آکادمی جام

Description
@JaamAcademy
در جستجوی آگاهی و معنا

ارتباط با ادمین:
@Mm_135
Advertising
We recommend to visit

𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 1 month, 3 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 4 months ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 5 days, 2 hours ago

1 month, 3 weeks ago

🌸🍃🌸🍃🌸

تا حالا شده برای خدا شعر عاشقانه بخونی؟

💌 توی کامنتها با یک بیت با خدا حرف بزنید.

تلگرام‌ | اینستاگرام | بله

1 month, 4 weeks ago

💠*⭕️دوازده نکته از امپراطوری که لباس های روستایی می پوشید
مارکوس آئورلیوس، امپراطور روم و فیلسوف رواقی
*

می خواهیم جملاتی را بخوانیم که مربوط است به بیش از 1800 سال پیش! قبل از اینکه مطلب او را بخوانیم بد نیست بدانیم که او فرمانروایی بود که فرمانروایی را دوست نداشت. او از کودکی علاقه‌مند بود که فیلسوف شود اما به ناچار امپراطور شد. او را یکی از «پنج امپراتور خوب» دانسته‌اند. او همچون روستایی‌ها لباس‌های ساده می‌پوشید. مارکوس آئورلیوس تأملات خود را مثل بسیاری از فیلسوفان در پشت میز تحریر اتاق خویش ننوشته‌ است؛ بلکه ثبت آن‌ها مربوط به حدود سال‌های 170 میلادی در میدان جنگ است. اورلیوس هنگام نوشتن کتاب در میدان جنگ به سر می‌برد و بسیاری از قسمت‌های کتاب را شب‌ها و کنار چادر و در صحنه‌ جنگ نوشته است. او صبح‌ها در برابر دشمنانش می‌جنگید اما شب‌ها در نوشته‌هایش با آن‌ها همدردی می‌کرد. هیچ‌یک از فصل‌های کتاب برای کسی نوشته نشده است و تمام کتاب را مارکوس خطاب به خودش نگاشته است. لحن کتاب بسیار صریح و ساده است.
ما دوازده نکته از نکات او را انتخاب کرده‌ایم.

1)مرا بردار و هر جای این جهان که می‌خواهی بینداز! هر جا که باشم، خدا قلبم را خوشحال و راضی نگه می‌دارد؛ که این نتیجه وقتی‌است که کردار و رفتار ما، در انطباق با طبیعت و حقیقت باشد.
2) زمانی که روز خود را آغاز می‌کنید، به این فکر کنید که چه موهبت با ارزشی‌است که زنده‌اید، نفس می‌کشید، تفکر می‌کنید، لذت می‌برید و عشق می‌ورزید.
3) شادی زندگی شما به کیفیت افکارتان بستگی دارد.
4) خودت را در رویاهای داشتن چیزهایی که نداری غرق نکن، اما موهبت‌هایی که دارا هستی را بشمار، و شکرگزارانه به خاطر داشته باش که چطور رؤیای داشتن‌شان را در سرت می‌پروراندی اگر نداشتی‌شان.
5) هدف زندگی این نیست که با اکثریت همراه شوی. هدف در نپیوستن به جمع بی‌خردان است.
6)  وقتی که رنج‌ها مجبورت می‌کنند احساس تلخی کنی، اصلی که باید به خاطر بسپاری، این است که: افتادن اتفاق تلخ بداقبالی نیست، بلکه تحمل رنج‌ها بدون از دست دادن امید، عین خوش‌اقبالی است.
7) مجبور نیستی هر پیش‌آمد بیرونی را تبدیل به موضوعی برای رنج بردن کنی.
8) همه ما قدرت خوب زندگی کردن را داریم. اگر یاد بگیریم تا نسبت به آنچه هیچ اهمیتی ندارد، بی‌اهمیت باشیم.
9) مرگ خودت را تصور کن و فکر کن که زندگی‌ات را به تمامی زندگی کرده‌ای و مرده‌ای. حال، آن فصل‌ها را که زندگی نکرده‌ای به یاد بیاور و زندگی‌‌ات را به کمال زندگی کن.
10) بهترین انتقام این است که شبیه دشمنت نباشی.
11) این مرگ نیست که باید انسان از آن بترسد، بلکه او بایستی از این که هیچ‌گاه زندگی کردن را آغاز نکند، بهراسد.
12) هرگز به آینده اجازه نده که مزاحم امروز تو شود.(رفرنس)

💠*⭕️تحلیل پایانی از آکادمی جام:*
بخش مهمی از اندیشه‌های این فیلسوف- شاه همچنان زنده است و تنها بر اساس یک ایده او کتاب‌های پرفروش در قرن 21 نوشته شده است. به عنوان مثال به نکته شماره هشت دقت کنید: «همه ما قدرت خوب زندگی کردن را داریم، اگر یاد بگیریم تا نسبت به آنچه هیچ اهمیتی ندارد، بی‌اهمیت باشیم». همین آموزه، اصل و اساس و نکته بنیادین کتاب هنر ظریف رهایی از دغدغه‌ها است که مارک منسن آن را نوشته و بسیار پر‌فروش است. این کتاب تا 2023، بیش از 15 میلیون فروخته شده است.
نکته‌ای که می خواهیم یادآوری کنیم این است که فقط خواندن و شنیدن ایده ها مهم نیست، خوب بودن ما به اندیشه هایی نیست که در حافظه داریم بلکه کیفیت انسانیت ما در ایده‌هایی است که آن را زندگی می‌کنیم! یکبار دیگر برگردیم و دوازده آموزه او را مجدد مرور کنیم و یک مورد (فقط یک موردش) را انتخاب کنیم و آن را زندگی کنیم. فقط و فقط یک آموزه برای شروع!

آکادمی جام
جستجوی آگاهی و معنا
https://t.me/JaamAcademy

2 months ago

💠*⭕️بگو که دل بسته اش هستی!
دکتر محمود مقدسی، دکترای فلسفه و دانش آموخته روانشناسی
*

واقعیت این است: ما خیلی به دیگران نیازمندیم، امّا جسارت ابراز کردنش را نداریم. ما به بودنِ دیگری، به نگاهش، تحسینش و یاری‌اش نیازمندیم. اغلبِ ما تابِ تنهایی را نداریم. عجیب هم نیست، ما آدم‌ها برای تنهایی ساخته نشده‌ایم. ما دل‌بسته‌ایم.

امّا هزار کار می‌کنیم تا به دیگری نگوییم که به او نیاز داریم، نگوییم قدرش را می‌دانیم، نگوییم که اگر نباشد جای خالی‌اش آزارمان می‌دهد، نگوییم که برایمان مهم است. گاهی بلد نیستیم. آخر چند نفر از ما ابرازِ صادقانه را دیده‌‌ایم؟ چند نفر از ما یاد گرفته‌ایم که آدم‌ها می‌توانند وسط روزهای معمولی زندگی بگویند قدر هم را می‌دانند و چقدر خوب است که هستند. چند نفر از ما چنین چیزی را خطاب به خودمان شنیده‌ایم؟ گاهی هم مسئله بلد نبودن نیست، ترسیدن است. می‌ترسیم ابراز کنیم و در بازیِ قدرت دستِ بالا را از دست بدهیم، می‌ترسیم ابراز کنیم مبادا دیگری طلبکار بشود، می‌ترسیم بگوییم برایم مهمی، اما آن دیگری (پدر، مادر، خواهر، برادر، دوست، شریک) شبیهش را به ما نگوید. می‌ترسیم بگوییم و دیگری را بترسانیم، می‌ترسیم وابسته به نظر برسیم، می‌ترسیم دیگری رهایمان کند، می‌ترسیم مسئولیت زیادی روی دوش‌مان قرار بگیرد. می‌ترسیم احساساتی به نظر برسیم. می‌ترسیم دیگری ما را پس بزند. خلاصه اینکه خیلی می‌ترسیم و ابراز نمی‌کنیم.

به جایش چه می‌کنیم؟ اجتناب می‌کنیم، بهانه می‌گیریم، دعوا راه می‌اندازیم، بدبین می‌شویم، طوری رفتار می‌کنیم که گویی بود و نبود دیگری فرقی برایمان ندارد، بی‌توجهی می‌کنیم و ... . اما واقعیت این است که نیاز داریم از نیازمان به دیگری بگوییم، از قدردانی‌مان حرف بزنیم و در دلِ همین ابراز، با او درباره مشکلات‌مان با هم گفتگو کنیم.

ابراز نیاز به دیگری و قدردانی در واقعیت کارِ آسانی نیست. ولی آموختنی است. اوضاع می‌تواند بهتر از این باشد. (رفرنس: محمود مقدسی)

💠*⭕️نکته کوچک پایانی از آکادمی جام:*
خداوند با همه بزرگی‌اش، با همه بی‌نیازی‌اش به‌راحتی به انسان‌های متعالی ابراز علاقه می‌کند. همانا خداوند مطهرین، توابین، پارسایان، پاکیزگان، نیکومنشان، دادگران، توکل‌کنندگان و بازگشت‌کنندگان را دوست دارد. ما نیز در روابط‌مان در چارچوب اخلاق (ادب و حیا) می‌توانیم به خوبی به پدر، مادر، همسر، فرزند و سایر اعضای خانواده‌مان ابراز محبت کنیم و بگوییم که بودنت برای من مهم است! همین جملات ساده می‌تواند راهی به افزایش کیفیت زندگی باشد.

آکادمی جام، جستجوی آگاهی و معناhttps://t.me/JaamAcademy

2 months, 1 week ago

💠⭕️ساعتی که برای جف بزوس، ۴۲میلیون دلار آب خورد!
مگان اوگبلین، نویسنده گاردین، نیویورک تایمز

۲۵ سال پیش، یک طراح ایده ساعتی را داد که قرار بود ده‌هزار سال عمر کند، عقربه‌هایش به‌جای ثانیه‌ها و ساعت‌ها، سده‌ها را نشان بدهد و صدای کوکش هر هزار سال یک‌بار بلند شود. چه کاری بیهوده‌تر از این؟
و جف بزوس (خالق و مالک سهام مدیریتی آمازون و جزو ده ثروتمند جهان) روی این ساعت 42 میلیون دلار سرمایه‌گذاری کرده است؟ و چه سرمایه‌گذاری بیهوده‌تر از این؟ 

بلندای این ساعت بیش از ۱۵۰ متر و پاندول آن به بزرگیِ یک انسان است. چرخ‌دنده‌های آن در دایره‌ای به قطر ۲.۵ متر پهن شده‌اند. این ساعت قرار است کاربردی باشد، احتمالاً کاربردی‌تر از هر ساعت دیگری که تاکنون ساخته شده، اما دقیقه و ساعت را نمی‌شمارد. جایی که باید عقربۀ دوم باشد، نشانکی وجود دارد که در پایان هر سده پیش‌روی می‌کند. بانگ فاختۀ (اگر خاطرتان باشد آن پرنده ای که در ساعت های قدیمی بیرون می‌آمد) این ساعت در آغاز هر هزاره به گوش خواهد رسید.
ساعت ده‌هزارساله، یا «ساعت اکنون طولانی»، از تخیل دنی هیلیس، طراح ابررایانه‌ها، بیرون جهید؛ او پیشنهاد ساخت آن را در مقاله‌ای برای مجلۀ وایرد در سال ۱۹۹۵ داد. این پاسخی بود به مسئله‌ای که هیلیس نام آن را گذاشته بود «آیندۀ آب‌رونده»، یا ناتوانیِ آدمی از فکرکردن به فراسوی عمر خویش. او استدلال کرد که جاه‌طلبانه‌ترین و پاینده‌ترین پروژه‌های تمدن‌های پیشین- اهرام مصر، کلیساهای جامع قرون وسطا- طی چندین نسل ساخته شده‌اند و نیازمند نوعی تفکر درازمدت بودند که در ما مفقود است. او نوشت: «می‌دانم که بخشی از داستانی هستم که بسیار پیش‌ از آنکه به یاد بیاورم آغاز شده و دیرزمانی پس‌ از آنکه کسی مرا به یاد بیاورد، ادامه خواهد داشت». و بالاخره جف بزوس برای ساخت آن سرمایه‌گذاری ۴۲ میلیون دلاری کرد. (رفرنس: مقاله در دورانی که همه‌چیز تاریخ مصرف دارد...، نشریه ترجمان با تلخیص و تصرف)

*💠*⭕️تحلیل از آکادمی جام**
بنیاد اکنون طولانی (The Long Now Foundation) پشت ساخت این ساعت ۱۵۲ متری است. این بنیاد می گوید که «اکنون» یا «این روزها» (Now)  کلا به اندازه سه روز گسترده است: دیروز، امروز و فردا. این زمانه (Now a days) هم کلا به اندازه سه دهه گسترده است. دهه پیشین، دهه جاری و دهه آتی. که می شود سی سال. اما ما به اکنون طولانی Long Now فکر می کنیم: یعنی ۱۰ هزار سال قبل به علاوه ۱۰ هزار سال آینده. اکنونِ طولانی! چرا؟ چون ابتذال شتابان نوآوری ما را از چشم‌انداز سال‌های خیلی دورِ آینده و گذشته محروم کرده است.
ما عادت کرده‌ایم به کوتاه‌نگری، عادت کرده‌ایم فقط به اندازه عمر خودمان به هستی و زندگی نگاه کنیم. به خاطر «سندروم آینده آب رونده»، هر روز کوتاه نگرتر می‌شویم. و این کوتاه‌نگری احتمالا به خودمحوری، خودخواهی و خودجهان‌پنداری منجر می‌شود.
همه چیز را سریع می‌خواهیم، همه چیز را شتابان می‌خریم و همه چیز را به سرعت کنار می گذاریم. بسیاری از چیزهایی که دور می‌ریزیم نه به این خاطر که بی‌فایده است بلکه به این خاطر که از آن ها گذشته‌ایم. به این خاطر که می‌خواهیم هر چه سریع تر به چیز جدیدی برسیم.
اگر ما به عنوان یک انسان نگاهی بلندمدت و ده هزار ساله به جای هشتاد ساله به زندگی داشته باشیم آنگاه:
محیط زیست برای مان می‌شود گنجینه.
منابع آب و غذا و انرژی می‌شود امانت.
حیوان و گیاه و طبیعت بی‌جان می‌شود هم‌زیست (بر وزن هم شهری یا هم‌نوع).
نسل‌های بعدی می‌شوند امانت‌سپار
و نسل ما می‌شود امانت‌دار!
و می‌فهمیم که وقتی خداوند ما را به عنوان خلیفه خود بر روی زمین انتخاب کرد مسوولیتی بزرگ و شگرف بر دوش ما گذاشت. مسوولیتی که مستلزم نگاه بلندمدت است. نگاهی فراتر از هشتاد سال زندگی متعارف. حالا شاید نگاه مان به این ساعت عوض شده باشد. دیگر ساخت این ساعت بیهوده به نظر نمی‌رسد. این ساعت تلنگری است برای همه ما که هر از چند گاهی به جای آنکه از چشمان خود به جهان و زمان بنگریم، از چشمان خدا به هستی و روزگار نگاه کنیم.

آکادمی جام
جستجوی آگاهی و معنا

https://t.me/JaamAcademy

2 months, 3 weeks ago

💠*⭕️من یک معتادم!
دکتر محمود مقدسی، دکترای فلسفه و دانش آموخته روانشناسی*

گفت: من صرفاً مضطرب نیستم. من به اضطراب معتادم.

پرسیدم: یعنی چی؟

گفت: گمونم منظورم روشنه. اعتیاد چطوریه؟ اگر مواد بهت نرسه، حالت بد میشه. فکر و ذکرت میشه پیدا کردن مواد. می‌دونی لذت خاصی نمی‌بری امّا نمیخوای درد و خماری بکشی. برای من اضطراب هم همین‌ شکلیه. اضطراب نداشته باشم، حالِ خودمو نمی‌فهمم. فکر می‌کنم یک چیزی جاش خالیه، احساس ناامنی می‌کنم، حس می‌کنم حواسم به خودم نیست. حس می‌کنم به قدر کافی مراقب خودم نیستم. ناخودآگاه شروع می‌کنم به گشتن دنبال اضطراب تازه. انگار ذهنم بهش نیاز داره. چرخ‌دنده‌های ذهنم نیاز دارن باهاش درگیر باشن، اگرنه هرز می چرخن و سر و صدا راه میندازن.

گفتم: گمونم می‌فهمم چی میگی. انگار ذهن آدم حالت دیگه‌ای رو بلد نیست یا نمی‌تونه تاب بیاره. اضطراب داشته باشه، فضا با همه دردش، امن و آشنا میشه براش. حس می‌کنه توی خونه‌‌ست.

گفت: آره، همینه. می‌بینی چه حالِ بدیه. اضطراب داری، میخوای ازش فرار کنی. اضطراب نداری، دنبالش می‌گردی. اصلاً عامل اضطراب درست می‌کنی برای خودت. زندگیت میشه اجتناب، میشه فرسایش. زندگیت هر روز کوچیک‌تر میشه. گاهی فکر می‌کنم این اعتیاد و خو کردن به اضطراب، مالِ اینه که از بچگی زیاد اضطراب کشیدم، برای چیزهای زیادی توی عمرم ناامن بودم، زیاد در معرض اضطراب بودم و انگار اضطراب بخشی از بودنِ من شده. تازه می‌دونم که اضطراب وجودی هم داریم، اضطراب مرگ و تنهایی و ... .

گفتم: آره. بخشیش مالِ ساختار روانِ خود فرده که به سرشت و کودکیش بر می‌گرده (حتی می‌تونه کودکی خیلی سختی هم نباشه)، بخشیش مالِ محیط اجتماعی گذشته و الانشه و بخشیش هم اضطراب‌های بودن در این جهانه. موافقم که ما، خیلی از ما، زیاد در معرض خطر بودیم و همیشه نیاز به هشدارِ اضطراب داشتیم. از انقلاب و جنگ بگیر تا یک دنیا بحرانِ بیرونی دیگه که همینطور ادامه داره. انگار ذهنمون برای بقا مدام نیاز به اضطراب داره و حتی بهش معتاد شده. سخته، خیلی سخته.

گفت: آره. سخته. من گاهی رویای زندگی با اضطراب کمتر رو می‌بینم. زندگی قشنگی می‌تونه باشه، حتی توی همین دنیا.  (رفرنس: کانال تلگرامی محمود مقدسی )

💠*⭕️تحلیل پایانی از آکادمی جام:
فکر می‌کنم وقتی متن بالا را می‌خوانیم این شرایط برای همه آشناست. بسیار با این متن همدلی می‌کنیم. مساله اضطراب در جهان معاصر کمی جدی‌تر از شرایط گذشته است. ما نسبت به گذشتگان، دسترسی به آب، غذا و مسکن بیشتری داریم. فناوری باعث شده است که رفاه بیشتری داشته باشیم اما در مورد اضطراب مطمئن نیستیم که اوضاع ما بهتر باشد. در این نوشته کوتاه نمی‌خواهیم راه‌حل ارایه کنیم. فقط یادآوری می‌کنیم که دین، فلسفه و علم (به ویژه روانشناسی) سه منبع متفاوتند برای درمان اضطراب. هر کدام از منظری به این مساله می‌پردازند. این سه منبع، گاهی توصیه‌های متفاوتی دارند و گاهی اوقات توصیه‌های مشترک. یکی از توصیه‌های مشترک دین، علم و فلسفه، سپاس‌مندی و شکرگزاری است.
ملودی بیتی* نویسنده آمریکایی می‌گوید قدردانی گذشته ما را معنا می‌کند، برای امروز آرامش می‌آورد و برای فردا چشم‌اندازی مثبت ایجاد می‌کند. اعتیاد به اضطراب را جدی بگیریم.

آکادمی جام
جستجوی آگاهی و معنا
https://t.me/JaamAcademy

3 months ago

💠*⭕️از احساس بدبختی تا درک خوشبختی با دو گام*پروفسور بری شوارتز، استاد دانشگاه اسوارث مور آمریکا

[بعد از مدت‌ها یک ماشین خریده‌ایم. دو روز اول ذوق داریم اما بعد از مدتی دچار حسرت، مقایسه و احساس بدبختی می‌شویم. همین اتفاق در مورد ازدواج، ارتقای شغلی، گرفتن مدرک دکترا نیز می‌افتد.] این روزها داشتن انتخاب‌های بیش‌ از حد باعث ایجاد اضطراب در ما شده، به‌ویژه موقعی که با حسرت از دست دادن گزینه‌هایی که انتخاب نکرده‌ایم، مقایسه با دیگران و شاید مهم‌تر از همه، تمایل به داشتن بهترین‌ها از هر چیز (به‌گزینی) همراه شده است. ما می‌توانیم گام‌هایی برداریم که بسیاری از این منابع اضطراب را کاهش دهیم و حتی متوقف کنیم، هرچند کار آسانی نیست. این کار نیازمند تمرین، نظم و شاید شیوه جدیدی از اندیشیدن است. [دو راهکار عملی برای گذار از بدبختی به خوشبختی پیشنهاد می شود]

* تکنیک اول: ایجاد تجربه سابجکتیو مثبت:* ارزیابی ما از انتخاب‌هایمان به شکل عمیقی تحت تأثیر گزینه‌های "جایگزین" است که انتخاب خودمان را با آن‌ها مقایسه می‌کنیم. برخی گزینه‌های جایگزین [مثلا خانه ای که می‌توانست بهتر باشد یا جایگاه شغلی‌ای که می‌توانست کم چالش‌تر باشد یا رشته تحصیلی که می‌توانست جذاب‌تر باشد] فقط در ذهن و تخیلات ما وجود خارجی دارند و مقایسه و فکرکردن به آن‌ها علاوه بر تخیل لذت‌بخش، جنبه‌های ناامیدکننده‌، حسرت‌بخش و ناخوش‌کننده هم دارد. هنگامی‌که به گزینه‌های بهتری فکر می‌کنیم که یا غیرواقعی هستند یا عمیقا آن‌ها را نمی شناسیم و فقط جنبه‌های مثبت آن را می‌دانیم، انتخابی که واقعا کرده‌ایم ممکن است برایمان بدتر به نظر برسد و هنگامی‌ که به گزینه‌های بدتر می‌اندیشیم، انتخابی که کرده‌ایم می‌تواند برایمان بهتر به نظر برسد. اگر بتوانیم آگاهانه تلاش کنیم که بیشتر به جنبه‌های مثبتِ انتخابمان فکر کنیم می‌توانیم تجربه سابجکتیو (ذهنی-درونی) خود را بهتر کنیم. ضمن این‌که اگر جنبه‌های منفی انتخابمان را کمتر به خاطر بیاوریم، کمتر احساس ناامیدی می‌کنیم.
تحقیقات نشان می‌دهند که شاکر بودن به‌طور طبیعی برای بیشتر انسان‌ها رخ نمی‌دهد. معمولا ما بر اثر نارضایتی از انتخابی که کرده‌ایم به‌سوی فکرکردن به سایر گزینه‌ها کشانده می‌شویم. هنگامی‌که زندگی زیاد خوب پیش نمی‌رود، ما درباره این‌که "چه می‌شد اگر زندگی‌مان بهتر بود" زیاد فکر می‌کنیم. اما هنگامی‌که زندگی خوب پیش می‌رود ما دوست نداریم زیاد به این موضوع فکر کنیم که "چه می‌شد اگر زندگی‌مان بدتر بود".

* تکنیک دوم: ژورنال خوشبختی:* ممکن است قبولاندن این موضوع به خودتان که "سپاس‌مندی یا شاکر بودن را تمرین کنید" دشوار باشد.  پیشنهاد می‌کنم که یک دفترچه یادداشت در کنار بالش خود بگذارید. هرشب هنگامی‌که می‌خواهید بخوابید، پنج اتفاقی که در طول روز اتفاق افتاده و شما از آن راضی هستید را بنویسید. این چیزها ممکن است بزرگ باشند (ارتقای شغلی، ازدواج) و یا کوچک (تابیدن نور خورشید از پنجره اتاق‌خواب، شنیدن یک جمله زیبا از یک دوست، خوردن یک تکه ماهی برشته که آن را دوست داشته‌اید، خواندن یک مقاله پرمحتوا در مجله).
البته ممکن است شما موقع انجام این کار احساس حماقت کنید. ولی اگر این کار را ادامه دهید متوجه می‌شوید که با گذشت زمان، انجام آن برایتان آسان و طبیعی می‌شود. در روزهای بعد می‌بینید که حتی در روزهای خیلی معمولی هم چیزهای زیادی برایتان رخ داده که می‌توانید از آن قدردان باشید. درنهایت متوجه می‌شوید که احساس‌تان نسبت به زندگی بهتر و بهتر شده است. (رفرنس: تناقض انتخاب، ترجمه کیوان شعبانی‌مقدم- سیدسجاد حسینی به نقل از کانال تلگرامی مدرسه علوم انسانی  با تغییر و بازنویسی)

آکادمی جام
جستجوی آگاهی و معنا

https://t.me/JaamAcademy

5 months ago

?⭕️ خوش به حال جام لبریز از شرابمیثاق محرابی، پژوهشگر عرفان و ادیان
دوستی دارم که عاشق شطرنج بازی کردن است. می‌گوید شطرنج، مشابه زندگی است. فوت و فن‌های خاص خودش را دارد. باید با تدبیر امورت را پیش ببری. تدابیر و حرکات توست که تقدیرت را رقم می‌زنند. هرچند این تعبیر را در مورد فوتبال و امور دیگری هم شنیده بودم، و معتقدم که هر کسی دنیا را با قالب علاقه‌مندی خودش می‌بیند، اما چون با بحث شطرنج شروع شد، خوب است که در همان مورد بنویسم.

فرقی که مهره‌های شطرنج با سایر بازی‌های دارای مهره (مثل تخته نرد، منچ و ...) دارد این است که اولا هر مهره، جای به‌خصوصی در صفحۀ شطرنج دارد، و دو این‌که هر مهره از لحاظ نوع رفتار با مهره‌های دیگر متفاوت است.

یعنی خود مهره، نوع حرکتش را مشخص می‌کند. مثلا مهره اسب، فقط می‌تواند حرکت L داشته باشد، و مهرۀ فیل فقط حرکت ضربدر. این مهره‌ها، خارج از این حرکات خاص، هیچ حرکت دیگری نمی‌توانند داشته باشند، حتی اگر فضای اطرافشان خالی باشد و یا برای محافظت از شاه و وزیر نیاز به کمکش باشد. مگر این‌که کسی از قواعد بازی تخلف و تخطی کند.

اما در تخته نرد، حرکت تمام مهره‌ها، مشابه یکدیگر است و ویژگی خاصی که هر یک را از دیگر مهره‌ها جدا کند، ندارند. فرق نمی‌کند که کدام مهره، در کجای صفحه باشد، فقط حرکتشان محدود به عددی است که تاس برایشان تعیین می‌کند.

اگر بخواهم شباهتی با زندگی انسان‌ها در این بازی‌ها پیدا کنم، شطرنج به شرایط زیستی ما انسان‌ها نزدیک‌تر است. ما انسان‌ها، در عین این‌که زندگی اجتماعی داریم و با یکدیگر در امور همکاری می‌کنیم، اما هر کدام‌مان توانمندی و ویژگی منحصر به خودمان داریم. هر انسانی استعداد خاص خودش را دارد و قادر به انجام وظایف خاصی است. هر انسانی در نوع خودش، نمونه و یکتاست و مانندی ندارد. هر کدام از ما، جایگاه خاص خودمان را در خلقت داریم. انتظاری هم که از ما می‌رود، طبق همین جایگاه است.

یک اتومبیل را در نظر بگیرید. تمام اجزای آن اتومبیل، برای عملکرد درستش، ضروری هستند. حتی یک پیچ یا مهرۀ اضافی در کل اتومبیل یافت نمی‌شود. از آن طرف هم، با کم شدن یک قطعۀ کوچک، کار اتومبیل به مشکل می‌خورد و ممکن است مانعی برای حرکت و یا کار صحیح آن ایجاد شود.

هر یک از ما، در نظام خلقت، برای منظوری خاص، خلق شده‌ایم، به این معنا که وظیفه‌ای خاص بر عهده‌مان گذاشته شده است. تفاوت استعداد و توانمندی انسان‌ها، دلیل برتری کسی بر دیگری نیست، آن‌چه مهم است انجام درست وظایف طبق مسوولیتی است که بر عهده‌مان گذاشته شده است. جام هر کدام‌مان اندازۀ مشخصی دارد.

جام کسی به اندازۀ استکانی کوچک است و دیگری به اندازۀ پارچی بزرگ. کسانی هم هستند که مخازن چند صد لیتری برای ذخیره دارند. مهم اندازۀ این جام‌ها نیست، مهم پر شدن این جام‌هاست. کسی برتر است که نسبت فضای پر شده به حجم کل جامش بزرگتر باشد. خوش بحال کسی که این نسبت در او، عدد یک باشد یعنی ظرفیت انسانی‌اش را پرِ پر کرده باشد.

چه زیبا گفت آن شاعر: خوش به حال جام لبریز از شراب، و این یعنی کسی‌که جامش را از عشق پر کرده باشد.

آکادمی جام؛ جستجوی آگاهی و معنا
@JaamAcademy

5 months, 1 week ago

?*⭕️من تو را دوست دارم، و اکنون تو شفاف‌تری!
صدیق قطبی، نویسنده و پژوهشگر معناگرای معاصر*
ویکتور هوگو در بی‌نوایان جمله جالبی دارد: «خدا در پس همه چیز است. اما همه چیز خدا را پنهان می‌کنند. اشیا تیره‌اند، آفریدگان کدرند. عشق ورزیدن به یک موجود به او شفافیت می‌بخشد.» (جلد دوم، ترجمه پارسایار، نشر هرمس)

از این قشنگ‌تر و رساتر نمی‌شد از دانایی‌بخشی عشق حرف زد. گرچه خدا همه جا هست، اما همه چیز او را پنهان می‌کنند. چرا که تاریک و کدرند. دوست داشتن، کدورت و تاریکی‌ چیزها را زائل می‌کند. از چیزها کشف‌ حجاب می‌کند. وقتی چیزی به شفافیت رسید، آنچه فراپشت آن است ظاهر می‌شود. دوست داشتن تلاشی است برای دیدن فراسوی چیزها. نه از طریق کنار زدن‌شان، بلکه از رهگذر شفاف‌کردن‌شان.

جهان کدر‌، جهان غیبت خداست. جهان شفاف، جهان حضور او. از این‌رو، جهان هم حجاب است هم آيینه. بسته به طرز مواجهه ماست که حجاب باشد یا آیينه. هر چه عشق کاستی بگیرد،‌ جهان تیره‌تر و حجاب‌تر است و هر چه فزونی بگیرد جهان را شفاف‌تر و آینه‌تر می‌کند. (کانال شخصی ایشان)

?*⭕️تحلیل از آکادمی جام:*در دوست داشتن اتفاق جالبی می‌افتد: این فقط تو نیستی که مهم است، دیگری در زندگی تو وجود دارد که اهمیت دارد؛ گاهی اوقات حتی بیش از خودت.
همین باعث می‌شود که تو از خودت در بیایی. این گام اول است. در فرآیند دوست داشتن ممکن است دریچه‌های جدیدی گشوده شود و خوشا به حال آنان‌که به فراسوی دوست داشتن اشیاء و آثار و آدم ها می‌رسند؛ گام دوم.
به همین خاطر است که عارفی می‌گفت: یک لیلی بیشتر در این جهان وجود ندارد. همه ما عاشق یک چیز هستیم. اما این یک چیز خود را گاهی اوقات در یک اثر هنری نشان می‌دهد، گاهی اوقات در یک انسان، گاهی اوقات در یک گربه.
آرزو می‌کنیم که این دو گام را برداریم: اینکه از خود به درآییم (گذار عاشق از خویشتن) و فراسوی معشوق را ببینیم (گذار عاشق از عشق) و اتصال به حقیقت یگانه جهان.

آکادمی جام؛ جستجوی آگاهی و معنا
@JaamAcademy

5 months, 1 week ago

?⭕️دومی رو ولش کن!دکتر ایرج رضایی، عرفان پژوه و استاد دانشگاه

پروفسور ویلیام اروین (دانش‌آموخته دانشگاه‌های میشیگان و کالیفرنیا) در کتاب فلسفه‌ای برای زندگی تقسیم بندی جالبی ارایه می‌کند:
بر اساس فلسفه رواقی، تمام امور و پدیده‌هایی که هر فرد در زندگی با آن مواجه است، بر حسب دامنه اختیار یا عدم اختیارش، از سه مقوله بیرون نیست:
1) آنهایی که به طور کامل در اختیار او هستند. (مثل عقاید و باورهایمان و اهدافی که در زندگی انتخاب می‌کنیم.)
2) آن‌هایی که به کلی از دایره اختیار و کنترل او خارج‌اند. (مثل مرگ یا پیری یا برخی خصوصیات جسمی و فیزیکی هر شخص)
3) آنهایی که تا حدّی ولی نه به طور کامل در اختیار او هستند (مثل برنده شدن در بازی تنیس یا کسب سود در بورس)
بخش عمده‌ای از نگرانی‌ها و آشفتگی‌های ما ریشه در اموری دارند که به طور کامل از اختیار ما خارج‌اند. یعنی اموری که در دسته دوم این تقسیم بندی سه‌گانه، جای می‌گیرند. طبیعی است که اضطراب و نگرانی درباره اموری که از ید قدرت ما خارج هستند و اراده و تلاش ما هیچ نقشی در جلوگیری از این امور ندارد، کاری عبث و بیهوده و به دور از خردمندی است. چرا باید نگران چیزی بود که خواستن یا نخواستن ما کوچکترین اثری در جلوگیری از وقوعش ندارد؟! مثلا بسیاری از انسانها همواره نگران فقدان و از دست دادن عزیزان‌شان هستند. بسیاری هم نگران از دست دادن جوانی و زیبایی خود هستند. کم نیستند کسانی که از قیافه و خصوصیات جسمانی و فیزیکی خود ناراضی‌اند. نگرانی درباره این گونه امور، که فراتر از خواست و خوشایند و بدآیند افراد است، جز اتلاف وقت و ضایع کردن انرژی، حاصل دیگری نخواهد داشت. مرد جوانی را در نظر بگیرید که نگران از دست دادن موهایش است. طبعا این نگرانیِ آزاردهنده هیچ کمکی در توقّف ریزش ارثی موهایش نمی‌کند. حتی ممکن است باعث تشدید این امر شود.

?*⭕️راهکار مواجهه با دومی‌ها*
پس چاره کار در مواجهه با این گونه امور چیست؟ یکی از چاره‌جویی‌های سودمند می‌تواند این باشد که اموری از این دست را حواله به تقدیر کنیم. به اعتقاد رواقیون، «تقدیرگرایی هوشمندانه و کنترل شده» در اموری که خارج از اختیار ما هستند، یکی از راه‌های برقراری ثبات و آرامش و حفظ طمانینه در برابر مصائب و طوفان حوادث است. البته این تقدیرگرایی نباید با کژفهمی همراه شود. تقدیرگرایی مورد نظر رواقیون به هیچ روی به معنی نفی تلاش و کوشش و فرو رفتن در موضع انقیاد و انفعال محض نیست. به نظرِ ویلیام اروین، وقتی رواقیون از تقدیرگرایی طرفداری می‌کنند، هوادار شکل محدودی از آن هستند. مثلا آنها توصیه می‌کنند در مورد گذشته باید تقدیرگرا باشیم و به خاطر داشته باشیم که گذشته به هیچ‌وجه تغییر نمی‌کند. بنابراین رواقیون به مادری که کودکی بیمار دارد توصیه نمی‌کنند آینده را جبری ببیند. او باید با تمام توان از کودکش پرستاری کند. اما اگر این کودک بمیرد، رواقیون به مادرش توصیه می‌کنند گذشته را جبری ببیند. این کاملا طبیعی است که هر شخص از مرگ فرزند خود دچار غم و اندوه شود. اما چون گذشته را به هیچ‌وجه نمی‌توان عوض کرد، ماندن در این وضعیت هم اتلاف عمر است و هم فرساینده احساسات شخص.

?*⭕️راهکار مواجه با سومی‌ها:*
در مورد امور دسته سوم هم یعنی آن‌هایی که نه به طور کامل بلکه تا حدی در اختیار ما هستند، توصیه رواقیون شنیدنی است و ارزش به‌کاربستن دارد. راه‌حل مناسب در این‌گونه امور به  اعتقاد ایشان، درونی کردن هدف هاست. وقتی یک فرد رواقی سراغ اموری مثل برنده شدن در بازی تنیس می رود که اختیار محدودی بر آن‌ها دارد، مراقب است در این گونه موارد برای خودش هدف‌های درونی انتخاب کند، نه هدف‌های بیرونی. در نتیجه چنین فردی، وقتی مشغول بازی تنیس یا هر مسابقه و بازی دیگری می‌شود هدفش صرفا پیروزی در مسابقه نیست (که هدفی بیرونی است و کنترل محدودی بر آن دارد)، بلکه به دنبال این است که به بهترین نحوی که می‌تواند بازی کند (این هدف، یک هدف درونی است و اختیار و کنترل کاملی بر آن دارد) با این کار اگر بازی را هم ببازد،  دلسرد و ناامید نمی‌شود؛ چون هدفش پیروزی در مسابقه نبوده، بلکه بازی کردن به بهترین نحو ممکن بوده است. البته باید گفت که با تمام توان بازی کردن و پیروزی در مسابقه تنیس، رابطه‌ای علّی با هم دارند. این بدان معناست که اهداف درونی ما بر عملکرد بیرونی ما تاثیر می‌گذارد. هدف گذاری درونی از آنجا که با اضطراب کمتری همراه است به پیروزی نزدیک‌تر است [و حتی اگر منجر به پیروزی نشود به شادکامی نزدیک‌تر است.] (رفرنس: کانال تلگرامی دکتر ایرج رضایی)

نکته کلیدی در همین مساله نهفته است. راهبرد ما برای هر پدیده‌ای (کنترل‌پذیر، نفوذپذیر و کنترل‌ناپذیر) باید متفاوت و اختصاصی باشد.

آکادمی جام؛ جستجوی آگاهی و معنا@JaamAcademy ما را در سایر رسانه‌ها دنبال کنید:اینستاگرام | لینکدین | بله | ایتا | سروش

7 months, 2 weeks ago

?⭕️سه حاکم پنهان جهاندکتر محمدرضا سرگلزایی، روانپزشک

«آﻟﺒﺮت اﻧﻴﺸﺘﻴﻦ»، ﻓﻴﺰﻳﻜﺪان ﺑﺰرگ، ﺟﻤﻠﻪاي ﻣﺎﻧﺪﮔﺎر دارد: «ﺳﻪ ﻧﻴﺮوي ﻋﻈﻴﻢ در ﺟﻬﺎن ﺣﻜﻮﻣﺖ ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ: ﺗﺮس، ﻃﻤﻊ و ﺣﻤﺎﻗﺖ!» اﮔﺮ ﺑﻪ اﻧﮕﻴﺰهﻫﺎي اﻧﺴﺎنﻫﺎ در ﻓﻌﺎﻟﻴﺖﻫﺎي زﻧﺪﮔﻲ دﻗﻴﻖ ﺷﻮﻳﺪ، ﻣﻌﻨﺎي اﻳﻦ ﺟﻤﻠﻪ  «اﻧﻴﺸﺘﻴﻦ» را درﻣﻲﻳﺎﺑﻴﺪ. ﺑﻴﺶﺗﺮ اﻧﺘﺨﺎبﻫﺎي آدﻣﻴﺎن ﻳﺎ ﺗﺤﺖ ﺗﺄﺛﻴﺮ «ﺗﺮس» اﺳﺖ ﻳﺎ ﺗﺤﺖ ﺗﺄﺛﻴﺮ «ﻃﻤﻊ» و ﻳﺎ ﺗﺤﺖ ﺗﺄﺛﻴﺮ «ﺣﻤﺎﻗﺖ»!
?ترس:
•ﺗﺮس از ﺗﻨﻬﺎ ﻣﺎﻧﺪن ﺑﺎﻋﺚ ﻣﻲﺷﻮد ﻣﻮاﻓﻖ ﻣﻴﻞ دﻳﮕﺮان ﺻﺤﺒﺖ ﻛﻨﻴﻢ، ﻧﻪ ﻣﻄﺎﺑﻖ ﺗﺸﺨﻴﺺ ﺧﻮدﻣﺎن!
•ﺗﺮس از آﻳﻨﺪه، ﺑﺎﻋﺚ ﻣﻲﺷﻮد ﺑﻴﺶ از ﻧﻴﺎزﻣﺎن ﭘﺲاﻧﺪاز ﻛﻨﻴﻢ!
•ترس از ﺻﺪﻣﻪ ﺧﻮردن، ﺑﺎﻋﺚ ﻣﻲﺷﻮد در ﻣﻘﺎﺑﻞ زورﮔﻮﻳﺎن ﺳﻜﻮت ﻛﻨﻴﻢ ﻳﺎ ﺑﺎج ﺑﺪﻫﻴﻢ!

?طمع:
•ﻃﻤﻊ ﺧﺮﻳﺪن اﺗﻮﻣﺒﻴﻞ ﮔﺮان ﻗﻴﻤﺖ، ﺑﺎﻋﺚ ﻣﻲﺷﻮد در ﻛﺎرﻣﺎن ﻛﻢ ﻓﺮوﺷﻲ ﻛﻨﻴﻢ!
•ﻃﻤﻊ ﺧﺮﻳﺪن وﻳﻼي ﺑﺰرگ ﺗﺮ، ﺑﺎﻋﺚ ﻣﻲﺷﻮد ﻛﺎﻻي‌ﻣﺎن را ﮔﺮان‌ﺗﺮ از ﺣﺪ اﻧﺼﺎف ﺑﻔﺮوﺷﻴﻢ!
•ﻃﻤﻊ ﺑﻪ دﺳﺖ آوردن ﻛﺴﻲ ﻛﻪ ﻋﺎﺷﻖاش ﺷﺪه‌اﻳﻢ، ﺑﺎﻋﺚ ﻣﻲﺷﻮد پا روي ارزشﻫﺎيﻣﺎن ﺑﮕﺬارﻳﻢ!

?و اﻣﺎ از ﺣﻤﺎﻗﺖ!
•ﺣﻤﺎﻗﺖ ﺑﺎﻋﺚ ﻣﻲﺷﻮد ﻣﺮدم ﺑﺎزﻳﭽﻪي اﺧﺒﺎر دروغ رﺳﺎﻧﻪﻫﺎ شوﻧﺪ!
•ﺣﻤﺎﻗﺖ ﺑﺎﻋﺚ ﻣﻲﺷﻮد ﭘﺪرانِ ﻣﺎ ﺑﺎورﻫﺎي ﻏﻠﻂ و منفی خود را ﺑﺮ ﻣﺎ دﻳﻜﺘﻪ ﻛﻨﻨﺪ و ﺑﺮآن ﺗﺄﻛﻴﺪ ﻓﺮاوان داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ.
•ﺣﻤﺎﻗﺖ ﺑﺎﻋﺚ ﻣﻲﺷﻮد ﻫﻢ رﻧﮓ ﺟﻤﺎﻋﺖ ﺷﻮﻳﻢ ﭼﺮاﻛﻪ ﺑﺎور دارﻳﻢ ﻛﻪ ﺣﺘﻤﺎً آنﻫﺎ ﺑﻴﺶﺗﺮ ﻣﻲداﻧﻨﺪ!

ﭼﺮا اﻳﻦ ﺳﻪ آﻓﺖِ ﻋﻘﻼﻧﻴﺖ، ﺗﺎ اﻳﻦ ﺣﺪ ﺑﺮ ﻣﺎ ﺳﻠﻄﻪ دارﻧﺪ؟! [شاید] دﻟﻴﻞ آن را ﺑﺎﻳﺪ در ﻧﻈﺎم ﺗﻌﻠﻴﻢ و ﺗﺮﺑﻴﺖ ﺟﺴﺖ: از ﻛﻮدﻛﻲ ﺑﺮاي ﻣﻨﺼﺮف ﻛﺮدن ﻣﺎ از ﺧﻮاﺳﺘﻪ ‌ﻫﺎيﻣﺎن، ﻣﺎ را از ﻟﻮﻟﻮ، ﻏﻮل، دﻳﻮ، ﺗﺎرﻳﻜﻲ، ﺗﻨﺒﻴﻪ، ﻣﺤﺮوم ﻣﺎﻧﺪن از اﻣﻜﺎﻧﺎت و ... ﺗﺮﺳﺎﻧﺪه‌اﻧﺪ! از ﻛﻮدﻛﻲ ﺑﺮاي وادار ﻛﺮدن ﻣﺎ ﺑﻪ اﻧﺠﺎم ﻛﺎري ﻛﻪ ﻧﻤﻲﺧﻮاﺳﺘﻪاﻳﻢ، ﺑﻪ ﻣﺎ وﻋﺪه ﺟﺎﻳﺰه، ﺗﺸﻮﻳﻖ، ﺷﺎﮔﺮد اوﻟﻲ، آﻳﻨﺪه‌ي روﺷﻦ ﻫﻤﺮاه ﺑﺎ ﺛﺮوت و ﺷﻬﺮت و ﻗﺪرت و ... داده‌اند!
ﺑﻪﻋﻠﺖ ﻏﻠﻂ ﺑﻮدن ﻧﻈﺎم ﺗﻌﻠﻴﻢ و ﺗﺮﺑﻴﺖ و ﻧﺒﻮد اﻃﻼﻋﺎت ﻋﻠﻤﻲ ﻛﺎﻓﻲ، واﻟﺪﻳﻦ، ﺑﻪ ﭘﺮﺳﺶﻫﺎي ﻛﻮدﻛﺎن در ﻣﻮرد زﻧﺪﮔﻲ، ﻣﺮگ، ﻗﺎﻧﻮن و ... اﻃﻼﻋﺎت ﻏﻠﻂ داده‌اﻧﺪ و از ﭘﺎﺳﺦِ ﺷﻔﺎف و درﺳﺖ ﺳﺮﺑﺎز زده‌اند! (رفرنس کانال دکتر سرگلزایی)

?⭕️تحلیل از آکادمی جام:
«آﻟﺒﺮت اﻧﻴﺸﺘﻴﻦ»، ﺳﻪ ﻧﻴﺮوي حاکم را در جهان نشان داده اما نگفته که فقط همین سه هستند. در جهانی که در آن زندگی می کنیم جسارت، آزادگی و آگاهی هم هستند. این ما هستیم که تصمیم می‌گیریم بر اساس کدامیک عمل کنیم. در همین دنیا کسانی بودند مانند هلن کلر و معلمش در برابر ترس و حماقت ایستادند و به همین خاطر است که هلن کلر گفته است: زندگی یا یک ماجرای جسورانه است یا هیچ نیست.
بد نیست در مورد هلن کلر بیشتر بدانیم: هنگامی که ۱۸ ماهه بود، در اثر ابتلا به بیماری مننژیت، بینایی و شنوایی خود را از دست داد و ارتباطش با دنیای بیرون قطع شد. می‌شد گفت که تقدیر جهان این بوده است که او این چنین باشد اما زمانی که ۷ ساله بود، با ورود معلمش، زندگی جدید او آغاز شد. او از این روز به عنوان مهم‌ترین روزی که در زندگی به خاطر دارد، یاد می‌کند.
سالیوان معلمی سخت کوش و فوق‌العاده بود که 50 سال در کنار کلر ماند. سالیوان با فشار دادن علاماتی توسط انگشتان خود، به عنوان حروف، بر کف دست هلن با او ارتباط برقرار می‌کرد و از این راه برای آموزش کلمات به او استفاده می‌نمود.
در عرض چند ماه کلر فرا گرفت که چگونه اشیایی را که لمس می‌کند، به آن حروف ربط دهد و آن‌ها را هجی کند. او همچنین، موفق شد تا به وسیله لمس کارت‌هایی که حروف برجسته بر آن‌ها نوشته شده بود، جمله‌هایی را بخواند و با کنار هم چیدن حروف در یک لوح، خود جمله بسازد. خط بریل را آموزش دید، صحبت کردن را تمرین کرد، لب‌خوانی از طریق لمس دهان و گلوی شخص صحبت‌کننده را یاد گرفت و به دانشگاه رفت. او اولین فرد نابینا- ناشنوایی بود که از دانشگاه فارغ‌التحصیل شد. او یک نویسنده، فعال سیاسی، فعال اجتماعی و یک شخصیت تاثیرگذار بود.
بله درست است ترس و طمع و حماقت حکمفرایان جهان هستند اما تنها حمکفرمایان جهان نیستند. این سه در برابر اراده آزاد آدمی بازی محدودی خواهند داشت.
این ما هستیم که تعیین می‌کنیم ترس و طمع و حماقت حکمفرایان جهان ما باشند یا جسارت، آزادگی و آگاهی!

ما را در دیگر رسانه ها دنبال کنید:
اینستاگرام /لینکدین/بلهیتا /سروش

آکادمی جام؛ جستجوی آگاهی و معنا

@JaamAcademy

We recommend to visit

𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 1 month, 3 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 4 months ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 5 days, 2 hours ago