?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 10 months, 3 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 1 year, 1 month ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 9 months, 1 week ago
بچهداری اینطوریه که خسته و کوفته، شیشهی میز جلومبلی رو با شیشه شور و وایتکس و فلان، برق میندازی و هنوز داری میری تو آشپزخونه که دستمالو بشوری میبینی وروجک نیممتریت با مدادشمعیها سر رسیده و داره روی میز نقاشی میکشه، بعد در حالیکه همین ده دقیقه پیش عوضش کردی و شستیش، دوباره نیاز تعویض پیدا میکنه و همینجوری که داری دوباره میشوریش، یهو یه کلمهای برات رو میکنه که تا حالا نگفته!
- مامان خیلی داغه! ( آب شلنگ دستشویی رو میگفت😂)
اینطوری میشه که در حالیکه سلولهای بدنت دارن به عواطف مادرانهت فحش میدن، تو قابلیت اینو داری بری دوباره اون خطوط مداد شمعی رو از اول از روی میز جلو مبلی با وایتکس و شیشه شور و فلان، پاک کنی و همزمان قربون صدقهی وروجک نیممتریت هم بری☺️❤️
پست موقت:
امروز هیچ چالشی برای انتخاب لباس نداشتیم😂
بچهها بیاین رو روشهامون یه تجدید نظری داشته باشیم😃
ماجراهای من و دخترک، این قسمت:
جبران!
دم و دستگاه کیک پختن رو آوردم کف آشپزخونه و گفتم پاشین بیاین با هم کیک درست کنیم.
دوتایی دویدن تو آشپزخونه.
بهش گفتم امشب تولد یه آدم خیلی خوبه برای همین میخوام کیک درست کنم. اگه گفتی تولد کی؟
گفت: تولد خدا؟
گفتم نه ولی نزدیک شدی😂
گفت امام رضا؟
( خودم چشمام قلبی شده بود که وقتی گفتم یه آدم خوب رفت سراغ گزینههای مذهبی😅❤️)
گفتم نه! و خوندم: موندنیترین رفیق من...
خندید و گفت امام حسین!
تخم مرغا رو دادم دستشون و نفری ۲ تا تخم مرغ به پلشتترین حالت ممکن شکستن و بعد هم نفری دو بار همزن رو دست گرفتن و مواد رو هم زدن. پودر کیک رو هم نوبتی ریختن ( بله خیلی سخت بود که دستمو نبرم جلو و کمک نکنم!)
میدونی ماجرای امروز منو یاد یه قسمت از سریال this is us انداخت.
اونجایی که رندال و کیت میرن دوباره از خونهی پدری بازدید میکنن و یاد یه خاطرهی خیلی خیلی شاد میفتن که با پدرشون حسابی بازی کردن و خونه رو بهم ریختن. بعد کلی خاطره بازی یهو یادشون میفته نیم ساعت قبل از اون بازیِ هیجان انگیز و خاطرهساز، پدرشون بخاطر موضوعی جوری عصبانی شده بوده که یه ظرف رو شکونده و دقیقا بخاطر این اومده باهاشون بازی کنه که شوکی که بخاطر حرکتش به بچهها وارد کرده رو اصطلاحا بشوره ببره!
و رندال و کیت از اون روز یه خاطرهی فوقالعاده یادشون مونده بود و تازه بعد نیم ساعت خاطره بازی یادشون اومده بود اون روز چه اتفاقی افتاده بوده!
اونجا رندال یه دیالوگ خیلی عمیق میگه با این مضمون که: میدونی کیت؟! من فکر میکنم پدری و مادری کردن همینه ، اینکه اینقدر ظرف وجود بچهت رو با خاطرههای شیرین پر کنی که اون خاطرههای تلخ، توی اون شیرینی حل بشن و از یاد برن...
من امروز برای بچهها با کمک خودشون کیک پختم، برای اولین بار توی عمرم پاستا درست کردم و بعد از شام کل چراغای خونه رو خاموش کردیم و خونه رو تبدیل کردیم به سینما و با همدیگه موآنا۲ دیدیم.
الان همینطوری که خونه تاریکه، دخترک خوابش برده و من امیدوارم سالها بعد اگه قراره امروز یادش بیاد، با خودش بگه روز خوبی بود، با مامانم کیک پختیم و انیمیشن دیدیم. و یادش نیاد که صبحمون رو با دعوا و داد و بیداد شروع کرده بودیم!
( البته اگه تا اون روز این پست رو نخونده باشه😅)
۱۴۰۳/۱۱/۱۳
یکسال پیش، مثل همچین شبی بود که ما مادری رو از دست دادیم، مادری که درست مثل مادرِ عزیزِ این نوحه، شبها درد میکشید و بیدار بود و نفسش تنگ.
مادر جانم یکسال پیش، مثل امشب پر کشید و چادر گلدارش، صورت نورانیش، خندههاش و صدای مهربونش برای همیشه رفت که رفت...
[اگه این نوحه رو گوش دادین و اشکی به چشمتون اومد، لطف میکنید ثوابش رو با مادرجان من شریک بشید؟?❤️]
من دو تا پست اینجا نوشتم که توش بی انصافی کردم
یکی همین بالایی در مورد اشتراک اسنپ پرو! که دقیقا از بعد همین اسکرینشات بالایی، قیمتها کاملا پایینتر از حالت عادی برام اومد و الان فکر میکنم اشتراک اسنپ پرو کار عاقلانهای بود? ( شایدم مسئولین اسنپ بعد دیدن این پست متنبه شدن?)
دومیش ولی مهمتر از اولیه!
کتاب کهکشان نیستی!
آقا این کتاب خیلی خوبه ??
و من واقعا نادم و پشیمانم اگه کسی با اون نوشتهی من از خوندنش منصرف شده باشه ?
درسته که اول کتاب متن پر از تکلف و سختی داره ولی در ادامه انصافا خیلی روونتر میشه.
از اون طرف مدل زندگی آقای قاضی و موضوعات تربیتی و دینی که توی کتاب در خلال صحبت کردن شخصیت ها مطرح میشه، اونقدر خوب و سنگین و به فکر فرو برنده ست که بنظرم کاملا ارزش داره اون چند صفحهی پر از آرایه و تکلف رو بخاطرش بپذیریم...
خلاصه که اوصیکم به مطالعه این کتاب!
و به جبران قضاوت زودهنگامم در مورد این کتاب، حاضرم اگر کسی دوست داره کتابو بخونه بهش قرض بدم البته بعد اینکه خودم دور دوم رو تموم کردم و یادداشت برداری کردم??
یه فعل جدید به دایره لغات خانواده ما اضافه شده به نام « علی»!
عادت کرده بودم از همون کوچیکیای امیرعلی که هر وقت میخواستم کمکش کنم پاشه، دستاشو میگرفتم میگفتم: «علی جان» یا «یا علی».
حالا پسرک خونه ما کلا به فعل پاشو میگه علی??
صبحا غالبا از من زودتر بیدار میشه میاد تو اتاق کنار تخت وامیسته هی دستمو میکشه میگه علی!
اینقدرم قشنگ اینو میگه که اصلا خودم از امام علی خجالت میکشم پا میشم??
...
چکیده و خلاصهی کل قصه این است:
مادر بار برمیدارد، درد میکشد، میزاید، افسرده میشود، و پدر گور پدرش. شاید حتی گاهی در نقش مرتکبی بهش نگاه کنند که تمام این رنجها دودیست که از آتش او بلند شده.
باید این شرایط را باور کنم. باید این را بپذیرم که در انتظار آمدن فرزندی هستم و باور کنم برگی میافتد تا برگی بروید. زن ناگزیر است همسرانگیاش را کمی جمعتر کند تا مادرانگیاش جا شود. همانطور که روده کنار میرود، کلیه کنارتر میرود، ریه فشار بیشتری تحمل میکند، معده تنگتر میشود و همه در آن حفرهی شکمی جمعتر مینشینند تا جا برای بزرگتر شدن رحم باز شود، من هم باید جمعتر بنشینم و جا برایم تنگتر میشود. بعد از زایمان تمام اعضای دیگر آرامآرام به جای خودشان برمیگردند اما من همیشه باید جمعتر بنشینم. تنها چیزی که هیچوقت به جای خودش برنمیگردد مردی ست که پدر میشود.
ببین چقدر قشنگ توصیف کرده آخه??
واقعا درسته که کتابها به ما فرصت زیستن تجربهای رو میدن که ممکنه هرگز امکان زیستش رو نداشته باشیم.
در ضمن بعد از رسیدن به آخر کتاب احتمالا باید پاشین صورت اشکیتونو بشورید! از ما گفتن بود??♀
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 10 months, 3 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 1 year, 1 month ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 9 months, 1 week ago