?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 7 months ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 9 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 5 months, 2 weeks ago
#گوشهای_از_جلسه
دختری ۲۴ ساله که به دلیل
خودکشی از طرف روانپزشک ارجاع داده شده بود...
گفتم چی شد که تصمیم گرفتی خودت رو بکشی؟ گفت دو ساله با آقایی ۴۸ ساله متاهل که دو تا بچه داره وارد رابطه شدم ... اولش برای این بود که خوب پول خرج میکرد و حمایتم میکرد ... اما به مرور وابسته اش شدم اونم فهمیده بود ...گاهی خیلی محبت کرد و مراقبم بود ولی يكدفعه قطع ارتباط میکرد و چند روزی ازش خبر نبود تا با اصرارای من برمیگشت اما آخرین بار هر چی اصرار کردم دیگه جوابمو نداد .... بهش گفتم جوابمو نده خودمو میکشم
گفتم: کس دیگه ایی هم تو زندگیت بوده که این قدر دوستش داشته باشی
با گریه گفت: بخدا من خیلی دختر قوی بودم من همه رو مثل آب خوردن کنار میزاشتم ... حتى التماسم میکردن اما برام مهم نبود... فقط در برابر این مرد این قدر ضعیف شدم
گفتم برای اینکه این مرد رو نگه داری چه کارهایی کردی؟ گفت :هر چی فکر کنید ... هر کاری ازم میخواست... با بغض گفت گاهی خیلی خودمو بی ارزش میکردم
(این دختر دنبال پدر حمایتگر میگرده ... جای خالی پدر در روانش کاملا حس میشه?)
گفتم از پدرت بگو؟ چطور تجربه اش کردی؟ گفت خواهرم که بدنیا اومد دیگه خونه نیومد شنیدم رفته دوباره ازدواج کنه که پسر دار بشه ... فهمیدم که چون ما دختر بودیم ما رو نخواست
گفتم هیچ کس نمیتونه حس و حال اون بچه رو بفهمه ... اون بچه اون موقع چه حالی داشت؟
اشک هاش سرازیر شد و گفت: خیلی بد حس بی کسی تنهایی
گفتم :اون بچه ارزو داشت بابا چیکار کنه؟
گفت: دوست داشتم پسر باشم که بابا داشته باشم!!!
گفتم :زندگی اون بچه بدون بابا چه جوری شد؟ گفت :مامانم ازدواج کرد ... شوهرش خیلی خسیس بود .. همیشه میگفت بچه هاتو بفرست پیش باباشون من ندارم خرجشون رو بدم ... مدام لقمه های من و خواهرم رو میشمرد ... مامانم میگفت تحمل کنید
(دارم فکر میکنم یک دختر چقدر میتونه رنج و درد رو تحمل کنه ) گفتم و برای اینکه از زیر این همه فشار خلاص بشی چیکار کردی؟ با نگاه سرد و بی روح بهم گفت تن فروشی ...
تحمل شنیدن این همه رنج رو نداشتم ??
یکی از بدترین تناقضاتی که میتونه تو زندگیت پیش بیاد اینه که دلت برای کسی تنگ بشه ولی دیگه هیچوقت دلت نخواد تو زندگیت باشه...!
همیشه وقتی پارتنرم ازم ناراحت میشد یا بحثمون میشد باهام صحبت نمیکرد، کم کم احساس کردم که همه چی داره خراب میشه. این جور وقت ها نیاز داشتم به حرف زدن اما اون میرفت یه گوشهای و سکوت میکرد...
این سکوت برام مثل یک دیوار بزرگ بود. احساس میکرم هیچ راهی برای شکستن این دیوار و برقراری ارتباط ندارم.
هیچچیزی نمیگفتا، فقط سرش رو میانداخت پایین و به نظر میرسید که هیچ اهمیتی به حرفهام نمیده احساس بی ارزشی داشتم?
همیشه فکر میکردم شاید مشکل از منه باشه، شاید خیلی زیاد میپرسم یا زیادی حساسم ولی با گذشت زمان، احساس میکردم این سکوتها مثل یک نوع تنبیه برای من عمل میکنه. یعنی پارتنرم با سکوتش به من میگفت: "اگر با من موافق نیستی یا نمیفهمی، من دیگه باهات حرف نمیزنم." این برام خیلی سنگین بود، چون از طرفی از این ترس داشتم که پارتنرم رو از دست بدم از طرف دیگه از درون احساس میکرم که خیلی تنهام و هر روز صمیمیت بینمون کمتر میشد
✅در جلسات طرحواره درمانی، وقتی این موضوع رو بررسی کردیم، متوجه شدیم که ایشون در دوران بچگی با افرادی روبرو بوده که به طور مشابه از سکوت به عنوان ابزاری برای کنترل و تنبیه استفاده میکردند. یعنی به جای اینکه از کلمات برای ابراز ناراحتی یا احساساتشون استفاده کنند، از سکوت استفاده میکنند . این تجربهها باعث شده بود که به طور ناخودآگاه فکر کنه که اگر کسی سکوت کنه، یعنی هیچ ارزشی برای ایشون قائل نیست و این نوع تنبیه احساسی براش خیلی آشنا بود.
در جلسات تراپی پارتنرش هم الگوهای قدیمی رو شناسایی کردیم و مشخص شد که در دوران کودکی والدینش بهجای حل مشکلات بهصورت گفتوگویی و سازنده، در مواقع ناراحتی از هم دور میشدند و احساساتشان را سرکوب میکردند و روزها و هفته ها صحبت نمیکردند.
به همین دلیل، این الگو در ذهنش تثبیت شده بود و در بزرگسالی در روابطش نیز تکرار میشد...
در طی جلسات هدف اینه که تلاش کنه که بتونه احساساتش رو بیان کنه و از سکوت به عنوان راهحلی برای تنبیه استفاده نکنه...
بچه دار شدن یه تصمیم بزرگیه بچه نمک زندگی نیست و نمیتونه مشکلتون رو حل کنه.
قبل از این تصمیم یکسال تراپی برید و کتاب بخونید و خودتون و شریک زندگیتون رو بشناسید وقتی از سلامت روانی و بلوغ کافی مطمئن شدید بعد بچه دار بشید.
این دنیا به انسان های سالم نیاز داره نه کودکان آسیب دیده.
?هروقت ترس از آینده اومد سراغت و فکر کردی که نکنه از پسش برنمیای، فقط کافیه کاری که قصد انجامش رو داری، شروع کنی.
چون جرأت انجام هر کاری، با خودش انگیزه و خلاقیت و انرژی بهمراه میاره!
نباید منتظر بمونی که اول انگیزه پیدا کنی یا خیالت راحت باشه که حتما به نتیجه میرسی.
مهم قدم برداشتن با وجود ترس و اضطرابه!
چون احساسات آدم مدام در حال تغییر شکل دادنه و قرار نیست همیشه همونجور باقی بمونن. یعنی بارها شده بابت انجام کاری، اضطراب و ناامیدی و درموندگی داشتیم ولی وقتی انجامش دادیم، همهی اون حسها از بین رفت.
اگه بخاطر ترس از شکست به اهدافت نرسی، شک نکن که گرفتار حسرتهای آینده میشی!
چون هیچوقت قرار نیست با صبر کردن همهچیز درست بشه، انگیزهی لازم رو پیدا کنی و تضمینی برای موفق شدن بدست بیاری!
اونوقت برای همیشه باید در حاشیهی امن خودت بمونی. مثل بعضیها نباش که از ترس شکست، فقط زنده هستن ولی زندگی نمیکنن و حتی فرصت عشق ورزیدن رو هم از خودشون دریغ میکنن که یوقت آسیب نبینن...!
و ما میدونیم افسردگی با خودش افکار منفی میاره استرس و اضطراب در افسردگی هست تنهایی فرد تشدید میشه و دنیا برای فرد بی معنا میشه...
فرد دست از زندگی میکشه و میره تو خلوت و تنهایی خودش و برا همینه نسبت به درمان مقاوم هست !
چون امید به تغییر وضعیت نداره...
چیزی که میتونه از شدت درد شما کم کنه ، شروع جلسات تراپی هست
? اشتباهات دوران آشنایی چیان؟
1- سوالات کافی نمیپرسیم: متاسفانه خیلی از ما قبل شروع یه رابطه، حتی به اندازه وقتی که میخوایم یه دست لباس بخریم سوال نمیپرسیم! با این اشتباه، فرصت کشف چیزهایی رو از دست میدیم که دونستنشون میتونه درباره انتخاب اون فرد حیاتی باشه.
2- نشانههای هشدار رو نادیده میگیریم: ما چیزی رو از فرد مقابلمون میبینیم که نشون میده باید محتاطتر باشیم، اما خودآگاه یا ناخودآگاه ازش چشمپوشی میکنیم.
3- عجولانه و زودهنگام سازش میکنیم: سریع ارزشها، رفتارها و عادتهای خودمون رو تغییر میدیم تا وانمود کنیم با طرف مقابلمون تفاهم و هماهنگی داریم!
4- تسلیم زرق و برقهای مادی و ظاهری میشیم: توی جامعه ما تأکید زیادی بر ثروت، پول و وضعیت ظاهری افراد هست. خیلی از ما در برابر ثروت و پول جادو میشیم و بقیه موارد رو فراموش میکنیم.
5- باور به این که اون رو تغییر میدیم: یکی از باورهای رایج و غلط در اکثر فرهنگها اینه که ما میتونیم با عشق، توجه و تلاش، فرد مقابلمون رو تغییر بدیم. به خصوص خانمها مستعد پذیرش این باور غلط در زمان آشنایی و ازدواج هستن..
? اگه در دوران آشنایی هستی و میخوای متوجه شی به شناخت کافی رسیدی یا نه، این سوالات رو جواب بده:
1- تا حالا با هم بحث کردین؟ بیشتر سر چی بوده؟ چطور برخورد کرده و اون بحث به کجا رسیده؟
2- وقتی یه اتفاق ناخوشایند میافته، چطور برخورد میکنه؟
3- در موقعیتهای استرسزا و پرتنش، اون رو چطور آدمی شناختی؟
4- بزرگترین و مهمترین تفاوتهایی که تا الان بینتون شناختی، چی بوده و کجاها بوده؟
5- آیا این تفاوتها برات قابل درک و تحمل هستن و میتونی برای سالها باهاشون کنار بیای؟
6- تا الان با این تفاوتها چطور کنار اومدین؟ با این تفاوتهای بزرگ سازگار بودی یا سعی در تغییر داشتی؟
7- از لحاظ عقاید، ارزشها و باورها چقدر به هم نزدیک یا چقدر از هم دورید؟
من دوست دارم مشاوره انلاین بگیرم اما حس میکنم مثل حضوری نمیشه استرس دارم?♂
باید ریشه این نوع وابستگی یکطرفه رو بررسی کنی. شاید داری روی طرف مقابل پروجکشن میکنی؛ یعنی واقعیتش رو نمیبینی و اون رو همونجوری میبینی که دوست داری، واسه همین بهش وابسته شدی. ببین تصویر چه کسی رو در اون میبینی.
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 7 months ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 9 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 5 months, 2 weeks ago