عشقبازی با استاد

Description
توانایی عشق ورزیدن بزرگترین هنر جهان است
Advertising
We recommend to visit

𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 1 month, 3 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 4 months ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 4 days, 2 hours ago

2 months, 3 weeks ago

#ادامه👆👆

#پاکی_آموزش_های_دیگر_برای_ما_پلیدی_است.

تانترا می گوید آنچه برای دیگران اساسی است، برای ما سمی است. برای نمونه، تعالیمی وجود دارند که اساس آن ها عدم خشونت است. می گویند که خشونت بد است و عدم خشونت خوب است. تانترا می گوید که عدم خشونت، عدم خشونت است.و خشونت،  خشونت است؛ چیزی خوب نیست و چیزی بد نیست. تعالیمی هستند که اساس آن ها براهما چاریا زندگی بدون آمیزش جنسی است. می گویند که براهماچاریا خوب است و سکس بد است. تانترا می گوید براهماچاریا، براهماچاریا است و سکس، سکس است. یکی زندگی بدون آمیزش جنسی دارد و دیگری ندارد. ولی اینها واقعیت های ساده هستند، هیچ ارزشی به آنها متصل نیست. و تانترا هرگز یکی را خوب و دیگری را بد نمی داند.تانترا امور را چنان که هستند می پذیرد. و جرا؟ فقط آفرینش یگانگی در وجود تو. این تکنیکی برای ایجاد یگانگی در درون است، برای داشتن یک وجود تقسیم نشده، بدون تضاد در درون. آرامش و سکوت تنها در این صورت ممکن خواهد بود. کسی که می کوشد بر علیه چیزی به جایی دیگر برود، هرگز در آرامش نخواهد بود. چگونه می تواند باشد؟ و کسی که در درونش تقسیم شده باشد، کسی که با خودش بجنگد، چگونه می تواند پیروز شود؟ ناممکن است. تو هر دو هستی، پس چه کسی برنده است؟ هیچ کس برنده نخواهد بود و تو گیج و سرگردان و زیان دیده خواهی شد، زیرا بی جهت انرژی ات را در جنگیدن تلف می کنی. این تکنیک برای ایجاد و اتخاذ در درون است. بگذار ارزش ها ناپدید شوند، داوری نکن. مسیح در جایی گفته است، داوری نکن تا مورد داوری قرار نگیری. ولی درک این برای یهودیان غیرممکن بود، زیرا تمامی آنان اخلاق گرا بودند. مسیح به عبارت تانترا سخن می گوید اگر او را مصلوب کردند به این سبب بود. او نگرشی تانترایی داشت: داوری نکن. پس نگو که یک فاحشه بد است کسی چه می داند؟ و نگو که یک انسان خلوص گرا خوب است؛ کسی چه می داند؟ و در نهایت، این هر دو، بخشی از یک بازی هستند. آنها به اعتبار یکدیگر وجود دارند، زیستی متقابل دارند. اگر داوری نکنی، نظر گاهی ارزشی نگیری و فقط واقعیت ها را چنان که هستند ببینی و آنها را تفسیر نکنی، آنوقت نمی توانی داوری کنی. اینگونه، تو تماماً متحول شده ای. تو موجودی الهی شده ای. یک شاهد بلش، نه یک داور.

#اشو

@eshg_bazi_ba_ostad

2 months, 3 weeks ago

#ادامه👆👆

انسان تقسیم شده نمی تواند آرامش داشته باشد. چگونه می تواند؟ اهریمنت را کجا قرار دهی؟ باید آن را نابود کنی، و این خودت هستی؛ نمی توانی نابودش کنی. تو دو چیز نیستی. واقعیت یکی است، ولی به سبب نگرش تقسیم کننده ای که داری، واقعیت بیرونی را تقسیم کرده ای. اینک واقعیت وجود درونی تو نیز بر همان اساس تقسیم شده است. بنابراین همه با خود می جنگند.مانند این است که دست راست علیه دست چپت بجنگند. و انرژی یکی است. من، هم در دست راستم هستم و هم در دست چپم. من در هر دو جاری هستم. ولی می توانم یکی را بر علیه دیگری بشورانم و می توانم جنگی کاذب راه بیندازم. گاهی می توانم خود را فریب بدهم که دست راستم پیروز شده است و دست چپم شکست خورده است. ولی این یک فریب است، زیرا در ژرفای وجود می دانم که من در هر دو وجود دارم و هر لحظه می توانم دست راست را پایین ببرم و دست چپ را بالا ببرم. هر دو دست به من تعلق دارند. بنابراین،  هر چقدر هم که فکر کنی که قدیس وجودت را بالا برده ای و اهریمن وجودت را سرکوب ساخته ای، خوب می دانی که در هر لحظه می توانی امکان را تغییر بدهی و قدیس می تواند به زیر برود و اهریمن بالا بیاید. این تولید ترس و تشویش و ناامنی می کند، زیرا تو می دانی که هیچ چیز قطعی نیست. تو می دانی که اکنون بسیار عاشقانه رفتار می کنی و نفرت را در وجودت سرکوب ساخته ای، ولی تو می ترسی، زیرا نفرت در هر لحظه می تواند بالا بیاید و عشق می تواند سرکوب شود. این می تواند در هر لحظه ای روی بدهد، زیرا تو در درون دو شخص هستی. تانترا می گوید تقسیم نکن، تقسیم نشده باقی بمان؛ تنها در آنصورت است که پیروز خواهی بود. چگونه می توان تقسیم نشده باقی ماند؟ سرزنش و محکوم نکن، نگو، این خوب است و آن بد است. فقط تمامی مفهوم پاکی و پلیدی را پس بکش. به دنیا نگاه کن، ولی نگو که چیست. جاهل بمان، خیلی عاقل نباش. برچسب نزن، ساکت بمان، بدون سرزنش گری، بدون توجیه گری. اگر بتوانی در مورد دنیا ساکت بمانی، رفته رفته این سکوت در درون نفوذ خواهد کرد. و اگر در بیرون جدایی و تقسیم وجود نداشته باشد، در معرفت درونی نیز جدایی ها و تقسیم ها از بین خواهند رفت، زیرا این دو با هم می توانند وجود داشته باشند. ولی این برای جامعه خطرناک است. برای همین بود که تانترا سرکوب شد. این خطرناک است! هیچ چیز اخلاقی نیست، هیچ چیز ضد اخلاقی نیست؛ هیچ چیز پاک نیست، هیچ چیز پلید نیست. چیزها فقط همانی هستند که هستند. یک تانتریک واقعی نمی گوید که یک دزد بد است؛ او خواهد گفت که او یک دزد است، فقط همین. و با استفاده از واژه ی دزد در ذهنش محکومیتی وجود ندارد. این دزد فقط یک واقعیت است، نه یک سرزنش. اگر کسی بگوید فلانی انسانی مقدس است او خواهد گفت خوب! او یک قدیس است. ولی در این سخن او ارزش گذاری وجود ندارد. او نخواهد گفت، فلانی چه آدم خوبی است! او خواهد گفت،  خوب او یک قدیس است و دیگری هم یک دزد است. درست مانند اینکه بگوید که این یک گل سرخ است و آن یک گل سرخ نیست، این درخت بلند است و آن درخت کوتاه، شب تاریک است و روز، روشن است.  بدون مقایسه و ارزش گذاری.  ولی این خطرناک است. جامعه نمی تواند بدون محکوم کردن یکی و تحسین دیگری وجود داشته باشد؛ جامعه نمی تواند وجود داشته باشد! جامعه در دوییت می زید. برای همین تانترا سرکوب شد. پنداشتند که تانترا ضد جامعه است. ولی چنین نیست. چنین نیست! ولی همین نگرش غیر دوگانه ماورایی است. ضد اجتماع نیست؛ ماورایی است؛ فراسوی جامعه است. این تکنیک را امتحان کن. فقط بدون ارزش ها در دنیا حرکت کن، فقط با واقعیت های طبیعی؛ کسی چنین است و دیگری چنان است.و سپس رفته رفته، در درونت احساس یگانگی خواهی کرد. قطبیت های تو به هم می رسند؛ خوب و بد تو با هم نزدیک می شوند. یگانه و واحد می گردی. با چنین نگرشی یگانه و با چنین وجودی یگانه، واقعیت را خواهی شناخت.

#اشو

#ادامه_دارد👇👇

@eshg_bazi_ba_ostad

2 months, 3 weeks ago

#ادامه👆👆

#این_سوترا_می_گوید:

پاکی آموزش های دیگر، برای ما پلیدی است. در واقع،  هیچ چیز را پاک یا پلید ندان.

پاکی آموزش های دیگر، برای ما پلیدی است... تانترا می گوید؛ آنچه که در آموزش های دیگر  فضیلت است، برای ما گناه است، زیرا مفهوم آن ها از پاکی، تولید جدایی و تقسیم می کند. برای آنان، چیزی پلید می شود. اگر انسانی را قدیس بخوانی، گناهکار را آفریده ای. اینک تو باید کسی را در جایی محکوم کنی، زیرا قدیس بدون گناهکار نمی تواند وجود داشته باشد. و اینک به مسخرگی تلاش های ما بیندیش: ما پیوسته می کوشیم که گناهکاران را نابود کنیم و امید داریم تا دنیایی بدون وجود گناهکاران بسازیم: دنیا که فقط قدیسان در آن وجود داشته باشند. این بی معنی است، بدون وجود گناهکاران، قدیسان نمی توانند وجود داشته باشند. آنان روی دیگر همان سکه هستند. نمی توانی فقط یک روی سکه را از بین ببری، این دو، با هم وجود دارند. اگر گناهکاران را نابود کنی، قدیسان از روی زمین محو خواهند شد. ولی نترس؛ بگذار نابود شوند، زیرا آنان اثبات کرده اند که وجودشان ارزشی ندارد! گناهکاران و قدیسان، هر دو بخشی از یک تفسیر، از یک نگرش و جهان بینی هستند، نگرشی که می گوید، این خوب است و آن بد است و تا وقتی که نگویی این بد است، نمی توانی بگویی که، این خوب است" برای تعریف: خوب،به،بد نیاز داری. پس خوب به بد بستگی دارد و فضیلت تو به رذلیت نیاز دارد؛ و وجود قدیسان بدون گناهکاران غیرممکن است....، این ها بدون یکدیگر نمی توانند وجود داشته باشند. پس قدیسان باید از گناهکاران سپاسگزار باشند، بدون اینها، وجودشان غیر ممکن است! هر چقدر هم که گناهکاران را سرزنش کنند و مقایسه کنند، آنان بخش هایی از یک پدیده هستند. گناهکاران وقتی از روی زمین محو می گردند که قدیسان از بین بروند نه قبل از آن، و وقتی مفهومی از فضیلت وجود نداشته باشد، گناه وجود نخواهد داشت. تانترا می گوید که واقعیت واقعی است و تفسیر ها، غیر واقعی هستند. تفسیر نکن. در واقع،  هیچ چیز را ناخالص ندان.چرا؟ زیرا پاکی و پلیدی، نگرش های ما هستند که بر واقعیت تحمیل گشته اند. این تکنیک را آزمایش کن. بسیار دشوار است، آسان نیست. زیرا ما چنان در دوگانگی غرق هستیم و چنان در تفکرات دوگانه ریشه گرفته ایم که حتی از محکوم کردن ها و توجیه کردن های خود نیز هشیار نیستیم. اگر کسی در اینجا شروع کند به سیگار کشیدن، شاید آگاهانه احساسی نداشته باشی، ولی او را محکوم کرده ای. در عمق وجودت سرزنش کرده ای. می توانی حتی بدون نگاه کردن به او، محکوم و سرزنش کرده باشی.  داوری نکردن کاری بسیار دشوار خواهد بود زیرا این عادت در ما بسیار عمیق ریشه کرده است. تو پیوسته به محکوم کردن یا توجیه کردن ادامه می دهی فقط با حرکات، نشستن و برخاستن به سرزنش کردن ادامه می دهی. وقتی به کسی لبخند می زنی و یا لبخند نمی زنی؛ تو نگرش خودت را بر واقعیت او تحمیل می کنی. می گویی چیزی زیباست؛ آنوقت مجبوری چیزی را زشت بخوانی. و این نگرش دوگانه تو را نیز همزمان، تقسیم و جدا می سازد.بنابراین، در درونت دو شخص وجود خواهند داشت. اگر بگویی که شخصی خشمگین است و خشم بد است، وقتی خودت خشمگین شوی چه خواهی کرد؟ خواهی گفت که این بد است، آنوقت مشکلات ظهور خواهند کرد، زیرا می گویی، این بد است؛ این خشمی که در  من است،بد است. آنوقت شروع کرده ای به تقسیم خودت به دو شخص؛شخص بد، شخص اهریمنی که در درون است، و یک شخص خوب، یک قدیس.البته تو حتماً با قدیس درونی هویت خواهی گرفت، پس شخص اهریمنی درون باید محکوم شود. تو به دو شخص تقسیم شده ای. اینک ستیزی پیوسته وجود خواهد داشت، تضادی همیشگی. اینک تو نمی توانی یک فرد باشی؛ یک جمعیت خواهی بود، خانه ای که به ضد خودش تقسیم شده است. اینک آرامش و آشتی وجود نخواهد داشت. تو فقط احساس تنش و تشویش خواهی داشت. این چیزی است که تو اینک احساس می کنی، ولی نمی دانی چرا.

#اشو

#ادامه_دارد👇👇

@eshg_bazi_ba_ostad

4 months, 1 week ago

«من کیستم؟»

این تنها پرسش مذهبی واقعی است:
تمام پرسش‌های دیگر کاذب است.
اگر به پرسیدنِ همین سؤال اساسی
و واقعی ادامه بدهی، پاسخ آن در خودِ
پرسش نهفته است.
اگر در ژرفای وجودت به این پرسش ادامه
بدهی: "من کیستم؟"
و هیچ پاسخ دروغین را از ذهنت نپذیری،
از روی برچسب‌هایی که حمل می‌کنی
پاسخ ندهی که تو این هستی و آن،
هندو یا مسیحی، زن یا مرد، زیبا و زشت،
پیر و جوان یا بدن و ذهن.
اگر هیچ پاسخی را که ذهن می‌دهد نپذیری
و به پرسیدن ادامه دهی و این پرسش
همچون پیکانی به قلبت نفوذ کند و
عمیق و عمیق‌تر در آن جا بنشیند
تا به مرکز نهایی تو برسد،

در آن جا ناگهان، انفجار روی می‌دهد.
نه اینکه صدایی را بشنوی که به تو بگوید
کیستی؛ کسی آنجا نیست.
ولی تو به منبع خویش وارد می‌شوی.
تو آن را مزه خواهی کرد، آن را خواهی شناخت و آن را تجربه خواهی کرد.
آن تجربه، تجربه‌ی خداوند است.آزاد می‌سازد.
حقیقت است. حقیقت وجود تو است.

ولی تو تنها وقتی می‌توانی آن را بیابی
که خودت تبدیل به یک طلبِ شدید و
شوقی شهوانی برای شناخت خودت بشوی.

تمام پرسش‌های غیرِ لازم را رها کن
تنها یک پرسشِ مربوط وجود دارد:
«من کیستم؟»

#اشو_راز_جلد_اول

@eshg_bazi_ba_ostad

4 months, 1 week ago

#ضمیر_اول‌_شخص

هرگاه اتفاقی در زندگی‌ات افتاد درگیر آن شرایط نشو و به دنبال این نباش که به دیگران بگویی تا آن‌ها برایت دلسوزی کنند.
به‌جای آن، بلافاصله به درون برو و تفحص کن که
«این اتفاق برای چه کسی پیش‌آمده؟» «چه کسی این را تجربه می‌کند؟»
«چه کسی این را احساس می‌کند؟»
آن فقط من-فکر است.
ذهن به‌راستی فقط من- فکر است.

این تمامِ ذهن است فکری است که «من» نامیده می‌شود، ضمیراول‌شخص. این «من» باید مورد تفحص و بررسی قرار بگیرد. این «من» باید موشکافی شود؛ و بعد شروع به درک این نکته خواهی کرد که فقط این «من» است که رنج می‌برد.
فقط این «من» به نظر مشکل‌دار می‌رسد. فقط این «من» است که تجربه می‌کند.
اما تو باید از خودت بپرسی
آیا این «من» منم؟
آیا من این «من» هستم؟

همیشه این‌ها را از خودت بپرس. در این تحلیل‌های اخیر تو نمی‌توانی جواب‌ها را از دیگران یا از درون کتاب‌ها پیدا کنی
#تو_پاسخ_هستی.
تو خود پاسخی.
سؤال چیست؟ سؤالی وجود ندارد.
و درنتیجه جوابی هم وجود ندارد. هنگامی‌که به دنبال یک پاسخ برای اسرار زندگی هستی، باید یک سؤال نیز وجود داشته باشد. اگر سؤالی نیست. به جواب هم نیاز نیست؛

بنابراین به خودت نگاه کن و از خودت بپرس چه کسی سؤال پرسید؟ به خودت بگو، «چیزی درون من است که همه‌چیز را می‌داند» و آن همان -همه‌چیز فراگیر -است آگاهی خالص است.
سؤالی نیست ،جوابی نیست،
فقط آن است ،#تو_آنی.

#رابرت_آدامز

@eshg_bazi_ba_ostad

4 months, 2 weeks ago

از اين لحظه به همه چيز با نگاه خير و بركت بنگر. وقتي مي گويم همه چيز، منظورم همه چيز است. حتي وقتي احساس درد مي كني، خير و بركت است. شايد تو نداني، اما آن خير و بركت است. روزي خواهي دانست وخواهي ديد كه درد تو خير و بركت بود. لازم بود، ‌كاملاً لازم. كمكي بود براي رشد تو. حتي درد كشيدن نيز خير و بركت است. تو را تزكيه مي كند. به تو كمك مي كند يكپارچه شوي. بچگي ات را از سرت بيرون مي كند و كمك مي كند بالغ شوي. از درد كشيدن، پخته مي شوي. بنگر! مشاهده كن و تلاش كن در همه جا خير و بركت بيابي. خير وبركت گاهي در لباس مبدل است، ‌گاهي چندان مبدل نيست، گاهي كاملا لخت و برهنه است. اما اگر خوب نگاه كني هميشه آنرا خواهي يافت. در موفقيت، ‌در شكست، در درد، در لذت، در زندگي و همچنين در مرگ. آن در تابستان و در زمستان است. در جواني و كهنسالي هست. در سلامتي هست، در بيماري هست. من کسی را دیندار می دانم که می تواند در همه جا خير و بركت ببيند و نمي تواند هيچ جا، هيچ نقطه اي را بيابد كه در آن خير و بركت نباشد.

ُشو

#کتاب؛زندگی موهبتی الهی است

@eshg_bazi_ba_ostad

7 months, 1 week ago

زماني كه در حين عمل جنسي مراقبه مي كني، كيفيت آن شروع مي كند به تغيير كردن. همان انرژي كه در تجربه جنسي حركت مي كند، شروع مي كند به رفتن به سمت آگاهي.مي تواني در حين تجربه ي جنسي، در اوج انزال، چنان هشيار باشي كه درغيرآن، هرگز نمي تواني باشي ،_ زيرا هيچ تجربه ي ديگري چنان عميق نيست، هيچ تجربه ي ديگر چنان جذب كننده نيست و هيچ تجربه ي ديگري چنان تماميت ندارد.در يك انزال جنسي، تو تماماً جذب شده اي، همه و همه ي وجودت درگير آن است، تمامي وجودت درارتعاش است، تمامي وجودت در آن حضور دارد: بدن و ذهن هردو در آن هستند.
و فكركردن كاملاً متوقف مي شود. حتي براي يك ثانيه، وقتي كه آن اوج فرا مي رسد، فكركردن كاملاً مي ايستد، زيرا كه چنان تماميت داري كه نمي تواني فكر كني.در يك اوج انزال جنسي، تو حضور داري. وجودت آنجا هست، ولي بدون هيچ فكركردن. در اين لحظه، اگر هشيار و آگاه باشي، سكس مي تواند دري به سوي الوهيت شود.

@eshg_bazi_ba_ostad

7 months, 1 week ago

و آن انتظار یک عنصر نامطلوب در عشق است. آن هنوز کامل نیست.
مهر، بالاترین کیفیت عشق است. برترین خلوص. اکنون دیگر انتظار هم وجود ندارد. دیگری وسیله نیست، دیگری یک هدف است. و اکنون شما هیچ انتظاری ندارید. شما به سادگی آنچه را می توانید بدهید، می دهید. انتظار کاملاً رخت بربسته است. یک بودا، دهنده کامل است. او پیوسته می بخشد. آن، صرفاً یک بخشش است. اکنون آن، مهر شده است. همان انرژی و همان نیاز در سطح مختلف وجود. به این دلیل سکس در یک بودا ناپدید میشود، چونکه آن بصورت مهر، دوباره پدیدار می گردد....

7 months, 1 week ago

اگر نمی توانی متوقف کنی، چرا نگرانی؟ قویتر گناه کن چونکه فقط در نقطه انتهایی، تحول ممکن است. مردم ولرم، هرگز متحول نمی شوند. هرگز ولرم نباشید. این تنها حماقتی است که می توانید پیوسته مرتکب شوید. چون وقتی در دمای یکصد درجه می جوشید، فقط در این نقطه جوشش و تبخیر ممکن است. شما می‌توانید زندگی های بسیاری ولرم بمانید و هیچ اتفاقی نخواهد افتاد. به سمت کرانه ها حرکت کنید. اگر در سکس هستید، تماماً وارد آن شوید. هیچ تضادی ایجاد نکنید. از هیچ چیز مضایقه نکنید. و در این بین، به کار کردن ادامه دهید. بگذارید سکس به حال خود باشد. شما بطور پیوسته برای بیداری کار کنید. بیشتر و بیشتر مراقبه کنید و کم کم خواهید دید که همان انرژی دارد تغییر می‌کند و متحول می‌شود.
وقتی که شما تغییر کنید، انرژی تغییر می‌کند، چونکه انرژی به شما تعلق دارد. هنگامی که نقطه نظر شما تغییر کند، انرژی مجبور است سطحش را تغییر دهد. هنگامی که سطح وجود شما عوض می‌شود، آنگاه انرژی مجبور است از شما تبعیت کند. آن، انرژیِ شماست.
هنگامی که به سوی مرکز حرکت می کنید، کم کم، ناگهان درک خواهید کرد که سکس ناپدید شده است و عشق دارد نیرو می گیرد. شما بیشتر و بیشتر با عشق می شوید. اکنون عشق، شهوت نیست. عشق مانند آتش نیست. یک نور بسیار خنک است. سکس آتشین است، آتش است. مانند خورشید سوزان است. عشق مانند ماه خنک است. به شما نور میدهد اما بسیار خنک و آرام. یک سکوت به درون عشق نفوذ میکند. آنگاه کم کم، سکس دورتر و دورتر خواهد شد. و همان انرژی به سوی عشق حرکت خواهد کرد. شما احساس گرسنگی نخواهید کرد. برعکس، احساس ارضای بیشتر خواهید کرد چونکه عشق بیشتر ارضا میکند. آن از سکس برتر است، هربار که بالاتر می روید، ارضای بیشتری را احساس میکنید چونکه اشکال بالاتر، انرژی های ظریفتری هستند. آنها ضخیم نیستند. لطیف تر و ظریف تر هستند. آنها ارضا کننده و رضایت بخش هستند. آنها چیز های بیشتری به شما می دهند. آنگاه به صعود به سوی هشیاری ادامه دهید. و روزی می آید که ناگهان شما در مرکز ریشه دارید. متمرکز شده اید. اکنون عشق هم یک بعد جدید به خود می گیرد. آن، مهر میشود.
تفاوت در چیست؟ در سکس شما نگران خودتان هستید. اصلاً نگران دیگری نیستید. شما صرفاً از دیگری استفاده میکنید. به همین دلیل والدین سکسی همیشه با هم می جنگند. چونکه یک احساس درونی وجود دارد:" او دارد از من استفاده می کند." والدین سکسی نمی توانند به نقطه هماهنگی دست یابند. آنها مجبور خواهند بود دوباره و دوباره بجنگند، چونکه زن فکر می کند مرد دارد از او استفاده می کند. و حق با اوست! هیچ اشتباهی در آن نیست. و مرد فکر می کند زن دارد از او استفاده می کند. و گاه کسی از شما بصورت یک وسیله استفاده کند، شما احساس آزردگی می کنید. آن همچون یک استثمار بنظر می رسد. مرد نگران سکس خودش است. زن نگران سکس خودش است. هیچکدام به سوی دیگری حرکت نمی کند. حرکتی نیست. آنها دو شخص احمق هستند، متمرکز بر خود، استثمار گر، در حال استثمار یکدیگر. اگر مجبور باشند در مورد عشق و آواز و شعر حرف بزنند، فقط یک اغوا و تحریک و فریب است. آنها به دیگری توجهی ندارند. همینکه مرد از زن استفاده کرد، می چرخد و به خواب می رود. تمام. چیزی برای استفاده کردن و دور انداختن.
در آمریکا مردان و زنان پلاستیکی ساخته اند. آنها کاملاً به خوبی جواب می دهند. یک زن پلاستیکی. اگر با پستان هایش بازی کنید، تحریک می شود و گرم می‌شود. شما می‌توانید با یک زن پلاستیکی عشق بازی کنید و به اندازه هر زنی ارضا کننده است. حتی بیشتر، چونکه هیچ جنگ و نزاعی وجود ندارد. تمام. شما می توانید زن را کنار بیندازید و بخوابید. این کل کاری است که مردم می کنند، خواه زن پلاستیکی باشد یا واقعی، هیچ تفاوتی نمی کند. و زن هم پیوسته از مرد استفاده می کند.
هر گاه از کسی بصورت وسیله استفاده کنید، غیر اخلاقی است. دیگری هدفی برای خودش است. اما دیگری فقط در مرحله دوم وجودتان، وقتی که عشق می ورزید، هدفی برای خودش می شود. آنگاه شما به خاطر دیگری عشق می ورزید. آنگاه شما استفاده نمی کنید. آنگاه دیگری مهم و بامعناست. دیگری هدفی برای خودش است. شما قدردان هستید. هیچ استثماری در عشق وجود ندارد. شما به دیگری کمک می کنید. آن یک معامله نیست. شما از کمک کردن لذت می برید. شما از سهیم شدن لذت می برید و سپاسگذار هستید که دیگری به شما فرصتی برای سهیم شدن داده است.
عشق ظریف است. قلمرو ضخیم تر سکس، رها شده است. دیگری هدفی برای خودش شده است. اما هنوز یک نیاز وجود دارد. یک نیاز ظریف. چونکه وقتی به یک شخص عشق می ورزید، یک انتظار ظریف در جایی پنهان است که دیگری هم باید به شما عشق بورزد. اگر چه ناخودآگاهانه. آن مانند یک سایه شما را دنبال می کند که دیگری باید به شما عشق بورزد. هنوز نیاز به مورد عشق بودن وجود دارد. از سکس بهتر است اما هنوز یک انتظار وجود دارد.

7 months, 1 week ago

غذا ناپدید نخواهد شد. حتی یک بودا نیاز به غذا خواهد داشت، چونکه آن یک نیاز شخصی است، نه یک نیاز اجتماعی یا نژادی. خواب ناپدید نخواهد شد، چون یک نیاز شخصی است. همه آنچه که شخصی است، وجود خواهد داشت. همه چیز های نژادی ناپدید خواهد شد. و این ناپدید شدن، زیبایی خودش را دارد.
اگر به یک هاتایوگی بنگرید، یک وجود فلج شده می بینید. نمی توانید هیچ فیض و برکتی در چهره اش ببینید. او شیمیِ خودش را نابود کرده است. او زیبا نیست. اگر یک راهب سرکوب شده را ببینید، او حتی زشتتر است چونکه در چشمان و در چهره اش همه انواع شهوات را خواهید دید که به همه اطراف می ریزد. او یک جو شهوانی در اطراف خود دارد. زشت و کثیف. یک فرد طبیعی بهتر است. لااقل، او طبیعی است. اما یک فرد منحرف، بیمار است و بیماری اش را با خود حمل میکند.
من طرفدار روش سوم هستم اما در این بین، طبیعی بمانید. نیازی به سرکوب نیست. نیازی به هیچ روشی برای فلج کردن بدن نیست. هیچ نیازی نیست. طبیعی باشید و برای بودا گونگی خود کار کنید. طبیعی باشید و بیشتر و بیشتر هشیار و گوش بزنگ باشید. لحظه ای خواهد آمد که سکس بسادگی ناپدید می‌شود. هنگامی که آن بخودی خود ناپدید شود، گرمی و تابش و برکت و زیبایی بسیاری بجا خواهد گذاشت. آنرا وادار به ناپدید شدن نکنید و گرنه زخمهای بسیار بجا خواهد گذاشت و همواره با آن زخمها باقی خواهید ماند. بگذارید خودش برود. فقط یک تماشاگر باشید و عجله نکنید. طبیعت خوب است. طبیعت زیباست. شما طبیعی باشید. تا فراطبیعی نشده اید، با طبیعت نجنگید. بگذارید نور وارد شود.
و این رویکرد من در مورد همه چيز است. با پایین تر نجنگید. بالاتر را طلب کنید. برای بالاتر کار کنید و بگذارید پایین تر لمس نشده بماند. اگر شروع به جنگ با پایین تر کنید، مجبور خواهید بود با پایین تر بمانید. نمی توانید از آنجا حرکت کنید. طبیعی باشید تا طبیعت شما را مختل نکند و شما تنها گذارده شوید تا به سوی بالاتر صعود کنید. بالاتر را طلب کنید. برای آن مراقبه کنید، برای آن مراقبه کنید، برای آن تلاش کنید و پایین تر را همانطور که هست رها کنید. بزودی فراطبیعی برخواهد خاست. فراطبیعی از طبیعی حاصل می‌شود. و آنگاه شکوه و برکت و زیبایی وجود دارد. آنگاه زیبایی قیاس ناپذیر وجود خواهد داشت.
برای شما خوب است که از بعد دیگری آنرا بدانید: سکس به بدن تعلق دارد، عشق به بدن لطیف تعلق دارد و نیایش به مرکز، به خودِ زمینه وجودتان. سکس به پیرامون تعلق دارد، نیایش به مرکز، و بین مرکز و محیط، عشق است. بودا یک مهربانی نیایشگر است. او به مرکز رسیده است. قبل از اینکه به مرکز برسید، فقط در میانه، در حال حرکت از محیط به مرکز، پر از عشق خواهید بود.بسیار بسیار عاشقانه خواهید بود. در محیط، شهوتی و سکسی خواهید بود. و این همان انرژی است. در محیط، سکس نیاز است. بین محیط و مرکز، عشق نیاز است. انرژی همان است، اما شما عوض شده اید و بنابراین نیازهای شما عوض شده است. در مرکز، نیایش و دعا، مهربانی نیاز است. اما انرژی همان است. بنابراين بودا تشنه سکس نیست. همان انرژی، مهر شده است. یک مرد اهل عشق، تشنه سکس نیست، همان انرژی، عشق شده است. بنابراين مسئله نیاز باید درک شود.
نیاز در بدن وجود دارد. اما اگر از بدن حرکت کنید و عمیقتر شوید، نیاز تغییر میکند. نیاز، شما را دنبال میکند. اگر شما به شدت مملو از تصورات سکسی و شهوانی باشید، این فقط نشانگر این است که شما در محیط هستید. از آنجا حرکت کنید. شما پیوسته به کار کردن در محیط ادامه می دهید. برای میلیونها زندگی شما در آنجا کار می کرده اید و نیاز رفع نشده است. آن نمی تواند رفع شود. هیچ نیازی نمی تواند رفع شود. این را بیاد داشته باشد. شما غذا می خورید، پس از هشت ساعت یا شش ساعت، دوباره گرسنه هستید. هیچ نیازی نمی تواند رفع شود. آن یک رفع شدن موقتی است. شما سکس دارید، و پس از چند ساعت، دوباره آماده اید. نیاز ها را نمی توان رفع کرد، چونکه در یک دایره حرکت می کنند.
بالاتر از نیازهایتان حرکت کنید. من نمی گویم با نیاز هایتان بجنگید. به آنها اجازه دهید. وقتی آنجا هستید، از آنها لذت ببرید. چرا بجنگید؟ لذت ببرید. حس گناه ایجاد نکنید چونکه هر چه حس گناه بیشتری ایجاد کنید، هر چه بیشتر سرکوب کنید، حرکت کردن شما از آنجا دشوارتر خواهد بود. تا وقتی که آنجا هستید، از آن لذت ببرید اگر عشق می ورزید، اگر سکس دارید، لذت ببرید. احساس گناه نکنید. خوب گناه کنید! اگر دارید گناه میکنید، لااقل بطور موثر و کار آمد گناه کنید.
لوتر را بیاد می آورم. پکافورتایلر، یک شاگرد از لوتر پرسید،" من چه باید بکنم؟ من نمیتوانم گناه کردن را متوقف کنم." لوتر گفت:" قویتر گناه کن " مطلقاً درست است. من هرگز احساس همفکری بسیار زیادی با افکار لوتر نداشته ام، اما در مورد این حرف، من مطلقاً با او هستم: قویتر گناه کن.

We recommend to visit

𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 1 month, 3 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 4 months ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 4 days, 2 hours ago