مرسی از دوستانی که با تمام دغدغه ها تولدم رو یادشون بود... ?
از رسیدن به این سن ترس شدیدی داشتم اما حالا میبینم چاره ای نیست!
زندگی قرار نیست برای جریانش تو رو در جریان بزاره!
میگذره و تو چاره ای جز پذیرفتنش نداری...
امسال تولدم برام با تلخی شروع شد اما امیدوارم در ادامه شیرین باشه!
نبود هم مهم نیست! عادت کردیم دیگه :))

امسال غمش چند روز زودتر رو سرم آوار شد و به پیشوازم اومد...

حدود دو سه هفته اس که قند مصنوعی رو به طور کامل از تغذیه ام حذف کردم و تو همین مدت کم خوابم به طور کامل اوکی شده! دیگه مثه قبل احساس خستگی نمیکنم و روحیه ام از همیشه بهتره! یعنی من ریدم به این بدن انسان که انقدر سوسوله که یه قند اینجوری میتونه رو کل زندگی…

حدود دو سه هفته اس که قند مصنوعی رو به طور کامل از تغذیه ام حذف کردم و تو همین مدت کم خوابم به طور کامل اوکی شده! دیگه مثه قبل احساس خستگی نمیکنم و روحیه ام از همیشه بهتره!
یعنی من ریدم به این بدن انسان که انقدر سوسوله که یه قند اینجوری میتونه رو کل زندگی آدم اثر بزاره! ?‍♂️

هرکاری کردم نشد کمتر انمی =)))
مگه ناپلئونی =)))