‌ ‌ ‌‌‌ ‌ من مرگ همراه شکنجه رو دوست دارم، ولی نه هر شکنجه ای. فانتزی من اینه که قهرمان دقیقا همونطوری که اون مجرم دیگران رو می کشته و شکنجه میکرده در چند مرحله بکُشتش. این موضوع برای مجرمی که توی ردروم کار…

‌ ‌ ‌‌‌ ‌
من مرگ همراه شکنجه رو دوست دارم، ولی نه هر شکنجه ای. فانتزی من اینه که قهرمان دقیقا همونطوری که اون مجرم دیگران رو می کشته و شکنجه میکرده در چند مرحله بکُشتش. این موضوع برای مجرمی که توی ردروم کار می‌کرده خیلی جذاب میشه.

‌ ‌ ‌‌‌ ‌ اگه قهرمان داستانم مجرم رو توی دوراهی قرار بده داستان جالبی میشه. مجرمی که مجبوره یا اسلحه‌اش رو برداره و نامزد دوست داشتنیش رو با بچه‌ی توی شکمش بکشه، یا اسلحه‌ رو(که قهرمان داستان دراختیارش قرار…

نبات دمنوشی های فوری?

بهترین چنل اطلاعات BTS❤️‍?

تکسای اینجا>>>>porn?

⌗       ?    بست چنل از بی ال ✨
ㅤ ㅤ ㅤ 

⌗   ? وسایلای پینترستی و جادویی میخوای؟ ?
ㅤ ㅤ ㅤ

⌗     ?  رانوی فلیکس در اسپانیا✨
ㅤ ㅤ

⌗       ?    حال خوبی که با جیکوک باشه ?
ㅤ ㅤ

⌗    ?   بهترين حرف هایی ک چانبک بهم دیگه ✨
ㅤ ㅤ ㅤ 

⌗       ?    دیلی من ?
ㅤ ㅤ ㅤ 

⌗       ?   دنیای فایر لایت و سکای لاورا ✨

⌗     ?   دیلی کیپاپ و کیدرما میخواستی؟?
ㅤ ㅤ ㅤ 
⌗       ?   بی ال ایرانی و کیپاپ ! ✨

⌗       ?   تب لیستمون ?
ㅤ ㅤ ㅤ 

• جئون جونگکوک!

جونگکوک بدون مکث دفترش رو بسته به پا ایستاد.

-بله استاد پارک.

جیمین چشم ریز کرده اول به دفتر، سپس به پسربچه ای که از چشمانش شیطنت میبارید نگاه کرد.

• بیا پای تخته

خواست اعتراض کند که مرد بزرگتر خودتر دست به کار شد.

+همین الان جئون.

کشان کشان خود را به تخته رساند منتظر ماند تا طبق معمول استاد پارک با سوالاتش او را تیر باران کند.

• برای ما به انگلیسی چی میشه

جیمین لحظه ای با دیدن پوزخند شیطنت بار پسرش واقعا از این سوال پشیمان شد.

- for ass (باسن)

با بلند شدن صدای خنده های همکلاسی های پسر ته خودکار را به میز کوبید، خواست اشتباه پسر را اصلاح کند که زنگ خورد.

+جئون بیا دفترم

با گفتن این جمله جلو تر از دانش آموزانش از کلاس خارج شد.

وسایلش را جمع کرده بود و مقابل هیونگ مورد علاقه اش نشسته بود.

+پتال چند بار بهت گفتم سرکلاس من نقاشی نکش؟ همینجوریش هم خیلیا باهات سرلج دارن پریچهره.

- بیخیال هیونگی، نگو به حرف چهارتا بچه دبیرستانی که هیچ مدرک محکمی نداره حرفهاشون اهمیت میدی.

لبخندی پر از شیطنت زد و خود را پشت میز جیمین رساند.

+اونا برام پشیزی اهمیت ندارن، مهم تویی سروان جئون!

به ارامی خندید و خم شد و لبان مردش را با عشق بوسید.

- بعد از این ماموریت محال ممکنه دیگه طرف هیچ دبیرستانی پیدام بشه.

مرد بزرگتر دستانش را دور کمر جونگکوک حلقه کرد.

+فقط بیا حلش کنیم هوم ، و بفهمیم کی دلیل مرگ ته جون کوچولومون بود.

جیمین سربلند کرد و پیشانی پسرش را بوسید.

شاید این زوج واقعا باید از پرونده کناره گیری میکردند، قبل از انکه مهر مختومیت را با خونشان بزنند.

شاپرکم یه سناریوی جذاب نوشته برامون.?
خیلی حالم خوب میشه وقتی چیزی مینویسید و میفرستین.
ممنونم از تمام اون شاپرکایی که تا العان این مشارکت رو انجام دادن.??

○° #scenario ○°