مرده اون لحظه:

از یک اتفاقی اعصابم خورد شد ، بعد چشمم خورد به یک مَردی توی خیابون و به بدترین شکل بهش چشم غره رفتم. مرده بدبخت ترسید. عذاب وجدان گرفتم اه.

ازین به بعد می‌خوام یک چالش برای خودم درست کنم. یک چالش سی‌روزه. از امروز ، تا ۲۱ مرداد. توی چالشم می‌خوام کارهای مفید و خوبی که توی اون روز انجام دادم رو اینجا یادداشت کنم.
چرا؟
چون هر آدمی به این حس مفید واقع شدن نیاز داره و حتی باعث میشه در گذر زمان برگردم و به عقب نگاه کنم و ببینم که زیادم منفعل و بی‌فایده نبودم ?

ممنونم توی پیویم چنین حرفای زیبایی می‌زنین ♡︎

✉️ ♡︎

‌ ‌ ‌‌‌ ‌ چقد دلیلت قشنگ بود و پر از حس خوب بود?

‌ ‌ ‌‌‌ ‌
چقد دلیلت قشنگ بود و پر از حس خوب بود?

حالا مهم نیست که این از نظر شما خنده داره یانه. اما خودم این حس رو دارم و بهش مطمئنم ♡︎

خداروشکر خداروشکر خداروشکر ، بعد چندبار تب و لرز و بی‌حالی و استخون‌درد ، الان خیلی بهترم و قشنگ می‌تونم کارامو بکنم. یجورایی علتش هم ته قلبم می‌دونم اما اینجا نمی‌گم. حس می‌کنم گفتن یکسری حرفهای دلی ، یکسری ظرفیت‌ها می‌خواد.