کانال ناگفته ها

Description
We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 7 months, 1 week ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 9 months, 3 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 5 months, 3 weeks ago

8 months, 2 weeks ago

اسرارِ سوختن نی

نی، گیاهی‌ست خودرو و در کنار برکه یا رودخانه یا تالاب می‌روید.
در برخی مناطقِ ایران، در یک روز خاص، بعد از اذان مغرب، آتش را در انبوه نیزار رها می‌کنند و می‌سوزانند و این سوختن تا سحر ادامه می‌یابد.
در دل شب، بهنگام سوختن نیزارها، صداهایی عجیب و پُر از اسرار بگوش می‌رسد و تا سحر غوغایی برپاست...!
دمادم صبح و قبل از طلوع آفتاب، به نیزار سوخته می‌روند؛
بعضی از نی‌ها نسوخته‌اند و در آتش سرخ شده یا بقولی پخته شده‌اند.
نی‌های سرخ شده را جمع‌آوری می‌کنند و از بین آنها، جدا سازی آغاز می‌شود.
برخی از نی‌ها که دارای هفت بند و کمتر از یک متر هستند به درد سازِ نی اصیل می‌خورند.
برخی بدرد فلوت و نی‌لبک و دوسازه، قشمه و...

اما موضوع اینجاست! آن دسته از نی‌ها که ساز می‌شوند، باید زمانی که نواخته می‌شوند، اسرار سوختن را بیان کنند.

مولانا در اولین بیت از دفتر اول، در مثنوی خود از "نی" می گوید:

بشنو از نی، چون حکایت می‌کند
از جــدایی‌هــــــا شـکایت می‌کند

اما در عرفان، یکی از معانی نِی؛
نه است، نیی، نیستی، هيچی..
در حقیقت، نِی، نماد انسان فارغ از خود است، دلباخته‌ی معشوق واقعی و بریده از تمام مادیات و مسائل دنیوی...!
پایین‌تر از همه خود را می‌انگارد، ولی در مقابل، به درکِ اشرف مخلوقات رسیده و می‌داند که ؛ معشوق از او، تعهد گرفته
اما منیَت خود را نابود ساخته و از من و تویی، دوگانگی و چندگانگی گذشته، وحدت ساخته و جز "او" را نمی‌بیند.

نی حدیث راهِ، پـر خون می‌کند
قصه‌های عشقِ، مجنون می‌کند

یک‌شب آتش در نیــستانی فتــــــــاد
سوخت چون اشکی‌که بر جانی فتاد

شعله تا سرگرم کار خویش شد
هر نی‌ای شمع مزار خویش شد

نی به‌آتش گفت:کاین آشوب چیست؟
مرتورا زین سوختن مطلوب چیست؟

گفت آتش: بی‌سبب نفروختم
دعوی بی‌معنی‌ات را سوختم

زانکه می‌گفتی نی‌ام،با صد نمود
همچنان‌در بند خود بودی‌،که بود

مرد را دردی اگر باشدخوش است
دردبی دردی، علاجش آتـش است

با چنین دعوی، چرا ای کم عیــار
برگ خود می‌ساختی هر نو بهار؟

در میان نی‌های سرخ شده ، تعدادی نی سرخ شده و پخته کوتاه نیز می‌ماند، که توان فریادِ ساز را ندارند،آنها نیز عاقبتی عجیب دارند!؛
آن نی‌ها، قلم می‌شوند،
می‌گویند و می‌خروشند،
شِکوه می‌کنند و آگاه می‌کنند
و گاهی نیز می‌نالند..
بی‌صدا و خاموش.....!

. . ???????

8 months, 2 weeks ago

عایشه گفت: یا رسول الله میبینم دهان فاطمه را زیاد میبوسی و زبانت را در دهانش قرار میدهی.
پیامبر اکرم فرمودند:
بله، هرگاه مشتاق بهشت میشوم دهان فاطمه را میبوسم و زبان در دهانش میگذارم...
من از فاطمه بوی بهشت را استشمام می کنم و بوی شجره طوبی را می یابم، زیرا او زنی
آسمانیست“.
روایت در کتاب اعلام الوری نوشته عالم بزرگ شیعه یعنى شیخ طبرسی صفحه ۲۹٦

کان رسول الله الینام حتى یقبل عرض وجنة فاطمة أو بین ثدییها.
و عن جعفر صادق کان النبی الینام لیلة حتى یضع وجهه بین ثدیی فاطمة

کشف الغمه إربلی /جزء ٦/صفحة ٩٩

الباقر والصادق: 
أنه کان النبی الینام حتى یقبل عرض وجه فاطمة یضع وجهه بین ثدبی فاطمة و یدعو لها و
فی روایه حتى یقبل عرض وجنه فاطمه أو بین ثدییها

باقر و صادق میگویند: همانا پیامبر نمیخوابید مگر اینکه صورت فاطمه را میگرفت و صورتش
را بین دو پستان فاطمه میگذاشت و در روایت دیگر اینکه یا گونه فاطمه را و یا بین دو پستانش
را میبوسید.
منبع: بحار الانوار/ جزء ١۸/صفحه ١٦
علامه مجلسى در ادامه و در صفحه ٩٩ و ٧٧ این کتاب روایات دیگرى به این مضمون آورده که و عن حذیفة کان رسول الله ینام حتى یقبل عرض وجنة فاطمة ع أو بین ثدبیها . 
وعن جعفر بن محمد ع کان النبی ال ینام لیلته حتى یضع وجهه بین ثدبی فاطمه
منبع: بحار الانوار/جلد ١۸/صفحه ٩٩
کان النبی الینام حتى یقبل عرض وجنة فاطمة ع أو بین ثدبیها
و عن جعفر بن محمد قال: 
کان رسول الله(ص)الینام حتى یضع وجهه الکریم بین ثدیی فاطمه
منبع: بحارالانوار/جزء ١۸ صفحه ۷۷

بهونه بعدیت چیه؟

8 months, 2 weeks ago

?⭕️ تکه کتاب(صدمین میمون)

شصت سال قبل، در سال 1952 دانشمندان ژاپنی درباره رفتار میمون‌های وحشی در یک جزیره تحقیق می‌کردند. غذای اصلی میمون‌ها، سیب‌زمینی شیرین بود. میمون‌ها سیب‌زمینی را خاک‌آلوده می‌خوردند. یک روز پژوهشگران متوجه شدند، میمونی کاری جدیدی می کند : او سیب زمینی را قبل از خوردن شست! شاید اتفاقی یادگرفته بود مثلا سیب‌زمینی از دستش به آب افتاده و بدون خاک مزه بهتری داشته. به هرحال او این رفتار را روزهای بعد هم تکرار کرد، و به‌تدریج میمون‌های دیگر این کار را یاد گرفتند.

در سال 1958، زمانی که صدمین میمون به این رفتار جدید روی آورد، دانشمندان جزیره‌ای در سیصد مایلی نیز گزارش دادند که میمون‌های آن جزیره نیز شروع به شستن سیب‌زمینی‌ها کرده‌اند! هیچ ارتباطی میان این جزایر نبود و کسی میمونی را از جزیره‌ای به جزیره ی دیگر نبرده بود! تعمیم نتایج این تحقیق می‌گوید زمانی که سطح جدید آگاهی میان تعداد معینی از افراد ایجاد شود و به طور چشمگیر و معنی‌دار رفتارشان تغییر کند، آگاهی بدون ارتباط مستقیم به دیگران منتقل می شود.

هر آگاهی فردی به آگاهی جمعی مرتبط است. گاهی به دنیای اطرافمان نگاه می‌کنیم و از اینکه نمی‌توانیم تاثیر مثبت و چشمگیری در بهبود آن داشته باشیم، احساس کوچکی می‌کنیم. اما اگر اعضای گونه‌ی خاصی از حیوانات به طریقی با هم در ارتباط باشند، به احتمال زیاد انسان‌ها نیز می‌توانند به وسیله ی همین نیرو با هم ارتباط پیدا کنند. تفکر همسو و مشترک، نیروی بزرگی دارد و می‌توان آن در مسیر مثبت و سازنده استفاده نمود.

شعور جمعی از یک سو، انسان را متوجه قدرت شگفت انگیز و میزان تاثیرگذاری وی بر کل جهان هستی می کند و از دیگرسو مسئولیت بزرگ او را در قبال خانواده ی بزرگ بشری نمایان می سازد. زیرا دایره ی نفوذ افکار و اعمال انسان فقط محدود به زندگی شخصی او نمی شود و بر شرایط و اتفاقاتی که زاییده ی شعور جمعی است اثر می گذارد.

روبرت شلدریک زیست شناس مشهور در کتاب علم جدید حیات، نظریه‌ای براساس شواهد علمی و تجربیات متعدد ارائه می‌کند : حافظه و شعور انسان تنها در مغزش ذخیره نمی‌شود بلکه چیزی به نام "شعور جمعی" نیز وجود دارد. اساس فلسفه روبرت شلدریک بر این پایه استوار است که
تمام موجوداتی که در یک رده و گونه خاص قرار دارند، توسط یک حوزه ی مورفوژنتیکی که بسیار شبیه یک حوزه مغناطیس است احاطه شده اند و به نحوی با یکدیگر در ارتباطند.

خلاصه با تعمیم نتایج آزمون "صدمین میمون" و براساس این نظریه، اگر تعدادی از انسان‌ها همراه و همدل بر اندیشه و سطحی از آگاهی تمرکز کنند، می‌توانند آن اندیشه را به دیگر همنوعان خود انتقال دهند.

هرگاه انسان ها به حد کافی و به حدنصاب، افکار و رفتارشان را باعشق و محبت و هماهنگی بیامیزند جامعه بشری از این اندیشه و عمل متآثر شده و از این راه تغییر بزرگی به وجود خواهد آمد
با همدلی و تمرکز بر افکار پاک و مثبت، انرژی خود را در مسیر نیکی و تعالی، همسو و هدایت نماییم.

برگرفته از:
کتاب "صدمین میمون"
کن کایز
S,k

8 months, 3 weeks ago

دیگر بمب اتمی هم به برتری نظامی در برابر غرب کمکی نمی‌کند!

یادداشتی از توس طهماسبی ( نویسنده و پژوهش‌گر) ..

اگر می‌خواهید تا به درکی نسبی از جنگ مدرن امروزی برسید، باید به دو واقعیت مهم توجه کنید:

اول اینکه آن کس که از روی زمین شلیک می‌کند، هر چقدر هم که پرتابه‌ها و سلاح‌های ویرانگری داشته باشد، حریف کسی که از آسمان شلیک می‌کند، نخواهد شد،
همانطور که یک گروهان سرباز که در جادهٔ پایین کوه مستقر است، حریف یک جوخهٔ سرباز که در بالای کوه موضع گرفته است، نمی‌شود.

واقعیت دوم آن است که آن کس که در حوزهٔ الکترونیک و فناوری پیشرفتهٔ اطلاعات، ضعیف‌تر و عقب‌تر است، حریف کسی که در این زمینه پیشتاز است نخواهد شد.
ما امروز در عصر جنگ پساصنعتی یا جنگ عصر اطلاعات زندگی می‌کنیم.

در پارادایم قبلی جنگ، یعنی جنگ عصر صنعتی، پیش‌فرض آن بود که گلوله‌ها و پرتابه‌ها اولاً پس از شلیک هدایت نمی‌شوند، بنابراین به شلیک انبوهی گلوله نیاز بود
و دوماً اینکه هر دو طرف جنگ قادر خواهند بود
انبوهی پرتابه به سوی یکدیگر شلیک کنند و پرتابه‌ها را پس از شلیک نمی‌توان در آسمان منهدم و دفع کرد.
یعنی ممکن است به هدف نخورند اما بالاخره جایی در اطراف هدف به زمین خواهند رسید.

بنابراین چنین جنگی جنگ بسیج انبوه نیروی انسانی و تجهیزات و تلفات وحشتناک نظامیان و غیر نظامیان و ویرانی انبوه شهرها و منابع طبیعی بود.

در این جنگ آن کسی برنده می‌شد که گلوله‌های بیشتر و قدرتمندتری شلیک می‌کرد.
بمب اتمی نقطهٔ انتهای جنگ عصر صنعتی و به عبارت دیگر بن‌بست تئوریک آن بود،
چراکه اگر بنا بود جنگ به انهدام کامل دو جانبه و نابودی سیارهٔ زمین منجر شود، دیگر دانش نظامی و استراتژی جنگی چه معنایی داشت؟

جنگ عصر اطلاعات که تولد و تکامل پیوسته‌اش از میانه دههٔ هفتاد میلادی آغاز شد و هنوز هم به شکل نهایی خود نرسیده، این بن‌بست را شکست و تمام پیش‌فرض‌های جنگ آتش انبوه عصر صنعتی را تغییر داد.

حالا دیگر به مدد دانش جدید الکترونیک و فناوری اطلاعات پرتابه‌ها پس از شلیک به دقت تا رسیدن به هدف هدایت می‌شدند و به علاوه برای نخستین بار می‌شد که پرتابه‌های دشمن را در آسمان دفع و منهدم کرد.

همچنین دیگر بنا نبود که دو طرف بتوانند هدف را ببینند و گلوله‌های زیادی شلیک کنند. حالا دیگر تنها طرفی که برتری فناوری داشت قادر به این کار بود.
این انقلابی در مقیاس انگشت شمار انقلاب‌های فنی سراسر تاریخ بشر بود.

بدین‌ترتیب دیگر نیازی نبود میلیون‌ها پرتابه شلیک کرد و همچون جنگ دوم جهانی تمام نیروها و قلمرو دشمن را نابود نمود.
کور کردن چشم الکترونیک او و انهدام مراکز ثقل ارتباط و فرماندهی‌ و بخشی از سلاح‌ها و عناصر انسانی کلیدی‌اش کافی بود.

در پایان می‌خواهم بگویم خبر بسیار بد برای کسانی که می‌خواهند با این برتری و سیطره الکترونیک/اطلاعاتی مقابله کنند این است که بمب اتمی هم کمکی به آن‌ها نخواهد کرد.

بمب اتمی سلاحی متعلق به پارادایم قبلی نبرد و به‌تدریج در حال منسوخ شدن است، چراکه استفاده از آن در شرایط جنگ نوین به هیچ‌وجه به‌صرفه نخواهد بود.

سناریوهایی که امروزه دربارهٔ جنگ جهانی سوم در اندیشکده‌های مهم راهبردی نوشته می‌شود، عمدتاً جنگی بدون سلاح اتمی را به تصویر می‌کشد که ویرانی و تلفات بسیار محدودی خواهد داشت
اما ساختار قدرت نظامی طرف بازنده را بطور کامل نابود و فلج خواهد کرد.

به‌تدریج قدرت پدافند ضد موشک ایالات متحده و بلوک غرب در حال افزایش است. دو دهه پیش تصورش هم دشوار بود که سبستمی مانند پاتریوت بتواند در مقابل موشک‌های بالستیک به نرخ انهدام ۹۸ درصد برسد.

شرایط امروز به گونه‌ای تغییر کرده که سال گذشته آمریکا اعلام کرد که اگر روسیه در اوکراین از سلاح اتمی تاکتیکی استفاده کند، پاسخ آمریکا از طریق سلاح‌های متعارف غیر اتمی خواهد بود.
معنای این حرف روشن است.
سیستم هوشمند نبرد بلوک غرب به‌قدری پیشرفت کرده که بدون نیاز به استفاده از سلاح هسته‌‌ای می‌تواند، قدرت اتمی و ساختار نظامی راهبردی روسیه را فلج نماید.
امروز و در آینده دشمنان آمریکا و غرب رغبتی به استفاده از سلاح اتمی نخواهند داشت، چراکه می‌دانند در بهترین حالت تعداد بسیار ناچیزی از پرتابه‌های اتمی به قلمرو دشمن خواهد رسید ولی در عوض خودشان به طور کامل نابود خواهند شد.

8 months, 3 weeks ago

در گمرکخانه کربلا، آخوندی ایرانی مضطربانه بطرفم دوید و گفت از برای خدا به فریاد من برس که سخت غریبم و زبان نمیفهمم.

من بطرف گمرکچیان که اطراف خورجین آخوند را گرفته بودند شتافته، دیدم که کیسه‌ای ازخورجین آخوند درآورده میخواهند بگشایند. آخوند به کیسه چسبیده و فریاد وادینا و وامحمدا میکشد و میگوید که هرچه میخواهید میدهم سر این کیسه را نگشایید!

گمرکچیان ازممانعت آخوند، حیران و بر تفتیش اصرار داشتند، ناگاه یک عثمانی باخنجر کیسه را دریده مشتی استخوان شکسته، باقوطی حلبی سربسته به زمین ریخت. از دیدن این ماجرا چشمان آخوند بینوا پُر از اشک شد.

حاضران بطرف قوطی دویدند بدین گمان که جعبه جواهر است، قوطی را شکستند. جز یک مشت پِهِنِ یابو درآن چیزی ندیدند! آنرا به سمتی پرت نمودند. همه حاضران متعجب و من متحیر و آن آخوند درکار جمع کردن استخوانها و پِهِنِ‌های ریخته شده بود!

شبی اتفاقی آخوند مذکور را دیدم و جریان را پرسیدم. گفت آن استخوانها جنازه مرحومه والده بود که به پاس حقوق مادری میخواستم نعش ایشان را به کربلا ببرم.

در بحارالانوارمجلسی خواندم که اگر کسی گناهانش بیش از ریگ بیابان‌ها باشد، اگر درکربلا دفن شود گناهانش آمرزیده و بی‌سئوال و جواب داخل بهشت گردد.

آنوقت عزم کردم استخوانهای مادرم رابه کربلا بیاورم، وقتی به مرز رسیدم، برای آنکه درگمرک چشم بیگانه و نامحرم بر استخوانهای مرحومه نیافتد، استخوانهای درشت را از قبیل کَله خورد نموده و با باقی استخوانها درکیسه جُو یابوی خود گذاشتم، تا کسی ملتفت نشود.

در کاروانسرا توقف نموده و برای وضو به کنار فرات رفتم چون بازگشتم دیدم یابو برسر توبره رفته جُوها و استخوانها را تماماخورده و از مرحومه والده اثری نمانده!

ازدیدن این قضیه بسیار گریستم! آخوند ملاذوالفعلی آمد و سبب گریه‌ام پرسید، قضیه رانقل کردم، گفت غم مخور، استخوان والده‌ات الان درشکم این یابوست. 12ساعت دیگر یابو پِهِن میاندازد، پِهِنِ یابو راجمع کن و با باقیمانده نعش والده به کربلا بیاور.

ازشنیدن این کلمات که مشکل مرا حل نمود شاد شدم. پِهِنِ یابو راجمع کرده درقوطی حلبی نموده با سایر استخوانها در کیسه کرباسین دوخته و به کربلا آوردم. همانکه در گمرکخانه راضی نمیشدم آنرا بگشایند جنازه والده بود و آن قوطی حلبی پُراز پهن که بیرون انداختند کله مرحومه بود.

امروز هردو را در زمین خیمه‌گاه دفن کردم. گفتم جناب آخوند نامت چیست و اهل کجایی؟ گفت مخلص شما ملاحسینعلی یزدی هستم. گفتم از نظرم گمشو که مرده‌شور هرچه آدم خر است ببرند.

منبع
سه مکتوب، میرزا آقاخان کرمانی ص 278 _ 272

8 months, 3 weeks ago

«یازده سپتامبرِ هفت اکتبر»

یادداشتی از مهدی تدینی ( مورخ ) ..

آیا زمان آن نرسیده است که ما هم اجازه داشته باشیم دربارۀ عملیات هفتم اکتبر سؤال کنیم؟
آیا زمان آن نرسیده است بپرسیم عملیات هفتم اکتبر را دقیقاً چه کسانی با چه انگیزه‌ای برنامه‌ریزی و اجرا کردند؟
فقط یک هفته به سالگرد عملیات هفت اکتبر مانده و هیچ یک از فرماندهان حماس و حزب‌الله بر کرسی فرماندهی خود نمانده‌اند.

فضای رسمی حاکم بر کشور، جو مطلقاً تبلیغاتی رسانه‌های رسمی و تک‌صدایی محض موجود در مسئلۀ فلسطین چنان بلند است که هیچ صدای دیگری نه مجال شنیده شدن دارد و نه اجازۀ طرح و بحث. اما دقیقه‌ای هم به ما فرصت دهید حرفی بزنیم!

اسرائیل محل دقیق اقامت هنیه در تهران را می‌دانست (از مباحث عملیاتی سر درنمی‌آورم که نظر دهم).
مکان و ساعت جلسۀ فرماندهان ایرانی در کنسولگری ایران در دمشق را می‌دانسته است.

دربارۀ پیجرها فقط انگشت حیرت به دهان گرفته‌ایم که سطح نفوذ تا چه حد می‌توانسته است باشد که چنین محالی ممکن شود. علاوه بر نمونه‌های متعدد دیگر ــ مانند حمله به جلسۀ فرماندهان رضوان ــ که می‌توان ذکر کرد، در آخرین و بزرگ‌ترین مورد، اسرائیل می‌دانسته است سیدحسن نصرالله چه ساعتی کجا حضور می‌یابد.

اجازه داریم دست از دهان عقل سلیم برداریم و بپرسیم چطور ممکن بوده است نهادهای امنیتی اسرائیل که چنین اطلاعات دقیقی را در امنیتی‌ترین سطح می‌توانسته‌اند کسب کنند، از قضا از عملیات هفتم اکتبر هیچ چیز نمی‌دانسته‌اند؟!

دقیقه‌ای از تبلیغ ــ که بخش طبیعی هر جنگی است، اما آفت تحلیل است ــ فاصله بگیرید، و خود قضاوت کنید آیا این تناقض عقل را نمی‌آزارد؟
عملیات هفتم اکتبر بسیاری چون مرا بهت‌زده کرده بود، چون دقیقاً پرسشم این بود که «خب! فردا چه؟»
یک سال گذشت و دیدیم چه فرداهایی در پیش بود.
شخصاً اعتقاد داشتم ــ و هنوز اعتقاد دارم ــ طراحان و مجریان عملیات هفتم اکتبر نه حزب‌الله و نه جمهوری اسلامی را در جریان عملیاتشان قرار داده بودند و یقین دارم اگر هر یک از این دو مطلع بودند مانع آن می‌شدند، زیرا آشکار بود این عملیات تله‌ای می‌شود برای حزب‌الله (و طبعاً حزب‌الله هم تله‌ای برای به واکنش کشاندن جمهوری اسلامی).

سال‌ها بود که درگیری حزب‌الله و اسرائیل در چنین ابعادی به احتمالی بسیار کمرنگ بدل شده بود.
فقط چیزی چون هفتم اکتبر و واکنش اسرائیل ــ که همان صبح هفتم اکتبر هم انتظار آن می‌رفت ــ می‌توانست چنین تنشی میان حزب‌الله و اسرائیل پدید آورد.

چه حزب‌الله و چه جمهوری اسلامی آشکارا «جنگ‌پرهیزی» پیشه کرده بودند. حزب‌الله بیشتر قصد داشت نشان دهد بی‌تفاوت نیست، اما قصد جنگ هم نداشت.

در آخرین سخنرانی نصرالله مسجل شد حزب‌الله قصد جنگ ندارد (آن هم با وضعیت پساپیجری) و فقط گفت اگر حملۀ زمینی صورت گیرد جنگ خواهند کرد و گفت تا زمانی که غزه درگیر است، به حملات راکتی ادامه خواهند داد.

اما این «جنگ‌پرهیزی» نصرالله دقیقاً همان پیامی بود که اسرائیل منتظر شنیدنش بود و وارد شدیدترین فاز حملات خود شد.

اما حقیقت این است که کار دیگری هم نمی‌شد کرد؛ حزب‌الله یک سازمان قومی‌ـ‌مذهبی است و پاسخگویی به دیگر بخش‌های مردم لبنان ــ که جنگ دامان آنها را هم می‌گیرد ــ برایش از جنگ با اسرائیل سخت‌تر است.

خلاصه اینکه فقط چیزی چون «هفت اکتبر» می‌توانست چنین زنجیره‌ای از حوادث را رقم بزند. من هیچ جوابی برای پرسشم ندارم.

فقط می‌پرسم آیا طراحان و مجریان عملیات هفت اکتبر، که با دوربین‌های روشن روی پیشانی‌ راهی آن عملیات شدند، حساب فردا و فرداها را کرده بودند؟
حساب کرده بودند چه زنجیره‌ای از حوادث مهارناشدنی را به جریان می‌اندازند؟
آیا طرفشان را نمی‌شناختند، نظم جهانی را نمی‌شناختند، نمی‌دانستند غزه محاصره است و چه بلایی سر ساکنان غزه می‌آید ــ با توجه به رفتاری که از اسرائیل سراغ داشتیم و امکان بازدارنده‌ای هم در برابر آن نبود.
نفوذ در میان نیروهای حماس و تصمیم‌گیرندگانشان از نفوذ به پیجرهای حزب‌الله سخت‌تر است؟

در همان هفتم اکتبر این عملیات را نوعی «عملیات انتحاری» توصیف کردم؛ یعنی عملیاتی که فرد خود را آگاهانه به کشتن می‌دهد تا دشمنش را هم بکشد.

اما عملیات انتحاری هم منطقی دارد و منطقش این است که فرد فقط خود را به کشتن می‌دهد. اسرائیل از همه چیز باخبر بوده است، مگر از اینکه قرار است چند صد رزمنده صبح از خواب بیدار شوند و با دوربین‌های روشن به جشنوارۀ موسیقی که از ملیت‌های مختلف در آن حضور داشته‌اند، حمله کنند؟

از این بیشتر نه می‌دانم و نه اگر بدانم میلی دارم درباره‌اش بنویسم. فقط ای کاش چنین تکصدایی محضی دربارۀ این مسئله وجود نداشت تا تبلیغ دستمایۀ تحلیل نشود.

#تاریخ_معاصرایران

8 months, 4 weeks ago

شاید دین باوران شوکه شوند وقتی بفهمند که جنگ سوریه که منجر به ایجاد جنگ جهانی در یک کشور شد و ملتی را به خاک سیاه نشاند پیش از انکه یک جنگ عقیدتی باشد، جنگی سیاسی بین ایران و روسیه و قطر و غرب برای عبور خط لوله ی گاز و کریدور شرق به غرب بوده است!
جماعت مذهبی که امروز برای حسن نصرالله عزای عمومی گرفته نمیداند که مشغول کردن جبهه غرب در اسراییل چه کمک شایانی به روسیه در جبهه اوکراین می کند و اجبار غرب به ارسال سلاح به اسراییل چگونه از توان حمایتی غرب از اوکراین می کاهد!

محکم تر سینه بزن، حیدر حیدر کن، کافران را بدران، خدا را خشنود کن!

قبل از آن کمی علم اقتصاد بخوان!
همه جنگ ها بر سر پول است!
خدا کاتالیزور است که راحت تر بکشی و کشته شوی!
زندگی لاکچری آقایان به جان تو بستگی دارد!
عربده بزن!
برو تا فرودگاه برای اعزام به لبنان و برگرد!
قبل ان اما کمی جهت پول را ردیابی کن!
متالمن

8 months, 4 weeks ago

ادمهای انطرف دنیا هم به این منطقه ی خشک و بی آب و علف علاقه مند شدند. اول توپ و تفنگ خودشان را آوردند و شروع به غارت اینها کردند. بعد از مدتی دیدند که اسلحه کشیدن خرج دارد و سود بازی را کم می کند!
به این نتیجه رسیدند که به جای اسحله کشیدن، اسلحه بفروشند و همان خداهای قبلی را چاق کنند و این مردم را به جان هم بیندازند و از آب گل آلود ماهی مفت بگیرند!
کشورهای جدید درست کردند، دین را شعبه شعبه کردند!
نماینده جدید از خدا معرفی کردند....

خلاصه کار را به جایی رساندند که امروز مثلا قطر با ایران بر سر اینکه کدام یک گاز را مفت تر به آنها بدهد، با هم رقابت و جنگ دارند!
متالمن

8 months, 4 weeks ago

خلاصه اینگونه شد که که این کریدور شرق به غرب، بورس پیامبران و امامان و جانشینان خدا و ... شد.
هر بار که در قسمتی از این مناطق ثروتی انباشه می شد، به حکم اینکه دین در آن ناحیه به خطر افتاده، خشم خدا توسط نمایندگانش ابراز و جنگی شروع میشد و دین خدا نجات پیدا می کرد!
گاهی هم که خزانه خالی می شد باز خدا به خشم می آمد و به گوشه ای دیگر حمله می کردند!
نفت که در این منطقه کشف شد! اوضاع را پیچیده تر کرد!
متالمن

9 months, 2 weeks ago

هواپیمایی که نظافت چی به پرواز درآورده ۸۵ میلیون مسافر دارد

روزی نظافت‌ چی هواپیما که در حال تمیز کردن کابین خلبان بود، چشمش به یک کتاب کنار صندلی خلبان افتاد.
روی آن نوشته‌شده‌بود : کتاب‌راهنمای پرواز برای مبتدیان [جلد اول].

او کتاب را باز کرد. در صفحهٔ اول آن نوشته بود برای روشن شدن هواپیما، کلید قرمز را فشار دهید!
او کلید قرمز را که فشار داد هواپیما روشن شد!
نظافت‌چی خوشش آمد و کتاب را ورق زد.
در صفحهٔ دوم نوشته بود برای راه افتادن هواپیما، دکمهٔ آبی
را فشار دهید و او هم دکمهٔ آبی را فشار داد.
هواپیما به راه افتاد!
نظافت‌چی به صفحهٔ بعد رفت که نوشته بود برای پرواز کردن دکمه‌ی سبز را فشار دهید. او هم دکمه‌ی سبز را فشار داد و هواپیما شروع به پرواز کرد!

نظافت‌چی به یک‌باره خودش را در آسمان دید.
نیم‌ساعتی حال خوشی داشت، تا اینکه تصمیم گرفت فرود آمده و بنشیند.
دوباره کتاب را ورق زد. در صفحهٔ آخر نوشته بود : لطفاً برای یادگیری نحوهٔ نشستن، جلد دوّم کتاب را تهیه نموده و مطالعه کنید !

?آدم‌های درون دستگاه‌های اجراییِ جمهوری اسلامی، درست مثل همین نظافت‌چیِ داستان ما هستند.
یک‌سری حرف‌های نصفه و نیمه را از زبان این و آن شنیده‌اند و با یک دانش ناقص و غلط غلوط، چند صباحی را در آسمان، لذّت بردند.
اما اگر آن نظافت‌‌چی فقط خودش و هواپیما را منهدم‌ کرد، این‌ها دارند کهن‌ترین تمدّن بشری را نابود می‌کنند.
یکی باید از پشت آن کابین بیرون بیاید و این «نظافت‌چی» بی‌مقدار ابله را از آن بالا به بیرون پرتاب کند!
هواپیمایی که او این‌چنین به پرواز در آورده، ۸۵ میلیون مسافر دارد که میان آنها هزاران هزار خلبان زبده نشسته

We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 7 months, 1 week ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 9 months, 3 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 5 months, 3 weeks ago