جاینام شناسی خطه بجنورد

Description
We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 10 months, 2 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 1 year ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 9 months ago

1 Jahr her

این قضیه در مورد وجه تسمیه شهر راز هم صادق است. ممکن است برخی از آثار باستانی منطقه راز  مربوط به دوران اشکانیان باشد ولی این پیشینه افتخار آمیز هیچ ربطی به قوم  و زبان رازی ندارد . چون بر اساس منابع تاریخی، رازی ها از اقوام مهاجر سیستانی هستند که در سده های اخیر به این منطقه آمده اند . بدیهی است نسبت دادن پیشینه دیرین این منطقه و مواریث باستانی آن به  این قوم مهاجر عاری از حقیقت خواهد بود.  

همچنین،  آثار باستانی اطراف پیش قلعه از لحاظ قدمت ممکن است به زمان ساسانیان برسد ؛ ولی تاریخ نشان نمی دهد اسم شهری که در دل خاک این منطقه قرار دارد پیش قلعه بوده یا چیز دیگر.  کشف نام و قدمت آن بر عهده باستان شناسان است که باید  از روی اسناد پایه مانند سنگ قبرها یا لوح ها و آثار زیرخاکی انجام گیرد. مسلماً  قدمت موقعیت جغرافیایی یک آبادی مانند پیش قلعه به هر دوره ای برسد ربطی به قدمت نام آن ندارد. جاینام شناس متکفل تعیین قدمت واژه پیش قلعه است نه پیشینه مکان و آثار باستانی آن . ما در جاینام شناسی می خواهیم بدانیم چرا اسم این شهر را پیش قلعه گذاشته اند و  این نامگذاری به چه زمانی بر می گردد؛ نه اینکه می خواهیم بدانیم تاریخ این منطقه و شهری که در زیر خاک آن مدفون است چه بوده است. به همین دلیل عنوان یادداشت وجه تسمیه شهر پیش قلعه است نه تاریخ منطقه پیش قلعه.

به یاد داشته باشیم که بنای ما در این نوشتار جاینام شناسی یا شناخت اسامی جغرافیایی است  نه تاریخ‌نگاری یا به دست دادن پیشینه کهن مکانها.  لذا نگارنده نه در مقام یک مورخ  بلکه در حد وسع خود ، یک زبان‌شناس است و بنا بر ماهیت علم جاینام شناسی، از علوم تاریخ و جغرافیا و باستان شناسی و غیره تا آنجا کمک می گیرد که ریشه آن جاینام را با روش های علمی در زبانشناسی تاریخی مشخص نماید . توفیق از خداست.

کانال تلگرام جاینام شناسی خطه بجنورد

https://t.me/bjzbn

1 Jahr her

توپونیمی یا جاینام شناسی

جاینامها یا نامهای جغرافیایی که بازتاب بسياري از دستاوردهاي فرهنگي، تاريخي, جغرافيايي‌ , اسطوره اي و زبانشناسي يک ملت اند اطلاعاتی هستند که ما هر روز با آن سر و کار داریم . اینها اغلب از نام اشیاء، پرندگان،حیوانات،گیاهان و عوارض طبیعی،مفاهیم دینی و ملی و شغلی، طایفه ها و قبیله ها و اشخاص  در طول قرنها پدید آمده اند. جاینام  اصطلاحی است که یک دسته از نام های خاص ویژه مکان ها یا اعلام جغرافیایی را از دیگر اعلام باز می شناسد. این اصطلاح  ترجمه واژه توپونیم است که از دو بخش توپو ( topo ) به معنای جا و مکان یا زمین و نیم ( nym ) به معنای به معنای نام تشکیل شده است . بنابراین جاینام شناسی دانشی است که به مطالعه نام‌های جغرافیایی می پردازد و بسیاری از واقعیات و رخدادهای تاریخی، اجتماعی و جغرافیایی را آشکار می کند. به طور کلی می توان گفت جاینام شناسی در کانون سه راهی  جغرافیا (مکان و موقعیت) و  تاریخ ( پیشینه و گذشته) و زبان شناسی ( ساختار آوایی، واژگانی و مفهومی ) قرار دارد .

اطلاعاتی که معمولأ در  جاینام شناسی  به دست داده می شود عبارتند از:
الف : مشخصات عمومی و موقعیت جغرافیایی
1-   توصیف جاینام از نظر موقعیت جغرافیایی
2-  یافتن شواهدی از جاینام در روایتهای آن در مناطق دیگر
ب : به دست دادن پیشینه ای از وجه تسمیه های پیشنهاد شده و نقد آنها
ج:  تاریخچه:
1-   اطلاعاتی مختصر در باره پیشینه تاریخی جاینام
2-  یافتن شواهدی مکتوب از جاینام در متن های باستانی، میانه و نو
د: ریشه شناسی:
1-  تعیین زبانی که جاینام از آن زبان اخذ شده است و  بررسی آن جاینام در زبان های دیگر (در صورت وام واژه بودن)
2-  بررسیهای گویش شناختی برای شناخت ریشه واژه در گویش بومی ( در صورت گویشی بودن)
3-  تعیین  تاریخ دقیق یا تقریبی پیدایش واژه یا دوره ای که واژه برای نخستین بار پدید آمده است.
4-  توصیف دقیق آوایی جاینام از منظر زبانشناسی تاریخی و تعیین چگونگی  تلفظ واژه نخستین

ه: واژه شناسی:
1-   توصیف معنایی دقیق جاینام و ارائه اطلاعاتی در حوزه معنی‌شناسی تاریخی درباره آن
2-  شناخت دگرگونی‌های معنا و روابط خویشاوندی واژه با واژه های دیگر
و : بیان وجه تسمیه جاینام

تذکری برای دفع هرگونه سوء فهم در مطالعات جاینام شناسی

ممکن است برخی از خوانندگان محترم این نوشتار،  نگارنده را با یک تاریخ دان یا جغرافیدان اشتباه بگیرند و خود بخود توقع داشته باشند که به سؤالات تاریخی یا جغرافیایی که در ذهن آنها پدید می آید پاسخگو باشم . در حالیکه اگر به عنوان یادداشت ها التفات بیشتری داشته باشند این توقع به وجود نخواهد آمد. موضوع این تحقیق ها جاینام شناسی است؛ علمی جدید و شاخه ای از زباشناسی که از علوم تاریخ و جغرافیا و باستان شناسی بهره می گیرد تا بتواند به روشهای علمی در زبانشناسی تاریخی و اتیمولوژی ریشه جاینامی را که در روزگاران گذشته نامگذاری شده است کشف نماید. 

در حقیقت، جاینام شناسی تا آنجا از علوم تاریخ و جغرافیا بهره می برد که در ریشه شناسی یک جاینام به کار آید. بنابراین آنچه موضوع بحث ماست  تاریخ یا جغرافیای یک آبادی نیست؛ بلکه نام آن آبادی و کشف وجه تسمیه آن است. گو اینکه پیشتر  نام این آبادی چیز دیگری بوده باشد؛ ولی آن واژه از لحاظ ساختواژی ربطی به نام فعلی آن آبادی ندارد. یعنی همان طور که ممکن است در طول تاریخ تغییراتی در موقعیت جغرافیایی و فیزیکی و مردمان یک آبادی رخ بدهد نام آن نیز دستخوش تغییرات سهوی یا عمدی قرار می گیرد. در این صورت باید انتظار داشته باشیم نام یک آبادی چندین بار در طول تاریخ عوض شده باشد. تغییر نام اولیه و اصلی یک آبادی به نام کنونی آن به عوامل زیر هم بستگی دارد:

- ممکن است  یک آبادی  پس از حملات بیگانگان و مهاجمین و  به آتش کشیدن آن با خاک یکسان شده و فقط نامی از آن باقی مانده باشد؛ مانند چرمغان.
- ممکن است در کنار خرابه های یک آبادی که به علت زلزله یا هر عامل طبیعی دیگر ویران شده است، آبادی دیگری ساخته شود و نامی متفاوت روی آن گذارده باشند. مانند ارتیان که به نوده (چناران) تبدیل شده است و چنین است ارغیان که به زعم برخی از مورخان بر آن نام جاجرم نهاده اند.
- ممکن است تغییر نام یک آبادی به دلیل مصالح سیاسی یا کراهت از ذکر نام آن پدید آمده باشد؛ مانند ابراهیم شاه در بخش سملقان که تبدیل به آزادگان شده است.

در مورد جاینام شناسی آبادی اخیر، مسلماً آیندگان نمی توانند ریشه واژه آزادگان را در ابراهیم شاه بجویند.همچنین نباید ریشه واژه بجنورد را از چرمغان، جاجرم را از ارغیان و سنخواست را از سنداسپ جستجو کنیم. زیرا ردیابی ریشه زبانی نام یک آبادی با پیشینه تاریخی آن فرق دارد و منطقاً  نباید دو ساحت زبانشناسی و تاریخ را خلط کنیم.

بقیه در صفحه بعد

1 Jahr her

زندگي مي‌کنند، بايد مشخص شود چه ميزان از اين جاينام‌ها تحت تاثير زبان‌هايشان نامگذاري شده اند که طبعاً  تغيير و آسيب رساندن جاينام‌ها به مثابه نابود کردن يک اثر تاريخي و هويت قومي و ملي خواهد بود. اما دريغا امروزه دست اندرکاران و مسئولين ذيربط اين نکته را در نمي يابند بلکه بالعکس ريشه‌هاي هويتي و سرزميني ما را نشانه گرفته اند و آگاهانه يا ناآگاهانه، نام هاي تاريخي و فرهنگي و هويت بخش همچون اعلام و نشانه‌هاي جغرافيايي را مورد هجوم قرار می دهند؛ به طوري که تعداد زيادي از اسامي جغرافيايي را در شهرها و روستاهاي اين منطقه در اثر گرايشات قوم ستيزانه تغيير داده‌اند. مثلاً در تابلوهاي معابر اين شهر، املاي «قره‌خان‌بندي و قره‌باشلو» را به «قرخان‌بندي و قرباشلو» تغيير داده‌اند؛ يا خيابان «صدرآباد» را که خاطرات حفر قنوات خواهر سردار مفخم به نام «صدر بي‌بي» را در اين محله تداعي مي‌کند، با تغيير به خيابان «ملاصدرا» از خاطره‌ها محو ساختند و نيز نام برخي روستاها را به دليل نفرتي که بعد از انقلاب نسبت به لفظ آن‌ها به وجود آمده بود تغییر داده  و تمام پيشينه فرهنگي آن‌ها را از حافظه تاريخي مردم اين ديار دور ساختند. بنابراین اهمیت دادن  به علوم ریشه شناسی و جاینام شناسی و به کارگیری آنها در شناخت علمی وجه تسمیه اماکن جغرافیایی از ضرورتهای اجتناب ناپذیری است که توجه به آن می تواند و فرهنگ و تاریخ دیرین این سرزمین را بدون تحریف و تمام و کمال در اختیار نسلهای آینده قرار دهد.

مسلماً جاينام‌ها علاوه بر اين که هویت ملت و زبان آن را نمايان مي‌سازد، بسياري از حقايق تاريخي را که اثري جز نام از آن‌ها باقي نمانده براي ما آشکار مي‌کند.  زيرا واژه‌هاي منسوب به مناطق جغرافيايي تصادفي نبوده، بلکه با شکل ظاهري مفاهیم ، موقعيت مکاني، نوع کشت و کار، محصولات منطقه در ارتباط هستند و  با مطالعه آنها مي‌توان تحولات سياسي اجتماعي، مهاجرت و تبعيد اقوام، همچنين اطلاعاتي از اقوام و طوايف، گويش محلي‌، آداب و رسوم، اسطوره‌ها، اعتقادات و مذاهب، نحوه زندگي، محصولات کشاورزي، پوشش گياهي را به دست ‌آورد. همچنین این مطالعات می تواند در  باستان‌شناسي و تاريخ اقوام، تحقيقات مربوط به هوا و اقليم شناسي، بوم شناسی، حفاظت از محیط زیست ،  توسعه گردشگري‌، حفظ فرهنگ‌ها و ميراث فرهنگي که جاينام‌ها نيز جزئي از آن هستند مورد استفاده قرار گیرد .

گفتیم اسامي اماکن جغرافیایی معمولاً از زبان بومي همان منطقه زباني گرفته مي‌شوند آن هم در روزگاران گذشته که ممکن است از آن زبان و مردمان آن اکنون اثری باقی نمانده باشد  اين اسامي  مجموعه واژگاني هستند که در گذر سال‌ها و قرن‌ها به وجود آمده و نسل به نسل از پيشينيان به ما رسيده‌اند. برای بررسی این اسامی و کشف وجه تسمیه آنها احتیاج به دو علم نوین داریم : اتیمولوژی ( ریشه شناسی) و توپونیمی ( جاینام شناسی ) 

اتیمولوژی  یا ریشه شناسی :

از نظر زبانشناسی واژه های زبان در طول زمان دستخوش تحول و دگرگونی می شوند که در پی آن، زبان نیز دگرگون می شود. در واقع  تغییرات زبانی اغلب در واژه ها اتفاق می افتد ؛ بدین صورت که در هر زبان برخی واژه ها در زمانی معین از رواج می‌افتند و یا به شکل دیگری در می آیند. برای شناخت اصل و ریشه هر واژه لازم است از قدیمی ترین زمان کارکرد آن تا زمان رواج آن واژه در کاربرد گفتاری و نوشتاری مورد بررسی آوایی و معنایی قرار گیرد. این فرایند بررسی در حیطه ریشه شناسی یا اتیمولوژی جای دارد . ریشه شناسی بررسی تاریخی یک واژه  است از راه پیگیری تحولات اصوات و املا و معنای آن از زمانی که برای اولین بار در زبان ظاهر شده و به صورت نوشته درآمده تا زمان حاضر، و ردیابی آن در انتقال از یک زبان به زبان دیگر و تجزیه آن به اجزای سازنده‌اش  . ریشه شناسی را در مقام مبانی نظری به دو دسته همزمانی و در زمانی تقسیم می کنند:

ریشه‌شناسی همزمانی همان تقطیع تکواژی است و آن عبارت است از تجزیه واژه های مشتق و مرکب به تکواژ های تشکیل دهنده آنها ؛ مانند واژه های اسباب بازی، آبزیان ، فروشگاه و تیزهوش. اینها واژگان شفافی هستند که به تکواژهای شفاف و طبعاً با معنای روشن به راحتی تقطیع می شوند؛ اما این  نوع ریشه شناسی درباره واژه های بسیط کارآمد نیست . در واژگان بسیط باید سیر تحول واژه را مدنظر قرار داد که به آن ریشه شناسی در زمانی می گویند. البته در واژه های غیربسیط ( مشتق و مرکب)  نیز پس از تجزیه اولیه و یافتن تکواژها ، باید آنها را تا دورترین نقطه ممکن در زبان و زمان ردیابی کرد و نشان داد که آن واژه ها از چه زبانی و از چه صورتی به زبان راه یافته اند.

بقیه در صفحه بعد

1 Jahr her

مقدمه ای بر جاینام شناسی خطه بجنورد

دکتر حسن ستایش

در مطالعه فرهنگ و زبان هر جامعه‌اي اسامي جغرافيايي اهميت ويژه‌‌اي دارند. چرا که اين اسامي معمولاً از زبان بومي و فرهنگ همان منطقه گرفته مي‌شوند و مردم  نیز معمولا ً از سر علاقه به زادگاهشان و ارضاء حس کنجکاوی یا تفنن و سرگرمی سعی می کنند به ریشه شناسی اماکن جغرافیایی و وجه تسمیه آنها  بپردازند و گاهی نیز متاسفانه انگیزه های خاص سیاسی و  قومی و ... باعث می شود که عده ای مغرض از طریق ریشه شناسی دست به جعل اخبار و اسناد تاریخی بزنند.

گروه اول  ریشه شناسان عوام ساده لوح هستند که بدون آگاهی از دانش زبانشناسی در پی ریشه اسامی جغرافیایی هستند. آنها این نکته را در نظر نمی گیرند که تحولات آوایی بسیاری طی قرون و اعصار بر سر این اسامی آمده تا در قالب ساختار آوایی و معنایی کنونی  در آمده است. در نتیجه واژه هایی مانند آشخانه را ( آش + خانه)، قره مصلی (قره + مصلی) و  کهنه جلگه را ( کهنه+ جلگه ) ناشیانه به همین صورت تقطیع می کنند. در حالیکه نام های آنها در اصل به ترتیب هشت خانه، قره موصللو و کوله جلگه بوده است. در واقع ریشه شناسان عوام وقتی بین آسمان و ریسمان اندکی شباهت لفظی می بینند به قول معروف آنها را به هم می بافند و به یک ریشه دلخواه و مطلوب که در زبان و فرهنگ خود نقش بنیادین دارد پیوند می دهند و بدون اینکه سراغ استدلالهای زبان شناختی بروند و یا شاهدی از منابع تاریخی یا جغرافیایی ذکر کنند صرفاً به حدسیات و احتمالات یا برساخته های ذهنی خود استناد می کنند و نتیجه دلخواه خود را می گیرند.

گروه دوم ریشه شناسان عوام مغرض هستند. آنها نیز  بدون اینکه از دانش زبان شناسی تاریخی برخوردار باشند دست به ریشه شناسی اسامی تاریخی و فرهنگی می برند . اینان اغلب اصحاب خرده فرهنگ ها هستند که دچار نوعی احساس حقارت تاریخی شده اند. این گروه تحت تاثیر اندیشه های مشکوک و گرایشات خاص، تنها راه نجات خود را تحریف، جعل و انکار واقعیت‌های تاریخی می دانند. سردمداران این گروه با سند سازی و تحریف و  به دست دادن ریشه شناسی های عامیانه برای اسامی فرهنگی و جاینام ها و استناد به نوشته های غیر علمی دست به فرهنگ خواری و تاراج مواریث معنوی سایر اقوام می برند که متأسفانه در منطقه بجنورد اخیراً این پدیده از سوی برخی اقوام رو به فزونی است. در اینجاست که باید ضرورت مطالعه و آشنایی با علوم ریشه شناسی و جاینام شناسی را مورد تأکید قرار داد.

ریشه شناسی علمی جاینام ها
علم ریشه شناسی که نمود عینی و برونداد دانش زبان شناسی تاریخی- تطبیقی است مانند هر علمی اصول و ضوابط و قاعدتاً دشواری های خاص خود را دارد و صرفاً زبانشناسی نیست. برای ورود به حوزه ریشه شناسی جاینام ها اطلاعات  بسیار گسترده در زمینه زبان شناسی تاریخی- تطبیقی، تاریخ، جغرافیا، ادبیات، اسطوره‌شناسی ‌شناسی، تسلط به زبان‌های انگلیسی و آلمانی و در صورت نیاز آشنایی با زبانهای یونانی، لاتین و سنسکریت بایسته است؛ مثلاً برای بررسی وامواژه ها، مانند واژه های عربی، ترکی یا مغولی در زبان فارسی باید با این زبان ها نیز آشنایی داشت. نمی توان با دانستن ریشه چند واژه در یک زبان و گردآوری اطلاعات ناقص از اینجا و آنجا به ریشه شناسی واژه ها پرداخت؛ و بدون شناخت پیشینه و شواهد مکتوب زبانی، واژه را به دلیل وجود شباهت آوایی از ریشه ای خاص دانست.

بی شک این گونه ریشه شناسی برای جاینام شناسی منطقه بجنورد که به تعبیری رنگین کمان قومیتها و فرهنگهای مختلف است، ضمن اینکه مردم را در معرض خطر اختلافات شدید قرار می دهد ذهنهای کنجکاو و تشنه حقایق را از یافته های علمی ریشه شناسی و جاینام شناسی که از علوم نوپا محسوب می شوند دور می سازد. بنابراین پژوهش هایی از این دست می تواند تعصبات و تشنجات قومی را کاهش دهد و به تحکیم روابط تاریخی، فرهنگ حاکم در منطقه و پیشگیری از ریشه شناسی عامیانه که دارد تیشه به ریشه زبان و فرهنگ این مرز و بوم می زند کمک نماید.

علیرغم اینکه منطقه بجنورد يکي از مناطقي است که مظاهر طبيعي بي‌شماري را از گذشته‌هاي دور در خود جاي داده است اما متأسفانه تاکنون جاينام‌هاي آن، اعم از خُرد و کلان، جمع آوري نشده‌اند. لذا لازم است ضمن معرفي جغرافياي طبيعي، فرهنگي و زباني اين منطقه، تمامی جاينام‌ها را بر اساس مناطق مسکوني‌، قوميت‌ها، مردمان، آب‌ها و پستي‌ها و بلندي‌ها، اساطير، مذاهب، جانوران و گياهان، پديده هاي کيهاني و صفات و يادهاي اشخاص، اصيل بودن يا دخيل بودن اجزاي تشکيل دهنده آن‌ها مورد بررسي و تحليل قرار گیرند.

همچنین از آنجا که جاينام‌ها رابطه مستقيمي با زبانهاي منطقه دارند، همانند اشياء موزه‌ها و بناهاي تاريخي، هويت و شناسنامه يک ملت را تشکيل مي دهند. بنابراين براي تحقيق در مناطقي مانند منطقه بجنورد که اقوام مختلف، مانند ترک‌، کرد و فارس‌ و تات‌ و بلوچ و ...

بقیه در صفحه بعد

1 Jahr, 1 Monat her

تکمله ای بر وجه تسمیه راز

دکتر حسن ستایش

مقاله وجه تسمیه راز که مدتها پیش از این منتشر گردید به این نتیجه رسید که باید به قول بزرگان و کهنسالان مردم راز استناد کرد. آنها در گفتگو با کلنل ییت جهانگرد انگلیسی گفته بودند که اصالتاً سیستانی هستند ؛ و بر اساس این اعتراف بود که در آن مقاله به وجه تسمیه های پیشنهاد شده و حدس و گمان های دیگر که بعضاً قریب به یقین می نمود وقعی نهاده نشد. چون مغایر با اعتراف رازی ها نسبت به هویت واقعی شان بود . لذا حاصل آن تحقیق این شد که مردم راز منسوب به مکانی هستند که در ابتدای ورود به منطقه شمال خراسان در آنجا سکنی گزیدند ؛ و آن دره باغ انگور ( رز) بود که اکنون به دره رزندر مشهور است. در حقیقت این وجه تسمیه از آن نظر که به واقعیت نزدیکتر است و جغرافیای تاریخی منطقه نیز آن را تأیید می کند تلقی به قبول گردید. راز در اینجا صورت تحریف شده < رز> به معنای انگور است.

اگرچه موقعیت مذکور برای وجه تسمیه راز قابل انکار نیست ولی به نظر می آید هویت رازی ها باید به موقعیت های قدیمی تر از رزندر جرگلان در خراسان شمالی منسوب شود. با چنین فرضی نگارنده سراغ منابع بیشتری رفت و دریافت که بر اساس کتاب خراسانیان در قرون وسطی تألیف م.الف آریان پور « راز نامی است از نام های جغرافیایی باستانی که در کشور آریانا در گرشستان و زابلستان بزرگ به قراء و قصبات متعددی نامگذاری شده اند. همچنین راز نام روستایی در نواحی غربی غور و نام محله ای در نواحی بلخ و نام ناحیه ای کوهستانی در کنار شمال مسیر هیرمند بوده است. اینها نام های قدیمی است که تا کنون موجودند» ( خراسانیان در قرون وسطی،ص293).

مؤلف کتاب فوق در مورد وجه تسمیه راز از قول برخی صاحب نظران می گوید راز در لغت به معنای رنگ و لون است و رازی به کسی گفته می شود که دیوارهای عمارت را رنگ می کرده و رنگها را می ساخته است. « رز » در واژه « رنگرز » زبان فارسی هم به همین معناست. از این واژه فعل « رزیدن» هم ساخته شده است که به معنای رنگ کردن است ؛. اصطلاحی که هنوز در زبان پشتو کاربرد دارد. ولی مؤلف کتاب این معنا را نمی پذیرد چون معتقد است فرهنگ نویسان برای واژه راز چنین معنایی را تصریح نکرده اند ( همان، ص295) .

اما او می گوید راز نام قریه بزرگ و باستانی است و در لغت ریشه در «ریو» و «روه» به معنای کوهستان دارد . روستایی به نام «راز باز» هم وجود دارد که در ناحیه وسیع کوهستانی کنار مجرای هیرمند واقع است. بدین ترتیب همان طور که بزرگان و کهنسالان راز در اواخر سلطنت ناصرالدین شاه هویتشان را سیستانی معرفی کرده بودند می توان نتیجه گرفت رازی ها قومی هستند متعلق به قریه ای بزرگ و باستانی به نام راز که در شمال رود هیرمند سیستان واقع است و به این دلیل این روستا به راز موسوم گردیده است که در ناحیه ای کوهستانی قرار داشته است.

نگارنده از خوانندگان محترم بخصوص مردم فرهیخته شهر راز بابت این اصلاحیه پوزش می طلبد. چه باید کرد گاهی شأن تتبع و تحقیق این گونه اقتضا می کند.

کانال تلگرام جاینام شناسی خطه بجنورد

https://t.me/bjzbn

1 Jahr, 4 Monate her

در مورد علت نامگذاری اماکن بابا موسی و بابا امان سه نظریه وجود دارد :
نظریه اول : وجود مقبره های بسیاری از امامزاده ها یا بزرگان دین در دامنه کوهها دلیلی برای نامیدن کوهها به نام آن بزرگان بوده است که برخی از آنها نیز به بابا شهرت دارند؛ مانند کوه باباپیر (اصفهان)  ، کوه بابا احمد (فریدونشهر) . همچنین چشمه های زیادی در کشور منسوب به همین باباها هستند که می توانند لقب امامزاده ای باشند مانند: غار و چشمه بابا حیدر ( شهر کرد) و کوه و چشمه بابا حمید ( خلجان تبریز) .

با توجه به اینکه کسی که از شر دشمنان به آن پیرمرد پناه جسته امامزاده بوده است باید امامزاده اسماعیل نیز که در دامنه تپه بابا امان و در مجاورت چشمه ای به همین نام مدفون است ملقب به بابا امان باشد؛ چنانکه امامزاده سید حسین در شهرستان اسفراین که مقبره آن در دل کوه قرار دارد  به بابا قدرت مشهور است. سهام الدوله بجنوردی هم در سفرنامه های خود (ص ۱۵۴)  از این امامزاده به عنوان معصوم زاده بابا امان یاد می کند. این نشان می دهد غار یا پناهگاهی که بابا امان بدانجا پناه برده همین مرقد فعلی امامزاده اسماعیل بوده است ولی دخمه هایی که در ضلع شرقی کوه وجود دارد ممکن است مأمن و پناهگاه بابا موسی باشد. اما مدفن او مشخص نیست.  

قابل ذکر است گروهی از سادات که در زمان امویان و عباسیان در معرض تهدید و آزار و ستم خلفا قرار داشتند و برای مصون ماندن از خطر جانی به ایران پناه آوردند . آنها در حین فرار از دست دشمنان به ناچار در کوه های سخت و صعب العبور اقامت می کردند و در همانجا از دنیا می رفتند.

فرضیه دوم :   ممکن است باباهای مذکور دو تن از شیوخ متصوفه باشند که در این منطقه به فعالیت دینی مشغول بوده اند. حضور بابا امان و بابا موسی  و صوفیان دیگر مانند بابا قدرت و بابا قزل در خراسان شمالی می تواند حکایت از جنبشی به نام  طریقت بابائیه داشته باشد ( البته بابا توکل گلیان در این رده قرار ندارد) . این طریقت  اولین بار توسط بابا الیاس خراسانی  به مخالفت با عملکرد و عقاید دولت عثمانی در آسیای صغیر به راه افتاد.  پیروان بابا الیاس همچون بکتاش ولی در خراسان که  لقب  بابا را با خود داشتند راه او را ادامه دادند.

طبق این نظریه، بابا موسی و بابا امان از شیوخ سلسله بابائیه بودند که  در اوایل قرن هفتم هجری قمری برای نشر عقاید خود به این منطقه آمدند اما با مخالفت و برخورد شدید مردم و حکومتها مواجه شده و برای فرار از دست دشمنان  به کوه پناه بردند . کوه هایی که این دو بابا بدانجا پناه آوردند همین کوههای بابا امان و بابا موسای فعلی هستند که نامشان بر آنها نهاده شده است.

نظریه سوم : از نظر واژه شناسی  « بابا» یک کلمه مادی است به معنی پدربزرگ که در معنای پدر هم به زبانهای ترکی و فارسی و ... راه یافته است.  این لفظ نخستین بار به مبدأ پیدایش بشر یعنی بابا آدم یا  حضرت آدم (ع)   اطلاق شده است. در دوران باستان به دلیل اینکه ترکها عقیده داشتند که بابای بزرگ آنها از کوه آفریده شده است از واژه بابا به معنای کوه استفاده کردند ( نگاهی به واژه های اساطیری آذربایجان،ص76  ). لذا در گستره جغرافیایی خراسان و آذربایجان و فارس که ترکها سکونت داشته اند تعداد زیادی از اسامی کوهها را می بینیم که یا فقط « بابا» نامیده شده اند؛ مانند کوه بابا در شمال افغانستان و یا با ترکیبی از بابا و اسمی دیگر، نامگذاری شده اند ؛ مانند: باباکوهی ، حیدربابا ، بابا پیر ، بابا نظر ، بابا منیر ، بابا انار ، بابا داغ ، بابا مقصود و کوسه بابا .

در خراسان شمالی  نیز کوههایی به همین منوال نام گذاری شده اند مانند کوه بابا (در جاجرم) ، کوه بابا قزل ( در روستای چهاربید) و کوه بابا بلند( بلند ترین قله آلاداغ) . نامهایی که در ترکیب با کلمه « بابا »  مورد استفاده قرار می گیرند همان اقطاب ، مرشدان و صوفیانی هستند که بعد از حمله مغول عقاید و سبک زندگی خاصی را در پیش گرفتند . در واقع زاهدانی که گوشه ای را برای عبادت و انزوا اختیار می کرده اند « بابا»  نامیده می شدند( نام مکانهای جغرافیایی در بستر زمان،ص158).

بنابراین  نامگذاری روی کوه بابا موسی و تپه بابا امان که در مجاورت آن چشمه و روستای بابا امان قرار دارد بی ارتباط با این وجه تسمیه نیست که دو تن از شیوخ اهل تصوف  به نام موسی و امان، به طور انفرادی و در شرایطی متفاوت به گوشه ای از این ارتفاعات پناه جسته و در خلوت خود به عبادت و ریاضت مشغول بوده اند. 

در مورد وجه تسمیه اماکن بابا امان و بابا موسی  به دلیل کمبود منابع بیش از این نمی توان داد سخن داد و  همین مقدار  هم شایسته است در بوته نقد و نظر  صاحب نظران و همشهریان اهل تحقیق قرار گیرد شاید افق روشن تری در برابر نگاهمان نمایان شود.

کانال تلگرام جاینام شناسی خطه بجنورد
https://t.me/bjzbn

1 Jahr, 4 Monate her

.
وجه تسمیه  اماکن  بابا موسی و بابا امان در بوته نقد و نظر

دکتر حسن ستایش

بابا موسی  نام کوهی در  بخش مرکزی شهرستان بجنورد است  که در 5 کیلومتری شمال این شهر قرار دارد . جهت کوه شرقی-غربی است و مختصات جغرافیایی قله آن 57 درجه و 19 دقیقه و عرض 37 درجه و 24 دقیقه و ارتفاع قله غربی آن 1503 متر و قله شرقی آن  1478 متر بالاتر از سطح دریا می باشد . این کوه یکی از ارتفاعات آلاداغ محسوب می شود.

از جانب دیگر ادامه  این کوه به سمت شرق به تپه ای به نام بابا امان منتهی می شود که در دامنه آن چشمه ای پرآب جاری است و دهی نیز به همین نام در همان حوالی واقع شده است.  این روستا با مختصات جغرافیایی طول57 درجه و 43 دقیقه  و عرض 37  دقیقه و 47 درجه و ارتفاع  1012 متر از سطح دریا در 14 کیلومتری شمال شرقی بجنورد قرار دارد.

در مورد کوه بابا موسی اعتماد السلطنه در مطلع الشمس (ص133)  ذکری از این کوه به میان آورده است ؛ ولی  حکیم الممالک نویسنده سفرنامه دوم ناصرالدین شاه به بجنورد در روزنامه سفر خراسان( ص 347  )  از  آن به نام « نخجیرکوه» یاد می کند؛ که البته نه در تاریخ و نه در حافظه تاریخی مردم منطقه این عنوان هیچ سابقه ای ندارد . به نظر می رسد در پرس و جوی محلی نام این کوه را اشتباه به عرض ملوکانه رسانده اند. مضافاً به اینکه اصطلاح« نخجیرکوه»  اکنون هم به گوش اهالی منطقه ناآشناست.

البته اگر چنین عنوانی برای کوه بابا موسی در میان مردم آن زمان رواج داشته باشد حتماً مقطعی بوده است ؛ زیرا مدتها قبل از حضور موکب  شاه در بجنورد این کوه به همین نام ( بابا موسی) مشهور بوده است.  مثلاً صاحب جهانگشای نادری  اشاره ای به این کوه  کرده است و در صفحه 563  این کتاب می گوید گرمخان از جنوب به کوه بابا موسی متصل است . اما  بابا امان در مرآه البلدان فقط جزء بلوک حول و حوش اطراف بجنورد قلمداد شده است .

پیش از آوردن هر وجه تسمیه ای در مورد این دو مکان جغرافیایی ذکر این نکته ضروری است  که بابا امان هم موضوع جاینام شناسی است هم  آبنام شناسی ؛ یعنی هم نام روستایی از توابع بجنورد است و هم نام چشمه ای است در دامنه یک تپه که آب آن از طریق رودخانه سُمبار روانه اترک می شود.

اینکه بابا امان ابتدائاً نام یک آبنام بوده است یا جاینام، مسلماً نام یک آبنام بوده است؛ که بعدها روستای بابا امان  نام خود را از چشمه مجاور خود برگرفته است . چون مردمان در  قدیم الایام عشایر و چادرنشین بودند و برای زراعت و چرای دام خود معمولاً اول سراغ اماکنی می رفتند که از آب و آبادانی برخوردار باشد تا اماکن دیگر. در حقیقت ؛ چشمه ها ، رودخانه ها ، آبگاهها و علفچرها مهمتر و حیاتی تر از سکونتگاهشان  قلمداد می شد.  بنابراین می توان گفت که ابتدا چشمه بابامان مورد توجه مردم قرار گرفته و نامگذاری گردیده  است و سپس روستای نزدیک آن  بابا امان نامیده شده است.

چشمه باباامان که اکنون به تفرجگاه بابا امان تبدیل شده است از قدیمی ترین چشمه های ایران است که ناصرالدین شاه در اولین سفر خود به بجنورد می گوید : بابا امان دو سنگ آب از آن جاری است که وارد کوه کمر می شود و به سیمبار می رود و از آنجا داخل رودخانه اترک می گردد.

وی در مورد وجه تسمیه روستای بابا امان داستانی را که بین مردم این روستا شایع است این گونه نقل می کند : « بابا امان از قراری که گفتند وجه تسمیه اش این است که در زمان قدیم یک امامزاده به این ده آمده بود. اهل ده خواسته بودندامامزاده را بکشند؛ امامزاده دویده خود را بغل پیرمردی انداخته و گفته بود بابا امان ! همان پیرمرد سر امامزاده را بریده بود . به این جهت این قریه موسوم به بابا امان شده است » ( سفرنامه خراسان ،ص 131).

اگر این داستان را مفروض بگیریم اتفاقی که بر سر این امامزاده افتاده است این را می رساند که گویی بابا امان تا قبل از این ماجرا بی نام و نشان بوده است که البته چنین چیزی بعید می نماید . ممکن است این شخص برای تأمین جان خود دست به دامان آن پیر مرد شده باشد و یا به بقعه امامزاده اسماعیل در کنار چشمه ای که اکنون به بابا امان شهرت دارد پناه آورده باشد؛ اما صرف فریاد «بابا امان !» از زبان یک امامزاده در ادبیات جاینام شناسی چیزی نیست که بتواند وجه تسمیه یک روستا باشد بلکه معقول آن است که مانند سایر جاینامها  نام آن امامزاده را روی آن ده بگذارند . وانگهی چنانکه گفتیم قبل از نامگذاری روستای باباامان چشمه ای با همین نام وجود داشته است و این پیشینه وجه تسمیه فوق را برای روستای بابا امان از درجه اعتبار ساقط می سازد.

بقیه در صفحه بعد

1 Jahr, 4 Monate her

به همین دلیل ممکن است گفته شود « کورخود» صورت اصیل این واژه است و از آنجا که «کور» در زبان سومری به معنای کوه بوده است می توان گفت کورخود یعنی کوه خود( معنای "خود" در ذیل خواهد آمد). ولی چون در همان حوالی (مراوه تپه ) کوهی به نام «کورداغ» هم هست اگر واژه «کور» به معنای کوه باشد و داغ هم که در ترکی به معنای کوه است ، آنگاه وجه تسمیه کوه «کوه» برای کورداغ  بی معنا خواهد بود. بلکه درست آن است که  "کور" در اینجا به معنای خور(خورشید) است.  زیرا چنانکه کلنل مک گرگُر در شرح سفری به ایالت خراسان گفته است نام اصلی کوه مورد بحث «خورخود» است که به مرور زمان طی فرایندهای آوایی ابتدا به «کور خود» و سپس  در میان عوام  به « قورخود» تبدیل شده است .

فرایندهای آواشناختی این تغییرات بدین گونه است که « خور» در زبان فارسی دری به معنای خورشید ریشه در زبان پهلوی ساسانی ( فارسی میانه ) دارد. واج < خ> در « خور»  بعدها به دلیل قریب المخرج بودن با واج های < ح(ه) > ، <ک > و <ق >  به« حور (هور)» و «کور» و « قور» تبدیل شده است . تبدیل<خ> به <ک>  به همان دوره ساسانیان بر می گردد مانند تبدیل خانی به کانی (چشمه ) ؛ ولی در دوره سلطه اعراب بر ایران واج < ک >در واژگان فارسی  به واج < ق > تبدیل شده است؛  مانند جاینام های ابرکوه ( فارس ) و سمرکند( تاجیکستان)  که به « ابرقو» و «سمرقند»  بدل شده است . با توجه به فرایندهای آوایی فوق می توان گفت  که واژه قورخود در اصل « خورخود » بوده  که بعدها به کورخود تبدیل شده است و اکنون به صورت « قورخود » در میان اهالی منطقه کاربرد عام دارد. حال خورخود یعنی چه؟

بر اساس فرهنگ برهان قاطع و سایر فرهنگها پسوند « خود» یا «خوی» در لغت به معنای زمین پست و صاف و هموار میان دو کوه را گویند که در ترکیب با واژه « خور»  به معنای زمین هموار میان کوهستان خواهد بود  که از همه جهات در معرض تابش نور خورشید قرار دارد.

با چنین معنایی می توان گفت نامگذاری روی این کوه براساس ویژگیهای اقلیمی و شرایط توپوگرافیک انجام گرفته است و وجه تسمیه آن این است که از قدیم الایام بین دو کوه از این سلسله جبال  به طور طبیعی زمینی مسطح  تماماً از جنس تخته سنگ  صاف به طول حدود 100 متر و عرض 70 متر در ارتفاعی بالاتر  به وجود آمده است  که در آن شرایط جغرافیایی از شگفتی های طبیعت محسوب می شود و به دلیل  اینکه این عارضه طبیعی از همه جهات در معرض تابش خورشید قرار دارد به خورخود یا قورخود  شناخته شده است. کوهنوردانی که تمام جهت های این کوه را از نزدیک مشاهده کرده اند و اهالی روستای کاستان که در دامنه این کوه زندگی می کنند و شناختی کامل از آن دارند به چنین پدیده طبیعی حیرت انگیز بر فراز کوه اذعان می کنند.

کانال تلگرام جاینام شناسی خطه بجنورد

https://t.me/bjzbn

1 Jahr, 4 Monate her

نگاهی به وجه تسمیه کوه « قورخود » 

دکتر حسن ستایش

کوه قورخود غربی ترین کوه از رشته کوههای شمال خراسان است که در ادامه رشته کوه البرز شرقی واقع است . این رشته کوه از حدود آلمه در شرق پارک ملی گلستان شروع می شود و تا شهرآباد در جلگه سملقان ادامه می یابد.   کوه های بیگلو، آغمزار ، یک تکلان و کوه قورخود که این رشته کوه را تشکیل می دهند از غرب به شرق به طول 75 کیلومتر و عرض متوسط 7 کیلومتر کشیده شده اند . بلندترین قله آن  کوه قورخود به ارتفاع  2950 متر است که با شیب شمالی-  جنوبی به تدریج به سمت جنوب از فشردگی ارتفاعات کاسته و مبدل به دشت می شود. این کوه با مختصات طول جغرافیایی 56 درجه و 29   دقیقه و عرض جغرافیایی 37  درجه و 27 دقیقه در 36 کیلومتری آشخانه و 110 کیلومتری جنوب غربی بجنورد مرکز استان خراسان شمالی قرار دارد. 

وجه تسمیه مشهور در مورد این کوه این است که قورخود به زبان ترکی معنای ترسناک می‌دهد و ترسناک بودن آن به علت ارتفاع زیاد و صخره‌ای و صعب‌العبور بودن این کوه است که باعث شده  مردم از رفتن به آن کوه امتناع  ورزند. به همین دلیل است که این کوه را  به جای قورخود « قورخِد» نامیده اند که به ترکی بجنوردی نزدیکتر است .

اما ترک زبانان و کسانی که به زبان ترکی آشنایی دارند می دانند که قورخود در زبان ترکی و ترکمنی به معنای ترسناک نیست. بلکه معادل واژه ترسناک در این گویشها   قورخولی ( آمیخته به ترس) ،  قورخودان ( ترساننده) و قورخمالی ( ترسناک ) است .

البته چنانکه ذکر گردید واژه « قورخود» را با کمی مسامحه در گویش ترکی بجنوردی می توان به معنای « بترسان» ( فعل امر) قبول کرد ولی واژه ای به صورت « قورخود » در قاموس زبان ترکی وجود ندارد که  به معنای ترسناک باشد و واژه « بترسان» نیز هیچ ارتباط معنایی به دیواره های ترسناک این کوه ندارد که ترس و وحشت ناشی از آن بتواند دلیل موجهی برای نامگذاری این کوه باشد. 

برخی معتقدند نام اصلی این کوه « قورقود»  بوده است که صورت کوتاه شده دده قورقود یا قورقودآتا شخصیت افسانه ای در میان ترکان و ترکمانان می باشد . می گویند دده قورقود مرد دانشمندی از طایفه بیات بود که با الهام از حق تعالی و از طریق عالم غیب مشکلات قوم خود را حل می کرد و به همین دلیل هیچ کاری بدون دستور او انجام نمی گرفت . همو بود که خدمت حضرت محمد (ص) رسید و بعد از ملاقات با ایشان دین اسلام را پذیرفت و ترکان نیز به سفارش او به اسلام روی آوردند.

در مورد نامگذاری کوه قورخود گفته می شود قورقودآتا هر از گاهی به  بالای این کوه می رفته و بر سر یکی از مزارات موجود در آن کوه حضور پیدا می کرد. به دلیل  اهمیت حضور وی در این مکان بود که ترکان این کوه را  قورقود نامیده اند که بعدها به قورخود تبدیل شده است.

البته وجه تسمیه فوق مبتنی بر یک اعتقاد عوامانه است که صرفاً ارزش اسطوره ای دارد؛ ولی در جاینام شناسی فاقد ارزش علمی است. زیرا علیرغم اینکه ترکان سلجوقی و ترکمانان در این منطقه از پیشینه دیرینی برخوردارند با این حال هیچگاه در کتابهای تاریخی از این کوه به عنوان دده قورقود یا  قورقود آتا ذکری به میان نیامده است. وانگهی در جغرافیای تاریخی منطقه نیز به این شخصیت افسانه ای اشاره ای نشده است.

قابل ذکر است که « قورقود» یا » قورقوت» در زبان ترکی و ترکمنی معنای نان خشک (بیات) می دهد و این لقب به این دلیل به آن شخصیت افسانه ای اطلاق شده است  که وی از طایفه بیات بوده است؛ اصطلاحی که از نظر معنایی هم اصلا ربطی به کوه قورخود ندارد. 

بنابراین اگرچه « قورخود» از نظر  لفظی شباهت زیادی با « قورقود» دارد ولی از آنجا که طبق منابع تاریخی و جغرافیایی  نام واقعی این کوه «قورقود» نیست با استناد به واژه « قورخود» نمی توان به واژه  قورقود راه یافت و نتیجه گرفت که وجه تسمیه آن حضور قورقود آتا در آن مکان است.

زیرا با مراجعه به سفرنامه ها می بینیم که قدیمی ترین اثر به نام شرح سفری به ایالت خراسان (صص ۱۱۹-۱۲۰) از این کوه به نام خورخود(خُرخود) یاد کرده است. به دنبال آن در سفرنامه فریزر ( صص 416 و 431) این کوه به عنوان کوه « کورخود» معرفی شده است و کلنل ییت نیز که در سفر خود به خراسان و سیستان ( ص191) در کنار چشمه چمن بید در دامنه این کوه اردو زده است از آن به عنوان کوه «کورخود» نام برده است . بگذریم از اینکه  نام کورخود برای کوه مورد نظر همچنان در کتابهای جغرافیا مانند فرهنگ کوههای کشور و گیتاشناسی نیز ثبت شده است. اما لفظ قورخود که امروزه در افواه مردم جاری است در واقع صورت دیگری از آن واژه در  گویش  ترکی بجنوردی است که در زبان های دیگر منطقه نیز متداول است ؛ در حالیکه در قاموس زبان ترکمنی اساساً به هیچ معنایی لفظ قورخود وجود ندارد.

بقیه در صفحه بعد

1 Jahr, 5 Monate her

بر همین اساس، ملک الشعرای بهار  در حاشیه تاریخ سیستان به صراحت می گوید: سالوک صورت فارسی شده صُعلوک است که درویشان و تهی دستان عرب را بدان نام خوانند. او در ادامه به نثر فارسی کهن می نویسد: « آنها گروهی از فقرای عرب بودند که راهزنی کردندی و گفتندی که ما حق خویش از قبل عطایای مسلمین برگیریم و هرچه به راهزنی ستدندی گفتندی سلطان را خبر کنید که فلان مبلغ را صُعلوکان گرفته اند.» ( تاریخ سیستان، ص ۲۲۶ ). لذا به این دلیل کوه  سالوک را به این نام خوانده اند که زمانی مقر و پناهگاه سالوکان و دراویش یاغی بوده است .

کانال تلگرام جاینام شناسی خطه بجنورد

https://t.me/bjzbn

We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 10 months, 2 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 1 year ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 9 months ago