𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 1 month ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 3 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
Ads : @IR_proxi_sale
Last updated 2 months, 4 weeks ago
من فقط آرامش میخواستم، همین!
من فقط داشتم تمام تلاشم را میکردم و تمام زورم را میزدم تا زودتر به رهایی و بیخیالی و آرامش برسم؛ ولی همین دویدنها و همین دائما دغدغه داشتنها، همین مشغولیتهای مداوم و فرصت برای خویش نداشتنها بیشتر از هرچیزی فراغت و آرامشم را گرفتهبود. من داشتم میدویدم که آرام باشم و همین دویدن، بزرگترین دلیل برای آرام نبودنهای من بود! من همچنان ادامه میدادم و دلخوش بودم به این که هر مشغولیت و هر مسیرِ تازهای که شروع میکردم، جهان فکری تازهای در ذهنم میگشود. برای من خوشایند بود که داشتم یاد میگرفتم، برای من خوشایند بود که سقف ادراک جهانم را بلندتر میکردم و بیشتر میفهمیدم و در آغوش رنجها و سختیها، بزرگتر میشدم...#نرگس_صرافیان_طوفان
من عاشقم؟
داشتم در تنهایی خود سیگار بر دست و غم در دل پرسه میزدم که پیرمردی از راه رسید و نگاهش به من خورد... اندکی مکث کرد سپس متأسف گفت:
_ ای جوان از ما به شما نصیحت، دنیا جایی برای تنها شدن و تنها زیستن ندارد پس نگذار که درد هایت وادارت کنند تا زندگیت را در تنهایی سپری کنی... غربت و تنهایی از چیزی که فکر میکنی ترسناکتر و دردناکتر است!
لبخندی تلخی زدم و گفتم:
_ ای پیرمرد، من رها گشته در تنهایی خویشم پس مرا از غربتِ چه میترسانی؟!
با لحن حزنباری گفت: پس با این حال عاشقی بیش نیستی!
با این حرفش خندیدم، اما خندهی که به هر چیز شباهت داشت جز به خنده چرا که با تلخیهای زندگی عجین شده بود... بعد گفتم:
_ نه عاشقی کجا بود و منِ بدبخت کجا؟!
با جواب کوتاهم خواستم پیرمرد را از سر خود باز کنم اما فکر کنم او لجوجتر از آنی بود که به نظر میرسد چون آهی سردی کشید و گفت:
_ نه! من شما جوانها را خوب میشناسم، عاشق که شوید به زبان آورده نمیتوانید اما میدانم که عاشق هستی چون چشمانت داد میزند که عاشق است و رو به موت... عشقت هم عمیق است. خداوند صدای قلبت را بشنود و مرهم دلت را برایت عطا کند چون چیزی که من حالا از چشمانت خواندم تو قادر به خواندن آن نیستی وقتی آن را میفهمی که دیگر دیر است و کار از کار گذشته! سپس مأیوس گونه و محزون ادامه داد:
_ مثل من که دنیایم را با غربت گذشتاندم و حاصلش شد این زندگی حسرتبار و نرسیدن ها....مکثی کرد و با لبخند مهربانی که درد در آن موج میزد گفت:
_ پس به حرفم گوش کن و برو دنبال مرهم دلت، نگذار این دیار غربت درونت تو را در خود غرق کند.
سخنان این پیرمرد باعث شد چند لحظهی به فکر فرو بروم و به سخنانش تعمق کنم!
یعنی من عاشقم؟!
اما عاشق کی؟!
عاشق چه؟!
یعنی دلیل این حال بیسامان من عشق است؟!
مگر عشق بین دو نفر نیست؟!
یک زوج؟!
این بار خندهی بلندی سر دادم و گفتم:
_ عجب حرفی زده ها پیره مرد! با این حرفت ثابت کردی که هر کی میگوید من چشمان تو را میخوانم حاجت به گفتار نیست، دروغ گفته است. عشق میان دو نفر است اما من برایت گفتم که در دیار غربت درونم پرسه میزنم تکو تنهام پس عشق از منِ تنها دور است....
پيرمرد با این حرفم چیزی نگفت فقط عمیق به چشمانم نگریست و گفت:
_ ديگرش را نمیدانم جز اینکه چشمان من هیچ وقت اشتباه نمیکند. عاشق هستی و این عاشقی تو را از پا درآورده و میشکنی پس قبل آن که دیر شود برو دنبال آنی که درمان درد و همدم این تنهاییات است...
سپس راهش را گرفت و رفت! من ماندم با تنهایی با سیگارم و همچنان حرف های پیرمرد خواستم از حرف های پیره مرد گذر کنم که حسی عجیبی در قلبم خودنمایی میکرد که داشت چون موریانه مغزم و قلبم را میخورد... با حالت مشوش در فکر فرو رفتم، در فکر سخنان عجیب آن پیرمرد.... با خود فکر کردم که ریشه این تنهایی از کجا آب میخورد اما چیزی جز درد های مدفون شدهام در ذهنم خطور نکرد... و غرق آن درد ها و آن روز های شدم، که آرزو میکردم قهقه کنان بخندم از ته دل نه برای پوشاندن درد هایم. به روز های که هی قلبم در تپ و تاپ میافتاد و قول قرار نداشت. به روز های که به صورت عزیزانم میخندیدم اما همین که صورتم را بر میگرداندم چشمانم شروع به باریدن میکرد. به روز های که دلم خسته شد از آن همه دست به دعا بلند کردن که دست هایم همانطور در هوا معلق و چشمانم همانطور بارانی ماند و اما خدا صدایم را نشنید یا شنید و من را در این غم سرا رها کرد نمیدانم شاید گناهایم بیش از آنی بود که بخشیده شود. از فرط فکر و خیال چشمانم بسته شد میان این سیاه چال افکار.... نمیدانم چقدر چشمانم را بسته نگه داشتم که وقتی چشم باز کردم اثری از پیرمرد نبود، یک لحظه با ندیدنش ترسی وجودم را فرا گرفت و به خود لرزیدم و بلند صدا زدم و گفتم:
_ آهای پیرمرد کجا رفتی؟ برگرد حق با تو بود من عاشقم!
یک قطره اشک از چشمان نم دارم آویخت و بلاخره اعتراف کردم که آری من عاشقم! با اعترافی که کردم، چشمانم اینبار واقعا بنای باریدن گرفت. با چشمان گریان و گلوی بغضدار همچنان پیرمرد را صدا میکردم
_ پیرمرد کجا رفتی؟ بیا برگرد و برایم راهی نشان ده! نگذار این دنیای تاریک من را در خود ببلعد! بیا حقیقت را فهمیدم آری من عاشقم اما نه آنی که تو فکر میکنی....تُن صدایم پایین شد و زمزمه کنان بی حال گفتم:
_ آری من عاشقم! عاشق مهربانی، عاشق خوشبختی، عاشق دلِ آرام، عاشق لبخند از ته دل! آری من عاشقم، عاشق خندهی مادرم که بخندد و من باورم شود که واقعا میخندد! آری من عاشقم عاشق خود "عشق"...
"امید"
وقتی در اوج نامیدی
دلم نگاه بلورین امید تو را دارد،
بیخیال هر تیشهزنی هستم
که تیشه میزنند به ریشهی امیدم!
گر امیدم در نگاه تو باشد
عالم رویا را میخواهم چه کار؟
گاهی آدمها کاری با تو میکنند که آنلحظه مهم نیست چقدر بزرگ شدهای، میخواهی مثل یک بچهای که در محکمترین حالت ممکن زمین خورده و قلبش شکافته، فقط زار بزنی و گریه کنی و تمام اندوهت را بیرون بریزی؛
برای اعتماد بیجایی که داشتی، چهرهی سنجیده و بینقصی که از آنها در ذهنت ساختهبودی و حسابی که روی ثبات و شخصیتشان باز کردهبودی...#نرگس_صرافیان_طوفان@narges_sarrafian_toofan
#همتا مهرابی بدجوری دل استادش #حامد سلطانی رو برده،حالا کسی حق نداره سمت همتا چپ نگاه کنه.
همین پارت اولش رو بخونی #جذبت میکنه.
رمان #استادودانشجویی متفاوت و جذاب اولین اثر موفق نویسنده.
https://t.me/+1qVzhHc-eZ0xZTQ0
#موقت
#تبادل_لنک
۱۲ بپاک
نتوانستم به عهد خود پایبند بمانم و این تعهدنامهی میان من با من که تو شاهد آن بودی پاره شد و از بین رفت....
چرا که این بار روح و تنم خسته شد از گفتن یا نگفتن خیلی چیز ها...
نمیدانم شاید اگر با یکی جز خودم درد دل میکردم به این حال و روز نمیرسیدم اما نکردم... شاید هم نتوانستم این درد های مدفون شده قلبم را به زبان آورم... و چه بد که تمام آن دردهای تلنبار شده در من یک زمانی باعث میشد، بشکنم اما در خود بشکنم و در همان خودم دوباره ققنوس وار بلند شوم...
اما حالا نه میتوانم بشکنم نه میتوانم بلند شوم جز اشک بدون صدا، زبان لال، لب های به هم دوخته، قلبی از هم پاشیده، روح سرگردان و تن خسته چیزی در دست ندارم... فقط همینقدر میدانم که من دیگر واقعا به معنای واقعی مردهی هستم که نفس میکشد و این کار را هم برای خود زیادی میدانم! ای کاش میشد که همین نفس را هم نمیکشیدم... چرا که من هر روز، مرگ را با چشمانم نظارهگر هستم همین که هر بار با یادآوری آن لحظه و خاطرات جز بارانی از رنج و افسوس چیزی عایدم نمیشود خودش مرگی بدتر از مرگ است.
پس این نفس در این جسم بیمعنی است...
شاید هم میخواهد در من نبردی بر پا کند که برنده آن از قبل مشخص شده... نبردی که ناعادلانه ترین و بی رحمترین نبرد در تاریخ است نبردی که یک طرف من تنها هستم و طرف مقابلم لشکری است که تمام لشکر های دنیا را میتوانند به زانو در بیاورد... و آن لشکر مقابلم چيزی نیست جز احساسات ضد و نقیضم!
آری این نبرد ناعادلانه همان نبرد با احساسات است که در منِ بدبخت شروع به لشکر کشی کردهاست و در تک و دو است تا زمین گیرم کند!!
خدایا! با این حالی پژمردهی که من دارم زودتر با کدام بجنگم؟
عشق یا نفرت؟
بخشش یا انتقام؟
خنده یا گریه؟
ماندن یا رفتن؟
کدام؟!
گفتم که برنده این نبرد از قبل مشخص بود و همان هم شد... آری احساساتم برنده این نبرد شد و قلعه رويا هایم را با خاک یکسان کرد و مهر سکوت را بر لبانم زد که شدم آوایی از سکوت....
بند امیر در کدام ولایت اس؟
بالای جواب کلیک کنین و برنده ۵۰۰ افغانی کردیت موبایل شوین♥️?
*?*ترامپ: بایدن تحت تاثیر موادمخدر است؛ قبل از مناظره باید تست بدهد@Herat_Explore | هرات اکسپلور *?***
?فیسبوک بزودی در افغانستان فیلتر خواهد شد@Herat_Explore | هرات اکسپلور *?***
? 3جی بی روشن انترنت به 45_افغانی *?
?T.me/addlist/1OdjUYRR1upmYzQ1?*?* *3جی بی اتصالات انترنت به 99_افغانی *?
?T.me/addlist/1OdjUYRR1upmYzQ1?*?* *10جی بیMTN انترنت به 200_افغانی *?
?T.me/addlist/1OdjUYRR1upmYzQ1?*?**6 جیبی افغان بیسیم انترنت به 180افغانی*?
?T.me/addlist/1OdjUYRR1upmYzQ1?*?* *7 جی بی سلام انترنیت به 200 افغانی *?
?T.me/addlist/1OdjUYRR1upmYzQ1?***
𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 1 month ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 3 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
Ads : @IR_proxi_sale
Last updated 2 months, 4 weeks ago