سایه ها

Description
وب‌سایت ادبی سایه‌ها
|خانه ادبیات معاصر|

آدرس وب‌سایت: www.sayeha.org

اینستاگرام: https://instagram.com/saaayehaaa

توئیتر: https://twitter.com/saaayehaaa

ارسال اثر و ارتباط با ادمین: @Sayeha_Admin
We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 7 months, 1 week ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 9 months, 3 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 5 months, 3 weeks ago

9 months ago
**این هفته چی بخونیم؟**

این هفته چی بخونیم؟

در فرشته‌های کاغذی این هفته می‌خوانیم:

• دون‌ ژوان؛ نوشته‌ی پیتر هانتکه/ محبوبه عموشاهی

• سال بلوا از عباس معروفی/ شبنم کاظمی

قبلاً رمان «فریدون سه پسر داشت» از عباس معروفی، در این ستون معرفی شده است.

? شما می‌توانید متن کامل این معرفی‌ها را در لینک زیر بخوانید:

? فرشته‌های کاغذی
▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
☑️ خانه ادبیات معاصر
@saaayehaaa

9 months ago
**آخرِهفته چی ببینیم؟**

آخرِهفته چی ببینیم؟

در سینماسایه‌های این هفته می‌خوانیم:

● توتم؛ فیلمی از سینمای مکزیک ساخته‌ی لیلا آویلز

● کلاف سردرگم؛ فیلمی فانتزی از ژان پیر ژونه

? شما می‌توانید متن کامل این معرفی‌ها را در لینک زیر بخوانید:

? سینماسایه‌ها
▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
☑️ خانه ادبیات معاصر
@saaayehaaa

9 months, 1 week ago

ملی‌کِش

در هر طرفِ پهلو
دو دستِ شق
یعنی نمی‌زند قلبی در این سینه
ضربِ نبض نمی‌رسد به هم
می‌شود سفید یک‌دست
تخمِ سرخِ دو چشم در دشت
با گلوبندی از پروانه
کوچک که می‌شود قلبم
از دستِ چپت
زیر مشامه‌ام می‌زند تیزیِ
گوشت و گوگرد
دستی از  کاسه‌ی سرم
به کاسه‌ی سرت
و باز نمی‌کند لبی حرف
باز پشت این حرف
کنار گل شیپوری
سر انداخته‌ای درشت
درست پشت پنجره 
روی این ملحفه‌ی سفید
افتاده‌ای مثل برف، طوری
که درختان افتاده‌اند
ردِ پایت چند قطره‌ی خون
از مچِ پای چپِ گوزن شمالی
کنار کاجِ سوزنی
دوباره گُل داده است انگار
کتف راست یا چپت
تیر شلیک نشده در جبهه‌ی جنوب
یعنی دیروز جبهه‌ی شمال شکل نگرفت
و درد که از لمس پا
تا کف سرت
از خطابه‌ی ران
تا قوزک دو دست
شکل عوض می‌کند مدام
بر خوانش تنت
پس سرت را کنار گل آفتاب گردان
سرو قدیمی پشت به میدان
از شتک خون
جنون
قشون
تا دست‌های شقِ خیابان
از حلقوم حناق‌گرفته‌ی
حلقِ خلقِ بی‌صدا
از ادا
دعا
صدا
از سور
غرور
قبور
از نور خدا
توی شکل کامل ماه؟
این‌قدر خم نکن دیگر
که شانه‌به‌سرها
حتی رو به آفتاب
یا پشت به باران
پا روی شانه‌ات نگذاشتن
هنوز درد از مفاصل سمت راستم
به قصد مفاصل سمت چپت
که قد می‌کشد
چپ برای من همان دستی‌ست
که از تو ننوشت
قلبت مشتِ چپی گره‌نخورده
با پوکه‌ی انقلابی سال‌خورده
که پنچ ستاره از آسمان سرخ
یعنی از آسمان سرخ فقط پنچ ستاره؟
تا گُل گلویت هنوز با کمی لکنت
زبان بزند زخم
برقصاند
برنجاند
بترساند
وقتی که تقطیع می‌شود
روی دستِ آزادی
باز آمرانه
تمرین نوشتن
خالصانه
تمرین مشت زدن
مجدانه تمرین خواب دیدن
با کلاش روسی
به سمت چپِ هر طرفِ پهلو
از اعتصاب غذایت
جریان بگیری
معرض اعصاب بگیری
حناق بگیری
سرطان بگیری
با دهان باز بمیری
که اسمت بیفتد
بر سر دَرِ خیابان
تا رفقایت
در خط و ربط گریه‌ات
در تشییع پدرت
پیرتر از پدرت
از تشریح پی‌درپیِ
کشیدن سمتِ راست خایه‌ها
مثل تفی سربالا
از ورطه‌ی چپ گلویت
پایین بروند این بار
کنار گلاب و ودکای روس
که فقط سرفه کنی بیشتر
و در دق‌البابِ عکس خانوادگی
از فتح‌الفتوح
رفع و خضوح
دفع و خشوع
از دادِ قرارِ ترکمانچای
روی دستِ فارسی
باز بنویسی
علی
لنین
استالین
اما دستِ چپت مشت باشد هنوز

عرفان دلیری
از مجموعه‌شعر ساپیوفیل 
در دست انتشار

لینک دسترسی در وب‌سایت سایه‌ها:
http://sayeha.org/ap4349
▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
☑️ خانه ادبیات معاصر
@saaayehaaa

9 months, 2 weeks ago

دو پیک عرق پای میز صبحانه
که لمس تو را در سرم بنوشاند
به تخت عمیقی که تن به تن برسد
که بوی تو را بر تنم بپوشاند

شبانه در اوقات قهوه‌ای بی‌ تو
به صبح خماری که در کف حمّام
به آخ من از کشف آه می‌گذری
به لطف اشارات مضحک سرسام

دوباره به غژغژ ببند مغزم را
حواس مرا توی فر معامله شو
دو قرص مزخرف به حلق من بفرست
ببوس و بخیسان و بعد حامله شو

به حرمت سرگیجه‌های بعد از مبل
گلوی مرا خوابگاه دندان کن
به صرف کبودی در آستانه‌ی در
تمام تنم را محیط هذیان کن

صدای تو در سفره‌های بی‌مزه
صدای تو در پیشواز این گوشی
صدای تو را کم نمی‌کند ودکا
صدای تو در پیشگاه بیهوشی

بچسب و بگیران مرا غلط کرده
بخواه و بمیران مرا در این گیجی
به حال خودم راضی‌ام اگر ناجور
به لمس تن از انهدام تدریجی

سلام تو را لابه‌لای رنگ اتاق
سلام تو را در کجا نپاشیدم
سلام تو در مغز استخوان من‌ است
سلام تو را... استخوان‌ خراشیدم

به خاطره‌ای خشک از تو مشغولم
به خاطره‌ای بی‌دهان و لب‌کنده
به سرکشی تیغ می‌پرم تا صبح
به خود‌خوری زخم‌های شب‌کنده

از اینکه تو را نیستم، نمی‌ترسم؟!
از اینکه خودم مانده‌ام لگدخورده
از اینکه ترک‌های عمق پیشانی
به سمت دو تا مبل راحتی برده

عبور من از انفجار ممکن نیست
قبول من از ترس های تو در تو
از اینکه کسی نیست مطلقاً miss me
به اینکه خودم را نکشته‌ام، fuck you!

#شعر از ناصر ندیمی

لینک دسترسی در وب‌سایت:
http://sayeha.org/ap4345
▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
☑️ خانه ادبیات معاصر
@saaayehaaa

9 months, 2 weeks ago

اسیر دودِ غلیظ و سیاهِ سیگارم
شبیه شمعِ به‌ فندک‌ رسیده، تب دارم

که لای زندگی‌ام درد انتخاب شده
شعاع فکر تو به نیستی مجاب شده

به ارّه هدیه نده خش‌خش صدایم را
که هی قدم بزند راه ردّپایم را

که هی ترانه‌ی آشفته‌ام خطر بکند
مرا به سمت نبود تو، در‌به‌در بکند

دوباره پس بده به من جوانیِ من را
که باز عشق تو باشم‌، اگرچه یک زن را

مرا ببخش که این‌گونه به تو دل بستم
همیشه و هر لحظه، به فکر تو هستم

دوباره در دل خود نقشه‌ی فرار بکش
به‌جای آه! اتوبوس یا قطار بکش

که هرچه داشتم و داشتی سوار کنی
دلِ شکسته‌ی پاییز را بهار کنی

بیا که بیشتر از من به‌جای من باشی
دوباره عاشق موج صدای من باشی

به ذهن سوخته‌ی من کمی زمان بدهی
و اشتباهِ جهان را به من نشان بدهی

دوباره سرزده به موی تو حنا بزنم
کلام پوچ گوته را به آشنا بزنم

زمان قلمروی هرچه مسافر پوچ است
نگاه برّه به عشق شبانه‌ی قوچ است

از این که هستی و هرگز ندارمت چه کنم؟
اگر صدا بزنی، به‌جا نیارمت چه کنم؟

از اختیارِ رسیده به آف می‌ترسم
از عین و شینِ رسیده به قاف می‌ترسم

من از سکوت شکسته‌ی باد می‌ترسم
من از رسیدن به روز شاد می‌ترسم

شبیه رودِ به‌‌ دریا نرفته، می‌مانم
کجا رسیده اتوبوس؟ من نمی‌دانم

بیا که زندگی‌ام از تو بی‌خبر شده است
بیا که این دل دیوانه دربه‌در شده است

بیا که شعر، مرا در تن تو حل بکند
بیا که زندگی‌ام عشق را بغل بکند

بیا که در بغلت به ترانه جان بدهیم
به واژه‌ها راه عشق را نشان بدهیم

بیا که صبر ترانه به سر رسیده است
به روی گردن شاعر تبر رسیده است

بیا که آشتیِ امروزمان، فرا برسد
دوباره شعر به ذهن ترانه‌سرا برسد

قدم‌ قدم، مرا به بوسه‌ها نشان بدهی
دوباره شیشه‌ی ریزنده را تکان بدهی

به عاشقانه‌ترین شعرها سفر کردم
که غصّه را بدوانم... و بعد برگردم

که بعد در بغلت شعر را تمام کنم
دوباره به روی ماه تو سلام کنم

#شعر از محمد جدی

لینک دسترسی در وب‌سایت:
http://sayeha.org/ap4344
▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
☑️ خانه ادبیات معاصر
@saaayehaaa

We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 7 months, 1 week ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 9 months, 3 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 5 months, 3 weeks ago