قبلهٔ عالم

Description
گزیده‌خوانی خاطرات قاجاری
We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 10 months, 2 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 1 year ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 9 months ago

12 months ago
12 months ago

به نظر من بهترین کتاب مرجعی که برای شناخت رجال قاجاری وجود داره کتاب رجال مهدی بامداده. این کتاب شش جلده و حالت دایرةالمعارفی داره و یکم پیدا کردن شخص موردنظر توش ممکنه سخت باشه واسه همین اعلام همه‌ی جلدها رو باید چک کنید تا بتونید پیدا کنید. فایل فشرده این کتاب رو این زیر میذارم واسه کسایی که به کارشون میاد.

12 months ago

پیداست خاطره‌های منشوری و حاشیه‌ای رو بیشتر دوست دارید شیطونا :))

12 months ago

از خاطرات اعتمادالسلطنه
شنبه 15 شوال سنه‌ی 1306 قمری
شاه به قصر بیرون شهر که محبس ناپلیون سوم در آن‌جا بود تشریف بردند. چند مرتبه به من فرمودند همراهشان بروم. نرفتم. منزل آمدم. شب با طلوزان در میدان جلو مهمانخانه گردش میکردم. دو دختر بسیار خوشگل پیدا شد. طلوزان هفتادساله به هوس افتاد. مرا هم با درد پا پشت سر این دخترها با خودش کشانید. بیشتر از دو هزار قدم راه رفتیم. به دکان عطرفروش رسیدیم. دخترها آنجا وارد شدند. ما هم ورود کردیم. ده امپریال تمام گوش ما را بریده عطر خریدند. چون طلوزان پول همراه نداشت من دادم. یقین داشتم امشب با آنها به سر خواهیم برد. از دکان که بیرون آمدیم کالسکه‌ی بسیار معتبری دم در ایستاده بود. هر دو خانم‌ها به کالسکه نشسته با سر به ماها خداحافظ کردند رفتند. راه رفته ضرر بیخود به من ماند. چرا که طلوزان پول مرا نداد.

خاطرات اعتمادالسلطنه صفحه 648

1 year ago

جاکشی وزیر مختار هدر رفت!
از خاطرات اعتمادالسلطنه

سه‌شنبه ۲۷ شوال سنه‌ی ۱۳۰۶ قمری
شاه امروز به مدرسه‌ی دخترها رفتند. بیشتر برای تماشای دخترها بود، نه برای وضع تدریس آنها. تلگراف امین‌اقدس از تبریز رسید که ابراهیم‌خان کالسکه‌چی‌باشی به مرض سکته فوت شد. امشب شاه مهمانِ حاکم (= حاکم ورشو) است. فرمودند من هم حکماً در رکاب بروم. من نرفتم. شنیدم شاه به‌واسطه‌ی میرزا محمودخان دو نفر زن به عمارت آوردند. اما نتوانسته بودند کاری بکنند. جاکشی وزیر مختار هدر رفت. روایت میرزا محمد ملیجک است.

خاطرات اعتمادالسلطنه صفحه ۶۴۴

1 year ago

نباید انسان در دنیا آسوده و راحت باشد، اگرچه شاه باشد!
از خاطرات اعتمادالسلطنه (بخش مسافرت به فرنگ- روسیه)

شنبه ۲۴ شوال سنه‌ی ۱۳۰۶ قمری (= دوم تیرماه سال ۱۲۶۸ شمسی)

امشب در عمارتی که مخصوص شاه است مجلس رقص است و راه امپراطور که از عمارت خودش به عمارت شاه باید بیاید از تالار نارنجستان است و من در یکی از غرفه‌های این تالار منزل دارم. امپراطور در وقت عبور از ترس اینکه مبادا در دستِ «نی‌هی‌لیستها» کشته شود تمام این تالار را قرق کرده و پولیس زیاد به هر حجره گذاشته بود. من بواسطه‌ی کسالت مزاج در منزل خودم نشسته بودم. امپراطور که از زیرپای من می‌گذشت تماشا می‌کردم که به چه عجله میرود و می‌خندیدم که پادشاه به این تسلط در خانه‌ی خودش به این شدت احتیاط میکند. نباید انسان در دنیا آسوده و راحت باشد، اگرچه شاه باشد.

خاطرات اعتمادالسلطنه صفحه ۶۴۴

1 year, 2 months ago
1 year, 2 months ago
1 year, 2 months ago
1 year, 5 months ago

صبح دارالترجمه رفتم، بعد درخانه‌ی مخبرالدوله که وزیر تجارت شده. درخانه بود. خیلی به خود می‌بالید. حق هم داشت. شاه با او قدری اظهار التفات فرمود. قدری نره‌خر به او گفت که علامت مرحمت بود.

خاطرات اعتمادالسلطنه صفحه ۴۷۰

We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 10 months, 2 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 1 year ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 9 months ago