گلابی آبستن

Description
Golabie abestan
@saraabbasi2
We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 10 months, 3 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 1 year, 1 month ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 9 months, 1 week ago

1 year, 8 months ago
روز وقت گذراندن با اضطراب.

روز وقت گذراندن با اضطراب.

1 year, 9 months ago
دوست داشت به قصه ی قارچ …

دوست داشت به قصه ی قارچ ها گوش کند.

1 year, 9 months ago
او در قلعه ای آبی زندگی …

او در قلعه ای آبی زندگی می کرد و تمام پرندگان آبی را می شناخت.

1 year, 9 months ago
ملاقات.

ملاقات.

1 year, 9 months ago
صدای سوختن چوبها.

صدای سوختن چوبها.

1 year, 9 months ago
وقتی برف می بارید، می رفت …

وقتی برف می بارید، می رفت روی تپه تا رد شدن قطار را ببیند. وقتی دانه های سفید از آسمان سیاه شب فرو می ریختند و پنجره های روشن قطار برق می زدند، دوست داشت درباره ی مسافران قطار خیال پردازی کند.

1 year, 11 months ago
آن خانه در بهترین جای دنیا …

آن خانه در بهترین جای دنیا بود. جایی که گندمزار شروع می شد. و از پنجره اش می شد رقص طلایی گندم ها را زیر نور آفتاب دید. و درخت‌ها در آغوشش کشیده بودند. و ساکنینش آنقدر خوشبخت بودند که امکان نداشت از کنارشان رد شوی و لبخند نزنی.

1 year, 11 months ago
من عاشق عصر های پاییز بودم. …

من عاشق عصر های پاییز بودم. وقتی مامان روی صندلی اش می نشست و پتوی چهل تکه را می بافت. هیزم ها توی بخاری با سر و صدا می سوختند و کلاغ ها بیرون خانه قارقار می کردند و بوی خوب خوراک قارچ، خانه را می گرفت. پنجره را باز می گذاشتیم و گاهی که پاییز خبر کنی از پنجره می آمد تو خیلی هیجان زده می شدم. این یک نشانه بود. مامان می گفت نباید ساده از کنار نشانه ها گذشت. پاییز خبر کن را می گرفتم توی دستم و چشم هایم را می بستم و آرزو می کردم مامان هیچ وقت پیر نشود و بعد دوباره آن را از پنجره ی باز فوت می کردم بیرون.

1 year, 11 months ago
جوجه تیغی همیشه قبل از غذا …

جوجه تیغی همیشه قبل از غذا دعای شکر گزاری اش را می خواند .

1 year, 11 months ago
این یک تلفن آبی بود. فرقی …

این یک تلفن آبی بود. فرقی نداشت چه شماره ای بگیری، یا چه وقتی از روز باشد. همیشه صدای گرم و مهربانی جوابت را می داد. با تو حرف می زد. از دقیقه های روشن و آفتابی می گفت. از بوسه های واقعی و قلب‌هایی پر از عشق. از اولین اشعه های خورشید روی بالاترین برگ های سپیدار. و از رقص سبک و نرم پاییز خبر کن ها بالای گندمزار.

We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 10 months, 3 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 1 year, 1 month ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 9 months, 1 week ago