ایرانِ عصر زند Zand Dynasty

Description
تنها کانال تخصصی زندیه که به بررسی مستندات و وقایع و شرح شخصیت ها و اماکن و معماری و هنر و تحلیل پژوهشگران این عصر می پردازد.

نقل مطالب تنها با ذکر مآخذ و نام کانال مجاز است
.
Instagram.com/zand_history
Facebook.com/zand.history
Advertising
We recommend to visit

𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 1 month ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 3 months, 2 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 4 days, 19 hours ago

2 months ago

شرحی از روز سقوط کرمان، ۲۴ اکتبر ۱۷۹۴م

صبح روز جمعه دومِ آبان پس از چند ماه مقاومتِ ستودنی شهر کرمان، سرانجام جماعت ماهانی و چوپاری یکی از بروج شهر را به تصرف دشمن دادند و دو سه هزار نفر از دشمن وارد قلعه کرمان شدند، چون آن حضرت یعنی وارث پادشاهی زندیه نوّاب لطف‌علی خان زند از واقعه اطلاع یافتند با بخشی از افراد خود جهت مقابله و بیرون راندن دشمن دلیرانه جنگیدند تا هنگام عصر به پایمردی  دشمن را از قلعه کرمان بیرون راندند. جمعی از خائنین دستگیر و گردن آن‌ها عرصه شمشیر شد. عصر جمعه هنوز خورشید در آسمان بود که نجفقلی‌خان خراسانی که معتمد ایشان بود و با پانصد نفر مامور به محافظت از یکی از دروازه‌ها بود با دشمن همداستان شد و عصر همان روز دوباره قلعه را به تصرف آنها دادند و مساوی دوازده هزار نفر سوار و پیاده داخل شهر شدند. به غیر از برجی که به تصرف ملتزمان رکاب بود بقیه برجها به تصرف دشمن درآمد، سعی و کوشش فراوان جهت دفع آن‌ها صورت پذیرفت اما کارگر نیفتاد، لاجرم آن حضرت همراه با معدودی از اقوام و خواص خود را به دروازه سلطانیه رسانیده و نزدیک به سه ساعت به محاربه مشغول بودند تا این که دروازه را تصرف کردند. اغامحمدخان به تصور این که مبادا ایشان از شهر بیرون بروند، دستور به حفر خندق و برجهایی در کنار هر یک از دروازه‌ها داده بود و مزدورانی را تعیین کرده بود که مانع خروج ایشان شوند. غافل از این معنی که با حفر خندق و احداث برج، راه پرواز بر شاهین و باز چگونه می‌توان بست؟ هوا تاریک شد و ایشان همراه با معدودی از افراد بر قلب دشمن حمله‌ور شده و از خندق عبور کردند و بسیار از افرادشان در آن شب جانسپاری کرده و راه گشوده شد و همراه با سه نفر سوار که در رکاب بودند به سمت بم رهسپار شدند و بقیه افراد مانند جهانگیرخان سیستانی به جهات دیگر متفرق گردیدند.

یکی از نویسندگان دوره قاجار به نام محمدجعفر نائینی خروج ایشان از قلعه کرمان را اینگونه شرح داده بود:

مشاهدان تقریر می‌کنند که بعد از بیرون شدن او از دروازه و نگریستن به گوشه چشم از روی خشم به جانب آن لشکر بی‌حصر، از بیمِ صورت آن شیر پیل‌توان، احدی را سامانِ تثبت و قرار نماند و مسافتِ یک میدان اسب از طرف او دوری جسته، مکنتِ پیشتر رفتن در قوه و قدرت خود ندیدند. پس بعد از آنکه بر صفت برق از خندق دور شهر کرمان به واسطه تخته‌پل آن جستن نموده، صباح روز دیگر رحل ورود به در قلعه بم گشود و مسافت مابین کرمان و بم را که عبارت است از سی فرسخ باشد در مدت یک شبانه روز پیمود.

@Zand_history

2 months, 2 weeks ago

📜گزارش دانشمند آلمانی کارستن نیبور از امنیت راه‌ها در عصر زندیه :

«..امروز با قافله‌ای که از ۳۰ تا ۴۰ عرب تشکیل می‌شد برخورد کردیم. این قافله از بحرین و قطیف می‌آمد و عازم زیارت آرامگاه امام رضا در مشهد بود. مرتبا از چگونگی سفر می‌پرسیدند. آنهایی که از بحرین می‌آمدند از عربهای قافله ما از وضع راه مشـهد می‌پرسیدند و افراد قافله ما از راه بوشهر سؤال می‌کردند و افراد هر دو کـاروان به یـکدیگر اطمینان می‌دادنـد که آدم در هیـچ جای دنیا مثل ایران نمی‌توانـد به هنگام سـفر از چنین امنیت بزرگی برخوردار باشد. بعد آنها از یکدیگر از قیمت نان و برنج و کره پرسیدند. افراد هر دوطرف که احتمالا از مناطق فقیری بودند، خیال میکردند که در بهشت هستند..»

📚 سفرنامه كارستن نيبور، ترجمه پرويز رجبى
---------------

📜گزارش پادری بازن (پزشک فرانسوی نادر) از وضعیت راه‌ها در عصر افشاریه :

«..پادشاه در بعضی نقاط پست‌های دولتی گذاشته بود ولی کلیه آن پست‌ها را برای رفع حوایج شخصی خود ایجاد کرده بود و مردم نه تنها از فایدتی نمی‌کردند بلکه غالبا در زحمت هم می‌افتادند. در ایرانِ نادرشاه، بسیار نادر اتفاق می‌افتد که انسان با امنیت و بی‌مزاحمت به وسیله اسب‌سواری سفر کردن تواند! اگر احیانا در راه سفر مسافری را با ماموران سلطنتی و یا با بزرگان دولت ملاقات روی دهد و بر حسب تصادف اسب ایشان درمانده و رنجور باشد، اسب مسافر را به جبر می‌گیرند و اسب خود را در عوض به او می‌دهند و از این روست که تجار ثروتمند عموما در کاروان سوار خر می‌شوند...»

📚نامه های طبيب نادرشاه. پادری بازن ص ۲۲

بازن از ۱۷۴۱ تا ۱۷۴۷ میلادی گاه و بی‌گاه طبیب او بود و وقایع را به چشم خود دیده بود. (از مقدمه کتاب)
#از_بغداد_تا_ترکستان
@Zand_history

2 months, 3 weeks ago

پاسخ به دو ادعای مطرح شده در مجله قلمیاران

دکتر سعید میرسعیدی
پژوهشگر تاریخ زندیه

درباره بخش اول این مطلب: منابع اواخر دوره زند و ابتدای قاجار محدود و مشخص است و بر آنچه در سالهای پیش وجود داشته چندان منابع و اسناد جدیدی افزوده نشده است. تحلیل و برداشت از منابع هم روشن و مشخص و ساده است. کشتار آقامحمدخان در کرمان و کور کردن افراد بسیار در آن واقعه به روشنی در همه منابع موافق و مخالف او و نیز تاریخ شفاهی و سایر اسناد برجای مانده کاملا ثابت شده است. بحث عدد دقیق مطرح نیست‌. چرا که کسی تعداد چشم‌های از حدقه درآمده و افراد کور شده را که شمارش نکرده بوده است. عدد هفت هزار چشم هم آمده و حتی به صورت وزنی هم آمده است!  حالا اگر ۲۰ هزار نبوده باشد و هفت هزار بوده باشد هم‌چیزی از اصل ماجرا کم نمی‌کند‌. خود من هم‌ بر این اعتقادم که شایعه کور کردن همه مردان کرمان درست نبوده است و اصلا ممکن نبوده است این کار‌، اما افراد بسیار زیادی از امرا و خوانین و سرداران و جنگجویان و وزرا و افراد دیوانی و کاتبان و شعرا و تجار و...کلا افراد شاخص حاضر در جنگ و حاضر در شهر اگر کشته نشده بودند کور شدند‌. اما اصل ماجرا را که نمی شود انکار کرد. در مورد کشتار هم عدد نیامده در تاریخ اما رفتاری در کرمان شده که در موارد مشابه توسط پادشاهان سفاک دیگر انجام نمی‌شده است. مثلا در بررسی یک تذکره به نام شاعری بر میخوریم که در واقعه کرمان کور یا کشته شده یا در میان رجال افراد متوسط و وزرای نه چندان مشهور یا دیوانیان معمولی را می‌بینیم که در کرمان به قتل رسیده‌اند. این نوع مجازات‌ها در آن زمان در این سطح انجام نمی‌شده‌اند‌. همین ها نشانه‌هایی از کشتار پرتعداد و مجازات‌های سخت در کرمان دارد. اصل موضوع را با وجود ده‌ها مرجع و منبع معتبر چطور انکار می‌کنند؟ اما شگفت انگیز تر از این، جمله آخر است که قتل عام در کرمان را به لطفعلی خان زند نسبت می دهد.  ماجرای فتح کرمان توسط لطفعلی خان در سال ۱۲۰۸ کاملا به دلیل حمایت مردم کرمان و عمده خوانین و امرای آن شهر و بلوکات آن و نیز ایلات پرتعداد ولایات کرمان و بم و سیستان بود. عدد قشون لطفعلی خان برای محاصره شهری بزرگ و دارای حصار مرتب مثل کرمان اصلا کفایت نمی‌کرد و به علاوه او توپخانه و اسباب قلعه گیری نداشت.  کرمان که اتفاقا سرداران منصوب قاجار در آنجا حاضر بودند عملا بدون زد و خورد و درگیری شدید و طی یک‌روز به تصرف لطف‌علی خان درآمد. و همین نشان می‌دهد که با موافقت اهالی و ایلات همراه بوده است‌. علت اصلی مجازات شدید کرمانیان توسط اقامحمدخان هم اتفاقا همین همراهی انها با لطفعلی خان بود و البته می‌دانیم که امرای کرمان از قدیم با پدر و‌ پدربزرگ لطفعلی خان و این تیره از زندیه همراهی داشتند و صادق خان پدربزرگ‌ او هم در مقطعی به کرمان پناه برده بود. اتفاقا تصرف کرمان توسط لطفعلی خان به هیچ وجه با خونریزی همراه نبود و تنها مواردی از مخالفت چند نفر با وی و ضبط اموال آنها و حبس شدن چند تن در تاریخ گزارش شده است‌. به هیچ وجه لطفعلی خان در کرمان دست به قتل و مجازات افرادی نزده بود و تنها عده معدودی که دو سردار قاجار و منصوب شده آقامحمدخان در کرمان بودند با افراد خود گریخته بودند و حتی آنها هم کشته یا مجازات نشدند‌.  تیمورشاه درانی هم هیچ کمکی به لطفعلی خان نکرد و تنها مدتی پیش از تصرف کرمان، لطفعلی خان وقتی در طبس آواره بود با وی نامه نگاری داشت و او خان زند را به قندهار دعوت کرده بود. در بین راه در قائن خبر فوت تیمور به لطفعلی خان رسید و عزیمت به قندهار منتفی شد. بنابراین می‌بینیم که در زمان تصرف کرمان، تیمورشاه فوت کرده بود و همین یک مورد کافیست که غلط بودن این نوشته را روشن کند و اصولا این "عنصر بیگانه" را نمی توان بهانه ای برای تخطئه لطفعلی خان قرار داد.

واقعا دلیل این رفتار بعضی طرفداران قاجاریه را که تا این حد سعی در انکار شجاعت و قدرت لطفعلی خان دارند چیست؟. خود آقامحمدخان و فتحعلی شاه و عباس میرزا و سایر قاجاریه به روشنی در تاریخ شجاعت و رشادت او را بارها بیان و تحسین کرده اند!
@zand_history

6 months ago

زندیه و خراسان

اگر بخواهیم وضعیت خراسان در عصر زندیه را در یک عبارت خلاصه کنیم، آن عبارت حفظ ایران است. متاسفانه روایت غالب این که می‌گویند حضرت وکیل به احترام نادرشاه متعرض خراسان نشد، مانعی شده برای درک علت اصلی این رویکرد. چندین دلیل مهم برای علت این سیاست را می‌توان برشمرد، اولا شاهرخ‌میرزا نوه دختری شاه‌سلطان‌حسین بود. وقایع دوره کوتاه افشاریه نشان داد که جوِ حاکم بر جامعه ایران صفوی‌گرا بود. این یک حقیقت تلخ است و حضرت وکیل دریافته بودند که با در نظر نگرفتن این واقعیت، مشروعیت حاکمیت زیر سوال می‌رود و در پی آن، انسجام و وحدت کشور در خطر فروپاشی مجدد قرار می‌گیرد، بنابراین نمی‌شد اسماعیل سوم را در آباده نگاه داشت و شاهرخ را حذف کرد، حذف شاهرخ آن هم در مشهد در آن‌ برهه صفوی‌پرستی یک خودزنی سیاسی محسوب می شد و برای نجات ایران از جنگهای فرسایشی باید جلوی فاجعه انسانی که همانا کاهش شدید جمعیت بود را به هر ترتیبی می‌گرفتند. دومین دلیل، ایجاد منطقه حائل با افغان‌ها و کندن دندان لق افغان‌های ابدالی و غلجایی از تاریخ و جامعه ایران است. بگذارید یک حقیقتی را بگوییم: حضرت وکیل هیچ علاقه‌ای نداشتند که دوباره سرباز افغان به قشون ایران برگردد. چون خود شاهد نقش ویرانگر آنها در اواخر صفوی و همینطور دوره افشار بودند حالا اگر کسی افتخار می‌کند به این که قلمرو نادرشاه شامل کابل هم می‌شد و بخش مهمی از قشونش را افغان‌ها تشکیل می‌دادند، نشانه خامی و نپختگی اوست. بنابراین ایجاد منطقه حائل با افغان‌ها دو دلیل داشت، یکی کندن این دندان لق و دومین دلیل، جلوگیری از جنگ‌های فرسایشی مجدد با پادشاهی ابدالی بود که یک دهه قبل از زندیه به مدد توجه نادر به آنها تاسیس شده بود. عزیزان، کشور ما خالی از سکنه شده بود! دیگر تاب و توان جنگهای فرسایشی را نداشت. حتی اگر خود نادر هم زنده می‌بود قادر به حفظ آن قلمرو کوتاه‌مدتش نبود، همانطور که در گزارش اسقف اصفهان آمده که در اواخر دوره او سربازان دسته دسته قشون را ترک و فرار میکنند. سیاست کلی زندیه، حفظ ایران با حداقل‌ها بود. اگرچه نام حضرت وکیل به مدد منش مردم‌دوستی همواره محبوب بوده است، اما سیاست‌های ایران‌مداری ایشان زیر سایه روایت های غلطی که در دوره معاصر باب شده است، آنطور که باید شناخته نشده است..

زین پس به جای این که بگوییم به احترام نادر متعرض خراسان نشدند، بهتر است بگوییم به خاطر ایران، به خاطر حفظ ایران، منافع ایران ...
@zand_history

6 months, 2 weeks ago

اتفاقاتی که قبل از نامه اریکلی‌خان افتاد:

?گزارش کنسول روس در انزلی به سن‌پترزبورگ بیست و چهارم اکتبر ۱۷۷۲
«..در اواخر سال ۱۷۷۱ کریم خان اعلام داشت که قصد دارد لشکر ده هزار نفره با فرماندهی یکی از ژنرال های خود به گرجستان مأمور کند و درباریان وی نیز خبرچینی کردند که در لشکرکشی مذکور الكساندر باکاراف شاهزاده گرجی که از روسیه به ایران مهاجرت نموده نقش اصلی خواهد داشت. اما کریم خان به زودی از شیراز خارج خواهد شد که از فرستاده های ترکها دور باشد و تمام آمادگی های ظاهری لشگرشی نیز خاموش خواهد شد. قبل از عزیمت خود فوری دیوان را تشکیل داد و برای توجیه عمل خود در حضور فرستاده عثمانی اعلام داشته که بر اساس تصمیم قبلی قصد لشکرکشی به گرجستان را دارد و به خانهای ایروان، گنجه و تبریز که نزدیک به گرجستان قرار دارند اعلام داشته با لشکرهای خود به لشکر کریم خان بپیوندند و از ژنرال کریم خان و الكساندر باکاراف شاهزاده گرجی اطاعت کنند و مثل اینکه کلا بیست هزار نفر در نظر گرفته شده است.  به استحضار هیئت امور خارجه می‌رسانم که در واقع اتفاقاتی افتاده که دلیل اصلی خودداری کریم خان از لشکرکشی به گرجستان می توانست باشد. ذوالفقارخان حاکم زنجان که اطراف کوههای قزوین قرار دارد به شهر خود استحکام بخشیده، حدود بیست هزار نفر مسلح کرده، از فرمانبرداری کریم خان کنار کشیده و کاروان های تجاری را به غارت می برد و مردم را اسیر می‌کند. کریم خان تمام آمادگی های ظاهری خود برای حمله به گرجستان کنار گذاشته با شتاب لشکر پانزده هزار نفره با فرمانروایی امیرخان به زنجان اعزام کرده تا قیام مذکور را به زودی سرکوب کند که ذوالفقار خان نتواند میان خانهای دیگر شریک و هم پیمان نظامی خود را پیدا کند. هنگام رسیدن لشکر کریم خان به نواحی زنجان در یک دره تنگ با گروه کوچک ذوالفقارخان برخورد کرده است. ذوالفقارخان با شجاعت احمقانه خود نبرد را آغاز کرده و سخت شکست خورده اسیر امیر خان شده است و در حال حاضر امیرخان در زنجان به سر می برد و در شهر و آن استان حکمرانی می کند. ذوالفقارخان را در زنجان در حبس نگه داشته و منتظر فرمان کریم خان و تکلیف خود و ذوالفقار خان می‌باشد...»
@zand_history

9 months, 1 week ago

?نوروز ۱۱۳۸ شمسی (۲۳۱۸ هخامنشی) و تشبیه آمدن بهار به پیروزی زندیه و غلبه بر زمستان یعنی قاجار

در این سال محمدحسن خان قاجار با قشونی پرتعداد شیراز را محاصره کرد. با وجود تعدادِ زیاد افراد، نتوانست دوام بیاورد و با تدبیر سردودمان زند، قشون وی در یک چشم بر هم زدنی متلاشی شد و به گرگان فرار کرد. این پیروزی نظامی اتفاقی نادر در تاریخ ایران بود که کمتر به آن اشاره می‌شود. در اینجا نویسنده یعنی عالیجاه موسوی نامی اصفهانی با  هنر خاص تصویرسازی خود، بهار را به قشون زندیه تشبیه می‌کند:

« دگرباره سپاه بهمن که در دارالسلطنه چمن قشلاق نموده بود بار مسافرت بست. سرداری که با لشکر گران برف محیط حصین جهان را فرو گرفته بود از شوکت سپهدار بهار شکست یافته روی به دارالمرز هزیمت نهاده و فرمانفرمایی سلطان بهار برپا شد و سرهنگان نامیه را به ضبط الکای دلگشای باغ و بوستان و کوه و بیابان فرمان داد، سرو و صنوبر از گل‌های بهاری خودهای زراندود بر سر نهاده و دلبران جویبار زره داوودی در بر کردند. دامن جویبار از جوشن لاله چون فضای کارزار گلگون شد. حضرت گیتی‌پناهی در خطه دلنواز شیراز، ساده طراز محفل اجلال گردیده و از بذل خلاع آفتاب‌نظیر، بر و دوش جمهور و اعیان کشور و جمیع و شریف لشکر زینت و زیور پذیرفت. بعد از انقضای بزم نوروزی به مسامع والا رسید که محمدحسن خان به فکر خروج از دارالسلطنه اصفهان افتاده در تهیه اسباب محاربه می‌باشد. بندگان خبر آمدن او را پیش‌آمد کار و مقدمه فیروزی و اقبال شمرده، در کمال بی‌التفاتی زیبنده مسند عشرت و کامرانی بودند..»
@zand_history

We recommend to visit

𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 1 month ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 3 months, 2 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 4 days, 19 hours ago