𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 6 days, 2 hours ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 2 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
Ads : @IR_proxi_sale
Last updated 2 months ago
?دستمال سفید صلح
بیست و یکم سپتامبر یا همان سی و یک شهریور روز جهانی صلح است، اما مدتهاست از هر طرف که می روم به جنگ می رسم. هر جا که پا می گذارم، بی هوا مینی منفجر می شود، به خودم که می آیم می بینم هر تکه از روحم به جایی پرتاب شده است.
سلامی می کنم و لبخندی می زنم و منتظرم تا لبخندی و سلامی نرم و آرام به سویم برگردد اما به جایش تیری به سمتم شلیک می شود و جانم را به جوخه اعدامی جانگذاز می دوزد.
سیاست، انگشت های چرکینش را در چشم همه کرده است و مردم با مردمکانی خونین به تماشای زندگی ایستاده اند.
ناچاری و ناگزیری چاره ای جز نفرت و گریزی جز خشم باقی نگذاشته و مردم در برابر سپاه سوگ و لشکر شوربختی به یکدیگر می تازند.
میانه روی و مدارا طرفداری ندارد، گویی همگان به افراط و تفریط بر لبه های پرتگاه تندروی به نخی نازک آویخته اند و هر کس بر آن است تا نخ دیگری را به قیچی تیز خویش ببُرَد.
خودی و غیر خودی شبانروز در حال لشکرکشی اند و هر کس جز خود، دیگری است و مجازات دیگری زدونش.
تیر و ترکش و موشک و مینِ جنگ های بیرونی کشتگان و مجروحان بسیار دارد اما جنگ داخلی، جنگِ شهروند با شهروند و هم وطن با هم وطن… کشتگان و مجروحانش بسیارتر است.
و چه اندوهبارتر جنگی و چه نافرجام نبردی که ما در آنیم.
من که ملول گشتمی از نفس فرشتگان دیگر توان دویدن بین خاکریزهای حق و باطل این و آن را ندارم، میان این همه شکست اخلاقی هر پیروزی بی معناست.
در همهمه هزاران زنده باد و مرده باد، دستمال سفیدی دارم که از پشت سنگر سکوت، تکانش می دهم، می توان نام تسلیم بر آن گذاشت یا صلح، اما هر چه هست دیگر
مجال و حالِ قال و مقال نیست.
من آن سرباز تنهایم که برای نجنگیدن، مبارزه می کنم، برای دفاع از مرزهای انسان ماندن…
⚫️ روضه ای یک کلمه ای: ایران
گریه می کنم پای روضه ای یک کلمه ای: ایران
زیر عَلَم بی کسی اش سینه می زنم، مویه می کنم برای دو شهید گمنامِ بی نشان: «مروّت» و «مدارا».
حافظ ایستاده بر مزارشان می گرید و می گوید:
این دو شهید، کشتگان همین مردمانند.
آسایش دو گیتی نصیبتان نمی شود که عقوبتِ کشتنِ این دو عزیز، هم دنیایتان را دوزخ می کند و هم عُقبایتان.
مردم اما حافظ را نمی شنوند. بازار هیاهو و غوغا و خشم و خشونت چنان پر ازدحام است که صدای حافظ به گوش کسی نمی رسد.
مولانا زمین را نشانم می دهد و می گوید: ببین، خون را به خاک ببین. تقدیر این سرزمین را ببین. خون به خون شستن محال آمد محال.
این مردمان شوربختند، می دانی چرا؟
چون قرن هاست شوری خون به کامشان خوش آمده است.
هر کس با هر چه که دارد خون دیگری را می ریزد.
دست بر زخم هایم می گذارم، جانم مجروح است، چقدر تیر در تنم است، چقدر تیغ بر روحم کشیده اند، قدم از قدم خون از روانم می چکد.
شمع کوچکی در دستم است، کوچه به کوچه شام غریبان «انسان» را گریه می کنم، هر کس که می رسد شمع کوچکم را خاموش می کند.
یتیمانی دارم، بی پناه، که به زنجیرند، به اسارت می برندشان.
نوزاد شیرخواره ام، «شفقت» شیر ندارد، دارد از گرسنگی می میرد.
این مردمان آب را بر جوان برومندم« اعتدال» بسته اند.
دستانش را بریده اند، گمان می کنند که به شمشیر افراط پیروز این میدانند.
این سر که بر نیزه هلهله کنان می برندش، «خرد» است.
این جنازه که بی کفن افتاده است، این سر که بی تن است، وطن است، وطن است، وطن است…
✍️#عرفان_نظرآهاری
#روضه_ای_یک_کلمه_ای_ایران
@erfannazarahari▪️
☀️ گذر از جنینی
ما پایمان را لای در گذاشتیم تا درِ این قلعه به تمامی بسته نشود. ما تمام تنمان، تمام زندگی مان را لای در گذاشتیم. ما می خواستیم هوا بیاید، زندگی بیاید اما هم در ِآهنین استبداد درد داشت و هم تن ما نحیف بود.
اما از آن دردناک تر چماق خشم و خشونت و سرنیزه ها و تیرهای لجاجت و سنگ و کلوخ افراط و هوای مسموم بی تفاوتی بود.
ما هنوز لای دریم، ما همیشه لای در بوده ایم.
اما اکنون با تنی که از آن خون می چکد و جانی که از آن اشک، اندکی شادمانیم؛ نه برای فرداهای نیامده که برای اینک.
رای ما «نه» به خشونت بود، «نه» به افراطی گری، «نه» به تعصب و تحجر.
ما شادمانیم چون در زهدانی تاریک جایی که جز شیوه جنینی، جز خامی و خونخوارگی کاری نمی توان کرد، ما بالغانه «نه»گفتیم.
این بلوغ بر مردمان مبارک باد.
اما گذر از جنینی و بالغانه زیستنِ یک جامعه مرارتی است به قرن ها و قرن ها و قرن ها.
بیایید پیمان ببندیم که جنینی نباشیم.
✍️#عرفان_نظرآهاری
#جامعه_بالغ
#نه_به_جنینی
☀️✌️☀️
سختگیری و تعصب خامی است
تا جنینی کار خون آشامی است
? سگ زرد و کرباس و دیگی که برای من نمی جوشد
از ضرب المثلی به ضرب المثلی پناه می بریم. از اندوه و خشم و ناامیدی، چشم های کم بینای ضرب المثلی پیر را قرض می گیریم و لباس های مندرسش را می پوشیم و در کوچه های تکرار و تکرار و تکرار نیشخند زنان بذله می گوییم و اشتباهی چند صد ساله را زندگی می کنیم.
ضرب المثل، همیشه خرد جمعی و چراغ راه نیست، گاهی غلطی تاریخی و مسیری معوج است که مردمان را به چاه بی عملی و کنج بی تفاوتی و بی راهه ای نافرجام می کشد.
اگر همیشه هر سگ زردی را برادر شغال می بینی پس باید چشمانت را بشویی یا عینکی تازه فراهم کنی یا غبار عادت را از تماشایت بروبی.
اگر برایت مهم نیست که در دیگی که برای تو نمی جوشد، چه می جوشد و از جوشیدن سر سگ در آن آزرده نمی شوی، پس هنوز نمی دانی که بوی سگ در دیگ دیگری نمی ماند. بوی سگ از دیگ دیگری بیرون می آید و چه بخواهی و چه نخواهی چندان در مشامت می پیچد و می ماند که رهایی از آن بو ممکن نیست.
اگر گمان می کنی که همچنان سر و ته هر کرباسی یکی است، پس دست ساییدن بر کرباس ها را نیاموخته ای و نمی دانی کجایش پود ندارد و کجایش تار ندارد و کجایش پاره و سوراخ است و کجایش چرک تر و کثیف تر و کجایش را می توان به دور زخمی بست که خون اکنون از آن فوران می کند.
می دانم که ابریشم زربفت می خواهی اما کفن نصبیمان می شود اگر کرباس شناس نباشیم.
اگر هنوز فکر می کنی که بالاتر از سیاهی رنگی نیست، خوشا خیالی خام که تو داری و چه اندوهبار خبری که من دارم که بالاتر از سیاهی، سیاهی غلیظتری ست و دردناک تر اینکه پایان شب سیه، نیز همه جا سپید نیست، جهان جاهایی دارد که شب هایش نه شش ماه که ششصد سال طول می کشد و پایان هر شبش شبی، سیاه تر است.
اگر فکر می کنی چون که آب از سرت گذشت چه یک گز و چه صد گز، باید بگویم که یک گز و صد گز مسافتی یکسان نیست، شاید اگر شنا و غواصی بیاموزی میان این بحر قلزم مصیبتها بتوانی از یک گز آب خود را بالا بکشی از صد گز آب اما نه.
راستی سعدی فرمود:
ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی
کاین ره که تو می روی به ترکستان است
اما خوب که نگاه کنی از دور دود آن سیاهی غلیظ را می بینی، چند روز دیگر آن دود و آن دوده محکم تر بر اریکه می نشیند؛ و به زودی خواهی دانست که این ره که تو رفتی نه به ترکستان که به افغانستان بود، اما چه می توان گفت که مشت بر سندان می کوبم و گره بر باد می زنم و محیط به کفچه می پیمایم…
? خاتون صبور هزاره ها
مادرم ایران بانو، خاتون صبور هزاره هاست.
زخم بسیار بر تن دارد و اندوه بسیار در دل؛ تاب جراحت بیشتر ندارد که خنجر بسیار بر گُرده اش جا مانده در گذر زمان.
مادرمان دردمند است و رنجور و خسته و ناتوان اما دردش به خشم و خشونت و خون و آتش و قهر، درمان نمی شود.
مادرمان عشق می خواهد و تعقل و صبوری و تدبیر و چاره جویی.
سوزاندن دامن مادر و بریدن گیسوانش و قهر با او نه حال مادر را بهتر می کند، نه حال ما را.
برایش کفنی سیاه دوخته اند، آدینه که بگذرد، سیاه پوشش می کنند.
مرگ مادر خوشبختمان نمی کند، یتیم مان می کند.
مرگ مادرمان ایران، عزای ماست اما سور بسیاری کسان است که پیکر بی جان و شرحه شرحه اش بیشتر به کارشان می آید تا قامت افراشته و برومندش.
اگر همین امروز با مادر آشتی نکنیم، شنبه بر جنازه اش باید بگرییم.
.
.
?** برای ایران و احتمال انقراضش
✍️ بخش سوم: منطقِ موقعیتِ پزشکیان**
محسن رنانی
تغییرات شدید سنی در مقامات دولتها، که موجب دستبهدست شدن بوروکراسی ایران بین «دولت عصا» و «دولت پستانک» شده است، امکان انباشت یادگیری را از بین برده و ساختار بورکراسی ایران را ویران کرده است. پزشکیان اگر رأی آورد البته باید مراقب باشد که دولتش «دولت عصا» نشود. اما در پاسخ به برخی گمانهها و انگیزهخوانیها درباره خودم، میگویم که از سال ۱۳۸۱ با خدای خود عهد کردهام که در این نظام، هیچ پُست و مسئولیتی نگیرم و تاکنون بر عهد خویش ماندهام و البته اگر پزشکیان هم بیاید بر این عهد میمانم و کار فکری و مدنی خودم را ادامه میدهم. بنابراین آنچه اینروزها مینویسم درچارچوب وظیفه روشنفکری من است و هزینهاش را پرداختهام و بازهم میپردازم.
اما امروز رأی من به پزشکیان رأی به شخص پزشکیان، یا رأی به اصلاحطلبان نیست. رأی من به پزشکیان رأی به «منطق موقعیت پزشکیان» است. این منطق موقعیت را در بخش دوم همین نوشتار شرح دادهام (در لینک پایین بخوانید).
همانگونه که درپاسخ به سوال دوستی نوشتم (و متاسفانه او بدون اجازه، بازپخش کرد)، دراین انتخابات، با رأی به پزشکیان ما پایمان را میگذاریم لای درْ. چون اگر درْ بسته شود دو راه داریم: یا از خفگی بمیریم یا در و دیوار را به آتش بکشیم و سقف را بر سر خود خراب کنیم تا راهی بیابیم؛ وهر دو نتایجی اسفناک خواهند داشت. عقلانیت و حتی حس طبیعی خوددوستی حکم میکند پایمان را بگذاریم لای درْ تا هوای تازه را ازدست ندهیم. که اگر هوا نباشد مغزمان هم درست کار نمیکند. بعد، با مقاومت ما ممکن است خیلی گشایشها رخ دهد؛ چون زمان به نفع ماست (به «خلق امکان» که در بخش دوم آمد بیندیشیم). بویژه آن که این ساختار، تمام منابع و فرصتهای خود را یا مصرف کرده یا سوزانده و اکنون در محاصره دهها «بحرانِ اینکْ حلناشدنی» است.
پزشکیان به خودیِ خود مطلوبیت و مزیت ویژهای ندارد که مثلا قبلیهایی که رأی ما را ربودند، نداشتهاند. مزیت پزشکیان در «منطق موقعیتی» است که اکنون در آن قرار دارد. درک منطق موقعیت، مهمترین وظیفه روشنفکران یک جامعه برای روشنگری است. و اصولا تفاوت روشنفکر با دیگران همین است که او برای تحلیل و تصمیم، امروز را با گذشته مقایسه نمیکند بلکه منطق موقعیت امروز را در کنار منطق موقعیت فردا قرار میدهد و از این طریق، به خلقِ امکان و خلقِ افق میاندیشد.
بنابراین، در پاسخ به خیلی از نقدها و پرسشهای این دو روز، من همچنان معتقدم نظام در مرحله چهارم «سقوط» است و در همان مقاله هم (در لینک پایین) خیلی پوشیده گفتهام: این مرحله ممکن است خیلی کوتاه یا خیلی بلند باشد، اما نظام در ابتدای مسیر آن است، مگر آن که دراین فاصله تصمیم بگیرد انقلاب از بالا را شروع کند. و البته امروز معتقدم که این ساختار دیگر چنان در ناکارآمدی و فساد فرو رفته است، که توان افقگشایی یا انقلاب از بالا را هم ندارد.
و اکنون با ملاحظه تمام این نکات، می گویم: اگراصلاح طلبید، اگر اعتدالگرایید، اگر تحولخواهید، اگر گذارطلبید و حتی اگر رفراندوم یا انقلاب میخواهید، همه این اهداف با حضور پزشکیان در پاستور کم هزینهتر قابل تحقق است تا با حضور یک جزماندیش تندرو. همین!
عرصه منافع بین نسلی عرصهای نیست که به خودمان اجازه بدهیم بر اساس احساس و هیجان و غیرت تصمیم بگیریم. تا نگاهمان را تغییر ندهیم، روی بهروزی را نخواهیم دید. آخر پساز نیم قرن تجربه پرهزینه، چه فرقی است بین آنانی که در اوایل انقلاب به مخالفانِ اعدام لقب «بیشرف» میدادند و مدال شرافت به سینه خلخالی میزدند با آنانی که امروز به هر کس تصمیم به رأی داشته باشد برچسب «بیشرف» میزنند؟
از نظر من و با خطکش توسعه، در هنگام کنشهای اجتماعی، میزان شرف هر کس (مردم یا حاکمان) به اندازه فاصلهای است که از خشونت میگیرد. و دقیقا با همین خطکش است که میگویم پزشکیان گزینه مناسبتری برای امروز ماست. چون با توجه به چهل میلیون جمعیت جوان کشور که اکثریت آنها خواستههایی کاملا در تضاد با نظام سیاسی دارند، آمدن هرکدام از پنج گزینه رقیب پزشکیان، احتمال خشونت را در هر دو طرف بالا میبرد.
هر تصمیمی که نتیجه آن ریختن قطره خونی بیشتر باشد پیشاپیش ضدتوسعه و ضدملی است. تمام هنر توسعهخواهی در این است بکوشیم در بازی جمعی، گزینهای را انتخاب کنیم که در دل خود خشونت کمتری داشته باشد. همین یک نکته تمام هنر یک ملت برای گذار به توسعه است. اگر ملتی همین یک هنر را داشته باشد، کارْ تمام است. این آن هنری بود که ژاپنیها و کرهایها داشتند و توانستند راه چهارصد ساله پر خون اروپا را در پنجاه سال و بدون خون طی کنند. و البته تصمیم با ملت ایران است.
۶ تیر ۱۴۰۳
بخوانید:
بخش اول اینجابخش دوم اینجامقاله «سقوط» اینجا
renani.net
.
.
تارنمای محسن رنانی
برای ایران و احتمال انقراضش (۱)
دو هفته است آشوبی دارم. دوهفته است خواب ندارم. دو هفته است بین عقل و دلم جنگی است. عقلم با چشمی اشکبار میگوید باید رأی داد نباید فرصتی که گویی خدا به ملت ایران پاس داده است را از دست داد. نباید گذاشت شرایط ایران سختتر و پیچیدهتر از این شود. ایران مستعد…
?آیین نیاکان
زنی هزار ساله ام در سرزمینی که آیین نیاکانش، کم آزاری بود و در شریعتشان هیچ گناهی بدتر از مردم آزاری نبود.
اینک اما مردم آزاری قانون شده است و راه رسیدن به خدا از داغ و درفش می گذرد.
ایمان، دعوت است، فراخواندن است. این خشم گسیخته افسار و این لعنتِ سرگردان در خیابان نامش دین نیست. این کفر سیاه و این شب دیجور نامش نور نیست.
مؤمنان خود می دانند چگونه راه روشنی را بنمایانند، نیاز به راهبریِ رهگمکردگان خشماگین نیست.
این عاصی پیشگان بیمار که درس تقوا می دهند، این زخم زنندگان به پیکر عشق و انسانیت، به شفقت محتاج ترند تا به نفرت.
از حکمت باستان هنوز قدری مانده است، خم می شوم و گوهری نایاب را از زیر لگدکوب نابخردان و تاراج تاتاران هم روزگار به در می کشم، همین.
✍️#عرفان_نظرآهاری
#مردم_آزاری
#مباش_در_پی_آزار_و_هر_چه_خواهی_کن
#که_در_شریعت_ما_غیر_از_این_گناهی_نیست
Telegram
attach 📎
مشکلات ایران به روایت سعدی:
ندهد هوشمند روشن رای
به فرومایه کارهای خطیر
بوریاباف اگر چه بافندهست
نبرندش به کارگاه حریر
مقصود از این سخن آن است تا بدانی که هر آن که ناآزموده را کار بزرگ فرماید با آن که ندامت برد به نزدیک خردمندان به خفت رای منسوب گردد.
???
https://nooronaar.ir/saadi-benoosh
نور و نار
کتاب سعدی بنوش | نور و نار
«سعدی بنوش» عنوان یکی از تازه ترین کتاب های عرفان نظرآهاری است. در این کتاب هفتاد حکایت از حکایت های گلستان سعدی انتخاب شده است که هر کدام با شرح و تفسیری همراه است که آموزه های سعدی را با زندگی امروز پیوند می دهد.
مشکلات ایران به روایت سعدی:
به خُردان مفرمای کار درشت
که سندان نشاید شکستن به مشت
رعیت نوازی و سر لشکری
نه کاری است بازیچه و سرسری
نخواهی که ضایع شود روزگار
به ناکاردیده مفرمای کار
???
https://nooronaar.ir/saadi-benoosh
نور و نار
کتاب سعدی بنوش | نور و نار
«سعدی بنوش» عنوان یکی از تازه ترین کتاب های عرفان نظرآهاری است. در این کتاب هفتاد حکایت از حکایت های گلستان سعدی انتخاب شده است که هر کدام با شرح و تفسیری همراه است که آموزه های سعدی را با زندگی امروز پیوند می دهد.
?سعدی بنوش
قدرت، سیاستِ برآمده از رذالت نیست؛ قدرت، سیاستِ برآمده از حکمت است.
در روزگاری به سر می بریم که دارایی سیاستمدار ریا و رشوه است و چون از درون، ناشایسته و از برون، نابایسته است، خود، بیش از هر کسی به ناکسی خود آگاه است.
و او که می داند ناکس و نادوست داشتنی است، چاره ای جز ترسناک بودن ندارد. همه می دانیم آنکس که می ترساند بیش از همه می ترسد.
محبوبیت، قدرت است، نرم و لطیف. بی غل و زنجیر و بگیر و ببند.
اول اردیبهشت، روز نکوداشت سعدیِ سیاستمدار و حکمت ورز است. اما چه سرگذشت سوگناکی دارد این سرزمین که از سعدی اردیبهشت پرور و گلستان آفرین، به زمستان سازانِ ناآزموده کار و بیابان باورانِِ نابخرد دچار آمده است.
اگر سعدی در این روزگار زنده بود و مشاور امنیت ایران بود، شاید چنین می گفت:
همی تا برآید به تدبیر کار
مدارای دشمن به از کارزار
به تدبیر، رستم در آید به بند
که اسفندیارش نجَست از کمند
حذر کن ز پیکار کمتر کسی
که از قطره، سیلاب دیدم بسی
مزن تا توانی بر ابرو گره
که دشمن اگرچه زبون، دوست بِهْ
بوَد دشمنش تازه و دوست ریش
کسی کش بوَد دشمن از دوست بیش
اگر پیلْ زوری وگر شیرْ چنگ
به نزدیک من صلح بهتر که جنگ
✍️#عرفان_نظرآهاری
#سعدی_بنوش
#اول_اردیبهشت
#حکمت_و_تدبیر_در_حکمرانی
#به_نزدیک_من_صلح_بهتر_که_جنگ
Telegram
attach 📎
𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 6 days, 2 hours ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 2 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
Ads : @IR_proxi_sale
Last updated 2 months ago