?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 5 months, 1 week ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 7 months, 3 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 3 months, 2 weeks ago
روزی چند نفر نزد من آمدند.
آنها به من گفتند:
برخی اشخاص تعابیر مختلفی در مورد تو کرده اند. یکی میگوید تو ملحد هستی. دیگری میگوید تو بی دین هستی. و عده ای میگویند تو ترویج کننده سکس هستی. چرا تو همۀ این اظهار نظرهای بی فایده را نقض نمیکنی؟
چرا پاسخشان را نمیدهی و از خودت دفاع نمیکنی؟
من گفتم: آنچه که بی فایده است، جوابی نمیطلبد.
آیا ما خودمان با توجه کردن، آنرا مهم نمیکنیم؟ وقتیکه میپذیریم که ارزش نقض کردن دارد، و به دنبال دفاع از خود هستیم، به آنها و اتهاماتشان بها داده ایم.
با شنیدن این سخن من، یکی از آنها گفت: اما این هم درست نیست که اجازه دهیم که چیزهای نادرست در جهان رایج شوند.
من گفتم:
تو درست میگویی. اما آنهایی را که باید نقد کنند و در تهمت زدن افراط کنند، هرگز امکان ندارد بتوان متوقف کرد. آنها مخترعینی بزرگ هستند و همواره میتوانند راههای تازهای بیابند.
در زندگی، اگر میخواهید آرامش داشته باشید و به جایی برسید توجه به حرف هر کسی که در مسیر زندگی با شما دیدار میکند، خودکشی است.
در حقیقت، شخصی که عقیده و نظرش کوچکترین ارزشی داشته باشد، هرگز آنرا بدون اینکه از او خواسته شود، بیان نخواهد کرد.
همچنین بیاد داشته باشید که حرکت شخصی که با رأی و نظر خودش عمل نمیکند و تابع نظرات دیگران است، مانند حرکت برگهای خشکی است که با نیروی باد پرواز میکنند.
#ادامه??
#پاکی_آموزش_های_دیگر_برای_ما_پلیدی_است.
تانترا می گوید آنچه برای دیگران اساسی است، برای ما سمی است. برای نمونه، تعالیمی وجود دارند که اساس آن ها عدم خشونت است. می گویند که خشونت بد است و عدم خشونت خوب است. تانترا می گوید که عدم خشونت، عدم خشونت است.و خشونت، خشونت است؛ چیزی خوب نیست و چیزی بد نیست. تعالیمی هستند که اساس آن ها براهما چاریا زندگی بدون آمیزش جنسی است. می گویند که براهماچاریا خوب است و سکس بد است. تانترا می گوید براهماچاریا، براهماچاریا است و سکس، سکس است. یکی زندگی بدون آمیزش جنسی دارد و دیگری ندارد. ولی اینها واقعیت های ساده هستند، هیچ ارزشی به آنها متصل نیست. و تانترا هرگز یکی را خوب و دیگری را بد نمی داند.تانترا امور را چنان که هستند می پذیرد. و جرا؟ فقط آفرینش یگانگی در وجود تو. این تکنیکی برای ایجاد یگانگی در درون است، برای داشتن یک وجود تقسیم نشده، بدون تضاد در درون. آرامش و سکوت تنها در این صورت ممکن خواهد بود. کسی که می کوشد بر علیه چیزی به جایی دیگر برود، هرگز در آرامش نخواهد بود. چگونه می تواند باشد؟ و کسی که در درونش تقسیم شده باشد، کسی که با خودش بجنگد، چگونه می تواند پیروز شود؟ ناممکن است. تو هر دو هستی، پس چه کسی برنده است؟ هیچ کس برنده نخواهد بود و تو گیج و سرگردان و زیان دیده خواهی شد، زیرا بی جهت انرژی ات را در جنگیدن تلف می کنی. این تکنیک برای ایجاد و اتخاذ در درون است. بگذار ارزش ها ناپدید شوند، داوری نکن. مسیح در جایی گفته است، داوری نکن تا مورد داوری قرار نگیری. ولی درک این برای یهودیان غیرممکن بود، زیرا تمامی آنان اخلاق گرا بودند. مسیح به عبارت تانترا سخن می گوید اگر او را مصلوب کردند به این سبب بود. او نگرشی تانترایی داشت: داوری نکن. پس نگو که یک فاحشه بد است کسی چه می داند؟ و نگو که یک انسان خلوص گرا خوب است؛ کسی چه می داند؟ و در نهایت، این هر دو، بخشی از یک بازی هستند. آنها به اعتبار یکدیگر وجود دارند، زیستی متقابل دارند. اگر داوری نکنی، نظر گاهی ارزشی نگیری و فقط واقعیت ها را چنان که هستند ببینی و آنها را تفسیر نکنی، آنوقت نمی توانی داوری کنی. اینگونه، تو تماماً متحول شده ای. تو موجودی الهی شده ای. یک شاهد بلش، نه یک داور.
#ادامه??
انسان تقسیم شده نمی تواند آرامش داشته باشد. چگونه می تواند؟ اهریمنت را کجا قرار دهی؟ باید آن را نابود کنی، و این خودت هستی؛ نمی توانی نابودش کنی. تو دو چیز نیستی. واقعیت یکی است، ولی به سبب نگرش تقسیم کننده ای که داری، واقعیت بیرونی را تقسیم کرده ای. اینک واقعیت وجود درونی تو نیز بر همان اساس تقسیم شده است. بنابراین همه با خود می جنگند.مانند این است که دست راست علیه دست چپت بجنگند. و انرژی یکی است. من، هم در دست راستم هستم و هم در دست چپم. من در هر دو جاری هستم. ولی می توانم یکی را بر علیه دیگری بشورانم و می توانم جنگی کاذب راه بیندازم. گاهی می توانم خود را فریب بدهم که دست راستم پیروز شده است و دست چپم شکست خورده است. ولی این یک فریب است، زیرا در ژرفای وجود می دانم که من در هر دو وجود دارم و هر لحظه می توانم دست راست را پایین ببرم و دست چپ را بالا ببرم. هر دو دست به من تعلق دارند. بنابراین، هر چقدر هم که فکر کنی که قدیس وجودت را بالا برده ای و اهریمن وجودت را سرکوب ساخته ای، خوب می دانی که در هر لحظه می توانی امکان را تغییر بدهی و قدیس می تواند به زیر برود و اهریمن بالا بیاید. این تولید ترس و تشویش و ناامنی می کند، زیرا تو می دانی که هیچ چیز قطعی نیست. تو می دانی که اکنون بسیار عاشقانه رفتار می کنی و نفرت را در وجودت سرکوب ساخته ای، ولی تو می ترسی، زیرا نفرت در هر لحظه می تواند بالا بیاید و عشق می تواند سرکوب شود. این می تواند در هر لحظه ای روی بدهد، زیرا تو در درون دو شخص هستی. تانترا می گوید تقسیم نکن، تقسیم نشده باقی بمان؛ تنها در آنصورت است که پیروز خواهی بود. چگونه می توان تقسیم نشده باقی ماند؟ سرزنش و محکوم نکن، نگو، این خوب است و آن بد است. فقط تمامی مفهوم پاکی و پلیدی را پس بکش. به دنیا نگاه کن، ولی نگو که چیست. جاهل بمان، خیلی عاقل نباش. برچسب نزن، ساکت بمان، بدون سرزنش گری، بدون توجیه گری. اگر بتوانی در مورد دنیا ساکت بمانی، رفته رفته این سکوت در درون نفوذ خواهد کرد. و اگر در بیرون جدایی و تقسیم وجود نداشته باشد، در معرفت درونی نیز جدایی ها و تقسیم ها از بین خواهند رفت، زیرا این دو با هم می توانند وجود داشته باشند. ولی این برای جامعه خطرناک است. برای همین بود که تانترا سرکوب شد. این خطرناک است! هیچ چیز اخلاقی نیست، هیچ چیز ضد اخلاقی نیست؛ هیچ چیز پاک نیست، هیچ چیز پلید نیست. چیزها فقط همانی هستند که هستند. یک تانتریک واقعی نمی گوید که یک دزد بد است؛ او خواهد گفت که او یک دزد است، فقط همین. و با استفاده از واژه ی دزد در ذهنش محکومیتی وجود ندارد. این دزد فقط یک واقعیت است، نه یک سرزنش. اگر کسی بگوید فلانی انسانی مقدس است او خواهد گفت خوب! او یک قدیس است. ولی در این سخن او ارزش گذاری وجود ندارد. او نخواهد گفت، فلانی چه آدم خوبی است! او خواهد گفت، خوب او یک قدیس است و دیگری هم یک دزد است. درست مانند اینکه بگوید که این یک گل سرخ است و آن یک گل سرخ نیست، این درخت بلند است و آن درخت کوتاه، شب تاریک است و روز، روشن است. بدون مقایسه و ارزش گذاری. ولی این خطرناک است. جامعه نمی تواند بدون محکوم کردن یکی و تحسین دیگری وجود داشته باشد؛ جامعه نمی تواند وجود داشته باشد! جامعه در دوییت می زید. برای همین تانترا سرکوب شد. پنداشتند که تانترا ضد جامعه است. ولی چنین نیست. چنین نیست! ولی همین نگرش غیر دوگانه ماورایی است. ضد اجتماع نیست؛ ماورایی است؛ فراسوی جامعه است. این تکنیک را امتحان کن. فقط بدون ارزش ها در دنیا حرکت کن، فقط با واقعیت های طبیعی؛ کسی چنین است و دیگری چنان است.و سپس رفته رفته، در درونت احساس یگانگی خواهی کرد. قطبیت های تو به هم می رسند؛ خوب و بد تو با هم نزدیک می شوند. یگانه و واحد می گردی. با چنین نگرشی یگانه و با چنین وجودی یگانه، واقعیت را خواهی شناخت.
#ادامه??
پاکی آموزش های دیگر، برای ما پلیدی است. در واقع، هیچ چیز را پاک یا پلید ندان.
پاکی آموزش های دیگر، برای ما پلیدی است... تانترا می گوید؛ آنچه که در آموزش های دیگر فضیلت است، برای ما گناه است، زیرا مفهوم آن ها از پاکی، تولید جدایی و تقسیم می کند. برای آنان، چیزی پلید می شود. اگر انسانی را قدیس بخوانی، گناهکار را آفریده ای. اینک تو باید کسی را در جایی محکوم کنی، زیرا قدیس بدون گناهکار نمی تواند وجود داشته باشد. و اینک به مسخرگی تلاش های ما بیندیش: ما پیوسته می کوشیم که گناهکاران را نابود کنیم و امید داریم تا دنیایی بدون وجود گناهکاران بسازیم: دنیا که فقط قدیسان در آن وجود داشته باشند. این بی معنی است، بدون وجود گناهکاران، قدیسان نمی توانند وجود داشته باشند. آنان روی دیگر همان سکه هستند. نمی توانی فقط یک روی سکه را از بین ببری، این دو، با هم وجود دارند. اگر گناهکاران را نابود کنی، قدیسان از روی زمین محو خواهند شد. ولی نترس؛ بگذار نابود شوند، زیرا آنان اثبات کرده اند که وجودشان ارزشی ندارد! گناهکاران و قدیسان، هر دو بخشی از یک تفسیر، از یک نگرش و جهان بینی هستند، نگرشی که می گوید، این خوب است و آن بد است و تا وقتی که نگویی این بد است، نمی توانی بگویی که، این خوب است" برای تعریف: خوب،به،بد نیاز داری. پس خوب به بد بستگی دارد و فضیلت تو به رذلیت نیاز دارد؛ و وجود قدیسان بدون گناهکاران غیرممکن است....، این ها بدون یکدیگر نمی توانند وجود داشته باشند. پس قدیسان باید از گناهکاران سپاسگزار باشند، بدون اینها، وجودشان غیر ممکن است! هر چقدر هم که گناهکاران را سرزنش کنند و مقایسه کنند، آنان بخش هایی از یک پدیده هستند. گناهکاران وقتی از روی زمین محو می گردند که قدیسان از بین بروند نه قبل از آن، و وقتی مفهومی از فضیلت وجود نداشته باشد، گناه وجود نخواهد داشت. تانترا می گوید که واقعیت واقعی است و تفسیر ها، غیر واقعی هستند. تفسیر نکن. در واقع، هیچ چیز را ناخالص ندان.چرا؟ زیرا پاکی و پلیدی، نگرش های ما هستند که بر واقعیت تحمیل گشته اند. این تکنیک را آزمایش کن. بسیار دشوار است، آسان نیست. زیرا ما چنان در دوگانگی غرق هستیم و چنان در تفکرات دوگانه ریشه گرفته ایم که حتی از محکوم کردن ها و توجیه کردن های خود نیز هشیار نیستیم. اگر کسی در اینجا شروع کند به سیگار کشیدن، شاید آگاهانه احساسی نداشته باشی، ولی او را محکوم کرده ای. در عمق وجودت سرزنش کرده ای. می توانی حتی بدون نگاه کردن به او، محکوم و سرزنش کرده باشی. داوری نکردن کاری بسیار دشوار خواهد بود زیرا این عادت در ما بسیار عمیق ریشه کرده است. تو پیوسته به محکوم کردن یا توجیه کردن ادامه می دهی فقط با حرکات، نشستن و برخاستن به سرزنش کردن ادامه می دهی. وقتی به کسی لبخند می زنی و یا لبخند نمی زنی؛ تو نگرش خودت را بر واقعیت او تحمیل می کنی. می گویی چیزی زیباست؛ آنوقت مجبوری چیزی را زشت بخوانی. و این نگرش دوگانه تو را نیز همزمان، تقسیم و جدا می سازد.بنابراین، در درونت دو شخص وجود خواهند داشت. اگر بگویی که شخصی خشمگین است و خشم بد است، وقتی خودت خشمگین شوی چه خواهی کرد؟ خواهی گفت که این بد است، آنوقت مشکلات ظهور خواهند کرد، زیرا می گویی، این بد است؛ این خشمی که در من است،بد است. آنوقت شروع کرده ای به تقسیم خودت به دو شخص؛شخص بد، شخص اهریمنی که در درون است، و یک شخص خوب، یک قدیس.البته تو حتماً با قدیس درونی هویت خواهی گرفت، پس شخص اهریمنی درون باید محکوم شود. تو به دو شخص تقسیم شده ای. اینک ستیزی پیوسته وجود خواهد داشت، تضادی همیشگی. اینک تو نمی توانی یک فرد باشی؛ یک جمعیت خواهی بود، خانه ای که به ضد خودش تقسیم شده است. اینک آرامش و آشتی وجود نخواهد داشت. تو فقط احساس تنش و تشویش خواهی داشت. این چیزی است که تو اینک احساس می کنی، ولی نمی دانی چرا.
#ادامه??
پاکی آموزش های دیگر، برای ما پلیدی است. در واقع، هیچ چیز را پاک یا پلید ندان.
این یکی از اساسی ترین پیام های تانترا است. تصور آن بسیار دشوار است، زیرا مطلقاً فرا اخلاقی است. نمی گویم ضداخلاقی زیرا تانترا با اخلاقیات سرو کاری ندارد. این پیام به تو کمک می کند که به ورای پاکی و پلیدی ها رشد کنی؛ و در واقع به ورای دوگانگی ها و تقسیمات بروی. تانترا می گوید که هستی غیر دوگانه است، یگانه است و تمامی تقسیم ها ساخته ی انسان است یادت باشد، تمامی تقسیم ها #خوب_بد_پلیدی_اخلاقی_ضد_اخلاقی_فضیلت_رذلیت:همگی مفاهیم ساخته ی انسان هستند. اینها نگرش های انسانی هستند؛ واقعی نیستند. خالص چیست و ناخالص چیست؟ بستگی به تفسیر تو دارد. نیچه در جایی گفته است تمام اخلاقیات، تفسیر است. پس چیزی در این کشور《هندوستان》 اخلاقی است و در کشور همسایه غیر اخلاقی است، چیزی می تواند برای یک هندو اخلاقی باشد و برای یک مسیحی، غیر اخلاقی. یا حتی چیزی می تواند برای نسل قدیم غیراخلاقی باشد و برای نسل جدید، اخلاقی باشد. بستگی به نگرش تو دارد. در اساس، اخلاق یک افسانه است. واقعیت، فقط واقعیت است. واقعیتِ عریان فقط واقعیت است؛ نه اخلاقی است و نه ضد اخلاقی، نه خالص است و نه ناخالص. کره ی زمین را بدون انسان در نظر بیاور.آنوقت چه چیز پاک خواهد بود و چه چیز پلید؟ همه چیز فقط هست. هیچ چیز، پاک و هیچ چیز، پلید نخواهد؛ هیچ چیز، خوب و هیچ چیز، بد نخواهد بود. همراه با انسان، ذهن وارد می شود. ذهن جدا می کند. می گوید، این خوب است و آن بد است. این جداسازی، نه تنها دنیا را تقسیم می کند، بلکه در وجود جدا کننده نیز جدایی و تقسیم می آفریند. اگر جدا کنی، خودت نیز در این جداسازی دوگانه و تقسیم شده می گردی. و تا زمانی که به فراسوی جدایی های بیرونی نروی، نمی توانی به ورای جدایی درون بروی. هر کاری که با دنیا انجام دهی، به خودت نیز کرده ای. ناروپا، یکی از والاترین یوگی هایی که قدرت ماورایی داشت می گوید، یک سانتی متر جدایی و بهشت و دوزخ از هم جدا می شوند. یک سانتی متر جدایی! ولی ما به جدا سازی ادامه می دهیم؛ ما پیوسته برچسب می زنیم، سرزنش می کنیم، توجیه می کنیم. به واقعیت هستی نگاه کن و به آن برچسب نزن. تنها در این صورت است که آموزش های تانترا قابل درک خواهند بود. نگو خوب یا بد؛ ذهنت را وارد واقعیت نکن. لحظه ای که ذهنت را وارد واقعیت کنی، افسانه آفرینی کرده ای. اینک دیگر واقعیت نیست. دیگر حقیقت نیست؛ فرافکنی خودت است.
#ادامه??
ولی از هر چیزی می توانی استفاده کنی، این ها فقط مثال هایی هستند.از این تکنیک می توان به شیوه های مختلف استفاده کرد؛ می توانی شیوه ی خاص خودت را اختراع کنی. ولی روی یک شیوه تامل کن: اگر با گرسنگی آزمایش می کنی، دست کم برای سه ماه با آن باش. تنها در آن صورت است که می توانی روزی هویت با بدنت را از دست بدهی. روش را هر روز تغییر نده، زیرا هر تکنیک می بایست عمیق شود. پس هر چیزی را برای سه ماه انتخاب کن. به آن بچسب، تکنیک را انجام بده، به کار کردن با آن ادامه بده و همیشه به یاد بیاور که در شروع هشیار و آگاه باشی. در وسط بسیار دشوار خواهد بود، زیرا وقتی که هویت یافتی که تو گرسنه هستی، آنوقت نمی توانی تغییرش بدهی. می توانی ذهنی تغییر بدهی؛ می توانی بگویی،#نه_من_گرسنه_نیستم #من_یک_شاهدم این کاذب است. این ذهن است که سخن می گوید، تجربه ی آن احساس نیست. فقط سعی کن در آغاز هشیار باشی و یادت باشد که نباید به خودت بگویی، من گرسنگی نیستم. ذهن چنین فریب می دهد. می توانی بگویی، گرسنگی وجود دارد، ولی من گرسنگی نیستم. من بدن نیستم، من#براهما هستم. تو نباید هیچ چیز بگویی. هر چه بگویی کاذب است زیرا خودت کاذب هستی. این ذکر که،#من_بدن_نیستم، کمکی نخواهد کرد، زیرا تو می دانی که بدن هستی. اکر تو واقعاً بدانی که بدن نیستی، فایده اش چیست که بگویی من بدن نیستم؟ فایده ای ندارد. بنظر احمقانه می آید. هشیار باش و آنوقت آن احساس که، من این بدن نیستم، وجود خواهد داشت. این یک فکر نخواهد بود، یک احساس خواهد بود. این در سر احساس نمی شود، در سراسر وجودت احساس خواهد شد. تو آن فاصله را احساس خواهی کرد که بدن در دوردست هاست و #من_با_بدن_تفاوت_دارم. و هیچ امکانی وجود ندارد که بتوانی این دو را با هم عوضی بگیری. نمی توانی.بدن،بدن است. ماده است و تو، آگاهی هستی. این دو می توانند با هم زندگی کنند، ولی هیچ گاه با هم قاطی نمی شوند. نمی توانند با هم قاطی شوند.
«من کیستم؟»
این تنها پرسش مذهبی واقعی است:
تمام پرسشهای دیگر کاذب است.
اگر به پرسیدنِ همین سؤال اساسی
و واقعی ادامه بدهی، پاسخ آن در خودِ
پرسش نهفته است.
اگر در ژرفای وجودت به این پرسش ادامه
بدهی: "من کیستم؟"
و هیچ پاسخ دروغین را از ذهنت نپذیری،
از روی برچسبهایی که حمل میکنی
پاسخ ندهی که تو این هستی و آن،
هندو یا مسیحی، زن یا مرد، زیبا و زشت،
پیر و جوان یا بدن و ذهن.
اگر هیچ پاسخی را که ذهن میدهد نپذیری
و به پرسیدن ادامه دهی و این پرسش
همچون پیکانی به قلبت نفوذ کند و
عمیق و عمیقتر در آن جا بنشیند
تا به مرکز نهایی تو برسد،
در آن جا ناگهان، انفجار روی میدهد.
نه اینکه صدایی را بشنوی که به تو بگوید
کیستی؛ کسی آنجا نیست.
ولی تو به منبع خویش وارد میشوی.
تو آن را مزه خواهی کرد، آن را خواهی شناخت و آن را تجربه خواهی کرد.
آن تجربه، تجربهی خداوند است.آزاد میسازد.
حقیقت است. حقیقت وجود تو است.
ولی تو تنها وقتی میتوانی آن را بیابی
که خودت تبدیل به یک طلبِ شدید و
شوقی شهوانی برای شناخت خودت بشوی.
تمام پرسشهای غیرِ لازم را رها کن
تنها یک پرسشِ مربوط وجود دارد:
«من کیستم؟»
هرگاه اتفاقی در زندگیات افتاد درگیر آن شرایط نشو و به دنبال این نباش که به دیگران بگویی تا آنها برایت دلسوزی کنند.
بهجای آن، بلافاصله به درون برو و تفحص کن که
«این اتفاق برای چه کسی پیشآمده؟» «چه کسی این را تجربه میکند؟»
«چه کسی این را احساس میکند؟»
آن فقط من-فکر است.
ذهن بهراستی فقط من- فکر است.
این تمامِ ذهن است فکری است که «من» نامیده میشود، ضمیراولشخص. این «من» باید مورد تفحص و بررسی قرار بگیرد. این «من» باید موشکافی شود؛ و بعد شروع به درک این نکته خواهی کرد که فقط این «من» است که رنج میبرد.
فقط این «من» به نظر مشکلدار میرسد. فقط این «من» است که تجربه میکند.
اما تو باید از خودت بپرسی
آیا این «من» منم؟
آیا من این «من» هستم؟
همیشه اینها را از خودت بپرس. در این تحلیلهای اخیر تو نمیتوانی جوابها را از دیگران یا از درون کتابها پیدا کنی
#تو_پاسخ_هستی.
تو خود پاسخی.
سؤال چیست؟ سؤالی وجود ندارد.
و درنتیجه جوابی هم وجود ندارد. هنگامیکه به دنبال یک پاسخ برای اسرار زندگی هستی، باید یک سؤال نیز وجود داشته باشد. اگر سؤالی نیست. به جواب هم نیاز نیست؛
بنابراین به خودت نگاه کن و از خودت بپرس چه کسی سؤال پرسید؟ به خودت بگو، «چیزی درون من است که همهچیز را میداند» و آن همان -همهچیز فراگیر -است آگاهی خالص است.
سؤالی نیست ،جوابی نیست،
فقط آن است ،#تو_آنی.
از اين لحظه به همه چيز با نگاه خير و بركت بنگر. وقتي مي گويم همه چيز، منظورم همه چيز است. حتي وقتي احساس درد مي كني، خير و بركت است. شايد تو نداني، اما آن خير و بركت است. روزي خواهي دانست وخواهي ديد كه درد تو خير و بركت بود. لازم بود، كاملاً لازم. كمكي بود براي رشد تو. حتي درد كشيدن نيز خير و بركت است. تو را تزكيه مي كند. به تو كمك مي كند يكپارچه شوي. بچگي ات را از سرت بيرون مي كند و كمك مي كند بالغ شوي. از درد كشيدن، پخته مي شوي. بنگر! مشاهده كن و تلاش كن در همه جا خير و بركت بيابي. خير وبركت گاهي در لباس مبدل است، گاهي چندان مبدل نيست، گاهي كاملا لخت و برهنه است. اما اگر خوب نگاه كني هميشه آنرا خواهي يافت. در موفقيت، در شكست، در درد، در لذت، در زندگي و همچنين در مرگ. آن در تابستان و در زمستان است. در جواني و كهنسالي هست. در سلامتي هست، در بيماري هست. من کسی را دیندار می دانم که می تواند در همه جا خير و بركت ببيند و نمي تواند هيچ جا، هيچ نقطه اي را بيابد كه در آن خير و بركت نباشد.
#اُشو
#کتاب؛زندگی موهبتی الهی است
زماني كه در حين عمل جنسي مراقبه مي كني، كيفيت آن شروع مي كند به تغيير كردن. همان انرژي كه در تجربه جنسي حركت مي كند، شروع مي كند به رفتن به سمت آگاهي.مي تواني در حين تجربه ي جنسي، در اوج انزال، چنان هشيار باشي كه درغيرآن، هرگز نمي تواني باشي ،_ زيرا هيچ تجربه ي ديگري چنان عميق نيست، هيچ تجربه ي ديگر چنان جذب كننده نيست و هيچ تجربه ي ديگري چنان تماميت ندارد.در يك انزال جنسي، تو تماماً جذب شده اي، همه و همه ي وجودت درگير آن است، تمامي وجودت درارتعاش است، تمامي وجودت در آن حضور دارد: بدن و ذهن هردو در آن هستند.
و فكركردن كاملاً متوقف مي شود. حتي براي يك ثانيه، وقتي كه آن اوج فرا مي رسد، فكركردن كاملاً مي ايستد، زيرا كه چنان تماميت داري كه نمي تواني فكر كني.در يك اوج انزال جنسي، تو حضور داري. وجودت آنجا هست، ولي بدون هيچ فكركردن. در اين لحظه، اگر هشيار و آگاه باشي، سكس مي تواند دري به سوي الوهيت شود.
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 5 months, 1 week ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 7 months, 3 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 3 months, 2 weeks ago