیه هویت؛ پیرامون اختلال ایده جمهوری اسلامی و دلیل قدرت ایده احمدی‌نژاد» از نگارنده goo.gl/bN3J1c)

? ۶- ششم اینکه باید عبدالکریم سروش و اسفندیار رحیم‌مشایی را دو چهره مهم منادی آزادی‌های فردی و تکثر و در نتیجه علم و هنر بدور از ایدئولوژی در جامعه پس از انقلاب دانست.

? اما تفاوت مشایی با سروش در آنجاست که او می‌گوید اگرچه باید از ایدئولوژی فاصله گرفت اما اولاً گریز از هویت دینی و وطنی نه ممکن و نه مطلوب است، در ثانی اینگونه نیست که مبارزه با ظلم و استکبار و اشرافیت یک انگاره ایدئولوژیک و تنگ‌نظرانه باشد بلکه اتفاقاً برعکس هنر هر هنرمندی اگر پر مایه باشد سخن از آزادگی هنرمند و عدم سر سپردگی او نسبت به قرائت‌های رسمی و گروه‌های قدرت و ثروت می‌گوید و در نتیجه بسیار ارزشمند خواهد بود.

? اگر عبدالکریم سروش (یعنی بازگو کننده حقیقی ایده آمریکا در ایران) پایان ایدئولوژی را به معنای پایان مبارزه معنی کرد مشایی پایان ایدئولوژی را به معنای امکان بزرگی برای مبارزه معرفی نمود. در این پایان دوم است که هنر فلان خواننده مشهور امریکایی هم می‌تواند همدلانه فهم شود و در پازل جریان حق قرار گیرد چه برسد به نوای دل‌انگیز شجریان.

? اگر سروش بال خود را با اباحه‌گرایی در برابر تکثرها می‌گسترد و اتفاقاً همه‌شان را بی‌معنی و تهی می‌کند، مشایی با اراده‌گرایی و اتحاد اراده‌های خیر علیه اراده‌های شر قدرتِ ایجاد وحدت بین کثرت‌ها را فراهم می‌کند که به تمام تکثرها نیز معنا می‌بخشد.

? ۷- هفتم؛ ای کاش فرصتی دست بدهد تا به عنوان مثالی کوچک از چیستی هنر، از نقش شجریان برای یادآوری هر آنچه از میراث ارزشمند گذشتگان (چه در دین‌مان و چه در وطن‌مان) داریم یادی کنیم. شجریان نقشی همانند فردوسی داشت و آیندگان درباره او بیشتر خواهند نوشت. به شخصه با او اختلاف نظر سیاسی زیادی دارم ولی این هرگز مانع شنیدن و استفاده‌ام از آوای استادانه او نبوده است.

? ضمن اینکه از برخوردهایی که با او شد تبری می‌جویم، امیدوارم که با هم در سیاست نیز هم‌نظر شویم. البته برای جهانی یگانه علیه ظلم ...

سخن بسیار است و مجال کوتاه ...

✍️#محمد_مهدی_میرزایی_پور

با رویش همراه باشید و با بازنشر مطالب ما را یاری دهید:
@Rouyesh
—------—
(*)احمدرضا معتمدی سازنده به زعم من بهترین فیلم ایران تا کنون (دیوانه‌ای از قفس پرید) بهمن ۹۵ نامه‌ای به حسن روحانی نوشت که طی آن مطالب مهمی را پیرامون هنر و خصوصاً موسیقی بیان داشت که در هیاهوی سیاست گم شد. پیشنهاد می‌کنم حتماً مطالعه کنید. goo.gl/rCHUUG

(**) ادبیات ما در بلندترین قله‌های خود سرشار از این نوع برخورد ظاهرستیزانه است. به عنوان مثالی برجسته به قطعه پروین اعتصامی با مطلع «محتسب مستی به راه دید و ...» نیز می‌توان توجه کرد.

Telegram

رویش

***📝***منصوریان، شجریان، فرهادی، سلحشور، پاشایی، سروش، مشایی و دیگران! پیرامون وضع وخیم هنر در جامعه ما؛ به بهانه بحث درباره ربّنا! (قسمت یک از دو) ***🔹*** ۱- اگر برخورد اصولگرایان با هنر ایدئوژیک است اصلاح‌طلبان نیز دست‌کمی از آنان ندارند. اگر محمدرضا شجریان و اصغر…

8 years, 4 months ago

?منصوریان، شجریان، فرهادی، سلحشور، پاشایی، سروش، مشایی و دیگران!

پیرامون وضع وخیم هنر در جامعه ما؛ به بهانه بحث درباره ربّنا!

(قسمت یک از دو)

? ۱- اگر برخورد اصولگرایان با هنر ایدئوژیک است اصلاح‌طلبان نیز دست‌کمی از آنان ندارند. اگر محمدرضا شجریان و اصغر فرهادی و علیرضا منصوریان و امثالهم «در صف ما» نیستند چون از اصولگرایی حمایت نمی‌کنند، علیرضا افتخاری و فرج الله سلحشور و داود میرباقری و امثالهم هم مبغوض اصلاح‌طلبانند چون ابزار دست اهداف سیاسی آنان نشده‌اند.

? در برخورد ایدئولوژیک فقط انتقاد ایدئولوژیک نیست، بلکه حمایت‌ها هم ایدئولوژیک و غیر صادقانه است. پوشش ‌رنج‌نامه احمدرضا معتمدی به حسن روحانی (*) توسط رسانه‌های اصولگرا یا تحویل گرفته شدن امثال حمید فرخ‌نژاد و محمد رضا شجریان توسط اصلاح‌طلبان هیچ‌کدام «صادقانه» نبوده است. همگی بازیچه دست سیاست شده‌اند.

? ۲- دوم اینکه وقتی هنر در جامعه‌ای به سطح ابزار دست سیاسیون تنزل می‌یابد نشانه بسیار خطرناکی برای آن جامعه است. علم و هنر هم‌زاد یکدیگرند و زنده بودن علم و هنر یعنی زنده بودن آرمان مشترک و امکان گفتگو میان افکار و گروه‌های مختلف جامعه.

? خطرناک‌ترین اتفاقی که از سال ۸۸ به این سو افتاد تعطیل شدن امکان گفتگو میان طیف‌های جامعه بود. طوری که هر یک از طرفین دیگری را «منشأ اصلی همه مشکلات» می‌پندارد. کار به جایی رسیده است که اصولگرایان از علیرضا منصوریان به خاطر دفاعش از روحانی کینه به دل می‌گیرند و اصلاح‌طلبان نیز متقابلاً به امثال مایلی‌کهن به خاطر مواضع سیاسی‌اش اظهار تنفر می‌کنند.

? ۳- سوم؛ در طول تاریخ هرگاه قدرت‌طلبی و استکبار سیاسی مستولی می‌شود نخبگان مستقل و خیرخواه رو به «ساختار شکنی» و «هنجار زدایی» می‌آورند چون احساس می‌کنند هنجارها و ساختارها عمدتاً موجب گرم شدن بازار عده‌ای قدرت‌طلب شده است.

? ساختار شکنی راه‌های مختلفی دارد. اگر حافظ در اشعارش می‌گوید «حافظا می خور و رندی کن و خوش باش ولی، دام تزویر مکن چون دگران قرآن را» یا می‌گوید «ترسم که صرفه‌ای نبرد روز بازخواست، نان حلال شیخ ز آب حرام ما» و در حقیقت شراب‌خوری را مقدس‌تر از درس اخلاق عده‌ای می‌انگارد به دلیل زندگی او در دورانی است که ظاهرگرایی رواج شدیدی دارد. (**) یا شکل‌گیری جنبش‌هایی در غرب که رسماً هم‌جنس‌بازی و چندفرهنگ‌گرایی را توصیه می‌کردند یا فرقه‌های ملامتیه -که به صورت علنی اظهار گناه می‌کردند ولی در حقیقت معتقد به دین و شریعت بودند- و باطنیه و تصوف و ... را می‌توان در زمره عکس‌العمل به ظاهرگرایی اینچنین برشمرد.

? در چنین شرایط اجتماعی‌ای نخبگان سعی می‌کنند توجه‌ها را از طبقه مرجع حاکم به سمت مردم و قرائت‌های متفاوت از هنجارها و تکثرهای موجود در جامعه بازگردانند. اینجاست که مردم ترجیح می‌دهند هنر کسی مانند مرتضی پاشایی را -که عضو هیچ شبکه قدرتی نیست و جز هنرش چیزی ندارد- در برابر قدرت‌طلبی سیاسیون و ظاهرگرایی طبقات مرجع ارج بنهند.

? در حقیقت تشییع جنازه مرتضی پاشایی یک حرکت فوق‌العاده اعتراضی از سوی مردم به کل سیاسیون بود. صداقت و احترام هر چند رقیقی که مردم در هنر هنرمند می‌بینند آنان را دل‌خسته از سیاسیون به سوی خود می‌کشد.

? ۴- چهارم؛ اگر سیاست‌مداری به راستی به هنرِ هنرمند ارج نهاد و برای آن هزینه داد و توجه چندانی به مخالفت‌های سیاسی هنرمند با خودش نکرد مسیر خوبی را برای توجه به کثرت‌ها در جامعه انتخاب کرده است.

? زبان هنر در ذات خویش حاوی احترام به مخاطب است. هنر همواره (یا حداقل به صورتی عمده) گفتگویی درباره آرمان‌هاست حتی اگر موسیقی تند و خشنی باشد.

? و البته همواره وقتی سخن از تکثر به میان می‌آید سخن از تساهل خواهد بود و حساسیت‌ها برانگیخته می‌شود. باید بدانیم اگرچه مرزها و خط قرمزها همیشه (حتی در جامعه امریکا) وجود دارند اما راه اصلی نصب این خطوط قرمز نیست.

? راه اصلی وسط کشیدن پای «نقد» است. نقد است که هنر را به علم پیوند می‌زند و گفتگو و رقابت است که میان صحیح و ناصحیح حکمی واقعی برقرار می‌کند و هنر بی‌ارزش خود به خود به کنار می‌رود. در این باره نیاز به سخن و تفصیل فراوان است که از حوصله این مقاله بیرون است.

قسمت دوم: t.me/rouyesh/102

✍️#محمد_مهدی_میرزایی_پور

با رویش همراه باشید و با بازنشر مطالب ما را یاری دهید:
@Rouyesh

8 years, 4 months ago

?تحلیل های سرکاری‌ در کالبد شکافی شکست اصول گرایان
( باز هم علت شکست ، به عنوان راه حل پیروزی معرفی می شود )

?با گذشت یک هفته از نتیجه انتخابات ، انبوهی از یاداشت های سیاسی برای کالبدشکافی علل شکست اصول گرایان روانه بازار تحلیل گردید. در میان همه آسیب شناسی ها گویی دو ایده عمده برای بر هم زدن چرخه شکست اصول گرایان و حزب اللهی ها بیشتر مورد پذیرش واقع شده است . اولی ایده توجه و بازگشت به علم و کار نظری و جبران خلاء تئوریک ، و دومی بازگشت به مردم و کار فرهنگی و کارخوجوش مردمی.

1️⃣ معمولا پس از پایان هر شکست سیاسی ، «جبهه فکری انقلاب اسلامی» با طرح خلاء تئوریک برای استمرار انقلاب اسلامی دست به بازتولید گفتارهایی درضرورت پیگیری جنبش نرم افزاری ، الگوی ایرانی اسلامی پیشرفت ، تولید علم دینی و پیگری فقه حکومتی می پردازد. در نظر اینان علت شکست سیاسی در صحنه انتخابات ، خلاء تئوریکی است که باید در پشت درهای بسته ترمیم شود و با مجاهدت های شبانه روزی این افراد ، هر چه سریع تر متن مکتوبی برای اداره امور کشور و جلوگیری از شکست های مجدد فراهم گردد. این آسیب شناسی باعث شده تا پیگیری ایده مراکز مطالعاتی ، موسسات فکری و اندیشکده های علمی به عنوان پاسخی برای حل معضل شکست مطرح شود.

?خلاء تئوریک چیزی نیست که کسی بتواند آن را انکار کند اما باید دید این چگونه درکی از پژوهش و کار علمی است که هرگز نمی تواند پای خود را از دیوارهای مراکز مطالعاتی بیرون بگذارد؟ و چگونه است که در این تلقی از علم ، سیاست به عنوان مانعی جدی بر سر راه جبهه فکری انقلاب قرار دارد؟ این چه درکی از کار «نظری» است که هرگز موجب تغییر نظم جمهوری اسلامی و جهت گیری انقلاب اسلامی نمی شود ؟

2️⃣در طرف دیگر «جهه فرهنگی انقلاب اسلامی» که با سخنان وحید جلیلی متولد شد آسیب شناسی خاص خود را از شکست های سیاسی داشته و دارد. وحید جلیلی که حرکت خود را با مقاله هایی همچون «معرفت خرواری و تقوای مثقالی» در دهه 80 شروع کرد ، می گفت خلاء تئوریک بهانه ای برای توجیه عافیت طلبی در بین انقلابیون گشته و اساسا مسئله کانونی ما نبود خلاء تئوریک و کمبود پژوهش های نظری نیست ، بلکه مشکل ما ناشی از فقدان «عملگرایی» است. عملگرایی جلیلی که خود را در هویت جنبش عدالت خواهی نشان می داد تلویحا می گفت همه آن چیزی که برای ادامه انقلاب لازم و ضروری است در صحیفه امام آمده است و دیگر نیاز جدی به کار نئوریک نیست و باید رفت و همان سخنان را در جامعه تبلیغ کرد. احتمالا توجه او به هنر نیز به واسطه آنکه ابزاری برای تبلیغ است بیشتر مورد توجه قرار گرفت و نهایتا محصول آن جشنواره عمار شد. اکنون جلیلی در ادامه حرکت خود باز هم همان آسیب شناسی یک دهه گذشته را دارد و حزب اللهی ها را به توجه به هنر و سینما و تئاتر دعوت می کند و می گوید تا زمانی در انتخاباتِ فرهنگ پیروز نشوید ، در سیاست هم پیروز نخواهید شد. احتمالا اکنون که ایده بازگشت به مردم و توجه به طبقه متوسط شهری جدی شده است پیشنهاد وحید جلیلی نیز بیشتر از گذشته به عنوان راه حل مورد توجه قرار گیرد.

3️⃣ دو تحلیل فوق سال هاست جماعتی را سرکار گذشته و ساز شکست را کوک می کند. این هر دو اگرچه در طول یک دهه گذشته با هم اختلاف داشتند و یکدیگر را مورد انتقاد قرار می دادند اما هر دو پیشاپیش با هم در ایده تبلیغ وحدت کرده‌اند و اتحادی در گسسست پیوند نظر و عمل دارند. گسست پیوند نظر و عمل موجب شد تا در دهه هشتاد راه گفتار عدالت خواهی و جنبش نرم افزاری از هم جدا افتد و هر دو مثل انقلاب فرهنگی سر از بی راهه در بیاورند.

?آن ها که خلاء تئوریک را به عنوان مسئله مرکزی مطرح می کنند ، علم را به مثابه نگارش کتاب و متون و تبلیغ آن درک می کنند. آن ها نمی دانند چگونه پژوهش هایشان می تواند به بیرون از اتاق های بسته‌شان راه یابد و به خاطر همین هر چه می گذرد نهادهای علمی به نهادهای خنثی و غیر سیاسی تبدیل می گردند. دیگرانی هم که عمل فرهنگی را در کانون توجه خود قرار داده اند نمی دانند که تکرار و تبلیغ سخنان گذشته نمی تواند مسئله های اکنون و آینده را حل کند. آن ها نیز سیاست و ایجاد تحول را با منبر رفتن اشتباه گرفته اند ،خواه در هیات باشد و خواه در سینما.

?وضعیتی که سیاستمدارش ابراهیم رییسی ، طلبه‌اش حجه الاسلام پناهیان ، عدالت خواهش وحید جلیلی و نظریه پردازنش پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی ، موسسه امام و دانشگاه امام صادق است ، مجموعه ای به هم پیوسته را تشکیل می دهد. این وضعیت بر ایده تبلیغ بنا شده و حیاتش در گسست پیوند نظر و عمل است. در چنین صحنه ای هیچ گاه مسئولیت شکست در سیاست، متوجه نهاد علم و نهاد فرهنگ نخواهد بود و آن ها می توانند علت شکست را به عنوان راه پیروزی معرفی کنند.

✍️ #سیدـجوادـزمانیان

با رویش همراه باشید و با بازنشر مطالب ما را یاری دهید:
@Rouyesh

8 years, 4 months ago

? گزیده‌ای از مقاله «چند کلمه پیرامون «افشاگری» و نحوه اهدای کاپ اخلاق به رئیسی از سوی حامیان!»

?در تحلیل شکستِ رییسی، حامیانِ او می‌گویند:
[رییسی کاپ اخلاق را برد چون بر خلاف احمدی‌نژاد مفاسد رقبایش را افشا نکرد].

?دستگاهِ زبونِ تبلیغاتی که از شهرآشوبی ۸۸ زرد کرده بود تصمیم گرفت احمدی‌نژاد را به بهانه رفتار هیستریک مقصر جلوه دهد تا هم از بار تقابل با اردوکشان زورگو شانه‌خالی کند و هم زمینه را برای حذف عنصر «مستقل» و «مدافع پیش‌تاخته»ای چون احمدی‌نژاد فراهم نماید.

?در چنین صحنه فانتزی‌ای طبعاً مهم‌ترین جرم خس و خاشاک خواندن معارضان و یا نام بردن از پسر فلان مسئول خواهد بود هر چند ان آقازاده به دزدی در میان مردم شهره باشد!

?افشاگری اصلی را زمانی کرد که مثلاً دو دور به سفر استانی به تمام نقاط این کشور پهناور رفت و از جان برای دیدار مردم رنج‌دیده مایه گذاشت و به این ترتیب دست تمام مسئولینِ اشرافی که بیست و اندی سال مفت خورده بودند و به خیال اینکه امروز یا فردا این انقلاب سقوط می‌کند فرزندان‌شان را برای تحصیل به ینگه‌دنیا فرستاده بودند را رو کرد.

?حال این Good Boy بازیِ ۹۶ یعنی ابراهیم رئیسی اساساً چرا باید دست به افشاگری می‌زد در حالی که تقابلی حقیقی و عمیق در کار نبود؟!مردم از عدم افشاگری رئیسی هرگز برداشت اخلاق‌مداری نکردند بل برعکس که بی‌تقوایی زیادی در این ادعای اخلاق‌مداری دیدند؛ به راستی چرا رییسی به عنوان مسوول ارشد قوه قضاییه علی‌رغم خبردار بودن از مفاسد امثال جهانگیری تابحال با او برخورد نکرده است؟ و به این ترتیب چگونه امکان برخورد با دیگر مفسدین را دارد؟

?دیگر اینکه می‌پرسیدند آیا رییسی مشکلات و شبهات پیرامون دوست سرهنگ خود را نمی‌بیند یا خودش را به آن راه زده؟ و در آخر اینکه عمدتا حدس می‌زدند رییسی از رو شدن مفاسدی در جناح خودش هراسناک است و به همین دلیل مبارزه را به سطح واقعی خودش باز نمی‌گرداند.

?نه دوستان! بازی را از جای اشتباه آغاز کرده‌اید. به نحوی استراتژیک از مبارزه دست کشیده‌اید و با توجیه تکنیکی ماست‌مالی می‌کنید!

?کما اینکه دوست شفیقش یعنی باقر قالیباف آنچه در توان افشاگری داشت رو کرد ولی هیچ کس او را جدی نگرفت. بی‌آنکه پایگاهی جدی و صدایی شنیدنی در اثر صداقتی عمیق و ثابت شده در میان مردم داشته باشی داد و فریاد کنی فریادهایت هم سبک و بی‌معنی و سیاست‌زده انگاشته خواهند شد.

?احمدی‌نژاد می‌توانست دست رقیب را رو کند چون از او چیزی نداشتند و این کار هر کس نیست...

?حقیقتاً باید پرسید چه کسی تو سری خور بودن را به اسم اخلاق و تقوا به عنوان تربیت اصلی حزب‌اللهی‌ها جا انداخت؟ تربیتی که کشورش را هم آب ببرد یا قدوس می‌کشد که آبروی دزد شهر را نبرده است! فرهنگی که آبروی آفتابه‌دزد برایش هیچ است اما رجال سیاسی را بر سر می‌نهد ولو خون مردم را در شیشه کرده باشند!

#محمدمهدی_میرزایی‌پور

متن کامل: t.me/dardnameh/522

@rouyesh

8 years, 4 months ago

? مشکل امر سیاسی را در امر اجتماعی جستجو نکنیم

? این روزها در پی آسیب شناسی شکست انتخابات ۹۶، تحلیل‌های گوناگونی نوشته می‌شود که بدنه حزب‌الله را دعوت به ورود به عرصه‌ی اجتماعی می‌کند. آنچه این تحلیل‌گران و بزرگان به جوانان انقلابی و دغدغه‌مند توصیه می‌کنند، رجوع دوباره به مردم -بویژه طبقه‌ی شهری- و ورود به عرصه‌ی اجتماعی برای ترمیم شکاف ایجاد شده بین مردم و نظام است. به تعبیری با انجام گسترده‌ی خدمات اجتماعی بدون جهت‌گیری سیاسی، سعی در جلب اعتماد مردم و همراه کردن آن‌ها بکنند.

?در اینکه قشر اصولگرا و حزب الهی از مردم فاصله گرفته‌اند و باید به دامان توده‌های مردم برگردند شکی نیست. همچنین در پرفایده بودن تلاش برای ایجاد تعاون اجتماعی به نحوی که خود مردم با شور و دغدغه، به دنبال حل مسائل اطرافیانشان باشند نیز شکی نیست. جای بسی شکرگذاری دارد که امروز زمینه چنین توجهی به مردم در بین بدنه‌ی انقلابیون ایجاد شده است.

? اما این شکل از توصیه در چنین بستر تاریخی و با چنین مختصاتی دو اشکال جدی دارد:

?۱- آنچه این افراد را امروز به این نقطه رسانده است یک شکست سیاسی است. مطابق معمول، این شکست عمیقا بررسی نمی‌شود و ریشه‌های اصلی آن واکاوی نمی‌شود. شکست امروز اصولگرایان (و به تبع آن شکست حزب‌الهی‌ها که متاسفانه تبدیل به بدنه‌ی اصولگرایان شده بودند) ناشی از یک پوچی و بی‌معنایی جدی در امر سیاسی ست. این جماعت، امروز، گفتمان متعالی و پرکششی در ایجاد اراده‌های همبسته و فراگیر مردمی برای تغییر اوضاع به نفع مردم ندارند. در واقع آنچه باعث می‌شود مردم به این جماعت اقبال نکنند، نبود عزم‌های کلان در آن‌ها برای ساماندهی امر سیاست و قدرت به نفع مردم است. به عکس آنچه در این قشر دیده می‌شود ساماندهی سیاست و قدرت به نفع عده‌ی خاص و به ضرر مردم است. لذا تا زمانی که امر سیاسی در این جماعت به نفع مردم سامان نیابد و گفتمانی واقعی مطابق با آن شکل نگیرد، هیچ‌گاه امر اجتماعیِ خنثی و بی‌سیاست، توانایی ترمیم شکاف بین حزب‌الله و مردم را ندارد.

?۲- ورود به عرصه‌ی اجتماعی با اینکه کاری مفید و موثر است و انبیا و اوصیا نیز در طول تاریخ با آن مانوس بوده‌اند، اما هیچ‌گاه در یک مقیاس کلان اجتماعی، شأنی بیشتر از مُسکن نداشته است. اساسا امر اجتماعی (به معنی حل کردن مسائل مردم بدون توجه به مقوله سیاست و قدرت) قابلیت حل کردن جدی مسائل مردم را ندارد. اینکه ما بواسطه موسسات خیریه، پول‌ها را از سمت ملأ و اشراف به سمت توده‌های ضعیف سوق دهیم، حکم تزریق مورفین به بدن مجروح را دارد. اصل و ریشه‌ی وضع بد مستضعفین، اراده‌های شر و ظلم‌هایی است که از طرف مترفین بر آن‌ها رفته است. مطابق روایات متعدد ائمه علیهم السلام، خداوند متعال روزی را در یک جامعه به اندازه‌ی نیاز همه قرار داده است، اما عده‌ای با گرفتن حقوق دیگران، مانع رسیدن روزی به آن‌ها می‌شوند. لذا راه اصالی بهبود وضع مردم نیز تنها با مبارزه با این اراده‌های کلان شر و ظلم‌های اشراف است و نه ورود به عرصه‌ی اجتماعی و انجام کارهای خیریه برای آن‌ها، گرچه امر اجتماعی می‌تواند به عنوان مکمل و مسکنی در کنار آن قرار بگیرد.

?با این اوصاف کار درست آن است که به ترمیم گفتمان سیاسی -به نحوی که سیاست‌ورزی زنده برای مردم در آن احیا شود- پرداخته شود. گفتمانی که به نحو جدی و فکرشده‌ای، مبارزه با مترفین و اشراف سیاسی و اقتصادی و بازگرداندن حقوق ملت به آن‌ها را هدف خود قرار دهد. اگر هم به مقوله خدمات اجتماعی پرداخته می‌شود، به عنوان یه کار فرعی و تکمیلی شأن پیدا کند.

✍️ #حیدر_عباسی

با رویش همراه باشید و با بازنشر مطالب ما را یاری دهید:
@Rouyesh

8 years, 4 months ago

? این کجا و آن‌ کجا؟!

درباره انتخابات ۹۶

? مخالفین حضور احمدی‌نژاد در انتخابات، دو قطبی شدن جامعه را مهم‌ترین دلیل برای عدم حضور او می‌دانستند. حال بیایید ثمره صحنه انتخابات ۹۶ بدون حضور احمدی‌نژاد را نظاره کنیم:

?۱- در نبود احمدی‌نژاد، دو قطبی به شدت سنگینی در انتخابات شکل گرفت. دو قطبی خشونت‌طلبی و اعتدال، دو قطبی اعدام و آزادی، دو قطبی نظام و ضد نظام، و از همه مهم‌تر، دو قطبی رهبری و رفرمیست‌ها. و نتیجه انتخابات، آوار سنگینی بر سر یکی از این دو قطب بود.

?۲- در نبود احمدی‌نژاد و با حضور تولیت آستان قدس، انتخابات به صحنه دوئل گزینه‌های بالقوه دو جناح بزرگ کشور برای رهبری آینده نظام تبدیل شد. با پیروزی انتخابات، تولیت سوخت و روحانی ...

?۳- در نبود احمدی‌نژاد و در برابر نامحبوب‌ترین دولت این سال‌ها، شکست مفتضحانه اصولگرایان، باعث شد که حامیان جنبش سبز، بیش از گذشته، به تقلب در سال ۸۸ گمان بد ببرند! حال آن که حضور احمدی‌نژاد و رأی آوری او، می‌توانست برای همیشه، این لکه ابهام (که در اذهان عده‌ای موجود است) را برای همیشه از دامان جمهوری اسلامی پاک کند. ولی ...! (لازم به ذکر است که نظرسنجی‌های فروردین از برتری دوبرابری احمدی‌نژاد در جلب آرای مردم نسبت به روحانی خبر می‌داد)

?۴- در نبود احمدی‌نژاد و با بازی جریان‌های اصولگرا، محمدباقر قالیباف که عمدتا به عنوان چهره‌ای تکنوکرات و نامحبوب در میان بدنه حزب‌الهی شناخته می‌شد، به یک‌باره تبدیل به سردار ایثار و بصیرت و محبوب قلوب حزب الله شد! یعنی حب و بغض‌های‌شان بر اساس مناسبات قدرت شکل می‌گیرد؟

?۵- در نبود احمدی‌نژاد و با بازی خوب اصولگرایان، جریان حزب‌اللهی، خود را کاملا در اختیار فعالیت انتخاباتی اصولگرایان قرارداد و تحلیل مستقل خود را تا حدی از دست داد. پذیرش بازی قدرت توسط حزب‌اللهی‌ها، به منزله آغاز خروج آن‌ها از آرمان‌گرایی و داخل شدن به مناسبات قدرت بود ( هر چند ناخواسته).

?۶- در نبود احمدی‌نژاد، قرار بود که روحانی نتواند از پاسخگویی حول مسائل مهم، خصوصا اقتصاد و سیاست خارجی، فرار کند. اما دیدیم که نامزدهای اصولگرا چگونه در قبال برخی مسائل مهم کشور سکوت کردند و اساسا روحانی نیازی به فرار از پاسخگویی در قبال آن‌ها نشد، چرا که اصلا مطالبه‌ای درمورد آن‌ها در کار نبود!

?۷- قرار بود که مردم از مذاکره با آمریکا درس بگیرند که آمریکا قابل اعتماد نیست. اوج این درس گرفتن مردم می‌توانست زمانی باشد که نامزدهای ریاست جمهوری، انتقادهای واقعی به برجام را مطرح کنند. اما همه دیدیم که برجام، تنها، چکی بود که نامزد اصولگرایان، خود را برای نقد کردن آن اصلح می‌دانست (و نشانه دیگری برای مردم برای درس گرفتن ایجاد نشد)! و این هم الحق درس بزرگی برای مردم بود!

?۸- می‌گفتند که احمدی‌نژاد در مناظرات، اخلاق را رعایت نمی‌کند. اما دیدیم که چه طور همدیگر را دزد و فاسد معرفی کردند، و دیدیم که مردم چطور مأیوس شدند و ...

?۹- می‌گفتند که چوب خشک جلوی روحانی رای می‌آورد! راست هم می‌گفتند! ولی اصولگراها نشان دادند که وحدت تاریخی‌شان به اندازه چوب خشک هم اثر نداشت!

?۱۰- اصولگراها می‌خواستند ایران را تحت حکومت خود در آورند، اما نقشه آن‌ها باعث شد که خراسان‌شان را هم با ازدست دادن شورای شهر مشهد، از دست بدهند!

?۱۱- اصولگراها در این انتخابات از تولیت آستان تا تتلو را به کار گرفتند، ولی باز هم شکست را به طرفداران خود هدیه دادند!

? انصافا اگر به من می‌گفتند که داستانی تخیلی در مورد انتخابات بنویس و بیشترین فجایع را در آن تصویر کن، برخی از فجایع بالا اصلا تا به حال به ذهنم خطور نکرده بود که حتی امکان وقوع می‌توانند داشته باشند!

? حالا درخواست می‌کنم تصور کنید که احمدی‌نژاد در انتخابات حاضر بود. به نظر شما نتیجهٔ نهایی چه می‌شد؟! این کجا و آن کجا؟!

✍️ #مهدی_طهماسبی

با رویش همراه باشید و با بازنشر مطالب ما را یاری دهید:
@Rouyesh

We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 10 months, 3 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 1 year, 1 month ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 9 months ago