سوفار | وحید حلّاج

Description
🔰جستارهایی در فلسفه و دین🔰


ادمین:
@vahidhallaj
🎓 دانش‌آموخته‌ی فلسفه‌ی دین

وبلاگ سوفار:
www.soofar.blog.ir
We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 7 months, 2 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 10 months ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 6 months ago

5 months, 1 week ago

🔻در رمان لبه تیغ، موام به عنوان راوی داستان، با فاحشه‌ای به نام «سوزان» گفتگو می‌کند. هر دو «لاری»، شخصیت اصلی داستان، را می‌شناسند.
راوی از فاحشه می‌پرسد که تو لاری رو از کجا می‌شناسی؟

سوزان داستان حصبه‌گرفتنش، از ریخت و قیافه‌افتادن و بالطبع طردشدن و بی‌پولی و بی‌کسی‌اش را می‌گوید. از روزی که ناگهان لاری در کنارش قرار گرفت، او را به دهکده‌ای خوش آب و هوا برد، زیر پر و بالش را گرفت، و تیمارش کرد. سوزان، خودش خواست که با لاری همخوابه شود، می‌گفت شدم اما می‌فهمیدم که خواست از من است، نه او. با این‌همه او در رختخواب هم بی‌نقص بود. اما یک روز آمد و گفت تو خوب شده‌ای، من می‌روم، و رفت.
راوی به سوزان، حیرت‌زده از این رفتار، می‌گوید: «لاری تنها کسی است که به هیچ‌چیز دلبستگی پیدا نمی‌کند» جمله بعدی اما مهم است: «ما به اشخاصی که فقط به خاطر عشق به خدائی که به آن اعتقاد ندارند کاری انجام می‌دهند، عادت نداریم.»

🔻به گمانم این لبّ ناواقع‌انگاری دینی است. دان کیوپیت، به عنوان فیلسوفی ناواقع‌گرا، در مصاحبه‌ای گفته بود «ناواقع‌انگاری عبارت است از این دیدگاه که چیزها، مستقل از معرفت ما به آنها، و شیوه توصیفی که از آن‌ها داریم، وجود ندارند؛ همه چیز در گفت و گوی ما شکل می‌گیرد و تثبیت می‌شود. من مفهوم خویشتن و جهان و خدای مستقل از باور انسان و تعهد انسان و توصیفات انسان را کنار می‌گذارم. خدا، مستقل از ایمان ما به او، وجود ندارد.»

🔻جمله آخر کیوپیت مهم است. فارغ از اینکه با این دیدگاه رادیکال او همراه باشیم یا نه، اما می‌توان پذیرفت ایمان یعنی جوری زندگی کنیم که گویی خدا وجود دارد، چه به وجود خداوند، مستقل از خودمان باور داشته باشیم، چه همچون کیوپیت و لاری نامعتقد به او باشیم، و چه چون بید بر سر باور خود لرزان باشیم.

@soofar_channel

6 months, 1 week ago
***?*** و می‌خواهند ما را به …

? و می‌خواهند ما را به فریباترین فریب بفریبند، می‌گویند هیچ چیز از بین نمی‌رود، همه چیز تغییر شکل می‌دهد، و دیگرگون می‌شود، کوچکترین ذره ما نابود نمی‌شود، ناچیزترین نیرو نیز هبا و هدر نمی‌شود. و عده‌ای می‌کوشند ما را به این حرفها دلداری بدهند: چه دلداری عبثی! جسم من یا نیروی من نیست که مایه ناآرامی من است، چرا که اگر من متعلق به خود نباشم یعنی جاوید نباشم اینها نیز از آنِ من نیستند. نه، آرزوی من این نیست که در کل هستی مستحیل باشم، یا در مادّه و نیروی ابدی، یا در خدا؛ و نه می‌خواهم متعلق به خدا باشم، می‌خواهم خدا از آنِ من باشد، خود خدا باشم بی‌آنکه خویشتن خویش را از دست بنهم، همین خویشتنی را که اکنون با شما سخن می‌گوید. تعبیه و ترفندهای وحدت‌گرایانه، درد ما را دوا نمی‌کند؛ ما در پی عین ذات ابدیّتیم نه سایه و اَعراض آن.

? اونامونو، میگل دِ. درد جاودانگی، ترجمه بهاءالدین خرمشاهی، صص ۸۲ـ۸۳

@soofar_channel

6 months, 2 weeks ago

?شیخ بهایی در حکایت نهم از داستان «موش و گربه» ماجرای مردی را روایت می‌کند که زنش حامله بود و به نزد یکی از مشایخ صوفی آن زمان رفت و به او گفت که «یا شیخ! زن من حامله است، می‌ترسم دختری بیاورد، توقع اینکه دعا کنی که از برکت انفاس شما خدای تعالی پسری عنایت کند.»

شیخ می‌گوید: «برو چند خربزه بسیار خوب با نان و پنیر بیاور تا اهل الله بخورند و در حق تو دعا کنند.»
مرد می‌رود، نان و پنیر و خربزه می‌آورد، شیخ و مریدانش می‌خورند و در حق او دعا می‌کنند. شیخ به مرد می‌گوید که «ای مرد! خاطر جمع دار که خدای تعالی البته تو را پسری کرامت خواهد فرمود که در ده سالگی داخل صوفیان خواهد شد.»

مدت حمل گذشت و مرد به جای پسر وعده داده شده صاحب دختری کریه‌المنظر شد. پیش شیخ آمد و گله کرد که تو وعده‌‌ی پسری دادی و نوزاد دختر شد.

شیخ گفت چون آن سفره را برای «اهل‌الله» از اکراه انداختی و با صدق و صفای درونی نبود دعا موثر نیفتاد اما حال به تو مژده می‌دهم که این دختر علامه‌ای خواهد شد و بیش از پسر به تو نفع خواهد رساند.

از قضا دختر دو ماه بعد از دنیا رفت. مرد پیش شیخ رفت و شکایت برد که دعاهای تو هیچ اثر  نکرد. شیخ گفت: «ما گفتیم این دختر بیش از پسر بتو نفع می‌رساند؛ اگر زنده می‌ماند بر مشغله‌ی دنیاداری و آلودگی تو میافزود پس
ِّبهتر آنکه برحمت ایزدی پیوسته شد.»

مریدان شیخ چون این سخن شنیدند دست و پای شیخ را بوسه زدند و شکر خدای گفتند که شیخشان آن‌ها را حیات تازه بخشیده و نفس و دم پیر کم از دم عیسی نیست.

/پایان حکایت

?شیخ این داستان را در مذمت صوفیه و روابط مرید و مرادی صوفیان نقل می‌کند، اما پرواضح است که ماجرا محدود به صوفیان نیست.

@soofar_channel

7 months, 1 week ago

? قَدْ صَرَفْتَ الْعُمرَ فی قیلٍ وَ قال یا نَدیمی قُمْ، فَقَدْ ضاقَ الْمجال وحید حلاج ?در آن روزهای آخر عمر، در سکرات موت، امام‌الحرمین جوینی، که عمری ممحض در کلام بود و همه عمرش را در جدل گذرانده و به جنگ مخالفان عقیدتی و دینی خود رفته بود، پشت…

9 months ago

? قَدْ صَرَفْتَ الْعُمرَ فی قیلٍ وَ قال
یا نَدیمی قُمْ، فَقَدْ ضاقَ الْمجال

وحید حلاج

?در آن روزهای آخر عمر، در سکرات موت، امام‌الحرمین جوینی، که عمری ممحض در کلام بود و همه عمرش را در جدل گذرانده و به جنگ مخالفان عقیدتی و دینی خود رفته بود، پشت بسیاری را به خاک مالیده و در نهایت عزت و احترام، سال‌های سال استاد بلامنازع نظامیه نیشابور بود، از پرداختن به «کلام» نادم شده بود. می‌گفت: به کلام مشغول نشوید، اگر می‌دانستم کلام مرا به کجا می‌کشد هرگز بدان اشتغال نمی‌جستم.

اما مگر کلام او را به کجا کشانده بود؟ نقل است که در سکرات موت گفته بود: «می‌میرم و نمی‌دانم به چه چیز باور دارم. ای کاش مثل پیرزنان نیشابور می‌مردم که دست کم می‌دانند که به چه چیزی باور دارند. من هر حرفی را و هر اصلی را ده دلیل علیه آن و ده دلیل له آن دارم و در این میان نمی‌دانم حق کدام است و باطل کدام.»

البته منظور جوینی چیز دیگری بود و من چیز دیگری می‌خواهم بگویم. جوینی حسرت آن آرامش و اطمینان قلب پیرزنان عامی را می‌خورد، اما من می‌خواهم به اهمیت عمل به جای دل‌مشغولی صرف به نظر توجه بدهم.

? کاهنی هندو از بودا سؤالاتی فلسفی-الاهیاتی پرسید: درباره خدا، درباره جهان، حدوث یا قدم؛ بودا گفت «که او مانند مردی است که با نیزه‌ای زهرآگین زخمی شده است و تا نام مهاجم و دهکده او را نداند، حاضر به درمان نیست. او ممکن است بمیرد، پیش از آنکه این اطلاعات کامل بیهوده را به دست آورد. دانستن اینکه جهان را خدایی آفریده است، چه تفاوتی ایجاد می‌کند؟ رنج، نفرت، اندوه، و افسوس همچنان وجود دارند. این مسائل مسحورکننده بودند، اما بودا بحث درباره آن‌ها را رد می‌کرد، زیرا نامربوط بودند.»

? ویلیام جیمز در آن مقاله معروفش، اراده معطوف به باور، سه شرط برای یک موضوع واقعی [و جدی] گذاشته بود: زنده باشد، گریزناپذیر باشد، و خطیر باشد. خطیر باشد یعنی چه؟ یعنی وقت برای بحث نظری نداری، دست نجنبانی فرصت از دست رفته است. اگر کودکی در آب دارد غرق می‌شود و تو آنجا باشی، فرصت بحث اخلاقی و فیزیکی و حقوقی نیست، معطل کنی، بچه مرده است.

? کیرکگور می‌گفت ما دو جور مواجهه با مسیحیت [ و در اینجا دین] داریم: یکی آفاقی است: «آیا مسیحیت بر حق است؟»، آن‌یکی انفسی است: «ارتباط فرد [انسان] با مسیحیت چیست؟».

رویکرد آفاقی با گزاره‌ها سر و کار دارد، مثل گزاره‌های هر علم دیگری؛ شیمی، تاریخ، فیزیک و ... . اما رویکرد انفسی با توی انسان کار دارد. یعنی تو چه ارتباطی با دین برقرار می‌کنی؟ کجای زندگی تو می‌نشیند؟ رابطه وجودی‌ات با دین چیست؟

کیرکگور می‌گفت پژوهش آفاقی هیچ‌وقت به قطعیت نمی‌رسد، هیچ‌وقت حصول به یقین ندارد، و همیشه راه برای تحقیق باز است.

او ایمان را «دلبستگی بی‌حد و حصر به سعادت ابدی» تعبیر می‌کرد و از طرفی می‌گفت که اگر سعادت ابدی آنقدر اهمیت دارد، باید بر یقینی استوار باشد و تکیه ایمان بر امور آفاقی که هیچ‌گاه به یقین نخواهد رسید، راهی به ترکستان است.
کیرکگور ایمان را یک تصمیم شورمندانه می‌دانست که از جنس عمل است؛ تصمیم بگیر و بپر.

? پاسکال گفته بود: در انتخاب بین دینداری و بی‌دینی، یک ترازو بگذار و بسنج تا ببینی کدام به سودت است، همان را برگزین. و منظورش این بود که دینداری سود بیشتری دارد. بعدها بر او ایراد گرفتند که دینداری اگر به نیت شرط‌بندی باشد، اساسا دینداری نیست؛ خدا به مخلصان جزا می‌دهد، نه به قماربازان.

جیمز در پاسخ به منتقدان و در مقام مفسر پاسکال گفته بود اینجا عمل دینی مقدم است بر باور دینی؛ «پس بروید و آب مقدس را بگیرید و عشای ربانی را به جا آورید؛ اعتقاد خواهد آمد و بر تردیدهای شما چیره خواهد شد.» یعنی که عمل دینی را آغاز کنید، باور هم بعدش خواهد آمد.

?فیلسوفان دین، معمولا بین دو نوع باور فرق می‌گذارند: believe that و believe in.
اولی باور گزاره‌ای است. مثل این که شما باور داشته باشید دو به علاوه دو می‌شود چهار. اما دومی درگیر کردن وجود است؛ فرزندتان امتحان دارد و شما به او می‌گویید من باور دارم که تو موفق میشوی. این باور از جنس ایمان است، گزاره صرف نیست بلکه آمیخته است با عمل، شاید مثل رانندگی که با تمرین‌کردن به دست می‌آید. شاید باید ایمان را زیست به جای سر و کله مدام‌زدن با گزاره‌های pآنگاهq طور.

? در نمایشنامه دیر راهبان، گفتگوی مفصلی بین راهبان درباره کفش‌های پاپ و پابرهنگی مسیح و مشیت خداوند درباره کفش شکل می‌گیرد و هرکس چیزی درباره رابطه کفش با ایمان به مسیح و مشیت خداوند می‌گوید، اما به قول پدر روحانی مافوق: «کفش را باید پوشید، نه اینکه به آن فکر کرد.»

@soofar_channel

11 months, 2 weeks ago
***?***زمانی می‌رسد که آخرین مسواکتان را …

?زمانی می‌رسد که آخرین مسواکتان را می‌زنید، برای آخرین‌بار موهایتان را کوتاه می‌کنید، برای آخرین‌بار سوار ماشینتان می‌شوید، برای آخرین بار چمن باغچه‌هایتان را می‌زنید یا لی‌لی بازی می‌کنید.

زمانی خواهد رسید که برای آخرین بار صدای بارش باران را می‌شنوید، به بالا آمدن ماه نگاه می‌کنید، بوی ذرت بوداده به مشامتان می‌خورد، گرمای تن کودکی را که در آغوشتان خوابیده حس می‌کنید و زمانی می‌رسد که برای آخرین بار عاشق می‌شوید. روزی از همین روزها، برای آخرین بار غذا می‌خورید و اندکی پس از آن آخرین دم زندگیتان را فرو می‌دهید... .

?با فکر کردن به سرشت ناپایدار این جهان، ناگزیر در می‌یابیم که هربار دست به کاری می‌زنیم، ممکن است آخرین بارمان باشد. پی‌بردن به این موضوع، اهمیت و شور و حرارتی به آن کار می‌دهد که در غیر این صورت هرگز حسش نمی کردیم... .

غذایی که برای آخرین بار در این رستوران می‌خوریم بهترین غذایی خواهد بود که تا به حال در آنجا خورده‌ایم و بوسه خداحافظی، یکی از عمیق‌ترین تجربه‌های تلخ و شیرین زندگی مان را رقم خواهد زد.

?از کتاب:
فلسفه‌ای برای زندگی، نوشته ویلیام اروین

@soofar_channel

11 months, 3 weeks ago

?چطور می‌شود خدا از همه چیز خبر داشته باشد، بداند که ما در آینده چکار می‌کنیم، چه باوری داریم، چه چیزهایی داریم و چه چیزهایی نداریم، و بعد ما اختیار هم داشته باشیم؟ خیام می‌گوید:
مِی خوردن من حق ز ازل می‌دانست
گر مِی نخورم علم خدا جهل بود

آیا واقعا اینطور است؟ اگر خدا از ازل بداند که من مِی خواهم خورد، قدرت این را دارم که نخورم؟ اگر نخورم پس علم خدا چه می‌شود؟ و اگر مجبور باشم که بخورم، تکلیف اختیار چیست؟

?این سوال برای همه ما آشناست. شاید برای خودمان هم مسئله باشد، کما اینکه ذهن فیلسوفان را هم به خود مشغول کرده و بعضا مباحث پیچیده‌ای چون بحث زمان را درگیر این پرسش کرده است.

اما

در ادبیات فلسفه دین و کلام خداوند با سه صفت اصلی شناخته می‌شود: قادر مطلق، عالم مطلق، و خیرخواه محض.
درباره محدوده قدرت مطلق خداوند، برخی گفته‌اند که خداوند صرفا هرآنچه را منطقا شدنی باشد، می‌تواند انجام دهد. سوال معروفی است که آیا خداوند می‌تواند سنگی  بیافریند که خودش نتواند آن را تکان دهد؟ چه پاسخ بلی بدهید، چه پاسخ خیر، عجز را وارد کرده‌اید. یا خداوند می‌تواند کره زمین را در تخم مرغی جای دهد، بدون آنکه زمین کوچکتر شود و تخم‌ مرغ بزرگتر؟
می‌بینیم که پرسش شامل محالی منطقی است، یعنی منطقا محال است که کره زمین در تخم مرغی جای شود، و این خدشه‌ای بر قدرت خداوند نیست، چون موضوعا از بحث قدرت خارج است.

درباره علم خداوند هم برخی همین راه را رفته‌اند، یعنی علم خداوند به چیزهایی تعلق می‌گیرد که منطقا متعلق علم باشند. اگر اختیار واقعی باشد، یعنی الف واقعا مختار باشد که بین a و b انتخاب کند پس محال است که علم پیشین به آن تعلق گیرد. بنا بر این خداوند نمی‌تواند به آینده افعال یا باورهای موجودات واقعا مختار علم داشته باشد.

چنان‌که می‌بینید درباره قدرت خداوند و علم خداوند از روشی یکسان استفاده شده است، اما ظاهراً پذیرش قدرت محدود به امکان منطقی آسانتر است تا پذیرفتن علم محدود به امکان منطقی، چرا؟ چرا ما به راحتی می‌پذیریم که خداوند نمی‌تواند زمین به اندازه واقعی را داخل تخم مرغ به اندازه واقعی جای دهد، ولی دشوار است که بپذیریم خداوند نمی‌تواند به آینده موجودات واقعا مختار علم قطعی داشته باشد؟.

?به نظرم پاسخ را باید در مؤونه سنگین این پذیرش جست، یعنی مواجه شدن با تبعات سنگینی که این پذیرش دارد. اما چرا تبعات سنگین؟

در متون مقدس دینی، تأکیدم بر اسلام است، فراوان آیه و روایت داریم که از علم خداوند نسبت به آینده خبر می‌دهد، از داستان‌های پیامبران بگیرید که خداوند به پیامبری خبر از آینده او می‌دهد، تا فراوان روایت که از آینده یک شخص یا نوع انسان خبر می‌دهد.

اگر کسی علم محدود به امکان منطقی خداوند را بپذیرد و بخواهد همچنان مؤمن و دیندار باقی بماند، با این آیات و روایات چه باید بکند؟ یک یا دو مورد نیست که بگوییم می‌شود تاویل کرد. اگر بخواهد تمام این شواهد درون متنی را تاویل کند، در بنیان‌های اعتقادی‌اش لرزه‌های بزرگ اتفاق می‌افتد و ترک‌های عمیق برمیدارد، تا آن‌جا که احتمالا باید طرحی نو در اندازد.

همین مؤونه سنگین، مانع روانی مهمی در پذیرش باور جدید است، یعنی تا جایی که بشود یا بتواند سعی می‌کند باور پیشین خود را با هم سازگار نماید بدون آنکه دست به بنیان‌های اعتقادی خود بزند.

?حرف من این نیست که نظریه مذکور درباره علم خداوند درست است یا غلط، این نوشته ناظر به این بود که چرا پذیرفتن قدرت مقید به محالات منطقی خداوند نسبت به پذیرش علم محدود به امکان منطقی خداوند آسان‌تر است. پاسخ را باید در تبعات سنگین باور به هرکدام از آن‌ها جست.

@soofar_channel

1 year, 2 months ago

?داستایوفسکی در جوانی، عضو گروه پتراشفسکی بود که با آرمان سوسیالیسم علیه تزار فعالیت می‌کردند. دستگیر شدند و محکوم به اعدام. درست لحظه شلیک جوخه اعدام پیامی از تزار رسید و داستایوفسکی بخشیده شد و به زندان رفت. تمام شاهکارهای او متأثر از این تجربه عجیب نزدیکی به مرگ بوده است.

?در رمان ابله، پرنس میشکین، لحظات یک محکوم به اعدام را توصیف می‌کند. گویی خود داستایوفسکی از تجربه خویش می‌گوید.

لحظاتی نفس‌گیر برای خواننده. رمان ابله را ببینید، صفحات ۳۷ تا ۴۰، به ترجمه سروش حبیبی.

?‏در میانه متن می‌گوید:

«... می‌دانی و به یقین می‌دانی که یک ساعت دیگر، بعد ده دقیقه دیگر، بعد همین حالا، در همین آن روحت از تنت جدا می‌شود و دیگر انسان نیستی و ابدا چون و چرایی هم ندارد. ... سرت را می‌گذاری درست زیر تیغ و صدای غژ‌غژ فرودآمدن آن را می‌شنوی...

‏کشته‌شدن به حکم دادگاه به قدری هولناک است که هیچ تناسبی با کشته‌شدن به دست تبهکاران ندارد. شاید باشد کسی که حکم اعدامش را برایش خوانده باشند و عذابش داده باشند و بعد گفته باشند "برو، گناهت بخشوده شد" شاید چنین کسی می‌توانست آنچه کشیده است وصف کند.
... به فکر آدم نمی‌گنجد که روح آدم در این چند دقیقه چه می‌کشد، تشنجش به کجا می‌رسد، این اهانت است به روح انسان و غیر از این هیچ نیست... نه، انسان را نباید اینطور شکنجه کرد.»

@soofar_channel

1 year, 4 months ago
We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 7 months, 2 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 10 months ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 6 months ago