?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 10 months, 2 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 1 year ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 9 months ago
داروی #تحریک کنندگی تازه شروع به تاثیر گذاشتن کرد و چشماش بدجوری خمار شده بود ??
+آههه علی گمشو بیا بازم کن
نیشخندی زدم و گفتم جون علی نمیشه
باخنده ی #شیطانی سمتش رفتم و زیپ شلوارش رو باز کردم و همزمان با شرتش پایین کشیدم که آلت بزرگ و #قطورش افتاد بیرون
—هوممم عجب چیزیه
+علی گمشو اونو...اهههه
با کشیدن #آلتش تو دهنم مجال حرف زدن رو ازش گرفتم و شروع به ساک زدن کردم و...
https://t.me/+4wNwkD0BxeYxYWNk
https://t.me/+4wNwkD0BxeYxYWNk
If you ever try to leave me, I'll find you
عصبی خودم رو #مبل پرت کردم که #توله هاسکیم سریع به سمتم اومد سرشو رو #پاهام گذاشت?*?
دستمو روی #موهاش کشیدم که بیشتر سمتم اومد لیسی به #کیرم از رو #شلوارم زد
چونشو تو #مشتم گرفتم لباشو #شکار کردم
که دکمه #شلوارم باز کرد #کیرم از شلوارم در اورد ازش فاصله گرفتم که #کلاهک کیرم لیسی زد که #ناله ای کردم?*?
کوروش از #اتاق بیرون اومد با دیدن من #تولم گفت
_جووون...بریم تریسام؟
لبخندی #بهش زدم که به #سمتمون اومد و ...???**https://t.me/+s1X7Yu_cC1BmM2I8https://t.me/+s1X7Yu_cC1BmM2I8
پسری که از ددیهاش حامله شده و از ترسش چیزی بهشون نمیگه و موقع رابطه...???
- #آهی کشیدم و از #درد و #لذت هقی زدم?
#ددی محکم توی #سوراخم ضربه میزد و من از شدت #ضربه هاش به خودم میپیچیدم??
چند دقیقه گذشت که تند تر شدن ضربه هاش با جیغی #ارضا شدم که ددی هیراد وارد اتاق شد و با نزدیک شدن بهم #آلتش رو وارد #دهانم کرد و ددی برهان هم دوباره شروع کرد #ضربه زدن?
از دو طرف داشتم #جر میخوردم ددی #اسپنک های سنگینی به بدنم میزد و من برای #بچم میترسیدم کاش زودتر بهشون میگفتم با #تلمبهٔ محکم ددی برهان #جیغی از درد کشیدم و گفتم #بچـــــم??
https://t.me/+BGPQ77ST62VlNjU0https://t.me/+BGPQ77ST62VlNjU0
─━━━━━━⊱?︎?︎?︎?︎?︎?︎?︎⊰━━━━━━─
꒰ ? ꒱
⬩?????? : Rachel⬩
#Part_49
خیلی وقت بود که هوا تاریک شده بود.
ریچارد نگاهی به ساعت موبایلش انداخت و سریع بلند شد.«من باید برم سرکار.» تئودور از خدا خواسته بلند شد.«میشه منم بیام؟»
ریچارد با تردید نگاهش کرد.«مهمون من نیستی ها،باید پول چیزی که میخوری رو حساب کنی!» تئودور پوزخند زد و باشه ای گفت.
ریچارد وارد اتاقش شد و لباس هایش را با یک شلوار و پیراهن مشکی که فرمش بود عوض کرد.
پیراهن را داخل شلوارش فرو کرد و سه دکمه بالایش را باز گذاشت[طرز پوشیدن فرمش همینه. ]
زنجیره نقره ای اش را از گردنش باز کرد و موهایش را مرتب کرد و بیرون رفت. نگاه های تئودور را نادیده گرفت و غر زد.«راه بیفت بریم.»
تئودور لب گزید. روی موتور نشسته بودند و ریچارد تند میرفت، مثل اینکه دیرش شده بود. نمیدانست واکنشش چه خواهد بود اگر از پشت کمرش را بگیرد، چون بدجور حس میکرد که ممکن است بیفتد...
در همین فکر ها بود که او ناگهانی ترمز کرد و دوباره گاز داد، به اجبار یک دستش را دور کمر او انداخت که به وضوح منقبض شدن عضلات شکمش را حس کرد ولی او چیزی نگفت، تئودور هم بعد مدت کوتاهی دستش را برداشت.
ریچارد سرعتش را کم کرد، بالاخره رسیده بودند. تئودور به ساختمان دو طبقه نسبتا بزرگ خیره شد،در واقع بار خیلی خوبی بود! با اینکه هرگز ان را ندیده بود.
وارد شدند که صدای موسیقی به سرشان، و نور های بنفش به چشمانشان حمله ور شد.
تئودور پوزخند زد. ان پسر کم حرف همچین جایی کار میکرد؟ کمی غیر واقعی و متناقض با خصوصیات او بود!
─━━━━━━⊱?︎?︎?︎?︎?︎?︎?︎⊰━━━━━━─
꒰ ? ꒱
⬩?????? : Rachel⬩
#Part_48
ریچارد تا عصر خانه نیامد،
وقتی هم که امد بیحرف جلوی تلویزیون نشست و کلا نادیدهاش گرفت.
فهمیده بود که کلا ادمی نیست که اهل معاشرت باشد. تنها بود و کس و کاری نداشت، با کسی رفت امد نمیکرد.
گاهی اوقات با خودش فکرمیکرد که او اصلا خوشگذرانی میکند؟ شک داشت!
تئودور سکوت بینشان را نشکست.
هرچند که از این بازی سکوت بدش میامد! و رسماً مجبور بود با موبایلش ور برود تا بیخیال اوضاع باشد.
کانال تلویزیون را عوض کرد، نگاهی کوتاهی به تئودور انداخت که سرش در گوشیاش بود. حوصلهی او را نداشت، اصلا راضی نبود ادمی که نمیشناسد در خانهاش باشد، ان هم این پسر غریبه و متظاهر!
حماقت کرده بود که او را به خانهاش اورده بود و این را میدانست..
لعنتی به افکارش فرستاد. زیادی فکرمیکرد، زیادی بد بین بود و این یکی از خصوصیاتی بود که همیشه همراهش بود. شاید بخاطر این بود که از بچگی همیشه سروکارش با دردسر بود.
و تئودور، ان پسر لعنتی بوی دردسر میداد!
گر سخنی دارید بگویید :
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 10 months, 2 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 1 year ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 9 months ago