?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 9 months ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 11 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 7 months, 2 weeks ago
«پیمانهای که پُر شد»(درگذشت استاد اسلامی ندوشن)
حقوق خواندهبود اما ذهن و زبانش با ادبیات سرشته شدهبود و سرشار از مطالعاتِ فرهنگی بود. همچون چخوف که تناقضِ میانِ شغلِ پزشکی و هنرِ داستاننویسیاش را در عبارتی جاودانهکردهبود، او نیز میگفت حقوق عیال و ادبیات محبوب من است! و ادبدوستیاش را بیشاز هرکسی مرهونِ خالهٔ شویناکردهٔ خویش میدانست؛ خالهای که در خردسالی او را بهویژه با آثارِ سعدی، این «شیخِ همیشهشاب»، آشناکردهبود. جیمز جویس نیز میلِ بیمارگونهٔ خویش به داستان و هنر را وامدارِ عمهٔ قدّیسهمانند خود میدانست؛ عمهای که جویس را در خردسالی به تماشای تابلوی «روزِ قیامت» میبُرد.
استاد اسلامی مردی اروپارفته و پاریسدیده و شرقوغربگردیده بود، اما دلی داشت که همواره برای ایران میتپید. درک و دریافتم از مطالعهٔ مستمرِ آثار استاد را اگر بخواهم در چند واژه خلاصهکنم، این کلیدواژهها است: خردگرایی، مداراگری، فرهنگمداری و اندیشیدن به سرنوشتِ ایران و ایرانی.
استاد اسلامی مردِ «دیدهور»ی بود و هرگز فریبِ «افسانه و افسونِ» زمانه را نخورد. سالها شعر سرود و داستان و نمایشنامه نوشت. یک عمر ادبیات ایران را البته بیشتر ازمنظر و زوایای انسانی و اخلاقی پژوهید و تحلیلکرد. بیگمان نقدِ ادبیِ ما بسیار وامدارِ ایشان است و تاریخِ شاهنامهپژوهی و حافظشناسی آراء ایشان را ازیادنخواهدبرد. سهمِ استاد در شکلگیری ادبیاتِ تطبیقی ایران نیز شایانِ توجهاست. استاد اسلامی آثارِ رنگارنگی (شعر و زندگینامه و ...) را به فارسی نیز برگرداند؛ چندین سفرنامه خواندنی و ماندنی از خود یادگارنهاد. و بسیار اند کسانی که از دریچهٔ دلانگیزی که او بهرویشان گشود، با کشورِ شوراها و شهرهای افغانستان و سرزمین چین آشنا شدند. استاد ندوشن جستارنویسِ پرکاری نیز بودند و مقالات گوناگونشان در برترین مجلات هر دوره («پیامِ نوین»، «یغما»، «هستی» و ...) منتشرمیشد. اما همهٔ این آثارِ گوناگون، معطوف بود به دغدغههای ایراندوستانهٔ استادی که همیشه و همهجا چشمی به تاریخ و فرهنگ سرزمینِ مادریاش داشت و به ما نیز یادآورمیشد «ایران را ازیادنبریم».
استاد اسلامی بهخلافِ اغلبِ ادیبان، جانمایه و جوهرهٔ آثارِ ادبی را با زبان و بیانی روشن و رسا به مخاطب میشناساند. شاهنامه و شعرِ حافظ را با دید و دریافتی روزآمد مینگریست. اغلب درپیِ پیامِ انسانی و اخلاقیِ آثار بود. هرگز به جانبِ جدالهای قلمیِ فرصتسوزانه و فرهنگستیزانه میلنکرد.
بهگمانِ من در طولِ هزارسالی که از سرودهشدنِ شاهنامه میگذرد، هیچکسی درستتر و خوشخوانتر از آثارِ استاد اسلامی و زندهیاد شاهرخِ مسکوب «داستانِ داستانها»ی شاهنامه را تحلیلنکردهاست. گرچه ایشان ادعایی در حافظپژوهی نداشتند اما چند اثر در این زمینه نیز منتشرکردند و «ماجرای پایانناپذیرِ حافظِ»، ایشان از درخشانترین آثار در حیطهٔ حافظپژوهی است.
نکتهٔ آخر:
ایشان بارها در نوشتههایشان کسانی را کامیاب خواندهاند که پیمانهٔ زندگیشان را پُرکردهاند و «ذخائر و استعدادِ وجودیشان را بهحدّاعلا شکوفاندهاند»؛ یا بهقولِ بیهقی «جهانخوردند»! ازجمله دربارهٔ بهار نوشتهاند: «من بهار را مردی کامروا میدانم، زیرا از زندگی نترسید و خود را دلیرانه در دهانِ آن انداخت». دربارهٔ اخوان نوشتهاند: «کوتاه یا بلند، مهم آن است که پیمانه پُر شود؛ و پیمانهٔ اخوان پر بود و پیمان را به آخر رساند». نیز دربارهٔ استاد غلامحسین یوسفی نوشتهاند: «برسرِهم [...] سعادتمند زندگی کرد [...]. زندگی پاکیزه و باحاصلی را گذراند».*
بیگمان استاد ندوشن خود از نامورانِ کامروایی است که پیمانهٔ زندگیاش پُر بودهاست!
*عبارات نقلشده برگرفته از کتابِ «نوشتههای بیسرنوشت»، اثرِ استاد اسلامی ندوشن است.
(برتری کتاب بر تلویزیون)
@eslaminodoushan
از طریق کتاب با آرامش مطلب را جذب می کنیم و تصویر آن را در ذهنمان ایجاد می نماییم و این تصویر ها را با تداعی معانی ذهنی خویش می آمیزیم، یعنی با اطلاعات دیگری که خودمان داریم و آن را می شناسیم و در یاد و حافظه داریم مخلوط می کنیم. این فرآیند سبب می شود تا یک سلسله معلومات در ذهن ما به حرکت آیند و آنچه را که از کتاب گرفته ایم در کارگاه درونی خودمان مبادله کنیم و مجموعه ی آن را به سراچه ذهن سرازیر نماییم. بنابراین، معلومات ناشی از کتاب با تفکر و زایندگی فکر همراه می شود، یعنی دو مرحلهای است: در یک مرحله مطلب را از کتاب می گیریم و در مرحله بعد آن را به مفاهیم به یاد ماندنی تبدیل می کنیم تا در نهایت وارد ذهن شود و آن را جذب نماییم.
تلویزیون بیشتر برای سرگرم کردن است، برای اینکه معلومات بتواند با نوعی سهولت جریان یابد. اما کتاب برای آن است که بتواند فکر را به حرکت درآورد و در واقع معلومات را به صورت عمیق وارد ذهن سازد.
یکی دیگر از مشکلات تلویزیون نوعی به اصطلاح همخوانی فکری در مردم ایجاد می کند، یعنی همه را به طور یکسان به یک نوع فکر وا می دارد و همین مشکل هم لطمه بزرگی را به استقلال فکر وارد می آورد که آثار آن برای یک کشور زیان آور است، چرا که تمدن یک کشور به فکر مردمش وابسته است و اگر قرار باشد دیگران برای او فکر کنند، فرستنده ها خط بدهند، مجالی برای اندیشیدن نباشد، تمدن کشور در واقع لاغر و تهی می شود و چنین سرزمینی مجبور می گردد نگاهش را به دیگران بدوزد و از علم و فکر به تعبیر دیگران برداشت نماید و اصلا به خودش زحمت تفکر مستقل را ندهد که می دانید چقدر خسارت بار است.
(کتاب "دیروز امروز فردا" نوشته دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن صفحه 61-62)
@eslaminodoushan
@eslaminodoushan
از نوشتن بیش از یک هدف نداشتم، و آن این بود که حق انسانیت خود را ادا کنم. بگویم آنچه را که بنا به وظیفه انسانی و ایرانی باید گفت. کار دیگری از دستم بر نمی آمد. من در هیچ زمینه تخصص نداشته ام. عمر را کوتاه تر از آن می دانستم که خود را در دایره تنگ یک تخصص محدود سازم. از کشوری بودم که در تکاپو و انتظار به سر میبرد و می خواستم که ناظر و نگران او باشم. گرچه اتفاق آن شد که حقوق بخوانم، ولی به سوی ادبیات رانده شدم که بزرگترین سرمایه ی زبان فارسی است. به آن دل سپردم، بی آنکه آن را از دیدگاه حرفه ای بنگرم. با این حال، از حقوق پشیمان نیستم زیرا چشم مرا قدری به روی جهان باز کرد. این احساس خوشنودی را نمی توانم پنهان دارم که طی این نیم قرن کسی بوده ام که بیش از هر کس دیگر، دو کلمه ی ایران و فرهنگ بر قلمش رفته است. خشنودیم از آن جهت است که در سال های اخیر می بینم که این دو کلمه بیشتر از گذشته در مرکز توجه است، بخصوص نزد جوانان. جوانان و دانشجویان در مجامعی که تشکیل میدهند، خواستشان آن است که ببینند فرهنگ ایران چه راه حلی می تواند برای مسائل کشور ارائه کند، و ایران نیز نامی گرامی شده است. از رسانه های دور و نزدیک نیز آنچه می شنویم، این گرایش دیده می شود که ایران و فرهنگ را تکیه کلام و شفیع پیشبرد منویات خود قرار دهند. از این قرار، عمر خود را بر سر آنچه گفتم تباه شده نمی بینم.
(کتاب "هشدار روزگار" نوشته دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن صفحه 270)
@eslaminodoushan
(اسطوره، تاریخ و آنچه امروز می گذرد)
@eslaminodoushan
چون تیغ به دست آری مردم نتوان کشت
نزدیک خداوند بدی نیست فرامشت
این تیغ نه از بهر ستمکاران کردند
انگور نه از بهر نبید است به چرخشت
عیسی به رهی دید یکی کشته فتاده
حیران شد و بگرفت به دندان سرانگشت
گفتا که کرا کشتی تا کشته شدی زار؟
تا باز که او را بکشد آنکه تو را کشت
انگشت مکن رنجه به در کوفتن کس
تا کس نکند رنجه به در کوفتنت مشت
(ناصر خسرو)
همین چند بیت همه ی حکمت و عبرت تاریخ را در خود خلاصه کرده است. اگر هم همیشه به واقعیت نپیوسته، همین اندازه که باور عمومی بر آن بوده که هیچ بدی بی پاسخ نمی ماند، امید بشر را رنگ و آب داده است. گذشتگان ما آنقدر به کیفر اعتقاد داشتند که می گفتند حتی اگر نتیجه ی عمل شخص به خود او باز نگردد، به بازماندگانش باز خواهد گشت. به روایت شاهنامه، مصیبتی که بر سیاوش وارد آمد، نتیجه ی کردار بد پدرش کاووس بود. نظائر آن هم باز در اسطوره و تاریخ دیده شده است.
این قطعه به رودکی نیز نسبت داده شده است.
(کتاب "هشدار روزگار" نوشته دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن صفحه 249)
@eslaminodoushan
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 9 months ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 11 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 7 months, 2 weeks ago