#تدبر_در_قرآن#هدایت_به_صراط_مستقیم 8⃣9⃣1⃣

🔅 این که جناب خواجه فرمود:
زدست دیده و دل هر دو فریاد
که هر چه دیده بیند دل کند یاد
این برای اول راه هست.یک مقدار که دل قوی شد، اختیار چشم، گوش، زبان، در اختیار دل می افتد.
این جاست که شعر برعکس میشود:
هرچه دل کند یاد چشم بیند
هرچه دل کند یاد گوش شنود

دلی که سرگرم خدا شد دائم می‌شود :یذکرون الله قیاما و قعودا و علی جنوبهم. یعنی در تمام حالات خدا را ياد می‌کند.

❓گفت حالاچه کار کنم؟

💯 در جواب باید گفت :هر چه هنر داری در تبیعت آل ٱلله علیهم صلواتُ ٱلله، خرج کن.

⛔️ لازم نیست ما محبت خدا را تحصیل کنیم، لازم نیست ما دلتون را مشغول خدا کنیم چون این ازعهده ی ما خارج است، تنها کاری که ما باید بکنیم، اینه که تمام وجودمان را تبعیت از آن بزرگواران قرار بدهیم.
اون وقت خدا ببینید با ما چه کار میکنه، یک مرتبه عوضتون میکنه.تمام کارهای خدا یک مرتبه هست، بر خلاف کسانی که اهل ریاضت هستن، می‌گویند کم کم انسان باید عوض بشه. این با منطق قرآن نمیسازه.
یک نمونه از قرآن که کارهای خدا یک مرتبه و ناگهانی هست: ص٢۴٧ آیه ١٠٠
در آیه ٩٩ می‌فرماید، وقتی برادران و پدر بر یوسف پیامبر وارد شدند، ایشان آنها را کنار خودشان آوردند، و پدر و مادر را رو تخت نشاند، و برادرها برای یوسف سجده کردند(قابل توجه کسانی که می‌گویند سجده بر غیر خدا شرک هست) و یوسف پیامبر فرمود :پدر جان این تأویل رویای من هست که در کودکی دیدم
بعد فرمود :وقد احسن بی إذ اخرجنی من السجن

⭕️ خدا به من لطف کرد، که ناگهانی من رو از زندان بیرون آورد.. ما را هم اگر شش دونگ از آل ٱلله تبعیت بکنیم، ناگهانی ما رو از زندان دنیا بیرون می‌برد.
#آستانه_نبی_اکرم_صلی_الله_علیه_و_اله

💠 ذکر قبل از ورود به بازار..

📌 پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله فرمودند:

هر كس وقتى وارد بازار مى‌شود بگويد:

🤲 سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا
الله وحده لا شريك له،له الملك و له الحمد،يحيى و يميت و يميت و يحيى و هو حى لا يموت،بيده الخير و هو على كل شيء قدير.
✍ به اندازه تعداد خلق خدا روز قيامت به او پاداش مى‌دهد

⚡️مَنْ قَالَ حِينَ يَدْخُلُ اَلسُّوقَ سُبْحَانَ اَللَّهِ وَ اَلْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ وَحْدَهُ لاَ شَرِيكَ لَهُ لَهُ اَلْمُلْكُ وَ لَهُ اَلْحَمْدُ يُحْيِي وَ يُمِيتُ وَ هُوَ حَيٌّ لاَ يَمُوتُ بِيَدِهِ اَلْخَيْرُ وَ هُوَ عَلىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ أُعْطِيَ مِنَ اَلْأَجْرِ بِعَدَدِ مَا خَلَقَ اَللَّهُ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ

📖 بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام ج ۱۰، ص ۳۶۹

#آستانه_نبی_اکرم_صلی_الله_علیه_و_اله

#محرم#تعظیم_شعائر#تقوی_قلب

? در روز ششم محرم سال ۶۱ هجری:

? عمربن سعد ۵۰۰ سوار را در کنار شریعه فرات مستقر کرد. یکی از آن‌ها فریاد زد:‌ ای حسین! به خدا سوگند که قطره‌ای از این آب را نخواهی آشامید تا از عطش جان دهی!

▪️نفرین امام

حضرت فرمود:

?? خدایا! او را از تشنگی هلاک کن و هرگز او را مشمول رحمتت قرار مده. حمید بن مسلم می‌گوید به چشم خود دیدم که نفرین امام علیه السلام عملی شد.

? حبیب بن مظاهر اسدی به امام عرض كرد:

? یابن رسول الله‏! در این نزدیكی طائفه‌‏ای از بنی اسد سكونت دارند كه اگر اجازه دهی من به نزد آنها بروم و آنها را به سوی شما دعوت نمایم
حضرت اجازه دادند و او شبانگاه بیرون آمد و نزد آن‌ها رفت و به آنان گفت:

بهترین ارمغان را برایتان آورده‌‏ام، شما را به یاری پسر رسول خدا دعوت می‌‏كنم، او یارانی دارد كه هر یك از آن‌ها بهتر از هزار مرد جنگی است و هرگز او را تنها نخواهند گذاشت و به دشمن تسلیم نخواهند نمود. عمر بن سعد او را با لشكری انبوه محاصره كرده است.
در این هنگام مردی از بنی ‏اسد كه او را عبداللّه‏ بن بشیر می‌‏نامیدند برخاست و گفت: من اولین كسی هستم كه این دعوت را اجابت می‌‏كنم
سپس مردان قبیله كه تعدادشان به ۹۰ نفر می‏رسید برخاستند و برای یاری امام حركت كردند. در این میان مردی مخفیانه عمر بن سعد را آگاه كرد و او مردی به نام ازرق را با ۴۰۰ سوار به سویشان فرستاد.
آنان در میان راه با یكدیگر درگیر شدند، در حالی كه فاصله چندانی با امام نداشتند. هنگامی كه یاران بنی‏اسد دانستند تاب مقاومت ندارند، در تاریكی شب پراكنده شدند و به قبیله خود بازگشتند و شبانه از محل خود كوچ كردند كه مبادا عمر بن سعد بر آنان بتازد.
حبیب بن مظاهر به خدمت امام علیه السلام آمد و جریان را بازگو كرد.

? فرمودند: «لاحَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللّه‏».

#آستانه_نبی_اکرم_صلی_الله_علیه_و_اله

#پیامبر_خدا_از_ولادت_تا_شهادت *3⃣*5⃣#هجرت_به_حبشه 2⃣1⃣

? حسن استفاده ابوطالب**

▪️عدم استرداد مهاجران شكست آشكاري براي قريش و پيروزي بزرگي براي پيامبر و مسلمانان محسوب مي‌شد. حضرت ابوطالب از اين موقعيت و فرصت طلايي حسن استفاده كرد و به نقل طبرسي/ ۴۵ اشعار شيواي ذيل را سرود و نجاشي و مردم حبشه را به طور صريح و رسمي به پذيرش دين اسلام دعوت و تشويق و تحريص كرد:
تَعَلَّمْ مَلِيكَ الْحَبْشِ أَنَّ مُحَمَّداً نَبِيٌّ كَمُوسي وَ الْمَسِيحِ بْنِ مَرْيَمِ..

✔️ **اي شهريار حبشه بدان كه محمد همانند موسي و مسيح بن مريم پيامبر است.

✔️ او رستگاري را آورده همان گونه كه آن دو رستگاري را آوردند. پس هركدام به فرمان خدا مردم را هدايت و راهنمايي مي‌كنند و از گناه باز مي‌دارند.

✔️ همانا شما نام او را به روايت صحيح، نه به روايت دروغ، در كتاب خويش
مي‌خوانيد.

✔️ پس براي خدا شريك قرار ندهيد و مسلمان شويد، چونكه راه حق تاريك نيست.**

#آستانه_نبی_اکرم_صلی_الله_علیه_و_اله

#پیامبر_خدا_از_ولادت_تا_شهادت *2⃣*5⃣#هجرت_به_حبشه 1⃣1⃣

? نيرنگ جديد عمروعاص**

⚡️عمروعاص از اين كه در مأموريت خود شكست خورد بسيار خشمناك شد و به نقل ابن اسحاق ۱/ ۳۶۰ به عبدالله بن ابي ربيعه گفت: به خدا سوگند فردا نزد نجاشي مي‌روم و اينان را ريشه كن مي‌كنم. عبدالله او را از اين كار برحذر داشت ولي او نپذيرفت. صبح روز بعد نزد نجاشي رفت و گفت: پادشاها اينان درمورد عيسي بن مريم سخن عجيبي مي‌گويند، آنان را احضار
كن و از آن چه درمورد عيسي مي‌گويند بپرس.
نجاشي دوباره مهاجران را احضار كرد و پرسيد: شما درباره عيسي بن مريم چه مي‌گوييد؟ جعفر بن ابي طالب گفت: همان را مي‌گوييم كه پيامبرمان درباره وي آورده است. او بنده و فرستاده خدا و روح و كلمه اوست كه وي را به مريم دوشيزه پاكدامن القا كرده است. نجاشي خم شد و از روي زمين پاره چوبي نازك برداشت سپس گفت: به خدا سوگند عيسي بن مريم از آن چه گفتي به اندازه اين پاره چوب هم بالاتر نيست. برويد كه شما در سرزمين من در امان هستيد و كسي كه به شما
ناسزا بگويد جريمه مي‌شود. آن گاه به مأموران دستور داد تا هداياي هيئت قريش را بازگردانند.
عمروعاص وقتي از راه سياسي نتوانست كاري انجام دهد تصميم گرفت طرح قتل جعفر بن ابي طالب را عملي كند اما در اين كار هم موفق نشد. سرانجام هيئت قريش شكست خورده و رسوا به مكه بازگشت.

#آستانه_نبی_اکرم_صلی_الله_علیه_و_اله

#پیامبر_خدا_از_ولادت_تا_شهادت *1⃣*5⃣#هجرت_به_حبشه 9⃣

⚡️سخنان تاريخي جعفر 2⃣**

⚡️نجاشي پرسيد: اين ديني كه به سبب آن از قوم خود جدا شديد چيست؟

در اين هنگام جعفر علیه السلام سخنان بسيار
مهم و تاريخي خود را در دربار حبشه ايراد كرد و خطاب به نجاشي گفت:

⬅️ شهريارا ما مردمي نادان بوديم، بت مي‌پرستيديم، مردار مي‌خورديم، كارهاي زشت مرتكب مي‌شديم، پيوند خويشاوندي را مي‌بريديم، پيمان شكني مي‌كرديم، نيرومندمان ناتوانمان را مي‌خورد. ما به اين حال بوديم تا آن كه خداوند پيامبري را از خودمان برايمان فرستاد. او ما را به سوي خدا فرا خواند تا وي را به يگانگي بشناسيم و پرستش كنيم و سنگ‌ها و بت‌هايي را كه پدرانمان مي‌پرستيدند رها كنيم و ما را به راستگويي، اداي امانت، صله رحم، نيكي به همسايه و خودداري از محارم و خونريزي فرمان
داد و از كارهاي ناپسند و سخن باطل و خوردن مال يتيم و نسبت ناروا به زنان پاكدامن برحذر داشت و به نماز، زكات و روزه دستور داد. پس ما او را تصديق و از وي پيروي كرديم. آن گاه قوم ما بر ما ستم كردند و شكنجه مان دادند تا ما را از دين خارج كنند و از عبادت خداوند تعالي به پرستش بت‌ها باز گردانند. هنگامي كه بر ما چيره شدند و ستم كردند، ما به مملكت تو آمديم و از بين ديگران تو را برگزيديم و خواستيم در پناه تو باشيم. پادشاها اميدواريم كه نزد تو بر ما ستم نشود....

#آستانه_نبی_اکرم_صلی_الله_علیه_و_اله