هم‌ریشه | فریما مدادی

Description
برای ورود به دنیای من، تهیه‌ی بلیت لازم نیست.

@rima_ballerina
We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 2 months, 1 week ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 4 months, 3 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 3 weeks, 1 day ago

1 month ago

تفکیک کار درستی است؟ شده هنرمندی را دوست نداشته باشید اما آثارش را تحسین کنید؟ مگر غیر از این است که آنها زاده‌ی هنرمندند و گاهی جلوه‌گر درونیات، اندیشه و روحیاتش؟ پس چه چیزی ما را وامی‌دارد به تفکیک کردن؟ شاید عقاید و علایق مشترک ما با او، در آثارش نهفته…

1 month ago

تفکیک کار درستی است؟ شده هنرمندی را دوست نداشته باشید اما آثارش را تحسین کنید؟ مگر غیر از این است که آنها زاده‌ی هنرمندند و گاهی جلوه‌گر درونیات، اندیشه و روحیاتش؟ پس چه چیزی ما را وامی‌دارد به تفکیک کردن؟ شاید عقاید و علایق مشترک ما با او، در آثارش نهفته…

3 months ago

جای باریکی‌ست.
نمی‌توانم تکان بخورم.
دارم له می‌شوم.
جزئی از خاکم. احساسش می‌کنم.
برنمی‌گردم.
رویم خاک بریزید. خفه‌ام کنید.
زنده‌به‌گورشدن را دوست دارم.
در گور تنها می‌شوم.
دفعه‌ی قبل لفتش دادید. خاک را مشت‌مشت ریختید. آخرش هم بَرَم‌گرداندید. این رهانیدن نیست.
حواس‌تان را جمع کنید. مفتکی که کار نمی‌کنید.

3 months, 4 weeks ago

به زمین می‌کوفتندت و باز امیدوار بودی. امیدوار به مرگت و سرانجام این شکنجه‌. حال حصاری سرخ -که نابودگر ردیف جدایی‌ناپذیر مورچه‌هاست- تو را دربرگرفته. مورچه‌ها کنار تو، مغروق در خون تو. چه‌طور تن‌آسانی؟ زمین استخوان‌هایت را می‌جود. تنت را می‌گزد. تو فقط آسوده‌خاطری، چون امروز شبیه مورچه‌ها هلاک می‌شوی.

4 months, 1 week ago

یک سرماخوردگی ساده

چیزی گلویم را چسبیده و رها نمی‌کند. مدام به اطرافش چنگ می‌کشد. ردی به جا نمی‌گذارد، اما جای خراش‌ها می‌سوزد و اجازه‌ی حرف زدن را ازم می‌گیرد. نمی‌دانم چیست. وقتی می‌فهمد با دهانی باز جلوی آینه‌ ایستاده‌ام، خود را پنهان می‌کند و از تسلیم‌شدنم لذت می‌برد. بعد، چنگال‌هایش را محکم‌تر در گلویم فرو می‌برد. آن وقت حرف‌هایم غوطه‌ور می‌شود، در سوزشی که راه نفسم را هم بسته است. چند جرعه آب و نمک به حلقم می‌ریزم و پیروزی‌ کوچکم بر او را جشن می‌گیرم. می‌دانم، می‌دانم که بازمی‌گردد. T_T

4 months, 1 week ago

«اگر یک نفر با تو روبه‌رو شود، افکارش با تو یکی باشد و از همان چیزهایی که تو خوشت می‌آید، خوشش بیاید، پس با تو هم‌رگ‌و‌ریشه است.»*

وقتی دریافتم از هم‌ریشه‌هایم بی‌خبرم، چشمانم پر از اشک شد و نگاه خیره‌ام نشان از ابهام داشت. قبلن ریشه‌هایم کم نبودند و پیچ‌وخم‌شان را خوب به‌خاطر داشتم، اما نه من همان‌طور باقی ماندم و نه آن‌ها. بعد از آن کلی رشد کردیم. تا این‌که آفتی ما را دربرگرفت و فرصت نکردیم حتا از دور نظاره‌گر هم باشیم. هر یک به سویی رفتیم و حال به جایی رسیدیم که از خود می‌پرسیم ما واقعن هم‌ریشه‌ایم؟ بعد، از این تردید شرمسار میشویم و آن را اندیشه‌یی باطل می‌خانیم.
هر چه باشد آبشخور ما یکی‌ست.
امشب معنای مقدس هم‌ریشه خاطرم نیست.
فقط می‌دانم آبشخور ما یکی‌ست.

راستی شما هم‌رگ‌وریشه‌ام نیستید؟
نه؟ پس برای چه اینجایید؟
(منظورم این است چه چیزی شما را اینجا کشانده؟)

*(باز هم) از کتابِ آنه شرلی/در خانه‌ی رویاها

5 months, 3 weeks ago

کل لیوان رو ببین*

«من نه نیمه‌ی پر لیوان رو می‌بینم و نه نیمه‌ی خالی رو. باید کل لیوان رو دید.»**

آهان! پس بگو چرا بهم می‌گن خنثی، بی‌احساس و بقیه‌ی پول ماست... از بس که این نصیحت سرلوحه‌ی زندگی‌‌ام بوده، ولی دیشب بگی نگی از اصل خودم دور شدم. انگاری ناراحت شدم. آره، راحت نبودم. نه می‌تونستم مثل قبل بی‌خیال باشم، نه گریه‌ سر بدم. الان چی؟ الان که کل لیوان رو می‌بینم، دوباره خنثی هستم. دوره‌ی نویسندگی خلاق تموم شد. (نیمه‌ی خالی) من در مسیر هنر و مهارت نویسندگی قدم برداشتم. (نیمه‌ی پر) با در نظر گرفتن هر دوی اینها، خنثی هستم.

یه شکسته‌نویسی‌مون نشه؟
*نقل قولی از دبیر ریاضی، به قدمت دو سال!

5 months, 3 weeks ago

باله و ژیمناستیک را یکی نکنید

مضحک‌ترین چیزی که به عنوان یک بالرین شنیده‌ام، این است که برخی افراد باله و ژیمناستیک را یکی می‌دانند. این به همان اندازه خنده‌دار است که کاراته و تکواندو یکی شناخته شود. معمولن علت چنین اشتباهی، نیاز مشترک هر دو رشته به انعطاف است.

وظیفه‌ی خود می‌دانم که به ناآگاهی‌ها خاتمه دهم و دو مورد از تفاوت‌های چشمگیر باله و ژیمناستیک را به شما بشناسانم:

اولی| فرم بدن هر ورزشکار، بیانگر رشته‌یی است که دنبال می‌کند. ژیمناست‌ها سرشانه‌های پهن و قوی دارند، اما رقصندگان باله، به ویژه رقصندگان خانم (بالرین‌ها)، باریک اندام هستند.

دومی‌| یکی از شاخصه‌های مهم باله Turnout است؛ یعنی چرخش پاها از لگن به بیرون. چیزی که هرگز در ژیمناستیک دیده نمی‌شود.

5 months, 3 weeks ago

گرسنه نیستم

کلاس اولی که بودم، میانه‌ی خوبی با غذا نداشتم. همیشه نیمی از ناهارم را در گوشه‌ی ظرف می‌فشردم. در کم‌ حجم کردن برنج‌ خبره بودم. وقتی بچه‌ها خوراکی‌هایم را می‌خورند، سر از پا نمیشناختم. با این همه، گوشتالوتر از حالا بودم. یکبار ناظم از طرف پدر و مادرم پرسید چیزی خوردم یا نه. دروغ نگفتم. خورده بودم. یک گاز کوچک به سیبم زده بودم.
هنوز هم متنفرم از اینکه بپرسند برای مدرسه چی می‌برم و چرا انقدر کم می‌برم. خیلی هم به اندازه می‌برم.
من اینطوری، بدون اینکه بخواهم، بقیه را حرص می‌دهم.

5 months, 3 weeks ago

اسمش را نبر

مقدساتم چیست؟ به مقدساتم قسم که دیگر بین کارهایم وقفه نمی‌اندازم. طوری حرف می‌زنم که انگار یک قدیسه هستم. نه؛ این دیگر چه یاوه‌یی بود که گفتم؟ تفاوت من با آنها زمین تا آسمان است.

کاش آن یادداشت را نمی‌نوشتم. فقط یک شوخی بود. یک بذله گویی. غافل از اینکه شیاطین راهی می‌یابند برای تسخیر کردنم. سه روزِ تمام چیزی ننوشتم و بالاخره امروز خلاص شدم. خوشحالم. باور نمی‌کنید آزادی چقدر دلچسب است.

یادم نیست چطور نجات پیدا کردم. فقط سنگینی یک پتک نامرئی را به خاطر دارم. حالا که برگشتم، باز هم خودم را سرزنش می‌کنم. اگر از غیبت صغرا و... حرف نمی‌زدم این بلاها سرم نمی‌آمد و شیاطین راه نفود به کالبدم را پیدا نمی‌کردند.

قبل از رفتن باید یک چیز مهم را به اطلاعتان برسانم. یک فرضیه دارم. شواهد نشان می‌دهد که من یک قدیسه هستم. اگر نبودم، تسخیر نمی‌شدم.

We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 2 months, 1 week ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 4 months, 3 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 3 weeks, 1 day ago