ترید شاهین 💸 | 🕋𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓
آموزش صفر تا 100 کریپتو 📊
❗️معرفی خفن ترین پروژه ها در بازار های مالی به صورت رایگان🐳
سیگنال فیوچرز و اسپات (هولد) رایگان🔥
با ما باشی💯 قدم جلویی رفیق🥂
𝐈𝐍𝐒𝐓𝐀𝐆𝐑𝐀𝐌 :
www.instagram.com/trade_shahin
Last updated 6 days, 23 hours ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 2 months, 1 week ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
Ads : @IR_proxi_sale
Last updated 1 month, 3 weeks ago
Mythical Materials, that's the real deal.
That’s what I don’t get. If I am a good man, then why do I want to do bad things?
صدای درونی:
فردا خوشبخت خواهم شد، غافل از اینکه خوشبختی فردا نمیشناسد، دیروز هم نمیشناسد، خوشبختی نه برای گذشته حافظهای دارد و نه امیدی برای فردا. برای خوشبختی جز «امروز» وجود ندارد، آن هم نه یک روز، بلکه فقط لحظه حال!
ایوان تورگینف
شاید جالب باشد بدانیم، هر بار که به چهره یکی از اعضای زندگیمان نگاه میکنیم ممکن است آخرین تصویری باشد که از آنها در خاطرمان نقش میبندد، در واقع هیچکس از فردای خود خبر ندارد، هیچکس از دقیقه بعد از همین لحظه جاریام خبر ندارد، پس چاره چیست؟ شاید دیگر مجبور باشیم هر روز را به مانند آخرین روز زندگی کنیم.
«هر روز به مانند آخرین روز.»
بازی Stellar Blade که استودیو کرهای Shift Up وظیفه توسعه آن را داشته است در نگاه اول چنان متقاعدکننده، اشتیاقبرانگیز، محسورکننده و شگفتانگیز به نظر میرسد که تقریباً میشود نقصهای بازی را نادیده گرفت و آن را به عنوان اثری تمام عیار به حساب آورد، ولی هرچه از زمان آغاز بازی میگذرد و زرق و برق بازی و جشنواره انفجارات درخشان پرخرج و کورکننده آن برایمان عادی میشود، میتوانیم چالههای بعضاً عمیق این اثر هیجانانگیز را ببینیم و به واسطه همین انتظاراتمان را متعادل کنیم.
شاید نتوانید همان حس واقعی کُشتن و کشته شدن، غافلگیر کردن و غافلگیر شدن، عدم کسلکنندگی و حفظ هیجان و تپش بعد از چندین ساعت فشردن کلیدها به صورت مداوم، متوجه نشدن گذشت زمان و بازی کردن تا آنجایی که درد انگشتها و کمرت، تو را مجبور به بیخیالشدن کند را که با بهترینهای ژانر سولزلایک، بازیهای استودیو فرامسافتور و بهترین هک اند اسلشهای تاریخ صنعت ویدئوگیم تجربه کردید را در استلار بلید ببینید ولی تقریباً میتوانید مطمئن باشید که گیمپلی بازی جدید استودیو شیفت آپ توانایی سرگرم کردن شما را دارد.
سیستم شمشیرزنی بازی که با مهارتهای مختلف ترکیب شده است و وامدار برخی از بهترین ویژگیهای درخشان سکیرو است، هرچند به اندازه سکیرو آدرنالین دیوانهباری به سیستم مغزی شما خمپاژ نمیکند، میتواند یادآور بهترین لحظات Deflect و Dodge کردنتان در برابر باسهای خانمانسوز برج آشینا باشد.
نکتهای که راجع به گیمپلی بازی مورد توجه است طراحی انیمیشن بینقص حرکات و کمبوهای مختلف شخصیت Eve میباشد، فرقی نمیکند کمبو تولید شده توسط شما چند ضربه به همراه داشته باشد، تمامی آنها به روانترین شکل ممکن اجرا میشوند و هیچ ضعف فنیای ندارند، همین موضوع به تنهایی به شکل خارقالعادهای لوپ گیمپلی بازی را از ملالآور شدن نجات میدهد.
درخت مهارتهای بازی هرچند ساختار پیچیده و عجیب و غریبی ندارد، میتواند در پیشبرد بازی به بازیکن کمک کند و چند راه و روش جدید برای شکست باسهایی که فکر میکنید برایتان مشکلساز شود به شما نشان دهد. البته باید یادآور شوم که استلار بلید عموماً بازی سختی نیست، اگر شما کسی هستید که برای صبحانه چند وعده باسهای استودیو فرامسافتور را میل میکنید، و هر از چند گاهی برای تفریح ایشین آشینا میزنید باسهای عنوان استلار بلید صرفاً برای شما یکدونه جوک خندهدار هستند.
داستان و روایت بازی Stellar Blade روایت کلیشهای و کاملاً بیاتشدهای از داستانهایی بین اندرویدها و انسانهاست که بارها پیش از این به شکل شایستهتری روایت شدهاند و پیرو همین موضوع نمیتوانم صبحت خاصی راجع به داستان بازی انجام بدم، انگار داستان بازی صرفاً هست که بازی داستان داشته باشد، نه برای اینکه به اثر عمق و غنای بیشتری دهد. پیرو همین موضوع بازی استلار بلید از مأموریتهای جانبی درجه یکی بهرهمند نیست، ماموریتهای فرعی بازی صرفاً هستند که شما با انجام آنها بتوانید خود را ارتقاء دهید و به پایان حقیقیای که استودیو شیفت آپ برنامهریزی کرده است برسید.
در نهایت برای جمعبندی عنوان Stellar Blade برای کسانی که دنبال تجربه یکدونه اکشن دیوانهوار پرزرقوبرق میگردند میتواند انتخاب مناسبی باشد، ولی از سمتی اگه پایههای قصهگویی و عمق روایی داستان برایتان مهم هست شاید جدیدترین انحصاری سونی نتواند شما را آنچنان راضی کند.
دیگر خبری از فانتری کودکانه نیست، زندانی آزکابان در راه است
زندانی آزکابان به نظر اکثر طرفداران هری پاتر یکی از بهترین کتابهای مجموعه هری پاتر است، میگویم یکی از بهترین چون احتمالاً خوشبینترین طرفدار زندانی آزکابان نیز در اعماق ذهنش میداند که همین دو قدم جلوتر غول بیشاخ و دمی به نام جام آتش وجود دارد.
رولینگ با زندانی آزکابان از فضای کودکانه و جو نرم و لطیف دنیای هری پاتر فاصله میگیرد و مخاطبان را وادار میکند به همراه شخصیتهای داستان بزرگ شوند، رولینگ میداند فقط شخصیتهای او نیستند که بزرگ میشوند و با گذر زمان بالغتر میشوند، بلکه خوانندگانم در همین وادی زمان زندگی میکنند و احتمالاً توقع داستان بالغانهتری از او داشته باشند.
کتاب اول و دوم به زعم خلق لحظاتی شگفتانگیز آنچنان قابلیت تولید جریانهای فکری مداوم را ندارند، یعنی ما میتوانیم مهر و امضا بزنیم که از دیدن ماشینی پرنده در دنیایی جادویی ذوقزده شدهایم، و بار اول احساس شیرینی داشتیم ولی نمیتوانیم تضمینی بدهیم که ده سال بعد همان رویداد بتواند رویمان تاثیری ثابت بگذارد و به عبارتی میتوانیم نتیجه بگیریم کتاب اول و دوم هری پاتر پر از رویدادهای شگفتانگیز ایستا هست که از قابلیت جاودانه شدن در فرهنگ عامه محروم هستند. در واقع رویدادهای ایستا معمولاً به وقایعی گفته میشوند که پس از تجربه یکباره قابلیت کشف و شهود خود را از دست میدهند و مجبور هستند هرچه دارند و ندارند در همان برخورد اول به مخاطب اهدا کنند و به فراموشی سپرده شوند.
فضای زندانی آزکابان متناسب با ضرورت داستانی، تیره و تاریک است، و از جزییات بسیار خوبی بهرهمند میباشد، و به همان تناسب دیگر خبری از ویلنهای کارتونی نیست، ما در زندانی آزکابان با یکدونه معمای درست حسابی طرف هستیم که طبق معمول کتابهای قبلی وزن شر داستان را به دوش میکشد، اگر جی کی رولینگ در فرایند پردازش چنین معماهایی اینقدر خوب نبود احتمالاً از فرمولی شدن داستان شکایت میکردم، و میگفتم اینکه در افتتاحیه کتاب به شخصیتی انگ ویلن بزنی و همه اتفاقات داستان را به نام او بزنی و در نهایت چرخش ویژه داستانی خود را برپایه ابهامزدایی و تبرئه کردن همان شخصیت برنامهریزی کنی دیگر جواب نمیدهد، اتفاقی که رولینگ برای کوییرل/اسنیپ، تام ریدل/ولدمورت و حتی مالفوی، پیتر پتیگرو و سیریوس بلک به صورت پیوسته و توقفناپذیری انجام میدهد.
در زندانی آزکابان خبری از ورودهای شگفتانگیز هری پاتر به هاگوارتز نیست، نه دیگر هاگریدی میآید، نه از ماشین پرندهای استفاده میشود، دنیای جادوگری آنچنان بینقص نیست، هری پاتر کتاب سوم را با انجام جرمی آغاز میکند، او که توسط عمه دادلی مورد بیاحترامی قرار گرفته است، عصبانی میشود و او را طلسم میکند، و در خیابانهای لندن آواره میشود، و در نهایت پس از سواری جنونآمیز اتوبوس جادوگران به مهمانخانه معروف دنیای جادوگری در لندن میرود، و انزوای کوتاهمدت خود را آغاز میکند.
حالا دیگر به نقطهای رسیدیم که دنیای جادوگری با تمام آب و تابهایش، جادو و جمبلهایش، گیس و گیسکشیها و دعواهایش برای هری پاتر عادی شده است. اینجاست که با ذوقزدگی کودکانه هری پاتر خداحافظی میکنیم و به دنیای نیمه بزرگسالانه آن سلام میکنیم.
مثال برای تغییر جو و حال و هوای هری پاتر فراوان است، ولی دیگر فکر کنم هر کسی که جلد سوم را خوانده باشد احتیاجی به توضیح برای اینکه با داستان بزرگسالانهتری طرف هست ندارد.
برعکس جلد قبلی قصدی برای صحبت دقیق راجع به ایرادات جلد سوم ندارم، هرچند معتقدم بزرگترین حفرههای داستان هری پاتر در دل همین زندانی آزکابان نهفتهاند، از زمان برگردان هرماینی بگیریم و مسیر خود را به سمت نقشه غارتگر و ایرادات کوچک و بزرگ دیگر ادامه دهیم، متوجه میشویم کاری که جلد سوم هری پاتر در حق مجموعه هری پاتر به عنوان یک کل واحد انجام میدهد دست کمی از قتل ندارد، ولی از سمتی میتوانید مطمئن باشید که همین حفرهها ضربه آنچنان سنگینی به داستان زندانی آزکابان به عنوان جزئی مجزا از یک مجموعه نمیزنند.
همین همستر اگه توی ژاپن همه گیر میشد دولت از انرژی حاصل از کلیک کردن ملت برق تولید میکرد?
ترید شاهین 💸 | 🕋𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓
آموزش صفر تا 100 کریپتو 📊
❗️معرفی خفن ترین پروژه ها در بازار های مالی به صورت رایگان🐳
سیگنال فیوچرز و اسپات (هولد) رایگان🔥
با ما باشی💯 قدم جلویی رفیق🥂
𝐈𝐍𝐒𝐓𝐀𝐆𝐑𝐀𝐌 :
www.instagram.com/trade_shahin
Last updated 6 days, 23 hours ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 2 months, 1 week ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
Ads : @IR_proxi_sale
Last updated 1 month, 3 weeks ago