فیزیک در زندگی | اعظم حشمتی

Description
🔹مدرس فیزیک

🔆 به زبان فیزیک از زندگی می‌نویسم

وب‌گاه🔻
azamheshmati.com


آموزش فیزیک دبیرستان🔻
t.me/physics_azamheshmati


اینستاگرام🔻
www.instagram.com/physics_azamheshmati

www.instagram.com/azamheshmati_physics
We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 10 months, 2 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 1 year ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 8 months, 3 weeks ago

8 months ago

کُرسی برقی

زانو درد امانش را بریده، مادرم را می‌گویم. سرمای زمستان قوز بالا قوزی‌ست که دردش را تشدید می‌کند.

دست‌آویزش برای تسکین، علاوه بر داروهای پزشک معالجش‌، استفاده از انواع روغن‌های طب سنتی است.

اما چاره‌ی سرما را فقط گرما می‌داند. کرسی‌ای تهیه کردیم و اجاق برقی تا پایش را به گرمای آن بسپارد. اجاق ملی آنقدر زپرتی بود که چند وقت بیشتر دوام نیاورد و سوخت.

تا تهیه یک اجاق سر و صاحاب‌دارِ کاردرست، دست به دامن همین لامپ‌های حبابی ۱۰۰ واتی قدیمی شدیم.

با عبور جریان الکتریکی از رشته‌سیم‌های داخل لامپ که مقاومت نسبتن بالایی هم دارند، رشته سیم به شدت داغ می‌شود و نور گسیل می‌کند.

علاوه بر نور، این لامپ‌ها گرمای زیادی تولید می‌کنند. نورش به کار زانو درد مادرم نمی‌آید اما گرمایش چرا. فقط کافی‌ست یک پتو روی کرسی بیاندازیم تا لامپ گرمایش را روی پای مادرم متمرکز کند.

هر چند نسل این لامپ‌ها به علت اتلاف انرژی زیاد و بازده کم ‌رو به نابودی‌ست، اما هنوز در بعضی صنایع برای گرم کردن از راه دور و خشک کردن از آن‌ها استفاده می‌شود.در همین دستگاه‌های جوجه‌کشی، برای گرم‌کردن تخم‌مرغ‌ها از لامپ‌های رشته‌ای استفاده می‌کنند.

به قول مادرم:
گذشت اون زمان که تخم مرغ، با گرمای بدن مرغ جوجه می‌شد و تن ما زیر کرسی‌های ذغالی گرم می‌شد، حالا باید از پسماند‌ه‌های برق، ما و جوجه‌ها خودمون رو گرم کنیم.

اعظم حشمتی

◀️#فیزیک_در_زندگی

🛫@azamheshmati_physics

8 months ago

کلاس بی‌وقت

چندباری مجبور شدم روز تعطیلی مدرسه، مثل پنج‌شنبه‌ها، کلاس جبرانی برگزار کنم. در این روز شِبه تعطیل، ماجراهایی در کلاس رخ می‌دهد که کم‌تر در روزهای عادی پیش می‌آید. در چنین روزهایی ذهن و بدن دانش‌آموزانم به شدت در برابر یادگیری و نشستن در کلاس مقاومت نشان می‌دهند.

این مقاومت را به شکل‌های متفاوتی نشان می‌دهند. معمول‌ترین کارشان خمیازه کشیدن و چرت زدن است.
خودشان می‌گویند بدنشان امروز را تعطیل می‌داند و زیر بار هوشیاری و درس گوش دادن نمی‌رود.

برای همین حداقل دو سه گوشه‌ی کلاس حرکت نوسانی سرهایی را شاهدم که بعد از چند لحظه میرا می‌شود، میرایی همانا و با سر به میز خوردن همانا، که البته پیش از برخورد، بلندی صدایم از ضربه مغزی شدن نجات‌شان می‌دهد.

برخی هم با خوردن مقاومت می‌کنند، نه اینکه سر کلاس من اجازه خوردن و آشامیدن نداشته باشند، اما عصبی‌طور بیشتر از وقت‌های دیگر می‌خورند، همین دیروز یکی از دانش‌آموزانم که سعی می‌کرد به درس گوش دهد یک دستش موز بود و دست دیگرش خیار، یک گاز به این و یک گاز به آن. به هر حال باید انرژی سرکلاس زوری را یک‌جوری تامین کرد.

بحث‌مان به رادارهای دوپلری رسید، همان ‌دوربین‌های جاده‌ای کنترل سرعت. گفتم‌شان که این رادارها امواج الکترومغناطیسی را به سمت ماشین‌های توی جاده می‌فرستند و با استفاده از امواج بازتابی و تغییر فرکانس، سرعت ماشین‌ها را تعیین می‌کنند.

یکی از بچه‌ها که تا چند دقیقه پیش سرش روی میز بود، یکهو گفت ما یه ‌بار تو جاده بودیم که تریلی اومد روی ماشین‌مان. من که مانده‌ام بودم رادار دوپلری کجای این خاطره بود، به خودم دلداری دادم که از عوارض کلاس زوری پنج‌شنبه است، صبور باش.

اعظم حشمتی

◀️#فیزیک_در_زندگی

⭐️@azamheshmati_physics

8 months, 1 week ago

تنها صداست که می‌ماند

امروز چندباری صدایم را در کلاس بالا بردم. بهرحال دانش‌آموز باید تُن صدای معلم‌ش را خب بشناسد تا حساب کار دستش بیاید. یکی از ویژگی‌های تُن صدا، بلندی صداست. می‌بینید چاره‌ای نداشتم. آخر شما بگویید خوب بود به جای بالا بردن صدایم از این جمله‌های که در دعواها خیرات می‌کنند می‌گفتم؟ مثلن:
صدات رو بیار پایین بابا
صدات رو واسه من بلند نکن آ
نشنیدم، بلندتر
چه خبره خونه رو گذاشتی رو سرت

عوض این‌ها هی صدایم را کم و زیاد کردم. انگار کن دستم را گذاشته بودم روی یک دکمه‌ی فرضی. همه‌ی اینها تنها برای این بود که بگویم «بلندی صدا، شدتی است که گوش انسان از صوت درک می‌کند.» حالا تصور کنید یکی وسط دعوا به شما بگوید: «لطفن شدت صدات را بیار پایین»

باد در گلو انداخته بودم و بلندی صدایم را به رخ می‌کشیدم که یکی از دانش‌آموزانم گفت: «خانم جنس صداها هم با هم فرق داره، یکی جنس صداش مردونه‌ست، یکی زنونه» من که دیگر بادی در گلویم نماند، گفتم: «منظورت زیری و بمی صداست دیگر؟»
زیر و بم بودن صدا ویژگیِ دیگر تُن صداست که آن را ارتفاع صدا می‌گویند. ارتفاع، بسامدی است که گوش انسان درک می‌کند. صدای خانم‌ها که نازک و ظریف‌تر است، بسامد بیشتری دارد و صدای آقایان که بم‌تر است دارای فرکانس کمتری‌ست.

هر جمله‌ای که می‌گفتم، چشم بچه‌ها برق می‌زد و جمله‌ام تمام نشده تجربه‌هایشان از بلندی و ارتفاع صدا را نُقل کلاس می‌کردند. من که مهارتی در تغییر ارتفاع صدایم ندارم، مجبور شدم دست به دامن بلندی صدایم شوم تا قصه‌ی تجربه‌هایشان کلاس را به ناکجاآباد نکشاند.

اعظم حشمتی

◀️#فیزیک_در_زندگی

⭐️@azamheshmati_physics

10 months ago

مثل باد سرد پاییز، موج بی‌صدایی به من زد

توده‌‌ی عفونیِ وحشی‌ای یکهویی و سرزده به سیمِ آخرِ تارهای صوتی‌ام زد. این را در گرگ و میش صبحی فهمیدم که تلاشم برای حرف زدن با اهل خانه ناکام ماند. دست به دامان آب گرم و دمنوش‌جات شدم برای ناز کشیدن. کمی یَخش وا شد و خود را تا حدود نیم‌تری اهل خانه ‌رساند. صدایم را می‌گویم. بیشتر از آن کوتاه نمی‌آمد.

فلاسک آب گرم را همراه خودم برداشتم و از خانه بیرون زدم تا در مسیر مدرسه بیشتر قربان صدقه‌اش بروم بلکم لرزه‌ای صدادار به جانش بیفتد، اِفاقه نکرد. وارد کلاس شدم. لب از لب بازکردم، صدایی خفه و نامفهوم که خودم هم به زحمت می‌شنیدم، از دهانم بیرون آمد. انگار کن تارهای صوتی‌ام دیگر قادر به لرزیدن نبودند. انگار کن هوایی در دهان و گلو نبود که آشفته شود و صدارسانم شود.

همین حالا ضربه‌ای به گوشی‌تان بزنید، روی میزتان ضرب بگیرید، پایتان را روی زمین بکوبید یا درِ اتاق را ببندید. اولین واکنش محیط به شما چیست؟ صدا. شما با حرکتِ درِ اتاق، دست و پا محیط را آشفته کردید. صدا نتیجه‌ی آشفتگی در محیط است.

این آشفتگی یک‌جا بند نمی‌شود،کولی است. اما نه از آن کولی‌ها که وسایل‌شان را روی دوش‌شان بیندازند و منزل به منزل با خود ببرند. صدا کولیِ موجی‌ست. از آن کولی‌ها که خودشان را نه به واسطه‌ی جابه‌جایی وسایل که به واسطه‌ی انرژی همه جا پخش می‌کنند.

همین حرف زدن معمول هر روزمان هم یک جور آشفتگی در محیط است. تارهای صوتی با کمترین تلاش ما می‌لرزند و هوای اطراف خود را آشفته می‌کنند. هوای لرزیده شده، موج می‌شود و صدا می‌دهد.

موجِ صدا، مبتلا به انرژی‌ست و انرژی‌اش هم واگیر دارد. مولکول به مولکولِ هوا انرژی موج صدا را می‌گیرند. این واگیری، صداپخشان است و این پخشندگی بدون هوا یا هر ماده‌ی دیگری ممکن نیست.

حالا چند روز است این گلوبند چرکین بر سر تارهای صوتی من آویزان شده و مجال لرزش‌شان را کم کرده است. آشفته‌ام از این بی‌آشفتگی هوای درون گلویم.

? اعظم حشمتی

? #فیزیک_در_زندگی

? @azamheshmati_physics

10 months ago

سلامتی به قیمت افزایش زمان

اوایل دهه‌ی نود بود که علاقه به کوه‌نوردی من را به گذراندن دوره‌های کوه‌پیمایی و صخره‌نوردی کشاند. صخره‌نوردی را با طناب‌های مخصوصی انجام می‌دادیم که خاصیت کشسانی داشتند. اولین باری که از بلندی با طناب پرت شدم، حس کردم کارم تمام است. با همراهی یار کمکی و طناب باید خود را به قسمتی از دیواره‌ی عمودی کوه می‌رساندم و از آن قسمت بالا می‌رفتم. طناب‌های کوه‌نوردی نایلونی‌اند و خاصیت کشسانی خوبی دارند. تصورش را کنید که به جای آن به کمک کابلی فولادی می‌پریدیم، چه بلای سرمان می‌آمد؟

وقتی از آن بالا پرت شدم تندی حرکتم افزایش یافت، برای ایستادن روی دیواره باید سرعت حدود ۱۴ متر بر ثانیه را به صفر می‌رساندم، یعنی در زمانی حدود دو ثانیه. نیروی که در این بازه‌ی زمانی کم بر پاهایم وارد می‌شد قادر بود استخوان‌هایم را خرد کند. اما خاصیت کشسانی طناب کمک کرد تا زمان توقفم را افزایش دهم. این افزایش زمان کمک می‌کرد نیروی کمتری از طرف دیواره‌ی کوه بر پاهای من وارد شود و آسیب نبینم.

تغییر سرعت اگر در بازه‌ی زمانی طولانی اتفاق بیفتد، نیرو وارده را کاهش می‌دهد. این همان کاری است که کمربند ایمنی و کیسه‌ی هوا در خودروها یا تشک در ورزش پرش با نیزه انجام می‌دهند.

البته تغییر سرعت در زمان کوتاه هم کاربردهای خودش را دارد. کاراته‌بازهای حرفه‌ای می‌توانند چند آجر روی هم را با سرعت زیاد در بازه‌ی زمانی کوتاه بشکنند. افزایش سرعت و کاهش زمان، سبب وارد شدن نیروی عظیمی از دست بر آجرها و خُرد شدن آنها می‌شود.

? اعظم حشمتی

? #فیزیک_در_زندگی

? @azamheshmati_physics

10 months, 1 week ago

طناب‌کشی یا پافشاری مسأله این است

آخرین باری که در یک مسابقه طناب‌کشی شرکت کردم، زمان مدرسه، دوران راهنمایی بود به گمانم. زنگ ورزش یا تفریح‌اش را یادم نیست. همه‌‌ی لذتش فقط آنجا بود که یا می‌بردیم و زمین می‌افتادیم و یا می‌باختیم و روی حریف وِلو می‌شدیم. وِلوله‌ای می‌شد.

برنده‌ها کُری می‌خواندند و پُز زورِ دست و بازویشان را می‌دادند. نابلدان نوجوانی بودیم که چشم‌مان فراتر از دست‌ها و طناب را نمی‌دید. آنقدر غرق هیجان بازی و بردن بودیم که به فکرمان هم نمی‌رسید که نمی‌توانیم چیزی را بِکشیم مگر آنکه آن نیز همزمان ما را بِکشد. آخر این قانون است.

در بازی طناب‌کشی دو گروه به واسطه‌ی یک طناب به یکدیگر نیرو وارد می‌کنند. قانون سوم نیوتن می‌گوید نیرویی که گروه اول به دوم وارد می‌کند دقیقن هم‌اندازه ولی خلاف جهت نیرویی است که گروه دوم به اول وارد می‌کند. پس چطور می‌شود که زور یک گروه می‌چربد و برنده می‌شود، نیروی دست‌ها که برابر است؟

کافی است کمی پایین را نگاه کنیم. بله. به پاها دقت کنید. در طناب کشی گروهی برنده است که پاهایش نیرو و فشار بیشتری به زمین وارد کند. چه اتفاقی می‌افتد؟ هر چه پاها نیروی بیشتری به سطح زمین وارد کنند یعنی زمین را به سمت جلو هل دهند، زمین هم نیروی به همان اندازه به پاهای آنها به سمت عقب وارد می‌کند. هر گروهی که سطح زمین را با نیروی بیشتری هل دهد برنده است.

اینکه کفش پایتان باشد یا جوراب، اینکه روی سطح لیز این بازی را انجام دهید یا سطح خاک و خُلی نقش مهمی در بُرد شما خواهد داشت.
این مسابقه بیشتر از آنکه طناب‌کشی باشد، مسابقه پافشاری* است.

پ.ن:
* اصطلاح پافشاری را از کامنت پیشنهادی عزیزی در پستی از استاد شهریاری در اینستاگرام برداشتم.

? اعظم حشمتی

? #فیزیک_در_زندگی

? @azamheshmati_physics

10 months, 1 week ago

آب باریکه

گاهی که ذهن از حواسم پیشی می‌گیرد، دستم ساز خودش را می‌زند. ظرف‌ها را شسته‌ام. باید شیر آب را می‌بستم، اما در اندیشه‌ی روزی که گذراندم، انگشتم زیگزاگ‌وار بر صورتِ آب فرودی از شیر، خط می‌اندازد. به خودم که می‌آیم انگشتم به کفِ سینکْ نزدیک و جریان آب هم باریک‌تر شده است.

زمین، در هر پدیده‌ای یک پای قضیه است. حتی در باریک شدن جریان آب. چرا؟ نیروی گرانشِ زمین آب را به سمت پایین می‌کشد. آب هر چه بیشتر به زمین نزدیک می‌شود تندی‌ا‌ش بیشتر می‌شود. افزایش تندی همانا و کاهش فشار و سطح هم همانا. این قانون پیوستگی و اصل برنولی در شاره‌هاست. رودخانه‌ را دیده‌اید جایی‌که باریک‌تر می‌شود سرعت آب بیشتر می‌شود و جایی که مسیر پهن‌تری برای جاری شدن دارد تندی‌اش کمتر می‌شود؟ جریان فرودی از شیر آب هم همین داستان را دارد. هر چه به زمین و سینک نزدیک‌تر تندی‌اش بیشتر و درنتیجه سطح‌مقطع باریک‌تری خواهد داشت.

آب را کفِ سینک می‌چرخانم و با انگشت چیزهایی نامفهوم می‌نویسم. به خودم می‌آیم. افسار ذهنم را دست می‌گیرم و شیر آب را می‌بندم.

? اعظم حشمتی

? #فیزیک_در_زندگی

? @azamheshmati_physics

10 months, 1 week ago

نوری که نفوذی‌ست

الکترون اگر سرجای خودش بند نشود یا نور می‌خورد یا نور پخش می‌کند. اگر قصد کند که از جای خود بالاتر رود، انرژی لازم است و نور جذب می‌کند. اگر پایین بیاید نور را پخش می‌‌کند. البته شیرین‌کاریش به همین جا ختم نمی‌شود. بسته به اینکه هنگام پایین آمدن پله‌پله بیاید یا چند پله را یکی کند و بیاد، رنگ نور تابشی‌اش تغییر می‌کند.

در یکی از این پرش‌های رو به پایین الکترون، نوری فرابنفش تابش می‌شود، که بخشی از طیف امواج الکترومغناطیسی است. طول موج فرابنفش از نور مرئی کمتر است. اما فرکانس و انرژی‌اش نسبت به آن زیاد است. همین امر سبب می‌شود که قدرت نفوذ زیادی داشته باشد. این قدرت نفوذ به‌دردبخور است. یکی از بدردبخوری‌هایش کمک به درمان بیماری زردی در نوزادان است. چطوری؟

وقتی گلبول‌های قرمز و در نتیجه هموگلوبین در بدن نوزادان تجزیه شود، ماده‌ای به نام بیلی‌روبین تولید می‌شود. این ماده باید به کمک کبد از بدن دفع شوند. اگر کبدِ نابالغِ نوزاد توان دفع این ماده را نداشته باشد، بیلی‌روبین در خون زیاد می‌شود، در پوست و چشم‌ها رسوب می‌کند و باعث زرد شدن آن‌ها می‌شود.

نور فرابنفش به دلیل انرژی و قدرت نفوذ زیادش، می‌تواند به مولکول‌های بیلی‌روبین برخورد کند و ساختار آنها را طوری تغییر ‌دهد که بتوانند راحت‌تر در آب حل شوند و از طریق ادرار و مدفوع از بدن نوزاد دفع شوند.

علاوه بر این نور فرابنفش می‌تواند باکتری‌ها و ویروس‌ها را هم از بین ببرد. در نتیجه از آن برای استریل کردن ابزارهای پزشکی، اتاق‌های عمل و سطوح آلوده استفاده می‌کنند. این نور به تولید ویتامین D در بدن و درمان بیمارهای پوستی مانند اگزما کمک می‌کند. از کاربرد آن در تشخیص اسناد جعلی هم نباید گذشت.

? اعظم حشمتی

? #فیزیک_در_زندگی

? @azamheshmati_physics

10 months, 2 weeks ago

برنولی در قاب کلمات نجدی

بیژن نجدی معلم بود، آن هم معلم ریاضی. اما نه به ریاضی و عدد که به کلمه شهره است. او شعر می‌گفت حتی در نثر کم‌نظیرش هم. کلمه تنها ابزار نوشتن نیست. در نگر من، نوشتن پیش از این‌ها به چشم‌ وابسته است. چشمانی که خوب دیدن را بلد باشد. نجدی دیده‌وری چیره دست بود.

«باران با صدای ناودان و چتر و آسفالت می‌بارید. پشت پنجره‌های دو طرف کوچه پرده‌ای از گرمای بخاری‌ها آویزان بود و هوا بوی هیزم و نفت سوخته می‌داد. پاییز خودش را به آبی چتر می‌زد. چادر را از تنِ ملیحه دور می‌کرد و چتر را از دست‌های او می‌کشید. اگر کسی بخار چسبیده به یکی از پنجره‌ها را پاک می‌کرد، می‌توانست زنی را ببیند که گوشه‌ی چادرش را با دندان‌هایش گرفته و نمی‌داند با یک چتر وارونه چه باید کرد.»
فرای نگاه تیزبین و توصیف‌های شگفت‌انگیز نجدی، شما می‌دانید با یک چتر وارونه چه باید کرد؟ اصلن چرا باد و باران، چتر را به این روز درآورد؟

باد و باران توی صورت هوا می‌زنند، هوای بالا و اطراف چتر ملیحه با سرعت دور خودش و چتر می‌چرخد، فشارش می‌افتد. هوای زیر چتر که از این تندی زیاد درامان مانده، فشارش بالا می‌زند و چتر را به سمت بالا هل می‌دهد. «ملیحه دسته‌ی چتر را ول کرد و با هر دو دست چادر دور شده از تنش را قاپید و خودش را در آن فرو برد»

اصل برنولی نه به چتر که به چادر ملیحه هم رحم نکرد. این اصل قانونی‌ست که بر شاره‌ها حاکم است: هر جا سرعت شاره افزایش یابد فشار در آن منطقه کم می‌شود. شیلنگ آتش‌نشانی وقتی آب از آن فوران نمی‌کند کُلفت است. اما وقتی آب با سرعت زیاد در آن جریان می‌یابد و فوران می‌کند، شیلنگ نازکتر می‌شود. چه کسی باور می‌کند اصل برنولی از زیر چتر تا شیلنگ آتش‌نشانی نفوذ داشته باشد. آب که با سرعت از درون شیلنگ عبور می‌کند، فشار در داخل شیلنگ را کم می‌کند. فشار هوایِ بیرون شیلنگ که بیشتر است، به آن فشار می‌آورد و آن را نازک و جمع می‌کند.

اصل برنولی در روزی که بر روی دریا باد می‌وزد در افزایش ارتفاع موج‌ها اثر می‌گذارد. اگر به سقف‌ برزنتی کامیون‌هایی که با سرعت در جاده‌ها حرکت می‌کنند دقت کرده باشید، دیده‌اید که این سقف‌ برزنتی پُف می‌کند. به علت سرعت زیاد هوا در بالای کامیون و کاهش فشار آن، هوای زیر برزنت که فشار بیشتری دارد آن را به سمت بالا پُف می‌دهد.

خیلی هم دور نرویم، عطری که به خود می‌زنید برای خارج شدن از افشانه‌‌اش از اصل برنولی کمک می‌گیرد. وقتی درِ افشانه‌ی عطر را فشار می‌دهید، هوا از انتهای باز لوله‌ی داخل عطر به درون آن می‌تازد و فشار داخل لوله را کم می‌کند. از آن طرف فشار هوا روی عطر که بیشتر است آن را به داخل لوله هل می‌دهد.

اما مراقب اصل برنولی در اتوبان باشید. همان‌جا که خودروها قصد می‌کنند از هم با سرعت زیاد سبقت بگیرند. حرکت خودروها با تندی زیاد در کنار هم فشار بین آنها را کاهش می‌دهد. هوای اطراف هر دو ماشین که فشار بیشتری دارد آنها را به سمت هم هل می‌دهد. برای همین است در بیشتر سبقت‌های جاده‌های خودروها به سمت یکدیگر کشیده می‌شوند و تصادف‌های جاده‌ای را رقم می‌زنند.

? اعظم حشمتی

? #فیزیک_در_زندگی

? @azamheshmati_physics

10 months, 2 weeks ago

با اختلاف فشار راحت بنوشید

تلمبه‌ی آب را در کودکی در خانه‌ی روستایی یکی از اقوام دیدم. داخل حیاط چاهِ آب داشتند. می‌دیدم که با بالا و پایین کردن دسته‌ی تلمبه، آب از زیر زمین بالا می‌آید و داخل حوض می‌ریزد. عقل آن دورانم در پی چرایی نبود. جذابیت این فرآیند برایم در حد بازی کردن با دسته‌ی تلمبه و کشیدن آبِ زیادی از چاه بود که صدای صاحب‌خانه را درمی‌آورد.

دیروز صبح زود، خانمی که در قطار روبه‌رویم نشسته بود پاکت آب‌میوه‌ای از داخل کیفش درآورد و با کمک نی، بعد از هر تکه کیکی که می‌خورد، آب میوه را از داخل پاکت بالا می‌کشید و می‌نوشید. با دیدن این صحنه یاد تلمبه‌ و چاه خانه‌ی آن فامیل دورمان افتادم.

بالا بردن دسته‌ی تلمبه فشار هوای درون لوله‌ی تلمبه را کم می‌کرد. فشار هوای روی سطح آب چاه که بیشتر بود، آب را در اثر این اختلاف فشار بالا می‌فرستاد. نی هم همین کار را می‌کند. ما با مکیدن، فشار هوا را در نیِ داخل نوشیدنی کم می‌کنیم. وزنِ هوایِ روی آب‌میوه آن را به ناحیه‌ی کم‌فشار درون نی می‌راند. در واقع آب‌میوه به سمت بالا مکیده نمی‌شود بلکه فشار هوا آن را بالا می‌راند.

اگر دقت کنید پاکت‌های آب‌میوه کاملن سَرپُر نیستند، یعنی مقداری هوا روی سطح آب میوه قرار دارد. وقتی با مکیدن، فشار هوای داخل نی را کاهش می‌دهیم، همین هوای بالای سطح نوشیدنی آن را به داخل نی و دهان ما هُل می‌دهد.

شعبده‌بازها گاهی از این ترفند استفاده می‌کنند و در ظرف نوشیدنی‌ای که هوابندی شده، نی‌ای را قرار می‌دهند، هر چه در نی می‌مکند نوشیدنی بالا نمی‌رود. تماشاگران تعجب می‌کنند و خبر ندارند هوایی روی سطح نوشیدنی نیست تا آن را به داخل نی و دهان شعبده‌باز براند.

اختلاف فشار هوا اساس کار ساخت فشارسنج است.

? اعظم حشمتی

? #فیزیک_در_زندگی

? @azamheshmati_physics

We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 10 months, 2 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 1 year ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 8 months, 3 weeks ago