?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 6 months, 2 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 9 months ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 5 months ago
وحشت را همین شب قبل بالا آوردم. زمانی که در اظطرار میدویدم، در تمامِ تنم زخم جبر، چرکین و چروکیدهتر میشد و زیر چشم راستم زبالهی خشم تیر میکشید، وحشت را بالا آوردم.
زوال یک رؤیا درست از جایی شروع میشود که آدمها به جای حرفزدن با دیگری، شروع به گفتگوهای درونی طولانی میکنند؛
آن سنگ خودخوری که در دلت نگه میداری، عاقبت سنگین میشود و تو را به قعر تاریک دریای تنهایی بازمیگرداند.
برگشت سیگارشو گذاشت روی لباش همونطور که مشغول روشن کردنش بود بهم گفت: “ نه که دوستت نداشته باشم، نه. فقط می ترسم ازت. پیچیده ای. همونقدر که نداشتنت سخته، داشتنتم سخته. همونقدر که بلدی منو بخندونی، بلدی اشکم رو دربیاری. همونقدر که شعر حفظی و برام می خونی، فحشم بلدی. همونقدر که نرمی، زمختی. همونقدر که معمولا مؤدبی، اگه لازم باشه بی ادبم می شی. آدم نمیتونه بهت اعتماد کنه و کنارت آروم بگیره. همونقدر که بلدی امن باشی و آروم، ممکنه آدم رو پرت کنی ته دره. یه جایی که جنازه آدمم پیدا نشه. همه اینا رو می دونم ولی بازم نمی تونم دوستت نداشته باشم. بی زارم از این خواستنت. بی زارم ولی ازش لذت هم می برم. مثل لذت بازی کردن با دندون لق. درد کشیدن و لبخند زدن. من راستش خیلی وقته دیگه نمی دونم کدوممون دیوونه تریم.”
چنان شبیهم بودی که زخمهایمان بر هم مینشست و حفرههایمان در هم ادامه مییافت. آغوش ما تکثیر دردهای همانند بود.
تو در برابر چشمانم نیستی، اما تمامِ آنچه میبینم تویی...
زمان گذشت
زمان گذشت و شب روی شاخههای لخت اقاقی افتاد
شب پشت شیشههای پنجره سر میخورد
و با زبان سردش
ته ماندههای روز رفته را به درون میکشد
من از کجا میآیم؟
من از کجا میآیم؟
که اینچنین به بوی شب آغشتهام؟
و اینچنین از خیال تو سر مست...
و مدام با خودم اینگونه می گویم؛
آسان ساخته نشدی، که به راحتی ویران شوی...
چه خوب است که انسان روحی را یافته باشد تا در میان آشوبِ طوفانها بتواند در دامنش بخزد. پناهگاهی اطمینانبخش که در آن به انتظار آرامش ضربان قلب خود نفسی برآورد.
بزرگترین شادی را در آن بیابد که خود را به اختیار او گذارد. احساس کند که رازدارش اوست زیباییهای جهان را با حواس او در آغوش کشد با قلب او از زندگی کام گیرد حتی با او رنج ببرد. آه که رنج کشیدن با معشوق، شادیست.
تا به حال به این فکر کردین اگر همه چیز رو به خاطر میسپردیم چه اتفاقی می افتاد! و فراموشی چه نقشی در شخصیت ما ایفا میکنه؟
اگر به اینطور مسائل علاقه مند هستید، شما رو به خوندن مقاله ای دعوت میکنم که به طور اختصاصی توسط تیم ترجمان ترجمه شده و رایگان در اختیار ما قرار گرفته.
•••برای دسترسی کلیک کنید•••
مدت زمان تقریبی مطالعه: ۳۹ دقیقه
#Article
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 6 months, 2 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 9 months ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 5 months ago