?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 2 months, 1 week ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 4 months, 3 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 3 weeks, 2 days ago
? لذت شعر
ای شده چون سنگ سیاهی صبور،
پیش دروغِ همه لبخندها!
-بسته چو تاریکیِ جاوید گور
خانه به روی همه سوگندها!-
من ز تو باور نکنم، این تویی؟
دوش چه دیدی، چه شنیدی، به خواب؟
بر تو، دلا! فرخ و فرخنده باد
دولت این لرزش و این اضطراب.
زندهتر از این تپش گرم تو
عشق ندیدهست و نبیند دگر.
پاکتر از آه تو پروانهای
بر گلِ یادی ننشیند دگر.
▪مهدی اخوان ثالث
▪مجله ادبی گچ پژ
«آشوب و تزلزل فتنه، تطاول فساد و تداخل در سرحدات آذربایجان نیز، که متصرفه روسیه بود، اتفاق افتاد. روسیه در بساط حیله و تزویر منصوبه ساختند و به غفلت رایتی در خودنمایی برافراختند. آری، اگر با دولتیاران همواره دولت ظفر یار باشد ایشان را مراتب تجربتاندوزی و قدردانی و عدلآموزی روی ننماید و اگر قرین صاحبقرانان همیشه شاهد نصرتگردد هیچگاه حلاوت غلبه بر دشمن، بعد از انحطاط کار، در مذاق تلاش و سعی ایشان لذت نبخشد، بلکه همواره کامکاری را عادتی دانند مألوف و کامرانی را رسمی پندارند معهود، و در طبیعت ملکداری ایشان کامروایی چون طبیعت ثانیه باشد.»
سعیدنفیسی
?تاریخ ایران سلطنت قاجار
▪مجله ادبی گچ پژ
? داستان
- آهای خروسی منام! مهتاب دخترِ بابا اكبر! آیا تو میدانی معدنِ زغالسنگ كجاست؟
خروسی میگوید: «معدن زغالسنگ؟ میدانم! میدانم! آنجا كه قوقولیقوقوی من نیست. اگر به معدن میروی، آوای مرا هم ببر!»
بابام میگوید: «توی معدن صدا خیلی زیاد است. صدای انفجار دینامیت! صدای تارتارِ متهها. صدایی كه گوش را میآزارد. صدای واگنها كه روی ریلها كشیده میشوند!»
بانگ خروس را در سفره میگذارم و راه میافتم. باید بروم وآنجا كه بانگ هیچ خروسی نیست پیدا كنم. همان جا كه معدن زغالسنگ است.
? معدن زغال سنگ کجاست | محمدهادی محمد
▪️مجله ادبی گچ پَـژ
? لذت شعـر
خه از کجات پرسم چونست روزگارت
ما را دو دیده باری خون شد در انتظارت
در آرزوی رویت دور از سعادت تو
پیچان و سوگوارم چون زلف تابدارت
ما را نگویی ای جان کاخر به چه عنایت
بیگانگی گرفتی از یار دوستدارت
ای جان و روشنایی به زین همی بباید
تو برکناری از ما، ما در میان کارت
با مات در نگیرد ماییم و نیم جانی
یا مرگ جان گزینم یا وصل خوشگوارت
گر بخت دست گیرد ور عمر پای دارد
یکبار دیگر ای جان گیریم در کنارت
▪️انوری ابیوردی
▪️مجله ادبی گچ پَـژ
? لذت شعـر
رعشه در چشمه نمیافتاد
اگر از فتنه دستی، سنگی در دل آرامش آشوب نمیانگیخت!
ناسزا را که سزاست؟
سنگ میگوید دست
دست میگوید سنگ
▪️محمد زهری
▪️مجله ادبی گچ پَـژ
? شاید زندگی ...
زندگی نباید به معنای زنده ماندن باشد، بلکه باید به معنای زندگی کردن باشد
چشمها غالبن آنچه را سعی داریم با زبان انکار کنیم بی پروا لو میدهند.
عمرم را با نگاه کردن به چشم های مردم گذرانده ام. چشم ها تنها جای بدن است که شاید هنوز روحی در آن باقی باشد.
همانطور که لباس زیبا نشانِ آدمیت نیست، با داشتن عصایِ سلطنت هم نمیشود پادشاه شد. این نکته را هرگز نباید از یاد برد.
? کوری | ژوزه ساراماگو
▪️مجله ادبی گچ پَـژ
▪️سال دوم - شماره ۳ - نسخه الکترونیک - ماهنامه هزار و یک شب رمان - ویژه نامه رمان خوشه های خشم | جان اشتاین بِک
?برای مطالعه ی این شماره فایل PDF را دانلود نمایید.
?لطفن جهت همراهی با ما و حفظ شأن دست اندرکاران و نویسندگان فصلنامه تنها از طریق کانال تلگرام مجله ادبی گچ پَـژ برای دیگران ارسال نمایید.
با سپاس
جز قلب و زندگی هر چیز این تن اندازهپذیر است. نابودشدنی، دربند و دریافتنی؛ که از دریافتنیها میآید، از چشمها که سرچشمۀ دریافتنیها است.
قلب و زندگی اندازهناپذیر است، نابودناشدنی، بیبند و درنایافتنی؛ که از درنایافتنیها میآید، از خدایی که در چشمها میرخشد و سرچشمۀ درنایافتنیها است.
آن خداوند به چه شکل است؟ چون جامۀ ارغوانی، چون جامۀ پشمین، چون سرخیِ گل، چون شعلۀ آتش، چون نیلوفری کبود، چون برقِ ناهنگامِ آذرخش!
? کتابهای حکمت | اوپانیشادها
▪️مترجمان: مهدی جواهریان - پیام یزدانجو | نشر مرکز
▪️مجله ادبی گچ پَـژ
? @gachpazh_magazine ?
? زیرِ ذره بین
▪️نامهای که چاپلین هرگز برای دخترش ننوشت...
▪️یادی کنیم از نامه معروف چارلی چاپلین به دخترش که در واقع هرگز توسط چارلی چاپلین نگارش نشد و خالق نامه شخص دیگری بود. یک ایرانیِ خلاق، حرفهای با هوش با قلم فوقالعاده که در ادامه از زبانِ ایشان ماجرا را خواهیم خواند.
ماجرا برمیگردد به یک روز غروب در تحریریه مجله روشنفکر.
فرج الله صبا این طور میگوید:
"سی و چند سال پیش در مجله روشنفکر تصمیم گرفتیم به تقلید فرنگیها ما هم ستونی راه بیندازیم که در آن نوشتههای فانتزی به چاپ برسد. به هر حال میخواستیم طبع آزمایی کنیم. این شد که در ستونی، هر هفته، نامه هایی فانتزی به چاپ می رسید. آن بالا هم سرکلیشه فانتزی تکلیف همه چیز را روشن میکرد. بعد از گذشت یک سال دیدم مطالب ستون تکراری شده. یک روز غروب به بچهها گفتم مطالب چرا اینقدر تکراریاند؟!
گفتند: اگر زرنگی خودت بنویس!
خب، ما هم سردبیر بودیم. به رگ غیرتمان برخورد و قبول کردیم. رفتم توی اتاق سردبیری و حیران و معطل مانده بودم چه بنویسم که ناگهان چشمم افتاد به مجلهای که روی میزم بود و در آن عکس چارلی چاپلین و دخترش چاپ شده بود. همان جا در دم در اتاق را بستم و نامهای از قول چاپلین به دخترش نوشتم. از آن طرف صفحه بند هم مدام فشار میآورد که زود باش باید صفحهها را ببندیم. آخر سر هم این عجله کار دستش داد و کلمه "فانتزی" از بالای ستون افتاد. همین شد باعث گرفتاری من طی این همه سال. "
بعد از چاپ این نامه است که مصیبت شروع میشه: " آن را نوار کردند، در مراسم مختلف دکلمهاش میکردند، در رادیو و تلویزیون صد بار آن را خواندند، جلوی دانشگاه آن را میفروختند، هر چقدر که ما فریاد کشیدیم آقا جان این نامه را چاپلین ننوشته کسی گوش نکرد. بدتر آنکه به زبان ترکی استانبولی، آلمانی و انگلیسی هم منتشر شد.
حتی در چند جلسه که خودم نیز حضور داشتم باز این نامه را خواندند و وقتی گفتم این نامه جعلی است و زاییده تخیل من، ریشخندم کردند که چه میگویی؟ ما نسخه انگلیسیاش را هم دیدهایم!!!
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 2 months, 1 week ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 4 months, 3 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 3 weeks, 2 days ago