𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 4 days, 2 hours ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 2 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
Ads : @IR_proxi_sale
Last updated 2 months ago
- نه ما جنگطلبیم، و نه شما صلحطلب!
از ما میپرسند «آیا جنگ خوب است؟ یک کلمه پاسخ بده خوب است یا بد است؟» مدل بازجویان امنیتی دوباره و چند باره میپرسند و فقط «بله» یا «نه» قانعشان میکند.
جنگ بد است، کار بد بد است، زشتی زشت است، باید صلح را دوست داشت، من صلح را دوست دارم... و تا قیام ِ قیامت میتوان حرفهای خوب زد و بعد سر راحت بر بالین نهاد که وای! چقدر من آدم صلحدوستی هستم و چقدر دیگران عاشق جنگ و بمب و حملهٔ نظامی بیگانهاند. تازه اگر قریحهٔ شاعری داشته باشی میتوانی چندین شعر در وصف خوبی صلح و بدی جنگ بسرایی و یا از حافظه با طمئنینه بخوانی و سر تکان بدهی. همهٔ اینها خوب است اما لزوما این سخنان یک «اکت» سیاسی مؤثر نیست و شعر و شاعری است و یا سخنگفتن و ترویج برخی خصایص اخلاقی است.
مگر من در حمله و یا عدم حملهٔ اسراییل به ایرانِ تحت اشغال رژیم جمهوری اسلامی نقشی بازی میکنم؟ در جهانی که مشخص نیست آمریکا با آن همه یال و کوپال بتواند در تصمیم اسراییل مداخلهای بکند، من درویش یک لاقبا چه میتوانم بکنم؟
من میتوانم به عنوان یک سیاستمدار یا فعال سیاسی بگویم که در آن شرایط جنگی که آغاز و مهارش از دستان من خارج است چه کاری میتوانم انجام بدهم که هم وطن بماند و هم جمهوریاسلامی برود.
نام نایستادن پشت رژیم اشغالگر ج.ا، جنگطلبی نیست و نام این کار شما که به فرمان خامنهای و امپریالیسمستیزیاش رفتار میکنید هم صلحطلبی نیست.
جنگ را آنهایی آغاز کردهاند که در بیش از شش دههٔ گذشته بر طبل اسراییلستیزی دمیدهاند و شاه را تقبیح کردند چرا که با اسراییل سر ستیز نداشته است.
جنگ را کسانی آغاز کردند که از فردای پیروزی نکبت ۵۷ از محو اسراییل گفتند و اینکه حاضرند با جان و مال ایران و ایرانی بر سر «آرمان فلسطین» بایستند و چنین هم کردند.
این شمایید که خواهان جنگ بودید. اساساً مگر محو اسراییل از روی زمین که خواستهٔ شما عاشقان انقلاب ۵۷ بود، بدون جنگ هم ممکن میشود؟
در همهٔ این سالها پشت این اسراییلستیزیِ جمهوریاسلامی چه در قالب پوزیسیون و چه اپوزیسیون ایستادید و امروز که فاجعهٔ این اسراییلستیزی و یهودیستیزی شما دامان مام میهن را گرفته، فریاد برآوردهاید که ما جنگطلبیم و شما صلحطلب؟ خودتان خجالت نمیکشید؟!
بهزاد مهرانی،
نویسنده و تحلیلگر
ــــــــــــــــــــــــ
•• اگر دوستانی مشتاق خواندن دارید، لطفاً شناسهٔ کانال را در اختیارشان قرار دهید:
@andiiishe
- توانا در ساخت موشک، ناتوان در ایجاد رفاه
شوروی زمانی به تولید و ساخت اتومبیل لادا روی آورد که با ماهواره اسپوتنیکاش فضا را فتح کرده و با سیستمهای موشکیاش حرف اول را در جهان تسلیحات میزد. اما عجیب آنکه کشوری که نام ابرقدرت را یدک میکشید بدترین ماشینهای سواری را میساخت و مردمش برای به دست آوردن هر چیز مصرفی دیگری در مضیقه بودند.
مسئله چه بود؟ کشوری با آن همه دانشمند برندهٔ جایزه نوبل، با آن مغزهای درخشان علمی، و با آن همه منابع طبیعی و انسانی و مادی چرا نمیتوانست اتومبیلی بسازد که توان رقابت با همتایان غربیاش را داشته باشد؟جواب به نظرم ساده است. وقتی اقتصاد بسته و دستوری باشد صنعت از حرکت به جلو باز میماند. در کشورهای اقتدارگرا اقتصاد بیش از آنکه در خدمت مردم و نیازهای روزمرهٔ آنها باشد در خدمت اهداف سیاسی حاکمان است و به حفظ و تداوم قدرت آنها خدمت میکند و منابع مالی به جای جاری شدن به سوی صنایع تولیدکنندهٔ کالاهای مصرفی به سمت صنایع غیرمصرفی هدایت میشود. نمونهاش مصرف میلیاردها روبل در صنایع فضایی شوروی.
حکومت اقتدارگرا در عرصهٔ اقتصاد دنبال انحصار و نابود کردن رقابت است. حکومت از صنایع و اقتصادش در درجهٔ اول فرمانبری از برنامههایی را میخواهد که نه بر اساس قوانین طبیعی بازار آزاد که بر اساس خدماتشان به اهداف سیاسی حکومت طراحی و ابلاغ شده است. در نظام اقتدارگرا، ایدههای دستوری میتوانند به هر روندی که نشانی از رونق اقتصادی و صنعتی در آن باشد پایان دهند.
مائو دو بار با ایدهٔ تحول کشاورزی از طریق صنعت موجب توقف رشد اقتصادی کشورش در دهههای پایانی حکومتش شد و فقر عمومی را تشدید کرد. قدرت مطلقه به هیچ قشر نخبهٔ علمی و فنیای اجازه رشد نمیدهد. قدرت ابداع و نوآوری که موتور محرکهٔ رشد صنعتی است در محیط بسته رو به ضعف میگذارد. تحت حکومت اقتدارگرا رابطهٔ طبیعی میان مشتری و صنعتکار مختل میشود و میل و اولویت مشتری به هیچ انگاشته میشود. بخش خصوصی از ترس نقض حق مالکیت خصوصیاش جرئت ورود به عرصهٔ تولید را ندارد. صنعتکاران به هیچگونه آمار اقتصادی و صنعتیای که برای کارشان به آن نیاز ضروری دارند، دسترسی ندارند. کارخانههای اتومبیلسازی به جای خدمت به نیازهای مردم در واقع محملی هستند برای خدمت به سیستم حکومتی و پاسخگویی به نیازهای آن، و خلاصه اینطوری میشود که میتوان موشک مافوق صوت و ماهواره ساخت اما نمیتوان یک ماشین استاندارد طراحی کرد که در هر صد کیلومتر پنج لیتر بنزین بسوزاند.
بیژن اشتری،
نویسنده و مترجم
ــــــــــــــــــ
•• اگر دوستانی مشتاق خواندن دارید، لطفاً شناسهٔ کانال را در اختیارشان قرار دهید:
@andiiishe
- در آستانۀ هفت اکتبر
بین خوشبین بودن و واقعبین بودن باید واقعبین بود و اگر خوشبینی به واقعبینی آسیب میزند، بیدرنگ باید آن را کنار نهاد. متأسفانه دیگر جایی برای خوشبینی نمانده و باید پذیرفت نشانهها از افزایش تنش حکایت دارند. زنجیرۀ رخدادها که با هفت اکتبر آغاز شد، در سالگرد آن به جایی رسید که یک سال پیش در مخیلۀ بدبینترین تحلیلگران هم نمیگنجید، چنانکه اگر دو سال پیش این تصویر آخرالزمانیِ غزه را میدیدید، بعید بود آن را باور کنید؛ گرچه البته وقتی عملیات هفت اکتبر رخ داد، تقریباً میشد انتظار داشت واکنش اسرائیل از هر آنچه تا پیش از آن از آن سراغ داشتیم شدیدتر خواهد بود.
هر چه جلوتر میرویم تصویر رخدادهای یک سال گذشته شفافتر میشود. به نظر میرسد اسرائیل چنین مسیری را هدفمند دنبال کرده و تعمداً اجازه میدهد زنجیرۀ کنش و واکنشها تداوم یابد. نشانهای دیده نمیشود که اسرائیل قصد داشته باشد این زنجیره را متوقف کند. اروپا در افولِ جهانیِ مزمن خود کلاً از خاورمیانه پا پس کشیده است. روسیه امید دارد با گسترش درگیریها در خاورمیانه فشار بر غرب افزایش یابد تا دست از حمایت از اوکراین بردارند و از پشت به زلنسکی خنجر بزنند.
آمریکا تا حدی در قبال واکنشهای اسرائیل به جمهوری اسلامی نقش ترمز را ایفا کرده است. برای مثال پس از عملیات پهپادیـموشکی پیشین همۀ مقامات دولت بایدن اصرار داشتند حمله شکست خورده تا به اسرائیل بقبولانند «هیچی نشده! فقط یهکم گلگیر جلو قُر شده که آن هم بدون رنگ درمیآید.» اما هر نظارهگری میدانست مسئله «نفس حمله» بود. بایدن موفق شد اسرائیل را مهار کند؛ گرچه اصلاً شک دارم آمریکا هیچگاه بتواند چیزی به اسرائیل بقبولاند؛ اسرائیل مهارت خاصی دارد خواست خود را نرمنرم در کاسۀ آمریکا بگذارد ــ بدون حمایت آمریکا هم نظرش چندان عوض نمیشود.
در دومین عملیات موشکی تصاویر اجازه نمیداد مقامات آمریکایی بگویند «طوری نشده». گرچه باز هم میگفتند عملیات شکست خورده است. اینبار مشخص بود آمریکا میداند نهایتاً بتواند کمی واکنش اسرائیل را تعدیل کند. به همین دلیل بایدن اول گفت تأسیسات هستهای نباید هدف قرار گیرد و بعد تلویحاً تأسیسات نفتی را هم به آن افزود. اما باز هم به گمانم سیاست اسرائیل در برابر بایدن همان است که به مرگ میگیرد تا به تب راضی شود. ترس آمریکا این است که درگیری از مهار خارج شود، اما هدف اسرائیل این است که آمریکا را گام به گام به درگیری بکشاند.
به گمانم اسرائیل با همین ریتم سطح تنش را بالا و بالاتر خواهد برد. اینک میدانیم که هدف اسرائیل در برابر حماس حذف کامل آن از غزه بود. با کمی تأخیر فهمیدیم در قبال حزبالله نیز هدفش ضربۀ حداکثری به حزبالله بود ــ لازم نیست توضیح دهم ضربۀ حداکثری یعنی چه. فقط این را هم اضافه کنم که به نظر در اسرائیل، سالها دربارهٔ جنگ سیوسهروزۀ سال ۲۰۰۶ فکر شده بود و اینبار کلاً اسرائیل تغییر تاکتیک داد. اول با عملیات پیجری در قاعدۀ حزب و توأمان حملۀ گسترده به رستۀ رهبری وقتی تعادل حزبالله را به هم زد، حملۀ زمینی را آغاز کرد؛ آن هم پس از فعالیت گستردۀ توپخانهای و نقطهزنی در جنوب لبنان. اما این جنگ در جنوب لبنان هم احتمالاً بسیار طولانی خواهد بود و با اشغال مناطقی همراه خواهد شد.
میماند این پرسش اصلی و بزرگ که درگیری با جمهوری اسلامی چه میشود؟ در این مورد باید منتظر تنشی دائمی و زدوخوردی بلندمدت باشیم؛ زدوخورد به همین معنایی که تا اینجا دیدهایم، منتها در سطحی بالاتر. احتمالاً شدت حملاتی موشکهای ایرانی بیشتر میشود و واکنشهای اسرائیل هم شدیدتر میشود. به این شکل، اسرائیل به جهان فرصت میدهد خود را به این تنش عادت دهد. متأسفانه هیچ سازوکاری برای متوقف کردن این زنجیرۀ کنش و واکنش وجود ندارد. نمیتوان گفت دقیقاً چه اتفاقاتی خواهد افتاد، اما دستکم میتوان حدس زد «ایدۀ دولت پزشکیان» که اولین روز دولتش با ترور هنیه در تهران همراه بود، عملاً محکوم به شکست است. فقط کافی است این زنجیرۀ تنش چند درجه داغتر شود تا بستن پروندۀ هستهای و تحریمها نهتنها ناممکن، بلکه سویۀ معکوس بگیرد. «ایدۀ دولت روحانی» که از سال ششم آن شکست خورد، اینبار از روز اول دچار مشکل اساسی شد.
زنجیرۀ درگیری که هفت اکتبر آغاز شد، پس از یک سال با فرود موشکها در پایگاه نوآتیم کامل شد. تاکتیکهای اسرائیل عوض شده و بیش از همیشه آماده است خون هم بدهد (چنانکه عملاً اجازه نداد حماس از گروگانها بهرۀ خاصی ببرد). هفت اکتبر ۲۰۲۳ نمیدانستیم هفت اکتبر ۲۰۲۴ به اینجا میرسیم. هفت اکتبر ۲۰۲۵ کجاییم؟ دستکم به گمانم صحبت از «سال» برای این درگیری هیچ بیراه نیست.
مهدی تدینی،
نویسنده و مترجم
ــــــــــــــــــ
•• اگر دوستانی مشتاق خواندن دارید، لطفاً شناسهٔ کانال را در اختیارشان قرار دهید:
@andiiishe
- بوسهٔ بخت!
هر چه از هیاهو و هیجان ترور ترامپ فاصله بگیریم، عجیب بودن آن بیشتر نمایان میشود. تیر به گوش او سایید! مگر این اتفاق کمی است؟ مگر فیلم است؟ مگر میتوان چنین سکانسی را حتی با پیشرفتهترین فناوری صحنهگردانی کرد؟ وقتی در پانزدهم بهمن ۱۳۲۷ در دانشگاه تهران «ناصر فنر» از داخل دوربین عکاسیاش اسلحه را درآورد و از فاصلۀ چند متری شروع کرد به تیراندازی ممتد به محمدرضاشاه تنها چیزی که شاه را از مرگ حتمی نجات داد سرعت عمل او بود. تیر لب بالای شاه را خراشید و کلاهش را سوراخ کرد. بگذارید سادهاش کنم: سرنوشت نخواست که شاه در بهمن سال ۲۷ کشته شود. و اگر آن سال شاه کشته میشد قطعاً ایران کلاً مسیر دیگری را میرفت و نمیدانم در آن خلأ قدرتی که پدید میآمد و در آن دهۀ ۱۳۲۰ که ترور و کشتار به شدت باب شده بود سرنوشت به چه مسیری میرفت.
حال اتفاقی همینقدر عجیب در قدرت اول جهان رخ داده است. چقدر ساده! اگر ترامپ چند درجه سرش را نمیچرخاند احتمالاً کشته میشد. آنوقت فرقی نمیکرد چه کسی اهمال ورزیده بود؛ فرقی نمیکرد توطئهای در کار بوده، قصور عمدی رخ داده یا نه، صرفاً یک شخص خود به تنهایی چنین تروری را انجام داده است.
ذهن تا میتواند سعی میکند به چشمانش اعتماد نکند. اگر گلوله گوش ترامپ را نمیخراشید، من هم حاضر بودم بپذیرم قضیه زیر سر خود ترامپیستهاست. به هر حال میتوانستند با این صحنهسازی جلب توجه و مظلومنمایی کنند و خطرات برای بخش محافظهکار جامعه بزرگتر جلوه دهند. اما این چه مدل صحنهگردانی پُرریسکی است که حاضر است برای دیده شدن دست به خودکشی بزند؟ دوربینها گلولههایی را که زوزهکشان از بیخ گوش ترامپ رد میشد ثبت کردهاند؟!
کدام شیاد حیلهگری برای برجسته کردن نامزد خود او را میکشد، وقتی جانشینی برای او ندارد؟ معقول نیست. کسی برای دستیابی به اهدافش خودکشی نمیکند.
در این نوشته دنبال توطئهگران نیستم، بلکه فقط میخواهم بر «عظمت تصادف» تأکید کنم. مطمئنم کسان زیادی در دنیا، به ویژه در اروپا و چین از مرگ ترامپ خوشحال میشدند. دولتمردانی مانند بایدن و هریس زیادند. اما کسی شبیه ترامپ در بین جمهوریخواهان هم نیست. این جمله «تعریف» نیست؛ «توصیف» است. اگر بایدن نباشد، آب از آب تکان نمیخورد، چون بایدنتر از بایدن زیاد است، اما با حذف ترامپ یک اتفاق مهم رخ میدهد. اینجاست که بازی سرنوشت ــ یعنی تصادف ــ شگرف میشود.
عنصر تصادف همیشه مهمترین عامل میماند. بشر برای اینکه زیر بار تصادف نرود، هزار داستان سروده است. اما تصادف ماهیت دنیاست و این بار «بخت» یار ترامپ بود.
مهدی تدینی،
نویسنده و مترجم
ــــــــــــــــــ
•• اگر دوستانی مشتاق خواندن دارید، لطفاً شناسهٔ کانال را در اختیارشان قرار دهید:
@andiiishe
چیزی که تا اینجا مشخص است سه عامل اصلی جان ترامپ را حفظ کرده:
یکم. تنها ثانیههایی پیش از آغاز شلیک تعدادی از حامیان ترامپ ضارب را روی سقف محل استقرارش با اسلحه مشاهده میکنند و شروع به سر و صدا میکنند. در تصاویر مشخص است که او زنده است و در حال هدفگیری ست.
دوم. توجه تکتیراندازهای تیم حفاظت به سوژه پیش از شلیک قطعاً جلب شده و به نظر میرسد ضارب را مستقیما دیدهاند و آمادهٔ شلیک به او شدهاند.
هر دو عامل بالا میتوانسته تمرکز ضارب را درست قبل از شلیک و هدفگیری مؤثر برهم بزند.
سوم. از هشت گلولهای که میگویند شلیک شده، یک گلوله، یکی دیگر از حاضران در رالی را هدشات کرده و کشته. بنابراین ضارب در نشانهگیری دچار استرس و عجله بالایی بوده. حداقل یک گلوله قسمتی از سر ترامپ را با دقت بالایی هدف گرفته اما درست در همان لحظه پیش از اصابت، ترامپ با گردش گردن به سمت راست به شکلی ناخواسته چند سانتیمتر محل اصابت احتمالی را جابجا کرده است.
هنوز نوع اسلحه و کالیبر گلولههای شلیکشده مشخص نیست و نمی دانیم خونریزی گوش ترامپ ناشی از برخورد مستقیم بخشی از گلوله بوده یا ناشی از موج حرکت گلوله در فاصلهٔ بسیار نزدیک به گوش او.
بنابراین ساختگی بودن این فرآیند توسط تیم ترامپ که جزو اباطیل است. به قول دوستی اگر کسی چنین نمایش ساختگیای برای کمپینش تدارک دیده باشد که بهخاطرش از چندسانتی مرگ عبور کرده باشد، مستحق پیروزی نهایی است!
- از صفحهٔ ایکس «احسان آریان»
ــــــــــــــــــ
•• اگر دوستانی مشتاق خواندن دارید، لطفاً شناسهٔ کانال را در اختیارشان قرار دهید:
@andiiishe
Telegram
اندیشه
- حیف که جلیلی رئیس جمهور نشد!
واقعاً حیف شد که جلیلی رئیس جمهور نشد. تنها کسی که میتوانست راه رئیسی را با قدرت هر چه تمام ادامه دهد جلیلی بود. اژدهای بنیادگرایی ایرانی طی سه سال ریاست جمهوری بلارقیب رئیسی دستخوش یک زوال پنجاه درصدی در نیروهایش شده بود (بنا به آمار اعلامی خود حکومت) و این ریزش نیروها اگر جلیلی رئیسجمهور میشد قطعاً با قدرت بیشتری ادامه مییافت به طوری که میتوانست تا مرز نابودی کامل این اژدها پیش برود. اما حیف که چنین نشد. اژدهایی که به حال خود گذاشته شده بود و از درون مشغول خوردن خودش بو ، حالا با این زخمی که برداشته، با این «رقیبی» که ناگهان در برابرش علم کردهاند، به خود خواهد آمد و با انگیزهٔ بیشتری خود را ترمیم، بازسازی و سازماندهی خواهد کرد و انتقام خودش را از همهٔ مخالفانش خواهد گرفت. این زخمی که اژدها برداشته نه تنها کاری و کشنده نیست بلکه برایش حیاتبخش است.
بیژن اشتری،
نویسنده و مترجم
ــــــــــــــــــ
•• اگر دوستانی مشتاق خواندن دارید، لطفاً شناسهٔ کانال را در اختیارشان قرار دهید:
@andiiishe
- پیش بهسوی سقوط!
نشانههای سقوط از زمین و زمان میجوشد، اما حاکمان چشم بر همهٔ اینها بستهاند و خورشید را انکار میکنند. تن حاکمیت همچون بیمار رو به موتی است که با دستگاه تنفس مصنوعی زنده است. حضرات گمان میکنند تا ابد میتوان این بیمار عملاً مرده را زنده نگهداشت. خودشان جملگی تیشه به دست گرفتهاند و به پایههای نظام مقدسشان ضربه میزنند.همگیشان در یک موقعیت گروتسک اسلامی گیر افتادهاند. اینان خودبراندازان نظاماند؛ رهبران انقلاب آتی. دو سال پیش نوشتم «منحنی حیاتی جمهوری اسلامی روند سقوطی شتابانی دارد و عجیب اینجاست که سران این نظام راه علاج این مشکل را حفظ وضع موجود میدانند که معنایش میشود تداوم این منحنی سقوطی.»
نتایج انتخابات اخیر (حتی با فرض درست بودن اعداد اعلامشدهٔ رسمی خودشان) حکایت از درستی این ادعا دارد. ریزش چند میلیونی در بدنهٔ هواداران سنتی نظام ظرف سه سال گذشته انکارناپذیر است و با این حال سران حکومت همچنان اصرار به خالصسازی دارند و دنبال این هستند که خالصترین رییسجمهور ممکن را بر رأس قوه مجریهشان بنشانند. آمار و اعداد اعلامی انتخابات اخیر خودشان منحنی سقوط را خیلی شفاف و واضح و پررنگ نشان میدهد. ولی باز حضرات خود را به ندیدن میزنند و نادانیشان در این است که تصور میکنند حفظ وضع موجود یعنی بقای آنها. در حالی که برعکس است. هر چقدر وضع فعلی را بیشتر حفظ کنند مابقی نیروهایشان بیشتر دستخوش ریزش خواهد شد. هر چقدر خالصتر شوند رسواتر خواهند شد و خشم مردم را بر علیه خویش تند و تیزتر خواهند کرد.
نیروی حیاتی هیچ نظامی ابدی و ازلی نیست. انقلاب بهمن نیروی عظیمی را در اختیار حاکمان گذاشت و این حاکمان به تدریج همهٔ این نیروی اولیه را از دست دادند و آن را صرف قدرتمداری و حکمرانی خویش کردند و حالا کفگیر به ته دیگ خورده. البته شاید هم کار دیگری از دستشان برنمیآید جز ادامه دادن همین مسیر مهلک قدیمی. تغییر وضع موجود البته عمل بسیار پرخطری برای یک نظام خودکامهٔ ضعیف و بحرانزده است. وقتی سخن از نظام خودویرانگر میگوییم یعنی همین.
خلاصه همهٔ عواملی که از دیرباز از درون خود نظام موجب ضعف و تباهی این نظام بودهاند کماکان با تمام قدرت سر جای خود هستند و به شدت مشغول فعل و انفعال. شخصاً هم هیچ اصراری به تغییر رفتار حاکمان کشور ندارم و در این مسیری که در پیش گرفتهاند برایشان آرزوی توفیق دارم. و من الله توفیق.
بیژن اشتری،
نویسنده و مترجم
ــــــــــــــــــ
•• اگر دوستانی مشتاق خواندن دارید، لطفاً شناسهٔ کانال را در اختیارشان قرار دهید:
@andiiishe
𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 4 days, 2 hours ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 2 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
Ads : @IR_proxi_sale
Last updated 2 months ago