هنرنامه

Description
کانال اختصاصی معرفی فیلم های کلاسیک تاریخ سینمای جهان/فیلم های کوتاه و انیمیشن
آغاز : ۹/۱/۱۳۹۶
30/ Mar / 2017
admin : @behzadkhorshidi
We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 2 months, 2 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 5 months ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 4 weeks, 1 day ago

2 months, 1 week ago
به یاد مرتضی ممیز هنرمند وارسته …

به یاد مرتضی ممیز هنرمند وارسته ایران
.پوستر: بهزاد خورشیدی
#Morteza_Momayez
#poster #Behzad_Khorshidi
@honarnaamehh

2 months, 1 week ago

مرتضی ممیز در قله هنر و گرافیک ایران
(۴ شهریور ۱۳۱۵ – ۵ آذر ۱۳۸۴) استاد ممیز هنرمندی وارسته و بنیان گذار گرافیک مدرن ایران بود. وی در سال ۱۳۴۸ پیشنهاد ایجاد رشته گرافیک را به دانشکده هنرهای زیبا ارائه کرد. بنیان گذاری این رشته برای دانشجویان هنر باعث شد تا سیستم گرافیک ایران جان بگیرد. تا این سال استاد ممیز طراحی گرافیک بسیاری را برای کتاب ها و پوسترها، را تحت مدیریت خود برای مجلاتی چون «کتاب هفته»، «کیهان هفته»، «ایران آباد»، «کاوش»، «فرهنگ»، «نگین» و «رودکی» را آغاز کرد.
پوسترهای ممیز به خصوص پوسترهایی که برای سینمای ایران و جشنواره های سینمایی و فرهنگی طراحی کرد از بهترین و ماندگارترین آثار هنری فرهنگی عرصه گرافیک ایران است؛ از جمله پوستر فیلم های «گوزن ها»، «طبیعت بی جان»، «غزل»، «مادر»، «آرامش درحضور دیگران»، «مغول ها»، «غریبه و مه»، «ستارخان»، «خانه دوست کجاست» و بسیاری دیگر از آثار درخشانی که نام مرتضی ممیز را در قله بلند فرهنگ و هنر سرزمین ایران قرار داد.

مرتضی ممیز متولد ۴ شهریور ۱۳۱۵ و در تهران چشم به جهان گشود؛ او طراح گرافیک، تصویرگر، استاد دانشگاه بود.
ممیز در سال ۱۳۴۴ از دانشگاه تهران، دانشکده هنرهای زیبا فارغ‌التحصیل شد و سه سال بعد گواهینامهٔ طراحی غرفه و ویترین و معماری خود را از مدرسه عالی هنرهای تزیینی پاریس دریافت کرد. او در سال‌های پایانی عمر خویش با بیماری سرطان دست و پنجه نرم می‌کرد و از ۲۳ آبان‌ماه ۱۳۸۴ برای تازه‌ترین دور شیمی‌درمانی، در بیمارستان آبان تهران بستری شده بود که چند روز بعد حالش رو به وخامت نهاد و در سن ۶۹ سالگی روز شنبه پنجم آذر ماه ۱۳۸۴ درگذشت. پیکر مرتضی ممیز، هفتم آذرماه، تشییع و در باغبان‌کلا، واقع در کردان کرج، به‌خاک سپرده شد.
یادش گرامی باد.»

بهزاد خورشیدی
@honarnaamehh

2 months, 1 week ago

گفت و گو با مرتضی_ممیز
جلسه پرسش و پاسخ اردیبهشت ۱۳۷۹
منبع: دانشگاه تهران

@honarnaamehh

3 months, 3 weeks ago
مراسم اولین سالگرد قتل [#داریوش\_مهرجویی](?q=%23%D8%AF%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D9%88%D8%B4_%D9%85%D9%87%D8%B1%D8%AC%D9%88%DB%8C%DB%8C) و …

مراسم اولین سالگرد قتل #داریوش_مهرجویی و وحیده محمدی‌فر، به همت کانون کارگردانان سینمای ایران برگزار می شود
همراه با نمایش #فیلم ماندگار، دایره مینا
#پوستر #بهزاد_خورشیدی
عکس ساتیار امامی
مکان فرهنگسرای نیاوران
یکشنبه ۲۲ مهر ۱۴۰۳ ساعت ۱۷
@honarnaamehh

3 months, 3 weeks ago

کتاب

  • عزاداران بَیَل مجموعه هشت داستان پیوسته درباره فلاکتهای مدام مردمان روستایی به نام بَیَل است. این کتاب را غلامحسین ساعدی نگاشته است و در سال ۱۳۴۳ چاپ شده است. این مجموعه از داستانهای روستایی غلامحسین ساعدی محسوب می‌شود. به نظر جمال میرصادقی دیگر نویسنده ایرانی و منتقد ادبی، منبع الهام ساعدی نقاب مرگ سرخ اثر ادگار آلن پو بوده است.از روی داستان چهارم این مجموعه فیلمنامه گاو نوشته و فیلم گاو ساخته شد مشدی جبار-مشدی صفر-کدخدا- اسلام – مشدي حسن شخصیت های اصلی این داستان اند.

بار تجربه هاي تلخ و بغرنج مردمان يك روستاي دورافتاده. روستاي كه انگار سايه ي شومي در زيرش پهن شده و هر از چند گاهي روستاييان رو به نيستي و طرد فرو ميبره. جو داستان ها تاريك و غم زده است و بعضا ميشه ترس از فلاكت رو توي چهره و حرفاي مردمانش حس كرد، اون هم از نزديك. مردماني كه گمان ميكنند تمام مشكلاتشون از سر اين قضيه است كه به ميزان كافي عذاداري نكردن و علت تمام بلاهاي وارده بر روستاشون رو كوتاهي در عذاداري ميدونن كه باعث شده كه امامان و معصومين از دست اونا ناراحت بشن. و همين نكته اي است براي انتخاب عنوان اين اثر. اين در حاليه كه در يكي از داستان ها علاقه به اين عمل حتي باعث پايان ناخوشايند ديگري هم شده.

#عزاداران_بیل
#غلامحسین_ساعدی

@honarnaamehh

3 months, 3 weeks ago

قسمت هایی از کتاب #گاو #نوشته #غلامحسین_ساعدی

- مشدی حسن هم چنان در حال نشخوار گفت: "من مشدی حسن نیستم. من گاوم. من گاو مشدی حسن هستم." - کدخدا گفت: "این حرفو نزن مشدی حسن، تو خود مشدی حسن هستی" - مشدی حسن پا به زمین کوفت و گفت:" نه، من نیستم، من گاو مشدی حسنم، مشدی حسن نشسته اون بالا و مواظب منه." - کدخدا گفت: "مشدی حسن تو رو به خدا دس وردار. این دیگه چه گرفتاری ست که برای بیل درس کردی؟ تو گاو نیستی؛ تو مشدی حسنی." - مشدی حسن پایش را کوفت به زمین و گفت: " نه ، من مشدی حسن نیستم. مشدی حسن رفته برای عملگی. من گاو مشدی حسنم." - کدخدا گفت: " آخه تو چه جور گاوی هستی مشدی حسن؟ از گاوی چی داری؟ دمت کو؟" - مشدی حسن خیز برداشت؛ در حالی که دیوا وار دور طویله می دوید و شلنگ می انداخت. هرچند قدم کله اش را می زد به دیوار و نعره می کشید تا که رسید جلو کاهدان و ایستاد. چند لحظه سینه اش بالا و پایی رفت. بعد کله اش را برد توی کاهدان و دهانش را پر کرد از علوفه و آمد ایستاد روی چاه؛ همان جایی که اصلان کاه رویش ریخته بود. با صدایی که به زحمت از گلویش بیرون می آمد؛ گفت: " مگه دم نداشته باشم نمی تونم گاو باشم؟ مگه بی دم قبولم نمی کنین؟ ها؟" و با پا شروع کرد به کوبیدن زمین.

@honarnaamehh

6 months, 1 week ago

خاطره بازی

‏خاطره‌ی داریوش مهرجویی از سکانس سیلی زدن خسرو شکیبایی به بیتا فرهی در فیلم هامون
بهترین کار این بود که به بیتا فرهی نگوییم که خسرو می‌خواهد بزندش، چون ناخودآگاه گارد می‌گرفت و این روی بازی‌اش اثر می‌گذاشت.
این را به خسرو گفتم و توضیح دادم که یک سیلی بیشتر نیست دیگر، حالا بعداً خودمان یک‌جوری توجیهش می‌کنیم!
این پلان را در یک برداشت گرفتیم و بعدش دیدم خسرو رفته یک گوشه و دارد زارزار گریه می‌کند، از بس‌ که وجدانش ناراحت شده بود و بیتا هم همین‌قدر شوکه بود. ولی پلان خیلی خوب از آب درآمد! البته من ته دلم بابت این حقه‌بازی شرمگین بودم، ولی چاره‌ای نبود.
جبر هنر خِرم را گرفته بود!
اگر بیتا خبر داشت قرار است سیلی بخورد محال بود بتواند این حیرت و جا خوردن را در بازی‌اش به این خوبی اجرا کند.

@honarnaamehh

6 months, 1 week ago

ادامه...

در جایی دیگر مارتینز در خیابانی در دل تاریکی شب به طور اتفاقی «هاری» را می‌بیند؛ البته برای یک لحظه! هاری برای اولین بار در فیلم ظاهر می‌شود، آن هم به طریقی باشکوه که «کارول رید» ابتدا با نشان دادن نمایی از پاهای هاری که «گربه‌ای» روی کفش‌هایی او می‌نشیند و سپس نمایی از صورتش را در تاریکی می‌بینیم که با روش شدن چراغ یکی از خانه‌ها، نوری بر روی صورت هاری می‌تابد و بالاخره چهره‌اش را می‌بینیم و آن لبخند جاویی!… و بعد که هاری مانند شبهی ناپدید می‌شود. پس از این شک و سوء ظن‌ها برای مارتینز و دیگران بیشتر می‌شود و کار به نبش قبر هاری می‌انجامد و حالا برای همه روشن می‌شود که او زنده است و از این به بعد به عنوان یک قاتل و تبهکار تحت تعقیب قرار می‌گیرد. فیلم با آمدن و اولین حضور لایم شکل دیگری به خود می‌گیرد؛ به نظر می‌رسد که قبل از حضور لایم جایی از فیلم مشکل دارد، هر چند که حضور او را می‌توان قبل از این هم در لحظه به لحظه فیلم احساس کرد (به شخصیت مارلون براندو در اینک آخرالزمان توجه کنید) شخصیت لایم را باید تجسمی واقعی از وقار رو شرارت دانست! او شخصیت غریب و پیچیده‌ای دارد، در او می‌توان هم رفتاری شیطانی دید و هم رفتاری بامزه و گاه شیرین! مشکل اصلی او این است که با جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کند ناسازگار و از آن گریزان است و آن را باور ندارد! و به همین دلیل به جنایت روی می‌آورد. شخصیت هاری لایم از طرفی مرا به یاد شخصیت «رابرت دنیرو» در فیلم «راننده تاکسی» می‌اندازد؛ فردی که با محیط و جامعه خود در تضاد است و همین تضاد باعث نابودی‌اش می‌شود. به نظر من «هاری لایم» مرموزترین و غریب ترین شخصیت تاریخ سینماست!

مرد سوم، به مقابله شدید خیر و شر می‌پردازد، خیر و شری که دو دوست هستند. هالی مارتینز انسانی بی گناه، ساده و معصوم در برابر دوستش که شیفته اوست قرار می‌گیرد، مارتینز نمی‌تواند رفتار بد دوستش را نادیده بگیرد و در نهایت ذهنیتی که از دوستی با او داشته را از یاد می‌برد و در نتیجه هاری را به دام می‌اندازد!… به نظر من مارتینز ماموری ست برای اجرای عدالت در حق لایم تا او را به سزای اعمالش برساند و لایم هم ماموری است تا مارتینز را به این مفهوم عمیق از انسانیت برساند که قیل از آن در زندگی‌اش تجربه نکرده بود.
یکی از نکات مهم فیلم، شهر وین است که از ویژگی‌های آن محسوب می‌شود، خیابان‌ها، کوچه‌ها،خانه‌ها، فاضلاب‌های شهرو… همه اهمیت دارند؛ شهر وین را در فیلم مرد سوم، می‌توان هزار تویی دانست که در هر مسیرش مانعی خطرناک وجود دارد، اینطور به نظر می‌رسد که هیچ امنیتی در این شهر وجود ندارد! البته شهر و مردمش روزهای پس از جنگ خانمان سوز دوم را می‌گذراند و این‌ها همه تاثیرات ناشی از همین جنگ است. و ناگفته نماند فضایی که کارگردان در این شهر ایجاد کرده بی نظیر است. «کارول رید» با استفاده از زوایای کج و غیر عادی دوربین بر آشفتگی شهر اشاره می‌کند و باعث ایجاد دلهره می‌شود، به صورتی که تماشاگر احساس می‌کند هر لحظه ممکن است اتفاقی رخ دهد، و خطر را حس می‌کند. و همچنین، تاریکی، در سراسر فیلم مشهود است. «رید» به کمک سایه‌ها و نیم سایه و نورها، تصاویری شاعرانه را خلق می‌کند. فیلم «مردسوم» را می‌توان به نوعی نیز، بازی نور و سایه نامید. این نکته را می‌توان در سکانس به دام انداختن «هاری لایم» در فاظلاب به وضوح مشاهده کرد.
«مرد سوم» یکی از نادر فیلم‌هایی که از جزئیات و ریزه کاری‌های فراوانی تشکیل شده است. توجه داشته باشید که فیلم با مرگ لایم و خاکسپاری او آغاز می‌شود و در پایان نیز با مرگ او و خاکسپاریش تمام می‌شود.

@honarnaamehh

6 months, 1 week ago

سینمای کلاسیک
#یک_فیلم

غرامت مضاعف Double Indemnity

کارگردان:بیلی وایلدر
نویسنده : ریموند چندلر
جیمز ام کین رمان
بازیگران: باربارا استانویک
فرد مک‌موری
ادوارد جی. رابینسون
موسیقی: میکلوش روژا
تدوین: دوان هریسون
توزیع‌کننده:پارامونت پیکچرز
محصول:۱۹۴۴

جوایز
فیلم در ۷ مورد نامزد اسکار شد ولی در نهایت هیچ جایزه‌ای به این فیلم تعلق نگرفت.

خلاصه داستان:
فیلیس دیتریچستون باربارا استانویک فروشنده بیمه عمر والتر نف فرد مک‌موری را اغفال می‌کند تا او را در کشتن شوهرش یاری دهد و مرگ او را یک حادثه جلوه دهند تا فیلیس بتواند از طریق ماده غرامت مضاعف، بیمه عمر شوهرش را طلب کند اما رئیس و دوست صمیمی نف و تحلیلگر بیمه بارتون کییس ادوارد جی.رابینسون به این ماجرا شک می‌کند.

این فیلم توسط بیلی وایلدر و ریموند چندلر از رمان غرامت مضاعف (۱۹۳۵) اثر جیمز ام.کین اقتباس شده بود.
این فیلم جز شاخص‌ترین نمونه‌های «فیلم نوآر» به‌شمار می‌رود و داستان آن بر اساس جنایتی واقعی بنا شده‌است که در ۱۹۲۷ اتفاق افتاده بود.

•  فیلم بر اساس یک داستان واقعی یعنی قتل آلبرت سیندلر توسط همسرش در سال ۱۹۲۷ ساخته شد.
•  در ابتدا فیلم با مرگ نف در اتاق گاز به پایان می رسید ولی بیلی وایلدر از این پایان راضی نبود و پایان فیلم تغییر یافت.
•  قسمت ۱۶ از فصل نوزدهم سریال کارتونی سیمپسونها با نام بخاطر عشق مو بر گرفته از داستان این فیلم است.
•  وودی آلن از این فیلم به عنوان بهترین فیلمی که تاکنون ساخته شده یاد می‌کند.
•  اداره سانسور آمریکا تا مدت‌ها اقتباس از دو کتاب مشهور جیمز ام کین را ممنوع کرده بود یعنی غرامت مضاعف و پستچی همیشه دوبار زنگ می‌زند. هر دو داستان تم مشترکی دارند تمایل جنسی، یک مرد معمولی را به جنایت سوق می‌دهد. در نهایت هر دو کتاب اقتباس سینمایی داشت و تبدیل به دو فیلم مهم نوآر شد. هر دو فیلم در بین ۱۰ فیلم برتر سالهای ۱۹۴۰ قرار گرفتند.

@honarnaamehh

9 months ago

نکته

"دریغا، سرزمین نگون بخت که از به یاد آوردن خود بیمناک است. کجا می توانیم آن را سرزمین مادری بنامیم که گورستان ماست؛ آنجا که جز «از همه جا بی خبران» را خنده بر لب نمی توان دید؛ آن جا که آه و ناله و فریادهایِ آسمان شکاف را گوش شنوایی نیست. آن جا که اندوه جانکاه چیزیست همه جا یاب. و چون ناقوس عزا به نوا در آید، کمتر می پرسند از برای کیست، و عمر نیکمردان کوتاه تر از عمر گلی ست که بر کلاه می زنند، و می میرند پیش از آن که بیماری گریبانگیرشان شود..."

مکبث
ویلیام_شکسپیر

@honarnaamehh

We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 2 months, 2 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 5 months ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 4 weeks, 1 day ago