𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 2 months ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 4 months, 1 week ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 1 week, 6 days ago
فرقی نداره پدر نالایق باشه، مادر سنگدل یا رفیق بیمعرفت، وقتی همیشهی خدا حواست باشه که شبیه کسی نباشی، بیصدا کمکم جذبش میکنی به خودت، چون همهش جلوی چشمته، مدام در محضرت حاضره، آخه باید بدونی چیه که مثلش نشی، و اینجوری آروم آروم، اون آخر آخرش تبدیل میشی به همونی که همیشه ازش بدت میومد
«چیز دیگری نداشتیم بهش بگوییم، زمانی میآید که دیگر مطلقا تنها میشوی، آن وقتی که میرسی به انتهای همهی چیزهایی که ممکن بود برایت اتفاق بیوفتد. پایان دنیا همینجاست. حتی ماتمگرفتن، غمگساریکردن برای خودت، دیگر جوابگو نیست، مجبوری برگردی پیش آدمها، فرقی ندارد چه کسی. وقتی به این نقطه میرسی سختگیری را کنار میگذاری، چون حتی برای گریهکردن هم باید بروی به جایی که همهچیز از نو آغاز میشود، باید برگردی پیش آدمها»
اگر هنوز نمیدونی چه زندگیهایی رو سختتر کردی، یا هنوز خیلی جوونی یا زیادی ناخودآگاه
پیرمرد با غصه پرسید چند وقتیه مثل همیشه نیستی، جواب سرراستی ندادم، که نداشتم که بدم، ادامه داد که به عمر رفته فهمیده که برای خیلی از گرفتاریها اونقدرا هم لازم نیست چارهای پیدا کرد، که گاهی مثل جریان آب خودشون راه خودشون رو پیدا میکنن و پیش میرن، میخواست بگه که نترسم، که بازم صبر کنم، باز هم صبر کنم، انگار که تا حالا غیر صبر کار دیگهای هم کردم، چی بگی وقتی هنوز تحملش از گفتنش سادهتره؟ صبر برای هرکس معنایی داره، برای اونکه زمین زیر پاش محکمه صبر یعنی نترسیدن، شجاعبودن و ادامهدادن، برای امثال ما اما، صبر بیشتر یهجور به روی خود نیاوردنه، یهجور از رو نرفتن، بستن دکمهی کتی که تا خرتناق غرق گهه
از کجا میفهمی کار از دستت دررفته؟ از پاککردن هرعکسی که دیگه حس و حال اون موقعش رو به یاد نمیاری؟ یا اون وقتی که میبینی دیگه هیچ آهنگی دربارهی احوال تو نیست؟ یا شایدم همون موقعی که حس میکنی شدی استثنایی به همهی قوانین روزگار؟
میگفت اصلا چیزی به اسم «زندگی» در مفهوم کلی نداریم، و هرچی که هست فقط یک پدیدهی آماری اتفاقی شخصیه، بنابراین اصرار داشت که وقتی دارید به زندگی فکر میکنید مدام از خودتون بپرسید کدوم زندگی؟ زندگی چه کسی؟ چون هیچچیز مثل این خردهقواعد از پیش تعیینشده شانس تجربهی اصیل رو به باد نمیده، اینجاست که میفهمی تمامی اتفاقاتی که از سرگذروندی همین که در بستر روزگار خودت قابل فهم باشه کافیه و هیچ لزومی نداره که در کنار روزگار بقیه قرار بگیره، الانه دیگه سالهاست باور کردم بلیط توی جیب دیگری قرار نیست مقصد من رو عوض کنه
ویتگنشتاین یک روز داشت توی خیابون راه میرفت که دید یهجا تصادف شده، پلیس هم اومده به محل، کروکی رو هم روی کاغذ کشیده و به همراه دوتا رانندهی دیگه سرشونرو کردن توی کاغذ و دارن سر کروکی جروبحث میکنن، ویتگنشتاین با خودش میگه خب اگه این کروکی یهذره هم اشتباه باشه که همهی این بحث و دعواها بیفایده میشه، از اونجا بود که دیگه بحث منطق زبانی براش مهم میشه، بعدها هشدار میده که آدمیزاد عادت داره بسادگی بگه «وضعیت فلانطوره» و بعد هم بیشمار مرتبه این گزاره رو پیش خودش تکرار کنه به هوای اینکه داره از یک واقعیتی حرف میزنه، گزارهای که به خیال خودش قطعیه و دقیقه و از بازبینی شرایط هم معافش میکنه، این فیلسوف عجیب به نوعی آدمها رو دعوت به سکوت میکنه اما اینبار نه سکوتی از سر صبر و بزرگواری، بلکه از روی احتیاطی عاقلانه و جدی، با لحاظکردن این خطر که ارزیابی غیردقیق از اوضاع ممکنه تمام هموغمهای بعدی و طولانی آدم رو تبدیل به امری بیمعنا و بیفایده کنه، گریه کردن بر سر قبر اشتباهی، برای همین هم بود که سالیان سال بعد در بند ۱۱۵ تحقیقات فلسفی خودش نوشت: «اسیر یک تصویر بودیم، و نمیتوانستیم از آن رها شویم زیرا در زبان ما جای داشت، و زبان ظاهرا آن را فقط سرسختانه برایمان تکرار میکرد.»
متأسفم، ولی فکرکردن شما رو در احساسات پختهتر نمیکنه، یونگ میگفت فیلسوف درونگرایی که همیشه با دقت از زنها دوری میکنه عاقبت با آشپزش ازدواج میکنه
میدونی از حس رهاشدگی سختتر چیه؟ هیچی
هنوز سر شبه، اما تو چراغها رو خاموش کن، خواب رو وسوسه کن، فقط اون میتونه امروز رو تمومش کنه، یکی از همون پیانوهای کلاسیک رو بگذار، باخ، شوپن، چایکوفسکی یا هرکس دیگهای که بلده جوری آروم پیانو بزنه که انگار کار از کار گذشته، که انگار دیگه برای هر چیزی دیره، که انگار فقط همین مونده، شنیدن آهنگ و بخواب رفتن، بخواب رفتن و تندادن، و چشم بستن به روی واقعیتی که لیاقت درستبودن نداشت، از توتونت کام بگیر و به باقیموندهی نور هالوژنهایی نگاه کن که هنوز بعد خاموشی هم کمرمق در حال ادامهدادنند، به زیبایی و بیقدری نوری نگاه کن که هنوز تاریکی رو باور نکرده، نه، جلوی سنگینی پلکهات رو نگیر، الان درست همون لحظهایه که نمیدونی باید کدوم غصه رو بغل بگیری، الان درست روی قلهی «ناتمامی» ایستادی، چشمهات رو ببند، بگذار دود توی سایهروشن اتاق بالا بره و به سقف برسه، بگذار اونها هم بفهمن همیشه بالاتری در کار نیست، باور نکردن هم یکجور ایمانه، اما تو که اهل ایمان نیستی، از تو برنمیاد، کسی که یکبار تردید کرد دیگه هرگز مطمئن نخواهد بود، اما انکار هم نکن، بگذار همهچیز سرجای خودش باشه، چشمات رو ببند، بخواب، شاید در رؤیا تو هم سرجای خودت بودی، بیمزاحم و منت
𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 2 months ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 4 months, 1 week ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 1 week, 6 days ago