تو را نجات خواهم‌داد. از تمام آدم‌ها، دردها، بغض‌ها و آغوش‌های دور.

و تو را در عمیق‌ترین لایه‌های خیالم پناه داده‌ام که دستت را بگیرم و با تو به زندگی برگردم. حتی به اشک.

روزهای زیادی زندگی را از دست دادم که به آینده فکر کنم. محو و تاریک و خیالی ادامه دادم و دور و دورتر شدم که بعد برگردم به زندگی و بغض دردناکی که از آینده آورده‌بودم. برای خیال بعدی به‌کار می‌آید.

#Folk
[Studio F-E]

[نامه‌های یک‌طرفه]

به من بگو
که بعدِ تو
جهان من
بدون تو
چه می‌شود؟
چه می‌شود؟

شمالِ بچگی‌ت چی شد؟

امسال همه‌ی نارنگی‌ها رو بدون تو خوردم.

گمم برای خودم.